درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی
99/03/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/أحكام النفاس /بحث و تحقیق دربارهی کمیت ایّام نفاس
سالروز هدم قبور مقدسه أئمه بقیع علیهم السلام را به محضر شما عزیزا ن تسلیت می گویم. وعظم الله أجورکم. مصیبت عظمایی در تاریخ مذهب برای پیروان اهل بیت هدم قبور أئه بقیع بود که مصیبتی است که لامسیلة لها و ما از باب إن مع العسر یسرا إنشالله منتظریم ارباب عالم هستی واسطه فیض وجود در جهان و آفرینش بقیة الله الأعظم امام عصر عج با حضورشان و ظهورشان این غم را از دل مومنین و مسلمین بزدایند و قبور أئمه آباد بشود و همه ما توفیق پیدا کنیم که قبور أئمه را با قبور آباد شده زیارت کنیم. خدایا وهابیت را به قهاریتت نابود بفرما. قبور أئمه بقیع را با عنایتت آباد بفرما. شادی أرواح مطهر أئمه بقیع صلوات ختم کنید.
بحث و تحقیق دربارهی کمیت ایّام نفاس
گفته شد که حداقل نفاس کمیّتی ندارد فقط صدق مصداق کافی است و اما حداکثر آن طبق مشهور ده روز هست که این 10 روز هم مشهور است به شهرت عظیمه و شیخ در کتاب خلاف اجماع هم اعلام فرمودهاند و سرّ مسئلهی مجمعٌ علیه بودن 10 روز را هم شرح دادیم.
جمع دو طائفه از روایات در حدأکثر
بحث اصلی دربارهی نصوصی است که در این رابطه آمده است نصوص باب اتفاقاً در یک باب کتاب وسائل جلد 2 باب 3 از ابواب نفاس در این یک باب یک دسته از روایات آمدهاند دلالت کنند بر اینکه حداکثر ده روز است و همین باب روایاتی دارد آن هم در حدّ استفاضه که حداکثر 18 روز است جمع بین این دو دسته کار مشکلی است یکی از این مشکلات این است که این دو دسته روایت در یک باب است. بسیار اتفاق نادری است که دو روایت در یک باب باشد. برای جمع این دو طائفه یک جمعی مشهور داشت که برای شما گفتیم طائفهای که دلالت دارند و اینکه حداکثر مدت نفاس ده روز باشد همین میشود به ذات العادت و طائفهای که دلالت دارد بر اینکه حداکثر بیشتر از ده روز باشد مواردی است که ذات العادت نیستند. اما در این رابطه فقهاء رأیی دارند که برای جمع این دو تا طائفه کمک کنند. باب سه حدیث شماره 2،3،4،5، این دسته دلالت دارند بر اینکه اکثر مدت نفاس ده روز است. و همین باب روایت 6،15،19،21 دلالت دارد بر اینکه اکثر مدت نفاس هجده روز است. و اما مدلول این دو تا روایت را هم شرح دادیم. جمع بین این دو طائفه، و اما فقها در این رابطه اظهاراتی دارند که استفاده میکنیم از مجموع اقوال فقها نتیجهای به دست بیاوریم خود بررسی اقوال فقها یعنی کار اجتهادی.
بررسی أقوال فقهاء
کلام شیخ مفید
شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که روایاتی آمده است که اکثر مدت هجده روز است وأكثر أيام النفاس ثمانية عشر يوما، وقد جاءت أخبار معتمدة بأن انقضاء مدة النفاس مدة الحيض، وهو عشرة أيام وعليه أعمل لوضوحه عندي.[1] دو دسته روایات را نقل میکند و بعد تصریح میکند که روایات معتمدهای آمده است که اعلام میکند اکثر مدت ده روز است و من به این دستهی دوم عمل میکنم. 1. معتمده 2. احمل به شیخ مفید است.
نظر شیخ انصاری
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که روایاتی که دربارهی تعیین اکثر ایام نفاس آمده است که ده روز اعلام میکنند این روایات مستفیضةٌ او متواترةٌ (عن الأخبار المستفيضة أو المتواترة ) [2] در جمع بین روایات یا قاعدهی رجالی یادتان هست که اگر دو دسته روایت متعارض یک دسته خبر واحد بود یعنی یک روایات یا دو روایت یا سه روایت، یک دسته خبر متواتر بود، طبیعتاً خبر متواتر مقدم است تقدمش از باب علم و ظنّ معتبر است. خبر متواتر در اصطلاح اصول بهش میگوییم سنّت قطعیه یعنی دارای اعتبار قطعی متواتر که بشود دیگر معارضپذیر نیست. هر چیزی که در برابر او قرار بگیرد منتفی و مطرود است. اما در مورد مستفیضه مبنای ما این بود که اگر مستفیضة با خبر واحد تعارض کند مستفیضة مقدم است. بیانش این بود که مستفیضة موجب اطمینان هست که اطمینان علم تعبدی است. این هم تقریباً مقدم است بر خبر واحد که او یک حجت معتبر شرعی است. نه علم است و نه اطمینان.
آیا دو طایفه مستفیض تعارض می کند
اشکالی که اینجا وجود دارد این است که متأسفانه روایاتی که در مورد هجده روز آمده آن هم گفته میشود که مستفیضة است. اگر یادتان باشد در رجال گفته باشیم که دو تا متواتر تعارض نمیکند ولی دو تا مستفیض تعارض میکند. یعنی اولاً در طبیعت روایات اینجوری نیست که دو دسته متخالف هر دو متواتر باشد هم در طبیعت روایات نصوص اینجوری نیست و ثانیاً دو تا علم با هم تعارض نمیکند یعنی دو علم که نمیشود مخالف همدیگر باشد. دو تا متضاد قابل تحقق نیست و محال است. مستفیض اگر اینجا بلامعارض بود که خوب بود ولی متأسفانه گفته میشود که آن طرف هم مستفیذ است پس ما علی احتمالٍ ترجیح پیدا کردیم که عن الأخبار المستفيضة أو المتواترة که اگر متواتر باشد که این مقدم است این نکتهی دوم در جهت حلّ معضل این دو دسته و این مسئله الان این دو طائفه که بحث میکنیم جزء بحثهای مهمی جمع بین دو طائفه از روایات است در یک باب هر دو مستفیض است.
کلام فقیه همدانی
و اما فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه این دو دسته از روایت را مفصّل بحث و بررسی میکند. فقیه همدانی میفرماید: وملخّص الكلام : أنّ معارضة هذه الروايات مع المرفوعة والموثّقة من قبيل معارضة النصّ والظاهر ، فلا بدّ من رفع اليد عن الظاهر لأجل النصّ خصوصاً في مثل المقام الذي يكون النصّ بمدلوله اللفظي قرينةً لطرح الظاهر.... پس از تلخیص، جمع بین این دو طائفه از روایات جمع بین نصّ و ظاهر است و این گونه جمع احواً عن حائل جمع، آسانترین انهاء جمع، جمع بین نصّ و ظاهر است. که اگر نصّ را مقدم بکنیم طبیعتاً ظاهر کاملاً لغو نمیشود و رتبهاش هم محفوظ است اما اگر ظاهر را مقدم بکنیم نه معاییر دلالات ثلاث اجازه میدهد و بعد هم نصّ لغو میشود تقدم نصّ بر ظاهر شرح نمیخواهد در یک جمله، قوّت دلالت نصّ بر ظاهر یک امر واضح و وجدانی است و امر ظاهر وجدانی دلیل هم لازم ندارد نص بر ظاهر مقدم می شود بلااشکالٍ و متصالم العلیه، شرح هم نمی خواهد. اما می فرماید که تقدم نص بر ظاهر دو صورت دارد، یک مرتبه ظاهر، ظاهری است که برگرفته از ظهور وضعی است ممکن است که شبهه ای بشود که آن هم ظهور وضعی است کأنما یک رتبه ای نازلهای از نص است ولی اگر ظهور اطلاقی بود که دیگر اصلاً شبههای نیست که نص بر ظاهر مقدم است. در اینجا هم روایاتی که دلالت دارند بر عدد هجده روز، ظهورش ظهور وضعی نیست ظهور اطلاقی است از آن ظهور اطلاقی توسط نصّی که به موثقه آمده است که الان برایتان میگوید رفع ید میکنیم.[3]
کلام سید الحکیم
سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: وكيف كان فالذي تطمئن به النفس مذهب المشهور.[4] از این بیان چیزی اضافه میکنیم نکتهای هم به دست میآوریم اولاً ایشان میفرماید که آنچه که مشهور گفتهاند که اکثر عدد ده روز بود در این مورد در این حدّ از عدد اطمینان حاصل میشود برای آدم. مورد اطمینان است رأی مشهور برگرفته از نصوص معتمدهای که شیخ مفید میفرماید معتمده هست موجب اطمینان نفس میشود و موضوع استنباط هم حصول اطمینان برای تحقق و صدور حکم هست، در همهی موارد که مجتهد علم ندارد. اطمینان که حاصل بشود میشود بر اساس اطمینان فتوا صادر کرد. در سطح اطمینان میتوانیم از این رای استفاده کنیم. دو دسته از روایات اگر تعارض داشتند یک دسته مورد شهرت بود روایات مشهور مقدم میشود حالا اینکه شهرت را مرجح میگیرید بعد از تعارض یا شهرت را اصلاً اعتبار میگیرید قبل از تحقق تعارض. ما فعلاً میگوییم تعارض صورت نمیگیرد. دستهی هجده روز توان تعارض با دستهی دال بر ده روز را ندارد. منتها ما شهرتی که اینجا در بارهی این روایات وجود دارد این شهرت را ما باعث قوّت اعتبار میدانیم که در صورتی این اعتبار برای طرف مقابل اعتبار کامل نخواهد بود دغدغه را از ذهنتان دور کنید که بگویید شهرت همیشه در پس از تعارض است واما اینجا که هنوز میگوییم تعارض صورت نمیگیرد. جواب دادیم شهرت در دو جا استفاده میشود بعد از تعارض و قبل از تعارض، بعد از تعارض میشود منجّح، قبل از تعارض یک دسته از اخبار که مورد شهرت باشد اعتبارش قوّت و استحکام پیدا میکند که طبیعتاً طرف مقابل توان معارضه را اصلاً ندارد.
رأی و نظر سیدناالاستاد(سیدالخوئی)
سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که روایات دال بر مدّت هجده روز بر اینکه مدت هجده روز هست این روایات هر چند از نظر سند درست است ولی دلالتش کافی نسیت چرا؟ برای اینکه در این دسته از روایات یک مطلب محور است و آن سوال اسما بنت عمیس است که از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال میکند.
متن روایت: وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد، عن حريز، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام أن أسماء بنت عميس نفست بمحمد بن أبي بكر فأمرها رسول الله صلى الله عليه وآله حين أرادت الاحرام من ذي الحليفة أن تحتشي بالكرسف والخرق وتهل بالحج، فلما قدموا مكة وقد نسكوا المناسك وقد أتى بها ثمانية عشر يوما فأمرها رسول الله صلى الله عليه وآله أن تطوف بالبيت وتصلي، ولم ينقطع عنها الدم ففعلت ذلك. ورواه الشيخ بإسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد مثله. أقول: ويأتي وجهه.[5] روایت شیخ کلینی، عن علی ابن ابراهیم، عن حماد عن حریز، عن زراره، آقای سید زید کلمهی حُریز را در فارسی حریز میخوانیم. حریض ابن عبدالله عن زراره، عن ابی جعفر(ع) امام باقر، أن أسماء بنت عميس نفست بمحمد بن أبي بكر فأمرها رسول الله صلى الله عليه وآله حين أرادت الاحرام من ذي الحليفة أن تحتشي بالكرسف والخرق وتهل بالحج، فلما قدموا مكة وقد نسكوا المناسك وقد أتى بها ثمانية عشر يوما فأمرها رسول الله صلى الله عليه وآله أن تطوف بالبيت وتصلي، ولم ينقطع عنها الدم ففعلت ذلك؛ در روایت شماره 15 و 19 و 21 و در روایت شماره 7 و شماره 11 هم آمده، قضیهی اسماء بنت عمیس آمده، سیدنا الاستاد میفرماید که این روایت متنش از حیث دلالت کامل نیست، دلالت بر مطلوب ندارد برای اینکه پیامبر أمر کرده اسماء را که بعد از هجده روز برو غسل کن و طواف کن و عباداتت را انجام بده، ممکن است اسماء آمده گفته باشد یا رسول الله من هجده روز است که ولادت کردهام پیامبر فرمود برو غسل کن و عباداتت را انجام بده. این دلالت ندارد بر اینکه اکثر ایام نفاس ده روز است پس دلالتش کامل نیست. در عین حالی که دلالتش کامل نیست میفرماید که دو روایت دیگر داریم یکی مرفوعهی علی ابن ابراهیم است دیگری هم روایتی است که شهید نقل میکند در کتاب منتقى الجمان فى الاحاديث الصحاح و الحسان، که روایت حمرار بن عمیر هست در این دو روایت میبینیم همین توجیهی که ما گفتیم بیان شده. مرفوعهی علی ابن ابراهیم؛ مشکل ما همین مرفوعه بودن روایت هست ولیکن باید ببینیم که مرفوعه چه کسی هست این مهم است.
متن روایت: وعنه، عن أبيه رفعه قال: سألت امرأة أبا عبد الله عليه السلام فقالت: إني كنت أقعد في نفاسي عشرين يوما حتى أفتوني بثمانية عشر يوما، فقال أبو عبد الله: عليه السلام ولم أفتوك بثمانية عشر يوما؟ فقال رجل: للحديث الذي روي عن رسول الله صلى الله عليه وآله أنه قال لأسماء بنت عميس حيث نفست بمحمد بن أبي بكر، فقال أبو عبد الله عليه السلام: إن أسماء سألت رسول الله صلى الله عليه وآله وقد أتى لها ثمانية عشر يوما، ولو سألته قبل ذلك لأمرها أن تغتسل وتفعل ما تفعل المستحاضة.[6] سائله که مرأة بود گفت من بیست روز نفاس میگرفتم یک کسی آمد گفت هجده روز است امام گفت از کجا گفت، گفت منسوب کرد به قصهی اسما بنت عمیس که پیامبر گفته، فقال أبو عبد الله عليه السلام: إن أسماء سألت رسول الله صلى الله عليه وآله وقد أتى لها ثمانية عشر يوما، ولو سألته قبل ذلك لأمرها أن تغتسل وتفعل ما تفعل المستحاضة. عین همان توجیهی که ما گفتیم، امام صادق فرمود که اسماء از رسول الله سوال کرده در وقتی که هجده روز ازش گذشته و آن موقع پیامبر فرموده برو الان غسل کن و اعمالت را انجام بده ولو سألته قبل ذلك لأمرها أن تغتسل وتفعل ما تفعل المستحاضة. میفرماید اگر آن مرأة سوال میکرد از حضرت رسول قبل از هجده روز، میگفت برو غسل کن اعمالت را انجام بده. پس معلوم است که این هجده روز هیچگونه دلالتی ندارد بر اینکه اکثر مدت نفاس هجده روز است. این روایت مرفوعه است، مرفوعه که باشد چون مرفوعهی علی ابن ابراهیم هست وعنه، عن أبيه رفعه، به اعتبار خود علی ابن ابراهیم مرفوعهاش هم خالی از اعتبار نباشد. لذا سیدنا الاستاد هم این خبر را مؤید تلقی میکند و خیلی مهم است.[7]
فقیه همدانی این روایت را دلیل تلقی میکند روایت دوم که شیخ شهید در کتاب : منتقى الجمان فى الاحاديث الصحاح و الحسان نقل میکند از کتاب الأغسال، که مؤلفش احمد ابن محمد ابن عیاش جوهری است. در این کتاب، صاحب این کتاب نقل میکند.
متن روایت: حدّثني أحمد بن محمّد بن يحيى، قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا إبراهيم بن هاشم، عن عثمان بن عيسى، عن عمر بن اذينة، عن حمران بن أعين، قال: قالت امرأة محمّد بن مسلم- و كانت ولودا-: اقرأ أبا جعفر عليه السّلام السّلام و أخبره أنّي كنت أقعد في نفاسي أربعين يوما، و إنّ أصحابنا ضيّقوا عليّ فجعلوها ثمانية عشر يوما، فقال أبو جعفر عليه السّلام: من أفتاها بثمانية عشر يوما؟ قال: قلت: للرّواية الّتي رووها في أسماء بنت عميس أنّها نفست بمحمّد بن أبي بكر بذي الحليفة فقالت: يا رسول اللّه كيف أصنع؟ فقال: اغتسلي و احتشي و أهلّي بالحجّ، فاغتسلت و احتشت و دخلت مكّة و لم تطف و لم تسع حتّى انقضى الحجّ، فرجعت إلى مكّة فأتت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقالت: يا رسول اللّه أحرمت و لم أطف و لم أسع فقال لها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: و كم لك اليوم؟ فقالت: ثمانية عشر يوما فقال: أمّا الآن فاخرجي السّاعة فاغتسلي و احتشي و طوفي واسعي، فاغتسلت و طافت وسعت و أحلّت؛ فقال أبو جعفر عليه السّلام: إنّها لو سألت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قبل ذلك و أخبرته لأمرها بما أمرها به، قلت: فما حدّ النّفساء؟ فقال: تقعد أيّامها الّتي كانت تطمث فيهنّ أيّام قرئها، فإن هي طهرت و إلّا استظهرت بيومين أو ثلاثة أيّام، ثمّ اغتسلت و احتشت، فإن كان انقطع الدّم فقد طهرت، و إن لم ينقطع فهي بمنزلة المستحاضة تغتسل لكلّ صلاتين و تصلّي.[8] عن أحمد بن محمد بن یحیی که از أجله و ثقاط هست عن سعد ابن عبدالله که باز هم از اجله و ثقاط هست عن ابراهیم ابن هاشم هم که ما توثیقش را اذعان کردهایم. عن عثمان ابن عیسی که از اجله و ثقات، عن عمر ابن عزینه که از اجله و ثقاط، عن حمران بن اعین که از اصحاب امام باقر، روایت تقریباً به همین مضمون روایت قبلی بود آن قسمت آخرش را میگویم. همین اسماء همین داستان فقالت: يا رسول اللّه ، من این حالت را دارد پیامبر فرمود و كم لك اليوم؟ ، چند روز شده اینجوری هستی، فقالت: ثمانية عشر يوما فقال: أمّا الآن فاخرجي السّاعة فاغتسلي و احتشي و طوفي واسعي، فاغتسلت و طافت وسعت و أحلّت؛ گفت یا رسول الله من تا الان طواف نکردهام پیامبر فرمود چند روز گذشته گفت هجده روز، فقالت: ثمانية عشر يوما. پیامبر گفت برو الان این کار را بکن غسل کن و عباداتتان را انجام بده. فقال أبو جعفر عليه السّلام: إنّها لو سألت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قبل ذلك و أخبرته لأمرها بما أمرها به، قلت: فما حدّ النّفساء؟ فقال: تقعد أيّامها الّتي كانت تطمث فيهنّ أيّام قرئها، فإن هي طهرت و إلّا استظهرت بيومين أو ثلاثة أيّام، ثمّ اغتسلت و احتشت، فإن كان انقطع الدّم فقد طهرت، و إن لم ينقطع فهي بمنزلة المستحاضة تغتسل لكلّ صلاتين و تصلّي، یعنی امام باقر فرمود که اگر اسماء قبل از هجده روز، بعد از ده روز سوال میکرد پیامبر میفرمود که نفاست تمام شده برو غسل کن و عباداتت را انجام بده.
این دو روایت نصّ کاملی است برای اینکه عدد ده روز است. این روایت از نظر سند هم فقیه همدانی میفرماید که موثق است. سیدناالاستاد در خود صاحب کتاب اشکال میکند، این آقای احمد بن محمد بن عیاش جوهری که معاصر نجاشی است. دوست نجاشی است صَدیق نجاشی است. و این فرد را ایشان میفرماید که شیخ ذکر کرده و توثیق و تضعیف نداشته و در مجموع گاهی هم تضعیف هم گویا دربارهاش اعلام شده باشد. منتهی شیخ نجاشی می فرماید که این أحمدبن محمد نجاشی من در آخر عمرش میدیدمش که خدا رحمه الله. اگر مدح بود که خدا ببخشدش. سیدالاستاد می فرماید خدا بهش آسان بگیرد. خدا ازش بگذرد. رحمه الله تنها نبوده. در هر سر این آقای جوهری ین کتاب را بعد از غیبت نوشته و سند در این خبر کاملاً درست و موثق است خودش هم دوست آقای نجاشی بوده، پس خالی از اعتبار نباشد. شیخ شهید ثانی هم اینرا ذکر می کند و روی این روایت حساب می کند و فقیه همدانی هم این را موثق می گوید . حداقل حداقل می گوییم این روایت مؤید است. یادتان هست که دوتا موید در حد یک دلیل می تواند باشد. پس دوتا موید با این صراحت مثل هم که آمده باشد این روایات 10 روز را اعلام می کند که این دسته از روایات درست است و دسته ای که دلالت دارد بر 18 روز معنایش معلوم شد و ما نیازی نداریم که به آن دسته از روایات عمل کنیم. منتهی میتوانیم بگویم آن روایت معرض عنها هست و این دسته مأمورٌ بها هست پس از این در وجوهی که بین این دو دسته روایت گفته شد برای ما در حد اطمینان این نتیجه به دست آمد که آخرین حدّ ایام نفاس همان ده روز است و اما بیشتر از آن ده روز اگر روایتی هم احتمالی اعلام بکند که قضیهی اسماء بود و دیدیم روایاتی که دلالت دارد بر هیجده روز مربوط به قضیهی اسماء بوده که قضیهی اسماء روشن شد که ممکن است سوالش بعد از هجده روز بوده. تتمه برای فردا.