درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/أحكام المسجد /پاسخ به سؤالات و بیان حکم تنجیس مسجد
نسبت به بحث قبل سؤالاتی مطرح شده است که باید جواب دهیم. شیخ و فاضلان و شهیدان فرمودند که مسجد با طلا تزیین نشود و سید یزدی هم فرمود که حرمت تذهیب اختصاص به مسجد دارد و حرمت متعلق به طلاکاری مسجد است؛ اما نقوش و صور که در حدیث شماره 3 باب 19 احکام مساجد آمده، نقش و نگار در مسجد اشکالی ندارد. برخی سؤال کرده حرمت تذهیب فقط قول شیخ و فاضلان و شهیدان بود و مستند روایی نداشتیم و در روایت شماره یک باب 19 تصویر آمده که شهید ثانی فرمود مراد تصویر ذی روح است و روایت شماره 3 مربوط به نقوش است، پس هیچ کدام از این سه روایت مربوط به حرمت تذهیب نیست.
جواب: اولا یک قاعده داریم و آن این است که نسبت به کلام و فتوای شیخ طوسی در بین فقهاء و صاحب نظران معلوم است که شیخ بدون مستند روایی فتوا نمیدهد. فتوای او قطعا برگرفته از مستند روایی است و ممکن است ما به آن روایت نرسیده باشیم. بعد از او فاضلان و شهیدان آن مطلب را علام کرده اند که موجب وثوق و اطمینان میشود.
ثانیا در این رابطه روایت هم داریم و آن دو روایت است که روایت اول از طریق اصحاب رسیده، در کتاب مکارم الاخلاق شیخ طبرسی به این مضمون آمده: گروهی مورد مذمت قرار گرفته اند؛ از جمله بر این عمل که «وَ يُشَيِّدُونَ الْقُصُورَ وَ يُزَخْرِفُونَ الْمَسَاجِد.»[1] در رجال گفتیم اعتبار کتاب و مولف، یک امتیاز است و در محل بحث کتاب مکارم الاخلاق و مؤلف آن معتبرند؛ علاوه بر این که صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج14، ص89 روایتی را از ابن عباس نقل میکند. عبد الله بن عباس از راویان مشترک است و بر اساس مسلک ما مورد اعتبار است؛ چون او از پیروان امیرالمؤمنین (ع) است؛ هر چند توثیق خاصی در مورد او به ثبت نرسیده؛ ولی خدمات و مدایح و اطاعت هایی که از حضرت داشته، باعث میشود که روایات او تا حدودی خالی از اعبتار نباشد. ابن عباس میگوید: تذهیب مسجد تقبیح شده است چون این روش، روش یهودی است که معابد خود را تذهیب میکنند.
پس با توجه به مسلک شیخ و این دو روایت، حرمت تذهیب مسجد دارای مدرک است.
الثالث يحرم تنجيسهو إذا تنجس يجب إزالتها فورا و إن كان في وقت الصلاة مع سعته نعم مع ضيقه تقدم الصلاة و لو صلى مع السعة أثم لكن الأقوى صحة صلاته.[2]
اولا تنجیس مسجد حرام است نصا و اجماعا و اما ازاله نجاست از آن واجب است به نص و اجماع بر مسلک ما و به اجماع بنا بر مسلک سیدنا الاستاد. بنابر مسلک ما، روایتی داریم در کتاب وسائل، باب 24 از ابواب احکام مساجد که در آن چنین آمده:
وَ رَوَى جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي كُتُبِ الِاسْتِدْلَالِ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ.»[3]
تعبیر حر عاملی به «روی جماعة» نشانگر این است که این نقل از پیامبر (ص) مشهور است که فرموده نجاست را از مسجد دور کنید. باید نجاست از مسجد کنارزده شود و برطرف شود. دلالت این روایت کامل است و در سند خدشه میشود که مرسل است، جواب این است که در رجال گفته ایم که اگر یک روایت مدلولش مطابق با اجماع باشد، اعتبار دارد، پس این حدیث مشهور است و از آن میشود حکم به وجوب ازاله نجاست از مسجد را استفاده کرد.
شهید در کتاب ذکری، میفرماید: «ومنه يعلم وجوب ازالتها عن المساجد وهو فرض كفاية»[4] وجوب ازالهی نجاست از مسجد کفایی است. شهید گویا این مطلب را امر متسالم علیه در نزد اصحاب تلقی میکند.
علاوه بر آن در سوره حج، آیه 22 میفرماید: ﴿وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾.[5] خداوند دستور داده به تطهیر بیت برای اهل صلاة و اهل رکوع و سجود. این آیه مسجد را هم شامل میشود و میتوان از آن استفاده کرد که ازالهی نجاست از مسجد واجب است.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج13، ص215 به بعد اشاره دارد که مستند اجماع است و در کتاب طهارت میگوید نسبت به وجوب ازاله نجاست از مسجد، اجماع قطعی وجود دارد.
تحلیلی هم به عنوان مؤید وجود دارد و آن این است که مسجد مکان عبادت است و تناسب و شأنیت آن اقتضا میکند که محل عبادت پاک و نظیف باشد و نجاستی در آن نباشد. خود طبیعت عبادت با نجاست تنافی دارد و این خود فهم ارتکازی مشترعه است. این توضیح در حد یک درایه است، نه در حد یک روایت، پس میتواند مؤید باشد.
إذا تنجس يجب إزالتها فورا و إن كان في وقت الصلاة مع سعته نعم مع ضيقه تقدم الصلاة و لو صلى مع السعة أثم لكن الأقوى صحة صلاته.[6]
بین وجوب ازاله نجاست از مسجد و وجوب نماز تزاحم واقع میشود و صلاة چون وقتش وسیع است و بدل دارد؛ چون میشود آن را در وقت دیگر انجام شود؛ لذا ازاله نجاست مقدم است و الآن ازاله نجاست صورت گیرد؛ اما اگر وقت ضیق باشد که فقط وقت به مقداری است که نماز خوانده شود یا ازاله صورت گیرد و کافی برای هر دو نیست، در این صورت صلاة مقدم میشود؛ برای این که تزاحم است و صلاة اهم است و ازاله بدل دارد؛ لذا صلاة در وقت ضیق چون بدل ندارد، مقدم میشود.
اگر با سعه وقت به ازاله مبادرت نکرد و مشغول نماز شد گناه کرده است؛ ولی اقوا این است که نماز صحیح است. گناه به جهت تخلف یک امر است که امر فوری به ازاله بود؛ اما صحت نماز و این اثم و گناه بر اساس قاعده ترتب است که اگر کسی اهم (فوریت) را ترک کند، باید مهم را بجا آورد و ترک اهم موجب سقوط امر به مهم نمیشود و امر دوم بر فعلیت خود باقی است و طبق آن امر، نماز درست است.
و لو علم بالنجاسة أو تنجس في أثناء الصلاة لا يجب القطع للإزالة و إن كان في سعة الوقت بل يشكل جوازه و لا بأس بإدخال النجاسة الغير المتعدية إلا إذا كان موجبا للهتك كالكثيرة من العذرة اليابسة مثلا و إذا لم يتمكن من الإزالة بأن احتاجت إلى معين و لم يكن سقط وجوبها و الأحوط إعلام الغير إذا لم يتمكن و إذا كان جنبا و توقفت الإزالة على المكث فيه فالظاهر عدم وجوب المبادرة إليها بل يؤخرها إلى ما بعد الغسل و يحتمل وجوب التيمم و المبادرة إلى الإزالة.[7]
اگر در وقت نماز علم به نجاست پیدا کرد یا تنجس در آن موقع صورت گرفت، نماز را قطع نکند هر چند نماز در سعه وقت باشد. قاعده این بود که در وقت وسیع ازاله مقدم بود؛ ولی الآن که در وقت نماز است، قطع واجب نیست؛ برای این که نماز هنگامی که شروع شود باید تا آخر ادامه پیدا کند؛ مگر در موارد اهم مثل حفظ نفس، دماء و فروج که نماز را قطع کند. بنابراین در این وضعیت که در حین نماز تنجیس صورت گرفته یا علم به نجاست حاصل شده، نماز را ادامه دهد و قطع نماز دلیل ندارد. در صورتی که نماز را شروع نکرده، اول ازاله کند بعد نماز بخواند و اگر شروع به نماز کرده، خروج از آن دلیل ندارد و خود وجوب ازاله دلیل بر قطع نیست؛ بلکه جواز قطع مشکل است؛ چون دلیل بر قطع نماز نداریم. اقتضای قواعد صلاة این است که دخول در صلاة تا خروج از آن وظیفه مکلف است و وجود نجاست در مسجد دلیل بر قطع صلاة نیست؛ برای این که در آن مورد تزاحمی وجود ندارد و تزاحم در ابتدای عمل است؛ در نتیجه صلاة باید به اتمام برسد.
اگر دستمال خون آلودی در جیب شماست نماز با آن چه صورتی دارد و داخل کردن آن در مسجد چه حکمی دارد؟ نجاست متعدیه نیست. جواب این است که اشکالی ندارد؛ چون تنجیس مسجد حرام است و چیزی که آلودگی برای مسجد به وجود میآورد، این عمل حرام است؛ اما اگر گذاشتن نجاست در مسجد موجب هتک شود، از باب هتک حرام است، نه از باب تنجیس؛ مثلا غذره خشک زیادی را شخصی گرفته تا برای باغش ببرد که وقت اذان فرامیرسد و آن شخص برای نماز به میمسجد میآید برای نماز و اگر آن عذره را بیرون بگذار ممکن است کسی آن را ببرد لذا آن را با خود وارد مسجد میکند تا کسی آن را نبرد، اینجا از باب هتک حرام است.
اگر کسی در تطهیر مسجد و ازاله نجاست از آن نیاز به کمک دارد و کمک هم پیدا نمیشود و مکلف به تنهایی قادر بر انجام آن نیست، در این صورت وجوب ازاله ساقط است؛ چون هر تکلیفی هر چند اهم هم باشد، در صورت نبود قدرت ساقط است و احوط این است که وجوب ازاله را برای برای دیگران اعلام کند.
مقدور بودن عمل بر دو قسم است: قدرت عملی یعنی قدرت عقلی که فرد توان ندارد؛ مثل این که آلات و وسایل در اختیار ندارد. یا مکلف قدرت شرعی ندارد؛ مثلا جنب است و قدرت ندارد که در مسجد برود و توقف کند تا ازاله نجاست از مسجد نماید. در هر دو صورت، عدم قدرت است و سقوط تکلیف را در پی دارد.
قولی گفته شده که سید آن را به عنوان احتمال بیان میکند و آن این است که احتمال دارد فرد بدل از غسل تیمم کند و برود ازاله کند، این را سید در حد احتمال گفته است؛ برای این که این مورد، جزء موارد اضطرار به طور قطعی قرار ندارد و تیمم در جایی است که اضطرار قطعی باشد و در صورتی که اضطرار نباشد، وضو و غسل بدل به تیمم نمیشود. این فرد که مصداق مضطر باشد، صدق عنوان مشکل است. هر عنوان دارای آثار شرعی باید تحققش محرز و محقق باشد و بر عنوان مشکوک، اثر مترتب نمیشود. آن مضطری که غسل از او ساقط است در اینجا به طور قطع صدق نمیکند.