< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الحائض /فصلٌ فی الاستحاضة. بحث و تحقیق درباره احکام استحاضة قلیلة

 

بحث و تحقیق درباره احکام استحاضه قلیلة

گفته شد که دوتا حکم اعلام شده است به صورت نفی خلاف و قریب به اجماع که در مستحاضه قلیله باید تبدیل قطنه به عمل بیاید و وضو عند کلِ صلاةٍ. در این رابطه اقوال قدماء و اجماع یا توافق رأی در حد نفی خلاف گفته شد و مساله تبدیل قطنه هم از باب اینکه ازاله نجاست لازم است در حال صلات دلیلی بود که گفته شد.

کلام سیدالخوئی

اما سیدنالاستاد قدس الله نفسه الزکیه در این زمینه اشکالاتی دارند که با آسان سازی و توضیحات از این قرار است. می فرمایند اما درباره تبدیل قطنة، ادله ای اقامه شده است که هیچ یکی از آنها قابل التزام نیست . هیچ یکی خالی از اشکال نیست. دلیل اولی که اقامه شده است اجماع است که گفته می شود اجماع بر این است که باید عندکلِّ صلاةٍ و وضوءٍ تبدیل به عمل آید. می فرماید این اجماع اولاً محقق نیست برای اینکه جمعی از متاخرین با این رأی مخالف هستند. تبدیل قطنة را واجب نم دانند پس از اساس اجماع محقق نیست و ثانیاً اگر هم باشد اجماع منقول است و اجماع منقول حجیت یا دلیل کامل نیست در حد یک مؤید است و ثالثاً این اجماع، اجماع مدرکی است. معلوم المدرک یا محتمل المدرک، در اجماع مدرکی محتمل المدرک بودن هم کافیست که اجماع را از اجماع تعبدی خارج کند. این شبهه ای بود درباره اجماع.[1]

 

اما نکته تحقیقی

این است که این اشکال درمورد اجماع اشکال مبنایی می شود. چرا؟ چون اجماعی که درباره این حکم گفته شده است اجماعی است که قبل از زمان تطوّر است. قبل از تطوّر یعنی قبل از زمان شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه بحث اجماع مدرکی و اجماع تعبدی وجود نداشت. اجماع دو قسم بود منقول و محصّل. این که می فرمایید مدرکی است بعد از تطور آمده است و می شود مبنایی. این دلیل اول بود با تکمله ای که برای شما افاضل گفته شد. دلیل دوم می فرمایند که قائلین به وجوب تبدیل قطنة می گویند به جهت ازاله نجاست از بدن باید تبدیل قطنه صورت بگیرد که این نجاست مانع صلات است.

روایت مشهور در دم حیض

می فرماید که اولاً این ازاله نجاست که آمده است معفوّ نیست ولو کمتر از یک درهم باشد درباره دم حیض آمده و اصحاب ملحق کرده اند دم استحاضه و دم نفاس را به دمِ حیض که این قابل التزام نیست. چرا؟ برای اینکه اولاً همان حکم که درباره دمِ حیض مشهور است از منظر روایت ثابت نیست. برای اینکه در روایتی که آمده است کتاب وسائل ج3 باب 21 از ابواب نجاسات ح 1 ، این روایت سندش عیب دارد. سند ضعف دارد. بوسیله ابی سعید مکاری. ابی سعید مکاری توثیق ندارد لذا سند ضعیف است و اصل حکم ثابت نیست فضلاً عمّا اُلحق به.

تحقیق در ابی سعید مکاری

اما تحقیق این است که این سند معتبر است. اولاً این سند مطابق است با رأی مشهور، کدام مشهور؟ مشهوری در حد نفی خلاف. یک سندی که شهرت عظیمة بلکه نفی خلاف با ان موافق باشد در رجال دارای اعتبار است. ثانیاً این ابی سعید مکاری در سلسله روات ابن ابی عُمیر آمده است آن هم بدون واسطه. ابن ابی عنمیر هم کسی است که تقریباً به اتفاق صاحب نظران رجال اگر از یک راوی بلاواسطه نقل کند آن راوی معتبر است که حتی شیخ نجاشی هم در شرح حال محمدبن ابی عمیر می فرماید که به این مضمون که اصحاب مرویٌ عنه ابن ابی عمیر را معتبر می دانند. ابن ابی عمیر از ابی سعید که اسم ابی سعید هست هاشم ابن حیّان. در کتاب وافی بدون واسطه از او روایت نقل می کند. پس سند معتبر است. شما ممکن است بکیید که ردّ و اعتراض بر رأی سیدناالاستاد از شما دیدیم؟ جواب خود سیدناالاستاد از این مرحله پایین می آید. لوتنزّلنا می گوید.

لو تنزّلنا (لو سلمنا)

برای شما گفته بودیم یا نه که لو تنزّلنا در عمق ذهن خیلی این مطلب محکم برایش به اثبات نرسیده است. لوتنزّلنا می گوید که این روایت را سندش را هم قبول کنیم با ان هم نمی توانیم از این روایت استفاده کنیم. پس حال که فرمودید لوتنزّلنا و ما هم پس مخالفتی نشد. اما ادامه. پس تنزل بفرمایید و در تنزّل می گوییم روایتی که درباره اجتناب از دم آمده است مربوط می شود به مایتمُّ به صلاة. اما آن قطنه که ما یتمُّ به الصلات نیست.بنابراین نجاستی هم اگر داشته باشد اشکالی ندارد. بعد می فرماید إن قلت. اگر اشکالی بفرمایید که این حدیث کلّ ما لایتمُّ به الصلاة معارض است باروایتی که اگر لباسی یک قطره از دم و دماء ثلاثه داشته باشد مانع صحت صلات می شود این دوتا روایت تعارض می کند. اگر گفتید تعارض، اولاً می گوییم که اینجا تعارض قابل حل است. چرا؟ برای اینکه در حدیث ما لا یتمُ آمده است تعبیر عموم. کلمه ( کلّ ) دارد. کلّ ما لا یتمّ به الصلاة. عموم مقدم بر اطلاق هست. در روایات دال بر مانعیت یک قطره از دماء ثلاثة از صحت نماز اطلاق وجود دارد. عام مقدم بر اطلاق است. وجه تقدم را هم آشنا هستید. ابتداءاً چه می گوییم؟ می گوییم که عام ظهورش لفظیست و ظهور اطلاق قرینه ایست و همیشه ظهور لفظی و وضعی مقدم بر ظهور قرینه ای و اطلاقیست. این وجه اول. اما وجه دوم مقدم بودن عام بر اطلاق این است که در صورت وجود عام معارض مقدمات اطلاق کامل نمی شود. مانع از کامل شدن مقدمات حکمت است. اگر این ترتیب را شما قبول کردید که خوب اگر قبول نکردید و اشکال کردید که کلّ ما یتم نسبت به نجاست نیست تا اطلاق پیدا بشود نسبت به لباس کلّ ما یتم است. عموم مربوط به لباس است نه به نجاست تا شما مقدم بدارید. اگر این را هم قبول نکردید می گوییم بسیار خوب نوبت می رسد به تعارض. تعارض که بکند اصل قاعده در تعارض هم تساقط است. هر دو از اعتبار می‌افتند.پس از اینکه هر دو از اعتبار افتاد مراجعه می شود به عمومات باب. عمومات باب چه بود؟ عمومات باب این است که کمتر از یک درهم قابل عفو است. اینجا هم ممکن است کمتر از یک درهم باشد.

 

تحقیق

تحقیق این است که این عمومات اینجا جا ندارد لذا خود سید هم تنزل می کند. چرا؟ برای اینکه از کجا قطعاً ، همیشه آلوده بودن به دم استحاضه کمتر از یک درهم است. معلوم نیست. بنابراین عمومات فوق نسبت به مصداقی که مشخص نیست استفاده نمی شود. اگر تعارض شد تساقط می کند و مطلب تمام. بعد می‌فرماید که ولا تنزلنا. می‌فرماید همه اینها را بگذارید کنار. همه این ادله و استدلال را که کنار بگذاریم باز هم درباره تبدیل قطنه از قاعده ازاله خبث در حال صلات نمی‌شود استفاده کرد چرا؟ برای اینکه بر فرض بگویید ما لا یتم به صلات را هم می‌گیرد؛ یک قطره کمتر از یک درهم باشد هم مانع است. همه اینها را که قبول کنیم؛ باز هم مطلب قابل اثبات نیست. مطلب چه بود؟ وجوب تبدیل قطنه. چرا مطلب قابل اثبات نیست؟ برای اینکه می‌فرماید نجاست که مفهوم نیست؛ در لباس باید باشد. این قطنه محمول است. محمول متنجس در حال نماز اشکالی ندارد. کسی دستمالش آلوده شده به خون دماغش؛ دستمال را جمع می‌کند توی جیبش می‌گذارد نماز می‌خواند اشکالی ندارد. حمل نجس و متنجس مانع صحت صلات نیست. تا اینجا که تمام شد تحقیق این است که با اجازه از روح بلند ایشان ارجع می‌داریم که اینجا قطنه که محمول باشد؛ آن محیط اطراف مخرج که محمول نیست؛ موضوع است. و این قطنه که آلوده بشود محیط اطراف مخرج هم قطعا آلوده شده پس نجاست در بدن صدق می‌کند. ازاله نجاست از بدن هست. ما در تحقیق آخر این را می‌گوییم که اگر شما می‌گویید قطنه اشکال ندارد؛ می‌گوییم در نهایت امر؛ تطهیر بدن که واجب است. خوب تطهیر بدن؛ قطنه که آلوده شود محیط اطراف مخرج در حد خارج از مورد خاص که طبیعتا آلوده شده است و بدن نجس شده. بنابراین بر اساس تطهیر بدن که در متوسطه آمده است که یستظفر محل را پاک کند تمیز کند آب بکشد. آن نکته را اینجا در نظر بگیریم؛ بنابراین تبدیل قطنه؛ آنچه که مشهور فرموده اند بلکه مخالف با نفی خلاف و روایتی را هم که محقق ثانی فرموده اند؛ فتوا همین درست است که باید تبدیل قطنه به عمل بیاید؛ تا اینکه و تبدیل قطنه وحكمها وجوب الوضوء لكل صلاة ، فريضة كانت أو نافلة ، وتبديل القطنة أو تطهيرها.[2] .. بنابراین آنچه که در متن عروه آمده است مطابق مشهور و درست و مخالف رای و تحقیق سیدنا الاستاد هم اگر اعلام نکنیم می‌گوییم احوط وجوبی این است که این عمل انجام بگیرد. مطلب تا اینجا کامل شد

سوال:...

جواب: قطنه در محل خاص گذاشته شده؛ دم آنجا آمده و سیلان دم هست اگر شما می‌گویید که قطنه فقط تنها در بدن هیچ اثری از خون نباشد؛ که این خلاف واقع است. فرض ما هم این است که در استحاضه قلیله دم خارج می‌شود به قطنه می‌رسد به قطنه که رسید قطنه گذاشته شده است روی محل و آن دم که به قطنه رسید آن اطراف محل خاص هم بدن است جزو بدن انسان است داخلش اگر خون باشد نه عیبی ندارد اگر در آن محیط اطراف آمد خون رسید می‌شود متلبس. بدن متلبس می‌شود تطهیر بدن در صلات واجب است. تمام.

سوال:....

جواب: داخل برای امتحان است که شک بکند که الان قطع شده یا قطع نشده؛ قطنه را داخل کند ببیند ملبس بیرون می‌آید یا نه.

سوال:...

جواب: در نتیجه ما اعلام کردیم که فتوای متن مطابق با مشهور درست است و اگر گفته شود که تبدیل قطنه فایده ندارد برای اینکه سیلان مستمر هست؛ جواب؛ در قلیله سیلان در حدی نیست که یک نماز نتواند بخواند. قلیله است تطهیر می‌کند وضو می‌گیرد در یک نماز می‌تواند اصلا سیلانی هم نباشد این قلیله.

اما دلیل سوم سید اشاره می‌کند می‌فرماید که اگر استدلال بشود به نصوصی که درباره کثیره آمده است. درباره استحاضه کثیره نصوصی آمده است که آن نصوص دلالت دارد صریحا بر تبدیل قطنه. و ما در تحقیق قبلی گفتیم در بررسی آرا فقها نسبت به این مسئله قبلا گفتیم که فرق بین قلیله و کثیره در این جهت وجود ندارد و سید صاحب ریاض هم فرمودند که به اجماع مرکب درست می‌شود.[3] بنابراین در نصوصی که آمده است باب 1 از ابواب استحاضه.

متن روایت: محمد بن يعقوب، عن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عيسى، وابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: المستحاضة تنظر أيامها فلا تصلي فيها، ولا يقربها بعلها، فإذا جازت أيامها ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، وتغتسل للصبح وتحتشي وتستثفر ولا تحنى (تحيى) وتضم فخذيها في المسجد وسائر جسدها خارج، ولا يأتيها بعلها أيام قرءها وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء، وهذه يأتيها بعلها إلا في أيام حيضها. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[4] صحیحه معاویه بن عمار که این را خوانده ایم و فقط این جمله را مورد استشهاد قرار بدهیم وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء هم می‌فرماید فإذا جازت أيامها ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، وتغتسل للصبح وتحتشي وتستثفر ولا تحنى (تحيى) و تستثفر تبدیل است و پاک کردن محل لغتا. در مستحاضه متوسطه یا کثیره آمده بود اینجا هم همان حکم را ما استفاده می‌کنیم به وسیله عموم حکم یا بوسیله اجماع مرکب قول به عدم فسخ؛ این استدلال است.

سوال:انتهای روایت إن کان الکرسف.... این در بیان حکم قلیله است و دارد حکم را بیان می کند و....؟

جواب: شما می‌گویید که در انتها برای استحاضه قلیله فقط توضأ آمده و تبدیل کرسف نیامده؛ مقام بیان است اگر بود می‌گفت. الان که نگفته است معلوم است که نیست. در جواب گفته می‌شود که این ذیل در مقام بیان آن جهت نیست بلکه در جهت بیان وضو و غسل است. که در کثیره غسل بود در قلیله غسل نیست فقط وضو کافی هست. ما وضو و غسل را هم سنخ می‌دانیم آنجا غسل گفته بود اینجا غسل نیست پس مؤیدی بر این مطلب است که آن احکامی‌که در صدر گفته شده بود در قلیله فقط غسل نیست و الا بقیه احکام همان است اگر نبود می‌گفت که نیست. تازه موید ما هم می‌شود.

این مطلب را که گفتیم سید می‌فرماید که اولا این استدلال کافی نیست چرا؟ برای اینکه این استدلال در حقیقت یک قیاس مع الفارق است. آن استحاضه کثیره است و این قلیله. قیاسی که در این رابطه می‌شود وجهی ندارد. از روایت دال بر حکم کثیره حکم قلیله را نمی‌توانیم استفاده کنیم. مضافاً بر این می‌فرماید که اگر چنین حکمی‌بود تبدیل قطنه در کار بود در یکی از این روایاتی که مربوط به استحاضه است اشاره می‌شد. بنابراین می‌فرماید که تبدیل قطنه وجهی ندارد اما وجوب وضو له وجهٌ و نصوصٌ... فردا بحث کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo