< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 پاسخ اشكالي در استدلالهاي گذشته فخر رازي
 سيد مرتضي مي گويد مولي اگر به معني ناصر و ابن عم بيايد لغو است همه مي دانند كه اميرالمومنين ابن عم است اما اگر به معناي معتِق و معتَق بيايد كذب است پس راهي ديگري بجز اينكه به معناي اولي باشد اين را سيد مرتضي گفت و در نهايت استحكام چون تحقيق لغوي و تفسيري مولي است معاني مولي كه به سه دسته تقسيم مي شود 1.ناصر و ابن عم 2.معتِق و معتَق 3.اولي ؛ناصر كه نمي شود لغواست چون معلوم است معتق و معتق نمي شود چون كذب است يتعين كه اولي باشد و اين تحقيق بسيار عميق ، شيخ الشبهه و امام التشكيك فخر رازي عليهما عليه تحقيق سيد مرتضي را نتوانست اشكال كند اما گفت اولي مرادف مولي نيست معناست معنا يعني يك معناي مجازي كه همين طوري بكار رفته مرادف و از معاني مولي نيست براي اينكه اولي بجاي مولي اطلاق نمي شود مثلا مي گوييم اولي من فلان نمي توانيم بگوييم مولي من فلان پس اولي بجاي مولي بكار نمي رود اين مغالطه فخر بود مرحوم علامه اميني در جواب ايشان فرمودند كه مترادف معنايش اين است كه جوهر معنا گوهر معنا اصل معناي دو كلمه با هم سنخينت و همخواني داشته باشد اما اضافات و تعلقات و تراكيب ديگر خارج از حدود ترادف است لذا نقض مي كنيم خود اسم تفضيل كه از ترادف هم محكم تر است يك كلمه است افضل همين وقت به طرف تثنيه اضافه مي شود مي گوييم افضل الرجلين يك وقت به مفرد اضافه مي شود نمي شود بگوييم افضل رجل. زيد افضل الرجلين مي شود بگوييم. افضل القوم به طرف جمع هم مي شود بگوييم. اما اگر به طرف مفرد اضافه كنيم نمي شود مضاف اليه را ظاهر بياوريم فرق كرد پس خود كلمه در اضافات با خودش فرق مي كند چه رسد به مرادف هاي آن بنابراين نمي توانيم بگوييم زيد افضل عمرو مي گوييم زيد افضل من عمرو اما مي توانيم بگوييم افضل القوم پس با اضافات و تعلقات فرق كه وجود دارد خارج از حدود خود كلمه است)
  بحث ما درباره اثبات ولايت بر اساس ادله اربعه بود و به لطف خداي متعال در بحث فقه نديده است اين حقير كه بحث ولايت براساس ادله اربعه اين طور بحث شده باشد توفيق من الله ادله اربعه كتاب و سنت را بحث كرديم اما اجماع و عقل
 از ادله اثبات ولايت اجماع
  اما اجماع بدون هيچ ترديد امامت و ولايت مورد اجماع بلكه تسالم بلكه ضرورت فقهي در فقه اهل بيت است از آنجا كه بحث بايد مستند بشود در ضمن عنوان دليل سوم متني را از شيخ مفيد كه شيخ الشيعه الاماميه است ياداور بشويم كتاب عوالي المقالات در ضمن مصنفات شيخ مفيد جلد چهارم صفحه 40 مي فرمايد اتفقت الاماميه علي ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم استخلف اميرالمومنين في حياته و نص عليه بالامامه بعد وفاته و ان من دفع ذلك فقد دفع فرضا من الدين اتفاق مذهب اماميه از ضرورت مذهب اماميه است كه پيامبر در حال حيات شريفش حضرت امير را جانشين خودش قرار داد و تصريح كرد بر امامت علي بعد از وفات خودش و اتفاق دارد اماميه بر اينكه هر كسي اين مطلب را دفع و رد كند يك فرض دين يك ضرورت دين را رد كرده است
 سوال و جواب
 سوال و جواب ما به اجماع غير كار نداريم كه انها مفروض هست كه امامت اميرالمومنين را قبول ندارند مفروض بحث است خود بحث مشخص شده است كه انها امامت اميرالمومنين را قبول ندارند حال ما كه فقهي بحث مي كرديم بايد اين موضوع را با ادله اربعه كاملش كنيم انگاه كه به اين استحكام درآمد انكارش موجب كفر مي شود يا نمي شود فقه بحث مي كنيم كلام بحث نمي كنيم
 اشكال مدركي بودن اجماع
 اما اين كه اجماع مدركي مي شود اولا اين نكته لطيف كه مدركي بودن بعد از شيخ انصاري و تطور اصول امده و اما اجماع در زمان شيخ مفيد تقسيم به مدركي و غير مدركي نمي شده و ثانيا گفتيم خود شيخ انصاري در اصول اجماع را اشكال مي كنداما در فتوا كه مي رسد حتي سيد الاستاد در مقام فتوا ميگويد كه دليل ندارد ولي مطابق مشهور است شهرت كه فرزند كوچك اجماع است در هر صورت اجماع اماميه درباره ولايت اميرالمومنين محقق و ثابت بلكه ضرورت
 امامت از نظر عملي، جزء اصول مذهب شيعه است و در مرحله عملي از فروع دين است.
 امامت در مذهب اهل بيت به معناي ادامه دهنده رساله الرسول و توجيه خاتميت و فلسفه خاتميت اين هدايت مستمر در مرحله نظري امامت تعبير مي شود كه اصل از اصول عقايد مي شود از اصول مذهب است و در مرحله عملي از فروع مذهب و ضرورتهاي بنيادي در ساختار دين ولايت جزء ستونهاي اصلي اين بناي دين است كه به تعبيري هم فروع دين بگوييم
 روايت وسائل الشيعه از امام باقر(ع) در اهميت امامت
  دليل آن وسائل جلد 1 كتاب طهارت باب اول از ابواب مقمه عبادات حديث 2 صحيحه زراره بن اعين علي بن ابراهيم عن ابيه عن حماد بن عييسي عن حريز بن عبد الله كه اينها از اصحاب اجماع و اجلاء عن زراره بن اعين عن ابي جعفر عليه السلام قال بني الاسلام علي خمسه اشياء‌ علي الصلوه و الزكاه و الحج و الصوم و الولايه قال زراره فقلت اي شي من ذلك افضل فقال الولايه افضل لانها مفتاحهن بنا يعني ستون اصلي ساختمان دين بني اسلام يعني دين به پنج تا بنيان و ستون اصلي كه اخرش ولايت و افضل و او مفتاح بقيه است از اين صحيحه شريفه مباركه استفاده مي شود ولايت ستون و از بنيادهاي اصلي ساختمان دين و اسلام با اين جايگاه و اين مكانت بنابراين امامت در مرحله نظري از اصول در مرحله عملي از فروع و ستونهاي اصلي ساختار اسلام اين مطلبي است كه از لحاظ مذهب و دين درباره ولايت ديده مي شود و به ثبت رسيده است اما دليل عقلي از لحاظ اجماع و تسالم و ضرورت كه بحث كامل شد گفتيم اجماع ان مراحل و اين نكته و اجماع كه به مرحله تسالم رسيد از اشكال و خطر مدركي بودن بيرون مي رود تحت عنوان ضرورت قرار مي گيرد قدرتش به جاي مي رسد كه مدركي بودن به او اسيب وارد نمي كند
 دليل چهارم دليل عقل
  اما دليل چهارم عقل
 خلط دليل عقلي و بناي عقلايي در فقه و اصول
  دليل عقلي به معناي كلمه در فقه و اصول كه دليل عقلي مي گوييم در واقع دليل عقلي نيست بلكه دليل عقلايي است مرحوم خواجه طوسي در كتاب تجريد الاعتقاد با شرح علامه حلي كه يك جلد هست صفحه 273 مي فرمايد البعثه واجبه لاشتمالها علي اللطف واجبه يعني ضرورت قطعي است در فلسفي و كلامي واجبه يعني ضرورت واجب فقهي نيست لاشتمالها علي اللطف شرح و متني است كه با اسان سازي اين مي شود كه بشر نيازي به هدايت درست و ان هدايت درست بدون اينكه از سوي خدا توسط پيامبر برسد راه ديگري ندارد و ان هدايت درست لطف خداست لطف به معناي كلامي يعني فيض الهي است و قطع فيض از سوي فياض مطلق ناممكن است بنابراين براساس قاعده لطف واجب است بعثت پيامبر المقصد الخامس في الامامه صفحه 284 الامام لطف يجب نصبه علي الله امام لطف است لطف يعني فيضي از سوي خدا كه از فساد و تباهي و عذاب دور به سوي حق و مقصد نهائي نزديك بكند اين معناي كلامي لطف است مقرب للحق و مبعد عن الباطل امام لطف است لطف صغرويا كه ثابت شد كبرايشان يك ضرورت عقلي كلامي است لطف بر خدا واجب است اين ضرورت كه در شكل كلامي گرفتيم الان با اسان سازي و واشكافي و واكاوي به عبارت واضح بيان كنيم به اين ترتيب مي گوييم
 علت وجود عقل و اراده در انسان
 بشر تنها موجودي است كه عقل و اراده دارد يك ايت از آيت خداست علم در اينجا جواب ندارد چرا بشر تنها عقل و اراده دارد چرا اسب ندارد چرا ميلونها حيوان ديگر ندارد حركت موجودات كه حركت تكاملي است كه طرح ندارد تنها انسان عقل و اراده دارد اين يكي از معماهايي است كه علم جواب نداده مطلب دوم هم خرج سنگين اين انسان برداشته خرج مشاهده اي و ملموس كل اين پديده هاي جهان براي انسان است با ديد شما دانشگاهي ها علم هم اين ها را دانه دانه ثابت كرده است و جوابش را هم نداد
 تحليل خلق لكم ما في الارض جميعا
  قرآن گفت آيه 29 سوره بقره هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعا جواب را داد طرح از بالا ست از ماورآء الطبيعه است گفت لكم نگفت عندكم نگفت عليكم براي منفعت لام انتفاع است سود مي بريد حتي حيوان موذي غير مستقيم برايتان پادزهر مي شود چيزي نيست مگر براي انسان افريده شده
 حكم عقل بر لزوم وجود مرشد در جهان
 اين انساني كه عقل و اراده دارد با اين خرج سرجايش كه نمي چرخد عبث در مي آيد پس با اين خرج عقل و اراده يعني قابليت براي رشد و كمال براي عروج قابليت دارد اين بفعليت رساندن اين استعداد نياز به مرشد هادي طريقت و ارائه اسوه دارد و لكم في رسول الله اسوه حسنه يكي از فلسفه هاي علمي رسالت ارائه الگوي كامل براي انسانيت است
 انسان بودن هزينه دارد
  و اين انسان بالضروره احتياج به نبوت و رسالت دارد و الا عبث استعداد باطل عاقلي قبول نمي كند مخصوصا عمليات با اين سنگيني و قابليت انسان را ديديم جواب اشكال را گرفتيم كه چرا اراده و عقل دارد براي اينكه قابليت ارشاد قابليت كمال قابليت عروج الي الله را دارد بقول مولانا (بار ديگر از ملك پرون شوم انچه از وهم نايد ان شوم) پس ضرورت رسالت يك امري است غير قابل انكار اين ضرورت رسالت كه گفتيم
 آيا عقل به تنهايي براي هدايت كافي نيست
  يك اشكالي جزئي يا يك حرف بسيار كودكانه جديدا گفته مي شود كه از قديم بود كه ممكن است بگوييم عقل كافي است فكر نكنيد روشنفكران جديد تازه اورده اند از قيدم بوده خود خواجه و امثال اين را يادآور مي شوند اگر بگوييد كه عقل كافي است يك توهم بي اساس است چون انسان يك طبيعت دارد اين طبيعت تركيبي از دو عنصر متضاد است خاكي و افلاكي جنبه روحي وجنبه جسمي اين تركيب ذاتيش هست عقل رشد كند درك بيشتر قبول در كنار ان جنبه جسماني هم رشد مي كند تركيب به هم نمي خورد انسان كه با گذشت زمان تبدل ماهوي پيدا نمي كند كه انسان بشود موجود ديگر و تركيب ديگر
 روايت بحار الانوار كه تركيب (عقل و شهوت) را در انسان بيان مي كند
  يك حديث خوبي است سندش هم صحيح است درباره تركيب انسان اين تركيب دو عنصري را روايت تعبير مي كند از عقل و شهوت بحار الانوار جلد 60 صفحه 299 باب فضل انسان حديث شماره 5 عن محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي شيخ صدوق عن ابيه علي بن بابويه عن سعد بن عبد الله كه گفتم سعد بن عبد الله اشعري قمي كه از ثقات و اجلاست عن احمد بن محمد بن عيسي كه اشعري قمي و از اجلا و ثقات است عن علي بن حكم كه اعتبار و توثيق خاص عن عبد الله بن سنان كه مشايخ و اجلا روايت سند صحيحه است سالت اباعبدالله جعفر الصادق عليه السلام فقلت له الملائكه افضل ام بنو آدم فقال قال اميرالمومنين علي بن ابي طالب ان الله عزوجل ركب في الملائكه عقلا بلا شهوه و ركب في البهائم شهوتا بلا عقل و ركب في بني آدم كلتيهما فمن غلب عقله شهوته فهو خير من الملائكه و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهائم حديث را خواندم كه براي ما نكته هاي اموزنده دارد در ضمن به يك حقيقت كه ما دنبالش بوديم در بحث هم اشاره شد و ان اينكه تركيب بني آدم از عقل و شهوت است اين تركيب بهم نمي خورد بنابراين عقل اگر كاري از پيش ببرد شهوت هم كارش را مي كند اينجاست كه يكي از فوائد بعثت در همين كلام تكميل و كمك عقل است عقل آدم را كمك مي كند و بكار مي گيرد
 براساس ضرورت و عقل كلامي بايد بعد از نبي امامت استمرار يابد
 بنابراين عقل هر قدر رشد كند ضرورت به نبوت به قوت خودش باقي است اين راه كه نشد راه ديگر نداريم و ان اين است كه ضرورت نبوت سرجاي خودش باقي است اما پيامبر اكرم كه خاتم الانبياء هست اين رسالتش بوسيله امامت ادامه پيدا مي كند امامت يعني استمرار رسالت تا بلنداي ابديت يكي از فلسفه هاي طولاني بودن عمر شريف بقيه الله الاعظم همين ضرورت نياز به بعثت و رسالت كه امامت فقط غير از صفت وحي مستقيم كل برنامه رسالت و نبوت را در ضمن دارد هدايت و ارشاد حفظ دين و هدايت ويژه براي فقهاي اهل مكاشفه از شيخ مفيد تا سيد بحرالعلوم و سيد بروجردي و فقهاي ديگر قدس الله اسرارهم در نيتجه براساس ضرورت و حكم عقلي كلامي بايد امامت از سوي خدا افاضه بشود و از انجا كه تعيين مصداق هم كار عقل است چون فضائل و كمالاتي كه يك پيامبر دارد و معجزاتي كه يك پيامبر دارد امام هم داشته باشد اين ضرورت دليل عقلي در كنار دليل عقلي اول كبرويت قدم دوم مصداقا علي بن ابي طالب كمالش علمش وجودش كراماتش از حد بيان و كلام فراتر است معجزات باهره در يك جمله وجود علي بن ابيطالب در جهان با اين خصوصيات خود معجزه اي است نه داراي معجزه عين معجزه اي است كه مانندي در تاريخ ندارد
 نتيجه گيري از بحث ادله اربعه در اثبات ولايت
 بنابراين بر اساس اجماع و عقل هم امامت به اثبات رسيد شكر خداي متعال نتيجه پس از امامت و ولايت براساس ادله اربعه با قطعيت كامل به اتمام رسيد انكار ولايت انكار ضروري دين نيست و انكار امامت كفر مگر نمي شود تا اينجا مي گوييم كه ظاهر امر اين است كه انكار ضرورت است و در نصوص هم ديديم كه انكار ضرورت امامت كفر است صريح هم بود نصو ص خاصه در نقطه مقابل مردم سني مذهب يا مسلمانان سني مذهب اينها از يك سو منكران ولايت هستند از سوي ديگر براساس سيره متشرعه و فتواي فقها محكوم به طهارت اند عمده ترين دليل سيره متشرعه و بعضي نصوص كه جلسه بعد كه شهادتين را براي تحقق اسلام كافي مي دانند جمع بين اين دو تا مطلب با اين قدرت ان شاء‌ الله جلسه بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo