درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
98/11/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الاستحاضة /مساله 13 و 14 از مسائل مربوط به مرأة مشتحاضة
مساله 13 از مسائل مربو به مرأة مستحاضة
إذا علمت المستحاضة انقطاع دمها بعد ذلك إلى آخر الوقت انقطاع بُرء أو انقطاع فَترة تَسَعُ الصلاة وجب عليها تأخيرها إلى ذلك الوقت ، فلو بادرت إلى الصلاة بطلت ، إلاّ إذا حصل منها قصد القربة وانكشف عدم الانقطاع ، بل يجب التأخير مع رجاء الانقطاع بأحد الوجهين ، حتى لو كان حصول الرجاء في أثناء الصلاة ، لكن الأحوط إتمامها ثم الصبر إلى الانقطاع.[1] مسئلهای که در اینجا بحث میشود این است که اگر فرد مستحاضه، علم داشته باشد به انقطاع دم، بعد از اعمال تا آخر وقت، که انقطاع حکم باشد یعنی از حالت استحاضه بیرون آمده باشد یا انقطاع فطره باشد انقطاعی است که یک مدت نسبتاً قابل توجهی انقطاع دم صورت میگیرد در حدّی که در آن فترة و فرصت نماز را میشود انجام داد در آن صورت میفرماید که وجب عليها تأخيرها إلى ذلك الوقت واجب هست بر مرأةی مستحاضه، تأخیر صلاة تا آن وقتی که بُرء هست وقت انقطاع که بُرء است یا فترهی واسعه،
نکته اصلی بحث
این مطلب شرح وسیع و مفصلی در بحثهای مربوط به آن گفتهاند ولیکن نکتهی اصلی و بحث جوهری بسیار مختصر، کوتاه و متین این است که؛ وضوء و غسل و اعمال دیگری که دربارهی استحاضه اعلام شده است این اعمال، اعمال حالت اضطراری است و حالت اضطراری در صورتی است که دسترسی به حالت اختیاری در کار نباشد اما اگر فرد دسترسی به حالت اختیاری دارد، زمینه برای انجام اعمال اضطراریه وجود ندارد. فردی که اعمال استحاضه را انجام میدهد و نماز میخواند حکم اضطراری، حالت، حالت اضطراری است. اما اگر علم دارد یا حتی احتمال قوی این حالت اضطراری برطرف بشود، بُرء حاصل بشود باید نماز را تأخیر بیندازد. زمینه ندارد حکم اضطراری در صورتی که دسترسی به حکم اختیاری وجود داشته باشد اگر بُرء آمد دیگر این حالت اضطرار نیست یک غسل است و یک طهارت واقعی هست و یک نماز حالت اختیاری. مطلب واضح است. بنابراین در صورتی که حالت، حالت اضطراری باشد به دار و مبادرت وجهی ندارد باید منتظر باشد تا حالت اختیاری فرا برسد و عمل را به صورت عمل اختیاری انجام بدهد، اگر دسترسی به عمل اختیاری وجود نداشت، آنگاه زمینه برای عمل اضطراری فراهم است بنابراین فردی که علم دارد به انتقاع دم در آینده در وقت بعدی به صورت انقطاع بُرء یا انقطاع فتری که اصلاً سیلان نیست با بدن پاک میتواند با رعایت طهارت بدن میتواند نماز بخواند، طبیعتاً باید تأخیر بیندازد نماز را تا آن موقع، مگر اینکه میفرماید، فلو بادرت إلى الصلاة بطلت، اگر مبادرت کرد به صلاة، پس از انجام صلاة کشف شد که انقطاع است، انقطاع برع یا انقطاع فطره که میتواند نماز حالت اختیاری انجام بدهد، در این صورت میفرماید نمازش باطل است، چون موضوع برای حکم اضطراری محقق نشده، موضوع برای حکم اضطراری چه هست؟ حالت اضطرار به طور قطعی، اینجا حالت اضطرار نبوده، پیش بینی میشده که حالت اختیاری بیاید و آن فرد، آن انتظار را نداشته و مبادرت کرده است به خواندن نمازی که نماز بوده و سیلان بوده، حکم اضطراری یک غسل و یک وضوعی با یک حالتی احتمال سیلان وجود داشته با این وضعیت که نماز انجام داده باشد نمازش درست نخواهد بود چون نماز حالت اضطراری انجام داده در صورتی که اضطرار محقق نبوده. مطلب واضح است.
تمشی قصد قربت
همچنین میفرمایند: و اما اگر فرد مبادرت کرد و نماز را در همان حالتِ اضطرار انجام داد این نماز باطل است. سرّش این بود که نماز حالت اضطراری انجام گرفته در حالی که اضطرار محقق نیست، اما اضطرار باید محقق باشد. و اما میفرماید که: اگر قصد غربتی متمشی بشود نماز درست است قصد غربت در یک صورت متمشی میشود کی؟ وقتی که مکلّف مستحاضه غافل باشد از اینکه فرصتی در آینده هست اگر مکلّف غافل باشد و احتمال بدهد و اصلاً احتمالی در ذهن نداشته نسبت به انقطاع، حالت فعلی را در نظر داشته، بنابراین اگر مکلّف مشغول انجام نماز بشود با طهارت استحاضهای، غسل هست و بستن و سیلان هم فکر میکند، و در این صورت اگر نمازش را بخواند منتها غافل است از اینکه در ساعت بعد انقطاع حاصل میشود با این غفلت از فرا رسیدن فطره، یا برع، نمازش را خواند، قصد غربت صورت گرفت در این صورت میفرماید که: قاعدهی اجزاء جاری میشود و اعاده ندارد، برای اینکه تا جایی که منتفط بوده است حکم اضطراری بوده و قصد غربت هم انجام گرفته، اگر در حالت حکم اضطراری، عمل انجام گرفت قصد غربت متمشی شد، بعد از انجام عمل، اگر رفع اضطرار شد دیگر جا برای اعاده و قضا وجود ندارد. بعد میفرماید که بل يجب التأخير مع رجاء الانقطاع بأحد الوجهين بلکه میفرماید واجب است تأخیر با امید انقطاع به احد الوجهین، منظور از احد الوجهین این است که انقطاع فترة یا انقطاع بُرء به احد الوجهین، چرا رجاع کافی است؟ برای اینکه اضطرار خود اضطرار یک عنوانی است که باید مفرض باشد احتمال رفع یا امید برای رفع اضطرار وجود نداشته باشد والاّ آن اضطراری که بار حکم ثانوی دارد محقق نیست. بنابراین حتى لو كان حصول الرجاء في أثناء الصلاة حتی این رجای به رفع اضطرار اگر در اسناع صلاة باشد باز هم حکم همین است که باید تأخیر بیندازد. لكن الأحوط إتمامها ثم الصبر إلى الانقطاع یک حکم جنبی فرموده سید و آن این است که در وسط صلاة اگر رجاء حاصل شد چه کند؟ اینجا که حکم اضطراری که مجری نیست چون موضوع محقق نمیشود اما خود فرد که مشمول صلاة هست حکمش چیست قطع کند؟ میفرماید که احوط اتمام هست، قطع آن صلاة خلاف احتیاط هست، نماز احتیاطاً به اتمام برساند آنگاه صبر کند تا انقطاع محقق بشود، انقطاع بُرء یا انقطاع فترة که نماز را به حالت اختیاری و با طهارت واقعی نه با طهارت اضطراری انجام بدهد، مطلب تمام.
مساله 14 از مسائل مربو به مرأة مستحاضة و آراء فقهاء
إذا انقطع دمها فإما أن يكون انقطاع بُرء أو فَترة تعلم عودة أو تشك في كونه لبرء أو فترة ، وعلى التقادير إما أن يكون قبل الشروع في الأعمال أو بعد الصلاة ، فإن كان انقطاع برء وقبل الأعمال يجب عليها الوضوء فقط أو مع الغسل والإتيان بالصلاة ، وإن كان بعد الشروع استأنفت ، وإن كان بعد الصلاة أعادت إلاّ إذا تبين كون الانقطاع قبل الشروع في الوضوء والغسل ، وإن كان انقطاع فترة واسعة فكذلك على الأحوط ، وإن كانت شاكة في سعتها أو في كون الانقطاع لبرء أم فترة لا يجب عليها الاستئناف أو الاعادة إلا إذا تبين بعد ذلك سعتها أو كونه لبرء.[2] میفرماید اگر دم قطع بشود، چند صورت دارد؛ یا انقطاع برء هست یا انقطاع فترة هست فترة را شرح میدهد، فترة این است که إذا انقطع دمها فإما أن يكون انقطاع بُرء أو فَترة تعلم عودة علم دارد که این سیلان امر بر میگردد. این دو صورت. صورت سوم این است که شک میکند در این انقطاع که انقطاع بُرء است یا انقطاع فترة هست، در هر سه صورت یا این انقطاع قبل از شروع در اعمال هست یا بعد، و یا بعد از صلاة. قبل از شروع به اعمال وضوء و صلاة استحاضهای و یا بعد از آن اعمال استحاضهای یا اینکه بعد از صلاة هست این سه صورت را که گرفتیم حکمش را عنایت کنید با وجه آن، فإن كان انقطاع برء وقبل الأعمال يجب عليها الوضوء فقط أو مع الغسل والإتيان بالصلاة این که معلوم است انقطاع شده باید قلیله موجب وضوء میشد، وضوء بگیرد کثیره موجب غسل میشد، غسل کند. والإتيان بالصلاة این که دیگر بحث ندارد. در این رابطه که اگر انقطاع، انقطاع بُرء باشد باید وضوء بگیرد یا غسل کند بحثی نیست البته بحثی نیست به این معنا که فقهای کبار، یا مشهور و غریب به اجماع، بلکه اجماع، بر این است که اگر انقطاع برء به وجود آمد، قلیله بود وضوء بگیرد، کثیره بود غسل کند.
آراء فقهاء پیرامون این مسالة-اگر انقطاع برء به وجود آمد، قلیله بود وضوء بگیرد، کثیره بود غسل کند-
برای تأیید مطلب به عنوان مستند حکم، یاد آور میشویم محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید مذهب علمائنا أجمع: إن الاستحاضة حدث، تبطل الطهارة بوجوده، فمع الإتيان بما ذكره من الوضوء ان كان قليلا، أو الاغتسال ان كان كثيرا. [3] بر این است که استحاضه حدث است، قلیله موجب حدث برای وضوء میشود و کثیره و متوسطه حدث موجب غسل میشود اگر غسل را بعد از انقطاع و وضوء را بعد از انقطاع انجام ندهد محدث باقی میماند از حالت حدث بیرون نمیآید همین مطلب را علامهی حلّی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید؛ به همین مضمون که اجمع علمائنا،می فرماید: إذا فعلت المستحاضة ما يجب عليها من الأغسال، والوضوء والتغيير للقطنة، أو الخرقة صارت بحكم الطاهر، ذهب إليه علماؤنا أجمع.[4] بر اینکه استحاضه حدث است کلام محقق حلّی را مضموناً به طور کامل ذکر میکند که باید وضوء یا غسل انجام گیرد تا مکلّف از حالت حدث، بیرون بیاید و همینطور شهید قدس الله نفسه الزکیه که شهید اول تقریباً معاصر با علامهی حلی با تفاوت سنی به این دلیل که شهید اول شاگرد فخر المحققین هست فخر المحققین که فرزند علامهی حلی است فاصلهاش با علامه کم است شهید در کتاب دروس، جلد یک صفحهی 99 و 100 میفرماید دربارهی استحاضه أقوی این است که حدثی است که موجب وضوء و غسل، و بعد از انقطاع باید غسل به قصد رفع حدث انجام بگیرد. یعنی تنویر رفع الحدث؛ چون حدث به حساب میآید. و إذا برئت وجب ما كان قبله من وضوء أو غسل على الأقرب، و تنوي فيه رفع الحدث، إلّا أن يصادف الوضوء أو الغسل الانقطاع المستمرّ فلا شيء، و لو انقطع في أثناء الصلاة فالأقرب البطلان.[5] به عنوان مکمل، سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که مقتضای خروج دم، قلیله باشد وضوء، و مقتضای خروج دم کثیره و متوسطه باشد غسل، این مقتضایش هست، و این مقتضای حالت بُرء و عدم بُرء را دربارهی این مقتضا حالت بُرء و عدم بُرء فرق ندارد. این مقتضا را دارند که انقطاع به وجود بیاید یا انقطاع به وجود نیاید. خود این حدث مقتضایش وضوء و غسل است. چه این که انقطاعی به وجود بیاید یا انقطاعی به وجود نیاید وانقطاع دمها للبرء يوجب الوضوء.[6] مطلب کامل است..
برای شما افاضل مطلب را کامل بکنم که میفرماید وإن كان بعد الشروع استأنفت ، وإن كان بعد الصلاة أعادت ، وإن كان بعد الصلاة أعادت إلاّ إذا تبين كون الانقطاع قبل الشروع في الوضوء والغسل. فرمودند که انقطاع قبل از اعمال باشد که مطلب روشن است، و اما اگر بعد از شروع به اعمال باشد باز هم استأنفت، اعمال را از اول شروع کند آن نیت، نیت دیگری بود. غسل که میکرد با یک نیت دیگری غسل میکرد. این اعمال که الان غسل رفع حدث است نیت دیگری دارد باید استأنفت وإن كان بعد الصلاة أعادت اگر انقطاع بعد از صلاة باشد اعادة، صلاة را اعاده کند در صورتی که وقت باقی باشد، مطلب تقریباً همان مطلبی است که در مسئلهی قبل گفتیم که حالت اضطراری بود حکم اضطراری انجام میشد کشف خلاف شد، کشف خلاف که بشود حکم خلاف واقع در میآید باید آنچه که حکم واقعی است انجام بگیرد. اضطرار حکم واقعی است در ظرف خودش و وجود اضطرار قطعی و پس از آن که کشف شد اضطرار قطعاً نیست دیگر کشف خلاف است و آن حکم دیگر حکم واقعی نیست. ما میگوییم حکم اضطراری حکم واقعی است در صورتی که ظرفش قطعی باشد. اما اگر کشف شد که ما فکر میکردیم ظرف، ظرف اضطرار است نه انقطاع بوده، در آن صورت دیگر اصلاً زمینه برای اجزاء وجود نداردإلاّ إذا تبين كون الانقطاع قبل الشروع في الوضوء والغسل ، مگر اینکه روشن بشود بعد از نماز که انقطاع بُرء قبل از شروع دیدند وضوء و غسل بوده در این صورت صلاة جایز است و اعاده ندارد به شرط اینکه وضوء و صلاة را به قصد غربت مطلق انجام داده باشد اگر وضوء و غسل استحاضهای باشد دیگر اشکال خواهد داشت. وإن كان انقطاع فترة واسعة فكذلك على الأحوط همین حکم را دارد که انقطاع فترة هم در حکم انقطاع بُرء هست منتها علی الاحوط، برای اینکه در این صورت که فترة میآید مکلّف از حالت استحاضه به طور کامل بیرون نیامده و فطره یک حالت طهارت حکمی به حساب میآید نه یک طهارت واقعی، چون هنوز در حالت استحاضه هست، لذا میفرماید که فكذلك نماز را اعاده کند على الأحوط چون هنوز حالت، حالتِ استحاضه هست، تا اینجا تمام.
وإن كانت شاكة في سعتها أو في كون الانقطاع لبرء أم فترة لا يجب عليها الاستئناف أو الاعادة إلا إذا تبين بعد ذلك سعتها أو كونه لبرء خود مسئله معنایش معلوم شد میفرماید که اگر مرأةی مستحاضه در حال شک باشد که این فتره وسعی دارد که نماز در حالتی خوانده شود که سیلان محقق نیست یا شک دارد یعنی احتمال میدهد که این انقطاع، انقطاع برء باشد در این صورت اگر چنین شکی داشت در این حالت شک استیناف لازم نیست. اعمال را از سر نگیرد و اعاده نکند، برای اینکه صورت مسئله از این قرار است که مکلّف حائض که مشغول نماز میشود با آن اعمالی که به مرأةی مستحاضه هست، مرأةی مستحاضه مشغول نماز میشود با آن اعمالی که به عهدهی مستحاضه هست، ولی شک میکند که فطرهای که نماز را خوانی از سیلان در اختیار دارد یا ندارد، و شک میکند که انقطاع بُرء حاصل میشود یا نمیشود اگر شکّ داشته باشد در انقطاع بُرء و شک در انقطاع به صورت فتره در این صورت به همان حکم قبلی که در حالت استحاضه بود اعتماد میکند و به این شک اعتنا نمیکند چرا؟ اصل و قاعده؛ اما اصل، برائت اعلام میشود که بعد از این اعمال استحاضهای یک شکی که برایش به وجود آمد یک مسئولیت دیگری دارد که اگر فطره آمد اعاده کند برائت جاری می کند و این از حیث اصل، اما از حیث قاعده، قاعده این است که هر مانعی در صلاة و در وضوء و در عبادات در نظر گرفته باشد از سوی شرع، باید آن مانع محرز باشد مانع مشکوک تأثیرگذار نیست اثر مترتب بر مانع مشکوک نمیشود بنابراین بر اساس قاعده و اصل استیناف جا ندارد، اعاده معنا ندارد. بنابراین وإن كانت شاكة في سعتها أو في كون الانقطاع لبرء أم فترة لا يجب عليها الاستئناف أو الاعادة در این صورت شک دارد ابتدای ورودی ما چه بود؟ علم دارد که انقطاع میآید الان شک دارد که این انقطاع، انقطاعی است در حدّ یک فترة یا انقطاع بُرء است. شک در مانع از اعمال استحاضه شک در وجود مانع مساوی با عدم تحقق آن مانع هست، إلا إذا تبين بعد ذلك سعتها أو كونه لبرء، مگر اینکه بعد از این شک و این انقطاع روشن بشود سعهی آن نماز، یعنی مثلاً انقطاع در حدّی است که میشود نماز را بدون سیلان انجام داد أو كونه لبرء یا آن انقطاع، انقطاع برء باشد اگر این واقعیت کشف شد درست کشف میشود از این که حالت، حالت اضطراری نبوده حالت، حالت اختیاری بوده یا حالت اختیاری واقعی، یا حالت اختیاری حکمی، مطلب تا اینجا تمام.