< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدکاظم مصطفوی

1403/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /وجوب استقرار در حال تکبیرة الاحرام

 

بحث و تحقیق در باره ی کیفیت تکیرة الاحرام:

گفت شد که تکبیرة الاحرام باید در حال قیام انجام گیرد و اگر در حال قیام از روی اختیار صورت نگیرد نماز باطل است و آن تکبیر، تکبیرة الاحرام نخواهد بود و فرق نمی‌کند که از روی عمد باشد یا سهو. گفته شده است که تکبیرة الاحرام در حال استقرار هم باشد؛ یعنی بدن در حال قیام تحرکی که منافی با استقرار باشد، نداشته باشد و یک ثبات عرفی وجود داشته باشد. هر چند استقرار دقّی و فلسفی ممکن نیست؛ ولی حرکت منتفی باشد و استقرار عرفا محقق باشد. در اعتبار استقرار گفته می‌شود که استقرار داخل در قیام است؛ یعنی یک قیام درست متقوم به استقرار و متضمن آن است و اگر استقرار نباشد، قیام به معنای کلمه محقق نمی‌شود. این حرف در حد یک استحسان و امتیاز است که می‌تواند در حد یک مؤید ‌باشد و در جهت استحکام اثر گذار است. اما گفته شده است که استقرار از نصوصی که در ابواب مختلفی آمده است، استفاده می‌شود و این نصوص به طور عمده موارد ذیل اند:

روایت اول در کتاب وسائل، ج4، باب 34 از ابواب القراءة فی الصلاة، حدیث1، موثقه سکونی:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي فِي مَوْضِعٍ ثُمَّ يُرِيدُ أَنْ يَتَقَدَّمَ- قَالَ يَكُفُّ عَنِ الْقِرَاءَةِ فِي مَشْيِهِ- حَتَّى يَتَقَدَّمَ‌ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي يُرِيدُ ثُمَّ يَقْرَأُ.[1]

کیفیت استدلال به این روایت این است که فرموده پس از استقرار، شروع به قرائت کند و تکبیرة الاحرام هم جزء قرائت به حساب می‌آید.

اشکالی که در باره‌ی این روایت گفته می‌شود، این است که سیدناالاستاد فرمود این روایت از لحاظ سند اعتبار دارد؛ اما دلالتش کافی نیست برای این که در این روایت کلمه «مشی» آمده است و مشی غیر از اضطراب و تزلزل است و مشی اعم از آن است، پس دلالتش بر مطلوب کامل نیست.

روایت دیگری که دلالتش کامل به نظر می‌رسد روایت باب 13 از ابواب اذان و اقامه، حدیث12 است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يُقِيمُ أَحَدُكُمُ الصَّلَاةَ وَ هُوَ مَاشٍ- وَ لَا رَاكِبٌ وَ لَا مُضْطَجِعٌ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَرِيضاً- وَ لْيَتَمَكَّنْ فِي الْإِقَامَةِ كَمَا يَتَمَكَّنُ فِي الصَّلَاةِ- فَإِنَّهُ إِذَا أَخَذَ فِي الْإِقَامَةِ فَهُوَ فِي صَلَاةٍ.[2]

در کتاب منسوب به ابن غضائری، صالح بن عقبه تضعیف شده؛ اما این روای در سند کامل الزیارة و تفسیر قمی آمده و دو توثیق عام دارد که دو توثیق عام مساوی با یک توثیق خاص است، پس سند این حدیث اعتبار دارد.

محل استشهاد در این روایت، این جمله است که فرموده: در حال اقامه تمکن داشته باشد؛ همان گونه که در نماز باید متمکن باشد. تمکن ظهور در استقرار دارد. سیدنا الاستاد هم ظاهر آن را استقرار دانسته است. پس از این حدیث استقرار انصافا استفاده می‌شود؛ اما اشکال دقیقی (تشبیه اقامه به نماز) که برخواسته از دقت باشد، خلاف ظاهر به نظر می‌رسد.

سیدنا الاستاد می‌فرماید: این روایت هم از لحاظ دلالت، دلالتش واضح نیست؛ یعنی منظور از مقایسه معلوم نیست که مقایسه اقامه با نماز به صورت تمکن به چه صورت باشد و باید دلیلی داشته باشیم که دلالتش کامل باشد. در نتیجه از روایات چیزی استفاده نمی‌شود.

آن چه که کار را آسان می‌کند این است که این مطلب مورد اجماع است. فقهاء در موارد مختلفی اجماع را نقل کرده اند، در حدی که سیدنا الاستاد می‌فرماید اجماع محقق در این رابطه وجود دارد بر این که تکبیرة الاحرام باید در حال استقرار باشد و این اجماع چون دلیل لبی است، فقط صورت عمد را می‌گیرد که قدر متیقن است و در صورت نسیان اگر شک کنیم که آن را فرامی‌گیرد یا نه؟ در صورت نسیان اشکالی نداشته باشد و حدیث لا تعاد هم به ما کمک می‌کند که اگر نسیانا استقرار وجود نداشته باشد، صلاة اعاده نمی‌شود.

5 مسألة [يعتبر في صدق التلفظ بها إسماع نفسه تحقيقا أو تقديرا]يعتبر في صدق التلفظ بها بل و بغيرها من الأذكار و الأدعية و القرآن أن يكون بحيث يسمع نفسه تحقيقا أو تقديرا فلو تكلم بدون ذلك لم يصح‌.[3]

معتبر است در صدق تلفظ به تکبیرة الاحرام؛ بلکه به غیر آن اذکار و ادعیه و قرائتی که در نماز انجام می‌شود، این که باید تلفظ در حدی باشد که خود مکلف آن را بشنود تحقیقا؛ یعنی در حال توجه و تقدریرا؛ یعنی بر فرض توجه که فرد عادی با گوش عادی باشد.

محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص177 برای این مطلب سه وجه ذکر کرده است: یکی این که اقل جهر و اخفات چیست؟ اقل جهر این است که فرد کناری آن را بشنود. اقل اخفات این است که خود آدم بشنود. آنگاه می‌فرماید تکبیرة الاحرام باید در حدی باشد که خود مکلف بشنود. دلیل بر این مطلب سه امر است:

1- اجماع العلماء.

2- اگر تکلم در حدی باشد که خود فرد نشنود، صدق تکلم نمی‌کند و تکبیرة الاحرام انجام نگرفته و یک لقلقه‌ی زبان است که تکلم ایجاد نشده است.

3- دلیل سوم صحیحه زراره است در کتاب وسائل، باب 33 از ابواب قرائت صلاة، ح1:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ وَ ابْنِ بُكَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا يُكْتَبُ مِنَ الْقِرَاءَةِ وَ الدُّعَاءِ إِلَّا مَا أَسْمَعَ نَفْسَهُ.[4]

سیدنا الاستاد در ادامه می‌فرماید توجیهاتی که گفته شده است خالی از ملاحظه نباشد و این مطلب از نصوص استفاده می‌شود و نصی که در این رابطه آمده است حدیث شماره دو همین باب، موثقه سماعه است:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لٰا تَجْهَرْ بِصَلٰاتِكَ- وَ لٰا تُخٰافِتْ بِهٰا قَالَ الْمُخَافَتَةُ مَا دُونَ سَمْعِكَ- وَ الْجَهْرُ أَنْ تَرْفَعَ صَوْتَكَ شَدِيداً.[5]

از این حدیث استفاده می‌شود که جهر و اخفات اگر به صوت شدید نباشد و فراتر از ما دون سمع باشد، کافی است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ يَقْرَأُ الرَّجُلُ- فِي صَلَاتِهِ وَ ثَوْبُهُ عَلَى فِيهِ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ- إِذَا أَسْمَعَ أُذُنَيْهِ الْهَمْهَمَةَ.[6]

آیا درست است که مصلی در نماز خودش قرائت کند و لباس یا گوشه‌ی عبایش در دهنش باشد که صوت خیلی ظاهر و برجسته نباشد؟ فرمود اشکال ندارد به شرط این که همهمه را گوش خودش بشنود.

6 مسألة من لم يعرفها يجب عليه أن يتعلم‌و لا يجوز له الدخول في الصلاة قبل التعلم إلا إذا ضاق الوقت فيأتي بها ملحونة.[7]

کسی که معرفت به تکبیرة الاحرام ندارد، منظور معرفت فلسفی و کلامی نیست؛ بلکه معرفت لغوی مراد است؛ یعنی خودب بلد نیست و خوب آشنا به آن نیست، بر او واجب است که بیاموزد و وارد شدن در نماز برای او قبل از آموختن، جایز نیست. این وجوب تعلّم می‌نماید که وجوب طریقی باشد؛ مثل وجوب احتیاط که وجوب طریقی است؛ ولی تحقیق این است که این وجوب از باب قاعده وجوب تعلم احکام است که در نصوص متعدد آمده و دلالت دارد این که بر مکلف واجب است که احکام شرع را تعلم کند قبل از آن که انجام دهد. در روز جزا مکلف مورد سؤال قرار می‌گیرد که چرا نماز نخواندی؟ می‌گوید بلد نبودم، باز سؤال می‌شود که چرا نیاموختی؟

وجوب طریقی مثل احتیاط است که طریق است در جهت رسیدن به امتثال قطعی؛ اما خود احتیاط بما هو احتیاط، اگر یک امتثالی در پایان کار نباشد، خودش وجوبی ندارد؛ ولی تعلم احکام خودش به عنوان یک واجب اصلی در جهت انجام احکام برای هر مکلفی اعلام شده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo