درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
1401/11/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط لباس المصلي /حکم اجزای خز در لباس مصلی
بحث و تحقیق در بارهی حکم مربوط به وبر خز:
گفته شد که از اجزاء مالایؤکل لحمه، خز استثناء شده است و خز را معنا کردیم. در بارهی لباس گفته میشود که منظور از خز وبر خز و جلد آن است. اما در بارهی وبر خز فقهاء اجماع اعلام کرده اند و آراء فقهاء در این رابطه در حد توافق کامل است که اگر وبر خز در لباس مصلی باشد، مبطل صلاة نیست. شیخ طوسی در کتاب مبسوط، ج1، ص124 میفرماید: خز از اجزاء ما لایؤکل مستثنی است و وبر آن موجب بطلان نماز نمیشود.
محقق حلی در معتبر، ج2، ص84 میفرماید: عدم مبطلیت خز در لباس مصلی مورد اجماع علمای ماست. علماء اجماع دارند که خز به معنای وبر در لباس اشکالی ندارد.
علامه حلی در کتاب تذکره، ج2، ص468 و 469 میفرماید: «تجوز الصلاة في الخز الخالص لا المغشوش بوبر الأرانب والثعالب عند علمائنا أجمع»[1] نسبت به این که اجزاء خز در لباس مصلی ایجاد اشکال نمیکند و موجب بطلان صلاة نمیشود، علمای اجماع دارند.
شهید در کتاب ذکری، ج3، ص35 همین اجماع را نسبت به همین مطلب صریحا اعلام میفرماید.
علمای دیگر هم نسبت به اجماع اظهار نظر دارند و برای تأکید مطلب نص اجماع از بیان محقق حلی و علامه حلی و شهید گفته شد.
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج8، ص86 با نقل متن شرایع که از مجموع اجزاء مالایأکل لحمه خز استثناء شده است میفرماید: خز استثناء شده است «بلا خلاف أجده فيه كما اعترف به غير واحد ، بل الإجماع بقسميه عليه»[2] و نصوص هم در این رابطه متواتر است.
وسائل، باب 8 از ابواب لباس مصلی، ح1 - 5:
سه حدیث اول صحیحه است. حدیث اول صحیحه سلیمان بن جعفر جعفری است.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ أَنَّهُ قَالَ: رَأَيْتُ الرِّضَا ع يُصَلِّي فِي جُبَّةِ خَزٍّ.[3]
روایت دوم صحیه علی بن مهزیار است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِيَ ع يُصَلِّي الْفَرِيضَةَ- وَ غَيْرَهَا فِي جُبَّةِ خَزٍّ طَارُوِيٍّ - وَ كَسَانِي جُبَّةَ خَزٍّ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ لَبِسَهَا عَلَى بَدَنِهِ وَ صَلَّى فِيهَا- وَ أَمَرَنِي بِالصَّلَاةِ فِيهَا.[4]
صاحب جواهر میفرماید اگر این امرنی را استحباب اعلام نکنیم، حد اقل جوازش قطعی است.
در سند حدیث شماره چهار برخی از افراد مثل محمد بن سلیمان دیلمی وجود دارد که توثیق نشده است؛ اما در سند کامل الزیارة آمده است که میتواند مورد اعتماد باشد. علاوه بر این که شهید در ذکری، ج3، ص36 میفرماید: «مضمونها مشهور بين الأصحاب فلا يضرّ ضعف الطريق».[5] شهرت در حدی است که ضعف بعضی از راویان ایجاد اشکال نمیکند.
وسائل الشيعة؛ ج4، ص: 359
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ قَرِيبٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْخَزَّازِينَ- فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي الصَّلَاةِ فِي الْخَزِّ- فَقَالَ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيهِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ- جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ مَيِّتٌ وَ هُوَ عِلَاجِي وَ أَنَا أَعْرِفُهُ- فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَا أَعْرَفُ بِهِ مِنْكَ- فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ إِنَّهُ عِلَاجِي وَ لَيْسَ أَحَدٌ أَعْرَفَ بِهِ مِنِّي- فَتَبَسَّمَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ قَالَ لَهُ- أَ تَقُولُ إِنَّهُ دَابَّةٌ تَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ- أَوْ تُصَادُ مِنَ الْمَاءِ فَتَخْرُجُ فَإِذَا فُقِدَ الْمَاءُ مَاتَ- فَقَالَ الرَّجُلُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَكَذَا هُوَ- فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَإِنَّكَ تَقُولُ إِنَّهُ دَابَّةٌ- تَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ وَ لَيْسَ هُوَ فِي حَدِّ الْحِيتَانِ- فَتَكُونَ ذَكَاتُهُ خُرُوجَهُ مِنَ الْمَاءِ- فَقَالَ الرَّجُلُ إِي وَ اللَّهِ هَكَذَا أَقُولُ:- فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَحَلَّهُ- وَ جَعَلَ ذَكَاتَهُ مَوْتَهُ كَمَا أَحَلَّ الْحِيتَانَ- وَ جَعَلَ ذَكَاتَهَا مَوْتَهَا.[6]
قسمت آخر این حدیث که خز از بیان امام استفاده شد و حکمش هم بیان شد که ذکاتش مثل ماهیان است که از آب گرفته شود و بمیرد. این حدیث دلالتش بر مطلوب کامل است. یعنی خود خز با تمام اجزائش اعم از جلد و وبر پاک و طاهر اند. علامه مجلسی در کتاب بحار، ج80، ص420 میفرماید: خز حیوانی است که در داخل آب زندگی میکند. فرمایش ایشان محققانه و برگرفته از نصوص است. کسی که بحار مینویسد نفس روایی دارد و برداشتش هم از خود نص است.
سؤال این است که در این روایت آمده است که ذکات آن اخراج از آب و مردن در بیرون از آب است. شبهه این است که مثل ماهی باشد و حلال باشد برای اکل در حالی که قاعده داریم نصا و اجماعا ثابت است که تمام ما یوجد فی البحر لا یحل اکله الا السمک و سمک مشروط به داشتن فلس است. این قاعده مسلم است در بارهی حلیت و حرمت حیوانات بحری. از این حدیث برداشت میشود که خز محلل الاکل باشد.
در جواب این اشکال گفته میشود که حلیت اکلی در کار نیست. به خاطر قاعدهی که در بارهی حلیت حیوانات بحری داریم که غیر از سمک موجود دیگری را محلل الاکل اعلام نمیکند.
این حدیث بر اساس معاییر اصول اشکال ایجاد نمیکند چون جهت دارد. در اصول خواندید که در حدیث سه اصل داریم: اصالة الصدور و اصالة الظهور و اصالة الجهة و سؤال از صلاة در وبر و جلد خز است نه از اکل و جواب هم در همان جهت است. جهت، جهت جواز صلاة در اجزای خز است نه در جهت حلیت اکل آن. پس اشکالی در این رابطه وجود ندارد.
حدیث شماره پنج موثقه است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْخَزِّ- فَقَالَ صَلِّ فِيهِ.[7]
وَ قَدْ تَقَدَّمَ حَدِيثُ دِعْبِلٍ أَنَّ الرِّضَا ع خَلَعَ عَلَيْهِ قَمِيصاً مِنْ خَزٍّ- وَ قَالَ لَهُ احْتَفِظْ بِهَذَا الْقَمِيصِ- فَقَدْ صَلَّيْتُ فِيهِ أَلْفَ لَيْلَةٍ كُلَّ لَيْلَةٍ أَلْفَ رَكْعَةٍ.[8]
دعبل قم آمد و گفت من این پیراهن را از امام (ع) گرفتم و قمیها هر چه مال و پول پیشنهاد کردند او قبول نکرد و آخر کار سر گردنه را گرفتند و پیراهن را از او گرفتند.
سیدنا الاستاد در بارهی این حکم اجماع بیان میکند، بعد میفرماید: به سه تا روایت هم میشود استناد کرد. مستند عروه، ج12، ص180-190 بحث مفصلی دارد. میفرماید در بارهی جواز صلاة با لباسی که متضمن وبر خز باشد نصوصی زیادی است از جمله موثقه معمر بن خلاد (روایت پنج) و بعد میفرماید صحیحه حلبی و صحیحه سعد بن سعد. باب ده،ح13:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ لُبْسِ الْخَزِّ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ- إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَلْبَسُ الْكِسَاءَ الْخَزَّ فِي الشِّتَاءِ- فَإِذَا جَاءَ الصَّيْفُ بَاعَهُ وَ تَصَدَّقَ بِثَمَنِهِ- وَ كَانَ يَقُولُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي- أَنْ آكُلَ ثَمَنَ ثَوْبٍ قَدْ عَبَدْتُ اللَّهَ فِيهِ.[9]
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ جُلُودِ الْخَزِّ فَقَالَ هُوَ ذَا نَحْنُ نَلْبَسُ- فَقُلْتُ ذَاكَ الْوَبَرُ جُعِلْتُ فِدَاكَ- قَالَ إِذَا حَلَّ وَبَرُهُ حَلَّ جِلْدُهُ.[10]
هوذا یعنی همه.
فراز بعدی این بحث جلد خز است. در بارهی وبر اجماعات قطعی و نصوص در حد صحاح و متواتر است؛ اما در بارهی جلد خز اندک خلافی دیده میشود هر چند اجماع هم گفته شده است. از جمله سید بن زهره در کتاب غنیه، ص493 اجماع اعلام کرده و فرموده: صحت صلاة و جواز آن در جلد خز مورد اجماع است.
محقق حلی میفرماید: در بارهی جلد خز اصح این است که در جلد خز هم صلاة اشکالی نداشته باشد. مستند این حکم برای ایشان همین صحیحه سعد بن سعد است که در آن آمده: إِذَا حَلَّ وَبَرُهُ حَلَّ جِلْدُهُ.[11]
علامه حلی در تدکره، ج2، ص469 میفرماید: اصح این است که صلاة در جلد خز اشکالی ندارد بر اساس روایت سعد بن سعد.
فقهاء به طور هماهنگ مستند این حکم را همین صحیحه اعلام کرده اند. شهید در ذکری، ج3، ص37 مطلب را مثل محقق و علامه مستند به صححیه سعد بن سعد اعلام کرده است.
صاحب جواهر در کتاب جواهر، ص88 میفرماید: صلاة در جلد خز هم اشکالی ندارد بر اساس اطلاقات و بر اساس حدیث سعد بن سعد.
سیدنا الاستاد هم میفرماید روایات در این رابطه متعدد است ولی به طور کل سندا و دلالة کامل نیست؛ مگر صحیحه سعد بن سعد که دلالت و سندش کامل است.
نکتهی سومی که مربوط به خز میشود عبارت است از خز مغشوش؛ به این معنا که اگر خز مانعیتی نداشت و مبطل نبود؛ ولی مغشوش به وبر ارنب یا جزء دیگر از ما لا یؤکل لحمه بود، حکمش چه میشود؟ میفرماید: اگر مغشوش باشد مبطل است برای این که در بحث مبطلیت از اجزاء مالایؤکل لحمه، مطلب کامل بیان شد و در حقیقت نماز در لباسی است که متضمن جزء مالایؤکل لحمه است و شکی در آن وجود ندارد.
در این رابطه محقق حلی در همان منبع میفرماید: در بارهی خز مغشوش دو طائفه از روایت داریم که طائفه اول عدم جواز را و طائفه دوم جواز را اعلام میکنند. این روایات در وسائل، باب نه از ابواب لباس مصلی آمده:
روایت اول مرفوعه ایوب بن نوح است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الصَّلَاةُ فِي الْخَزِّ الْخَالِصِ لَا بَأْسَ بِهِ- فَأَمَّا الَّذِي يُخْلَطُ فِيهِ وَبَرُ الْأَرَانِبِ- أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُشْبِهُ هَذَا فَلَا تُصَلِّ فِيهِ.[12]
حدیث طائفه دوم:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَاوُدَ الصَّرْمِيِّ عَنْ بِشْرِ بْنِ بَشَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْخَزِّ- يُغَشُّ بِوَبَرِ الْأَرَانِبِ فَكَتَبَ يَجُوزُ ذَلِكَ.[13]