درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
98/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الاستحاضة /مسالة اول و قسم سوم-أقسام إستحاضة و احکام آن-
مسالة اول و قسم سوم-أقسام إستحاضة و احکام آن-
والثالثة : أن يسيل الدم من القطنة إلى الخرقة ويجب فيها ـ مضافاً الى ما ذكر ، وإلى تبديل الخرقة أو تطهيرها ـ غسل آخر للظهرين تجمع بينهما ، وغسل للعشاءين تجمع بينهما ، والأولى كونه في آخر وقت فضيلة الاُولى حتى يكون كل من الصلاتين في وقت الفضيلة ، ويجوز تفريق الصلوات والإِتيان بخمسة أغسال ، ولا يجوز الجمع بين أزيد من صلاتين بغسل واحد ، نعم يكفي للنوافل أغسال الفرائض لكن يجب لكل ركعتين منها وضوء.[1]
دربارهی قسم سوم اقسام استحاضه بحث میکنیم، سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند؛ که در این قسم سوم مضافاً بر آنچه که ذکر شد در قسم دوم که وضوء عند کلِ صلاة و تبدیل قطنه بود چیزی که اضافه میشود این است که این قسم سوم سه تا غسل لازم دارد، غسلی برای صلاة فجر و غسل برای ظهرین و غسل برای مغرب و عشاء میتواند به سه غسل اکتفا کند که در حقیقت هر صلاتی یک غسل میطلبند و ظهرین و عشائین با یک غسل میشود انجام گیرد. اما میفرماید که اگر کسی بخواهد تفکیک بکند بین ظهرین و عشائین هر یکی را با فاصله انجام بدهد نسبت به هر نمازی یک غسل باید انجام بدهد تا پنج غسل برای پنج نماز انجام گیرد این متن بود.
اما آراء فقها و نصوص مربوط به این مسئله
نسبت به آراء فقها شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که دربارهی استحاضهی قسم سوم باید سه تا غسل انجام گیرد و برای هر نمازی یک وضوء هم اضافه شود.[2] این بیانی است که در متن مبسوط آمده است.
محقق حلّی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که این حکم هذا متفق عليه عند علمائنا،[3] در بین علمای امامیه توافق نظر وجود دارد نسبت به این حکم مربوط به استحاضهی قسم سوم، اما نصوص باب که هم استحاضهی کثیره را موضوعاً بیان میکند و هم حکماً، هر چند از نظر حکم، خلافی دیده نمیشود. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید حکم استحاضهی کثیره که محقق حلّی فرمودهاند همین است من غير خلاف أجده فيها هنا.[4] خلافی من در این رابطه برنخوردهام، مورد نفاق هست.
نصوص باب
اما نصوص باب که مسئلهی اصلی هست و بعد هم تتمهای دربارهی تبدیل قطنه و تبدیل موضوع که باید بحث بشود.
متن روایت اول: محمد بن يعقوب، عن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عيسى، وابن أبي عمير، عن معاوية بن عمار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: المستحاضة تنظر أيامها فلا تصلي فيها، ولا يقربها بعلها، فإذا جازت أيامها ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، وتغتسل للصبح وتحتشي وتستثفر ولا تحنى (تحيى) وتضم فخذيها في المسجد وسائر جسدها خارج، ولا يأتيها بعلها أيام قرءها وإن كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت ودخلت المسجد وصلت كل صلاة بوضوء، وهذه يأتيها بعلها إلا في أيام حيضها. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[5] شاهد مثال ما اینجاست که صحیحهی معاویة ابن عمار هست که میفرماید از امام صادق(علیه السلام) فإذا جازت أيامها ورأت الدم يثقب الكرسف اغتسلت للظهر والعصر، تؤخر هذه وتعجل هذه وللمغرب والعشاء غسلا تؤخر هذه وتعجل هذه، وتغتسل للصبح وتحتشي وتستثفر ولا تحنى (تحيى) وتضم فخذيها في المسجد وسائر جسدها خارج، ولا يأتيها بعلها أيام قرءها؛ این سه تا غسل را بیان فرمود و اشکال در دلالت در سند که وجود ندارد. یک ملاحظهی مختصری در دلالت هست و آن يثقب الكرسف هست يثقب الكرسف، که به دو معنا به کار میرود اگر کلمهی جازتی(فإذا جازت) در کار نباشد ممکن است بگوییم فقط فرو برود در قطنه، اما اگر از کرسف بیرون بزند جازت باشد، آن موقع يثقب به معنای بیرون زدن از قطنه هم هست این حدیث قرائنی دارد که از قرائن معلوم میشود که يثقب بیرون زدن از قطنه است برای اینکه در قسم دوم نصاً و اجماعاً سه غسل وجود ندارد. بنابراین این حکم مربوط میشود به قسم سوم. روایت دیگری که در این رابطه داریم، حدیث شماره 4 و شماره 5 هست همین باب، حدیث شماره 5 باز هم صحیحه است که قبلاً خواندهاید.
متن روایت دوم: وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عبد الله بن المغيرة، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال (سمعته يقول: المرأة خ) المستحاضة تغتسل (التي لا تطهر خ) عند صلاة الظهر وتصلي الظهر والعصر، ثم تغتسل عند المغرب فتصلي المغرب و العشاء، ثم تغتسل عند الصبح فتصلي الفجر، ولا بأس بأن يأتيها بعلها إذا شاء إلا أيام حيضها فيعتزلها زوجها، قال: وقال: لم تفعله امرأة قط احتسابا إلا عوفيت من ذلك. ورواه الشيخ عن المفيد، عن أحمد بن محمد، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر، عن ابن سنان، وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال، عن عبد الرحمان بن أبي نجران، ومحمد بن سالم، عن عبد الله بن سنان مثله.[6] صحیحه عبدالله ابن سنان هست، در این صحیحه هم آمده است که المستحاضة تغتسل (التي لا تطهر خ) عند صلاة الظهر وتصلي الظهر والعصر، ثم تغتسل عند المغرب فتصلي المغرب و العشاء، ثم تغتسل عند الصبح فتصلي الفجر از این حدیث هم بسیار به طور واضح استفاده شد که در مستحاضهی کثیره، سه تا غسل وجود دارد به شرط اینکه عشائین و ظهرین را با هم جمع بکند.
متن روایت سوم: وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن إسماعيل، عن الفضل بن شاذان جميعا، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة قال: قلت له: النفساء متى تصلي؟ فقال: تقعد بقدر حيضها وتستظهر بيومين، فان انقطع الدم وإلا اغتسلت واحتشت واستثفرت (واستذفرت) وصلت فإن جاز الدم الكرسف تعصبت واغتسلت، ثم صلت الغداة بغسل والظهر والعصر بغسل والمغرب والعشاء بغسل، وإن لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد، قلت: والحائض؟ قال: مثل ذلك سواء فإن انقطع عنها الدم وإلا فهي مستحاضة تصنع مثل النفساء سواء ثم تصلي ولا تدع الصلاة على حال، فإن النبي صلى الله عليه وآله قال: الصلاة عماد دينكم. ورواه الشيخ بالاسناد السابق قريبا عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، عن أبي جعفر (عبد الله) عليه السلام. أقول: قد صرح بنسبته إلى أبي جعفر عليه السلام في أثناء الاستدلال به لا في محل إيراد الحديث.[7] حدیث شماره 5 هم صحیحه است. صحیحهی زراره، در این حدیث شماره 5 متن واضحتر آمده است امام صادق(علیه السلام) که مضمرة هست ولی مضمرةی زراره، عن زرارة قال: قلت له: النفساء متى تصلي؟ فقال: تقعد بقدر حيضها وتستظهر بيومين، فان انقطع الدم وإلا اغتسلت واحتشت واستثفرت (واستذفرت) وصلت فإن جاز الدم الكرسف تعصبت واغتسلت، امام می فرماید: فإن جاز الدم الكرسف اینجا آمد جازِ یعنی از قطنه بیرون زد که قسم سوم میشود تعصبت واغتسلت ببندد شستشو کند ثم صلت الغداة بغسل والظهر والعصر بغسل والمغرب والعشاء بغسل، این هم صحیحهی سوم بود.
متن روایت چهارم: وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن الحسين ابن نعيم الصحاف، عن أبي عبد الله عليه السلام (في حديث حيض الحامل) قال: وإذا رأت الحامل الدم قبل الوقت الذي كانت ترى فيه الدم بقليل أو في الوقت من ذلك الشهر فإنه من الحيضة فلتمسك عن الصلاة عدد أيامها التي كانت تقعد في حيضتها، فإن انقطع عنها الدم قبل ذلك فلتغتسل ولتصل، وإن لم ينقطع الدم عنها إلا بعد ما تمضي الأيام التي كانت ترى الدم فيها بيوم أو يومين فلتغتسل ثم تحتشي وتستذفر وتصلي الظهر والعصر ثم لتنظر فإن كان الدم فيما بينها وبين المغرب لا يسيل من خلف الكرسف فلتوضأ ولتصل عند وقت كل صلاة ما لم تطرح الكرسف عنها، فإن طرحت الكرسف عنها فسال الدم وجب عليها الغسل، وإن طرحت الكرسف عنها ولم يسل الدم فلتوضأ ولتصل ولا غسل عليها، قال: وإن كان الدم إذا أمسكت الكرسف يسيل من خلف الكرسف صبيبا لا يرقى فإن عليها أن تغتسل في كل يوم وليلة ثلاث مرات وتحتشي وتصلي وتغتسل للفجر، وتغتسل للظهر والعصر، وتغتسل للمغرب والعشاء الآخرة، قال: وكذلك تفعل المستحاضة فإنها إذا فعلت ذلك أذهب الله بالدم عنها. ورواه الشيخ بإسناده عن الحسن بن محبوب، وبإسناده عن محمد بن يعقوب مثله.[8] این هم صحیح است، صحیحهی حسین ابن نعیم سهاف، در این حدیث هم که سوال شده است از امام صادق(علیه السلام) تا اینجا که قال: وإن كان الدم إذا أمسكت الكرسف يسيل من خلف الكرسف این دیگر خیلی واضح است صبيبا لا يرقى، یعنی بیرون بزند فإن عليها أن تغتسل في كل يوم وليلة ثلاث مرات وتحتشي وتصلي وتغتسل للفجر، وتغتسل للظهر والعصر، وتغتسل للمغرب والعشاء الآخرة؛ این حدیث هم از لحاظ سند که صحیحه بود دلالتش هم کامل در این رابطه هیچ شبههای برای ما باقی نمیماند.
متن حدیث پنجم: حدیث 3 و 4 و 5 باب اول از ابواب استحاضة کتاب وسائل که روایت می فرماید: وتجمع بين صلاتين بغسل و تغتسل (التي لا تطهر خ) عند صلاة الظهر وتصلي الظهر والعصر، ثم تغتسل عند المغرب فتصلي المغرب و العشاء، ثم تغتسل عند الصبح و واغتسلت، ثم صلت الغداة بغسل والظهر والعصر بغسل والمغرب والعشاء بغسل، وإن لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد، پنج روایت را خواندیم. پنجم روایت صحیحه بر اساس مسلک ما در حدّ تواتر، اگرصحیحه باشد در حد تواتر است بنابراین این روایات در حدّ تواتر اعلام میکند انواع ثلاثه را، تا اینجا مطلب مشکلی ندارد. اما بحثی که وجود دارد دربارهی دو حکمی که مربوط به استحاضهی کثیره میشود، تا آن نکتهای را که شما گفتید در ضمن بحث و مسائل بعدی، واضح آمده است اگر استحاضه، بعد از نماز صبح باشد طبیعتاً یک غسل برای ظهرین دارد و یک غسل هم برای عشائین دارد، آن روز هم گفتم این حکمی که میگوییم که یک غسل قبل از صلاة صبح فجر یکی قبل از ظهرین و یکی قبل از عشائین در صورت استمرار هست والا قبل از هر صلاتی که استحاضه صورت بگیرد باید برای همان صلاة غسل کند. غسل برای صلاة گذشته و صلاة در حال طهر معنا ندارد لذا قیدی به غسلی قبل از صلاة فجر در صورتی است که سیلال دم استمرار داشته باشد این یک نکته. و بعد هم شرحش را میدهیم، انشاءالله. سوال ذهنی این است که غسل استحاضه مثل غسلِ جنابت و حیض، بعد از انقطاع هست یک غسل دارد این دیگر یک توجه کوتاهی میطلبد هر چه را که گفته شد استحاضه آمد قبل از صلاة غسل دارد معلوم است دیگر و جای بحث ندارد، هر جا استحاضه شد غسل دارد، استحاضه غسل بکند اگر قطع شد که دیگر موضوع ندارد، این توضیحات را برای شما گفتم، سوال در مورد دو مسئله است اصل سه تا غسل دربارهی مستحاضه، بر اساس نصوص متواتر و اتفاق علمای امامیه است، اما دربارهی دو حکم، 1. تبدیل قطنه، 2. وضوء عند کلٍ صلاتٍ؛
نظر سیدالخوئی درباره این دو حکم
بر اساس نصوص متواتر و اتفاق علمای امامیه است، اما دربارهی دو حکم، 1. تبدیل قطنه، 2. وضوء عند کلٍ صلاتٍ؛ سیدنالاستاد قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تنقیح جلد 8 صفحهی 54 و 55 اشکالی دارد بر این دو مورد، میفرمایند که تبدیل قطنه بر اساس قاعده باشد یا بر اساس نص، گویا مشهور که میفرماید تبدیل قطنه لازم است و وضوء عند کلِ صلاةٍ، مشهوری که گفته میشود نفی خلاف در حدّ نفی خلاف نزدیک به اجماع، میفرماید که اگر قاعده گفته بشود که قاعدهی وجوب اجتناب از نجاست در صلاة اگر آن قاعده باشد که قاعده نیست اصل قاعده مورد اتفاق نیست پس در تطبیق قاعده اگر شبههای وجود نداشته باشد تبدیل قطنه میشود علی القاعده بر اساس قاعده، اما میفرماید که اگر نصّی را در این رابطه در نظر بگیریم و بگوییم که دو روایتی آمده است بلکه سه روایت، که در این روایتها مسئلهی تبدیل قطنه، گویا اشاره شده باشد.[9] روایاتی که سیدالخوئی اشاره می کند.
متن روایت اول: محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم، عن عباس بن عامر، عن أبان بن عثمان، عن عبد الرحمان بن أبي عبد الله قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المستحاضة أيطأها زوجها؟ وهل تطوف بالبيت؟ قال: تقعد قرؤها الذي كانت تحيض فيه، فإن كان قرؤها مستقيما فلتأخذ به، وإن كان فيه خلاف فلتحتط بيوم أو يومين، ولتغتسل ولتستدخل كرسفا فإن ظهر عن (على) الكرسف فلتغتسل ثم تضع كرسفا آخر، ثم تصلي فإذا كان دما سائلا فلتؤخر الصلاة إلى الصلاة، ثم تصلي صلاتين بغسل واحد، وكل شئ استحلت به الصلاة فليأتها زوجها ولتطف بالبيت.[10] صحیحهی موثقهی عبدالرحمان ابن ابی عبدالله، که در این حدیث آمده است که فإن ظهر عن (على) الكرسف، همین صورت سوم میشود، فإن ظهر عن (على) الكرسف فلتغتسل ثم تضع كرسفا آخر گفته میشود که این صورت از مسئله، مربوط است به قسم سوم استحاضه که از کرسف بیرون بزند، فلتغتسل یعنی کرسف را در تطهیر کند یا محل را تطهیر کند ثم تضع كرسفا آخر، این دیگر دلالت دارد بر تبدیل قطنه، که قطنه را باید تبدیل کند و دلالتش در تبدیل قطنه میشود گفت در حدّ واضحی است.
متن روایت دوم: وعنه، عن القاسم، عن أبان، عن إسماعيل الجعفي، عن أبي جعفر عليه السلام قال: المستحاضة تقعد أيام قرئها ثم تحتاط بيوم أو يومين، فإذا هي رأت طهرا (الطهر) اغتسلت، وإن هي لم تر طهرا اغتسلت واحتشت ولا تزال تصلي بذلك الغسل حتى يظهر الدم على الكرسف فإذا طهر (ظهر) أعادت الغسل وأعادت الكرسف.[11] روایت دوم وعنه، عن القاسم؛ قاسم ابن محمد جوهری است، عن ابان، اباب بن عثمان هست که از اجلاء و ثقات، عن اسماعیل جعفی که از اجلهی اصحاب امام باقر است. میفرماید المستحاضة تقعد أيام قرئها ثم تحتاط بيوم أو يومين، فإذا هي رأت طهرا (الطهر) اغتسلت، وإن هي لم تر طهرا اغتسلت واحتشت ولا تزال تصلي بذلك الغسل حتى يظهر الدم على الكرسف فإذا طهر (ظهر) أعادت الغسل وأعادت الكرسف. استحاضه قلیله بود تکامل کرد کثیره شد، فإذا طهر (ظهر) أعادت الغسل وأعادت الكرسف دلالت واضح است، تبدیل قطنه کند این روایت هم سیدناالاستاد اشکال می کند میفرماید که قاسم ابن محمد جوهری، توثیق ندارد روایت از حیث سند ضعیف است. که توثیقی برای قاسم ابن محمد جوهری نیامده با استجازه از روح بلند ایشان عرض میشود که کاملاً درست است فرمایش ایشان، قاسم ابن محمد جوهری توثیق خاصّ ندارد اما توثیق عام دارد، شخصاً دیدم نه سند کامل الزیاره آمده است توثیق عام دارد سند معتبر است، سند که معتبر بود دلالتش هم تقریباً درست میشود گفت که این حکم بر اساس این نصوص قابل اثبات هست، اما سیدناالاستاد مضافاً بر سند اشکال دلالی هم دارد، اشکال دلالیاش هم این است که میفرماید در تبدیل کرسفی که اعادة الکرسف آمده است دلالت واضحی بر تبدیل ندارد که واجب باشد تبدیل، یعنی استحاضهی قلیله که به استحاضهی کثیره مبدل بشود همان موقع به طور طبیعی کرسف را عوض کند اما عند کلِ صلاة تبدیل کند این روایت دلالت ندارد. در دلالت تبدیل قطنه هم اشکال میکند سندش هم که مورد اشکال شد اشکال سندی که رفع شد اشکال دلالی هم فهم فقها این شده است که اعادة الکرسف، اطلاق دارد چه در نوبت اول و نوبتهای بعدی که نماز بخواند و به صلاة اقدام بکند، تا به اینجا مسئله نسبت به تبدیل قطنه معلوم شد آنچه که میشود مورد تأیید اعلام کرد این است که تبدیل قطنه، مضافاً بر قاعده، مضافاً بر این دو تا روایت مطابق با احتیاط قطعی هم هست، بنابراین تبدیل قطنه، صورت بگیرد که احوط لزومی این باشد والله هو العالم، اما دربارهی حکمی که مربوط میشد به وضوء عند کل صلاةٍ در آن رابطه، نصوصی که داشتیم همان حدیث شمارهی یک بود که صحیحهی معاویة ابن عمار، وصلت كل صلاة بوضوء، در ذیل آن صحیحه آمده بود که وصلت كل صلاة بوضوء، از این استفاده میشود و از حدیث شمارهی ششی که باز هم موثقهی سماعه بود که آمده بود نعم والوضوء لكل صلاة؛ این دو تا عموم دست ما را میگیرد دربارهی مستحاضهی کثیره باید عند کلِ صلاةٍ وضوء مضافاً بر غسل باید صورت بگیرد.
اما سیدناالاستاد میفرماید که این دو تا بیان مربوط است به استحاضهی قلیله، و شما اگر اشکال بکنید اشکال شما چه بود؟ مورد مخصص نمیشود. العبرةٌ بعموم الواحد نه بخصوصیتِ المورد که اصطلاح محقق نائینی است، الامرةٌ به عموم واحد لا بخصوصیت الوارد، اعتبار مربوط است به عموم همان دلیلی که وارد شده است خصوصیت مورد دلیل را تخصیص نمیدهد ما در اصطلاح ساده اصطلاح کردهایم میگوییم مورد مخصص نمیشود دو بیان جداست توضیح ما این بود که مورد محلّ و مقام هست، لفظ نیست و محل و مقام از لبیّات هست هر چیزی که از سنخ لبّی باشد در برابر بیان صریح لفظی، قدرت مخالفت ندارد.
اشکال و جواب
این اشکال را اگر بکنید یکی از مورد مخصص نمیشود دو جواب دارد جواب اول ما همین است لذا اکثریت از همین یا غریب به اتفاق از همین امور استفاده کردهاند و دربارهی استحاضهی کثیره هم حکم به لزوم موضوع صادر کردهاند بله مورد مخصص نمیشود اما مبنای سید که اینجا این دو تا مورد را مخصّص اعلام میکند در حقیقت مورد را مخصص اعلام نمیکند یک نکتهی اصولی دیگر دارد و آن این است که میگوید این بیان جهت خاص دارد، جهتش همان استحاضهی قلیله و متوسطه است در جهت بیان حکم استحاضهی کثیره هست، در صورتی که حدیث جهت داشته باشد اختصاص به جهت خودش دارد، به جهت دیگر ربطی ندارد استحاضهی کثیره یک جهت الاخری هست و به آنجا اصلاً ربطی ندارد.
اما مرسلة یونس
اما حدیث دیگری را برای شما یادآور بشوم که دلالت دارد بر اینکه در هر نمازی باید وضوء انجام بگیرد.
متن روایت مرسله یونس: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن غير واحد سألوا أبا عبد الله عليه السلام عن الحيض والسنة في وقته، فقال: إن رسول الله صلى الله عليه وآله سن في الحيض ثلاث سنن، بين فيها كل مشكل لمن سمعها وفهمها، حتى لا (لم خ) يدع لا حد مقالا فيه بالرأي، أما إحدى السنن فالحايض التي لها أيام معلومة قد أحضتها بلا اختلاط عليها ثم استحاضت فاستمر بها الدم وهي في ذلك تعرف أيامها ومبلغ عددها (عدتها ل)، فإن امرأة يقال لها: فاطمة بنت أبي حبيش (استحاضت فاستمر بها الدم ل) فاتت أم سلمة فسألت رسول الله صلى الله عليه وآله عن ذلك فقال: تدع الصلاة قدر أقرائها أو قدر حيضها، قال: إنما هو عرق فأمرها أن تغتسل وتستثفر بثوب وتصلي، قال أبو عبد الله عليه السلام: هذه سنة النبي في التي تعرف أيام أقرائها، لم تختلط عليها، ألا ترى أنه لم يسألها كم يوم هي؟ و لم يقل إذا زادت على كذا يوما فأنت مستحاضة، وإنما سن لها أياما معلومة ما كانت من قليل أو كثير بعد أن تعرفها، وكذلك أفتى أبي عليه السلام، وسأل عن المستحاضة فقال: إنما ذلك عرق عابر (عايذ خ) أو ركضة من الشيطان فلتدع الصلاة أيام أقرائها، ثم تغتسل وتتوضأ لكل صلاة، قيل: وإن سال؟ قال: وإن سال مثل المثعب، قال أبو عبد الله عليه السلام: هذا تفسير حديث رسول الله صلى الله عليه وآله وهو موافق له، فهذه سنة التي نعرف أيام أقرائها ولا وقت لها إلا أيامها، قلت، أو كثرت " إلى أن قال: " فجميع حالات المستحاضة تدور على هذه السنن الثلاث لا تكاد أبدا تخلو من واحدة منهن إن كانت لها أيام معلومة من قليل أو كثير فهي على أيامها وخلقتها التي جرت عليها، ليس فيه عدد معلوم موقت غير أيامها. الحديث. ورواه الشيخ بإسناده عن علي بن إبراهيم مثله.[12]
مرسله یونس این مرسله یونس مرسله هست ولی معتبر است چون دو خصوصیت دارد، یک خصوصیت بر اساس مسلک ما، یک خصوصیت بر اساس مسلک خود سیدناالاستاد، چون آمده است عن يونس، عن غير واحد سألوا أبا عبد الله عليه السلام ، ایشان میفرماید اگر غیر واحدین بود دیگر معلوم است که یک جمعی است و آن جمع را نمیشود بگوییم مرسل، مورد اعتماد است. ( والستة الاخرى هم صفوان و يونس عليهما رضوانٌ) یونس از اصحاب اجماع هست، در صورتی که از اصحاب اجماع باشد مروی عنه اولش عن الاقل معتبر است. مرسل باشد یا... سند معلوم است سند را خود سید هم میفرماید معتبر است. در این حدیث طولانی آمده است و سعل عن المستهادة الفعال... وسأل عن المستحاضة فقال: إنما ذلك عرق عابر (عايذ خ) أو ركضة من الشيطان فلتدع الصلاة أيام أقرائها، ثم تغتسل وتتوضأ لكل صلاة، قيل: وإن سال یعنی از قطبه بزند بیرون، هر چند مثل یک مجرای آب بیرون بیاید دستور همان است که در هر نمازی باید وضوء بگیرد قال: وإن سال مثل المثعب . این سند را سید هم میفرماید معتبر هست ولی میفرماید که وإن سال احتمال دارد که مربوط به خود صلاة بشود نه به وضوء، بنابراین هر چند سیلان هم داشته باشد باز هم نماز را بخواند عن الاقل این بیان دو تا احتمال دارد، احتمالی که مربوط باشد آن دستور تکرار به وضوء، بنابراین هر روایتی هر نصّی که دو تا احتمال داشت در اصطلاح رجال بهش میگوییم اجمال دارد و ظهور ندارد. ظهورش کامل نیست. اما آنچه که میشود بگوییم فقها فهمیدهاند از این حدیث هم استفاده میشود به طور صریح که در استحاضهی کثیره که سیلان هم وجود داشته باشد باید نسبت به هر نمازی یک وضوء ساخته شود که این فتوا مطابق مشهور و گرفته از نصوص و گویا مورد اتّفاق است و مضافاَ بر این مطابق احتیاط هم هست، سید هم در ضمن بیانش آخر سر، الذین یسهلُ القط که میفرماید اگر وضوء اعلام بکنیم فقط بگوییم احوط، پس مسئله از لحاظ عملی حل است. بحث علمی بود عملاً وضوء باید ساخته شود. هذا ما فهمنا والله هوالعالم.