< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1400/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مطلق و مقید/مصادیق مطلق /مفرد معرف به لام

 

مصداق سوم از مصادیق مطلق:

گفته شد که مطلق سه تا مصداق بارز دارد که عبارت است از اسم جنس، علم جنس و مفرد معرف به لام که دو مصداق اول بحث شد.

مفرد معرف به لام یعنی الف و لام که در ادب و بلاغت به سه قسم ثبت شده است: الف و لام زائده، موصوله و الف و لام تعریف.

منظور از الف و لام زائده آن است که فقط برای تزیین می‌آید و کلمه را آرایش می‌دهد مثل «السلمان منا اهل البیت» که برای تزیین است.

ال و لام موصوله در جمله می‌آید تا بین کلمات وصلت ایجاد کند مثل اسم فاعل و اسم مفعول.

الف و لام تعریف دارای اقسامی است جنسیه و عهدیه و عهدیه هم سه قسم آمده است: عهد حضوری، عهدی ذکری و عهد خارجی. عهد حضوری مثل وقتی که هشام بن عبد الملک مکه آمد و دید که امام سجاد مورد احترام مردم است، جسارت کرد و گفت: «من هذا» این شخص کیست؟ فرزدق گفت:

هَذَا الَّذِي‌ تَعْرِفُ‌ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ‌وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ‌

هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ‌هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَم[1]

عهد ذکری که در حقیقت اسم یا شخص قبلا ذکر شده باشد و در باره‌ی او وصفی یا کلامی مطرح شود مثل قول پیامبر (ص): «الْمَهْدِيُّ مِنَّا، أَهْلَ الْبَيْتِ[2] » که در سنن ترمذی هم آمده است.

عهد خارجی که مصداقش در خارج باشد و برای آن وصفی آورده شود، مثل «من أحب أن ينظر إلى أحب أهل الارض إلى أهل السماء ، فلينظر إلى الحسين[3] ».

ال تعریف دو قسم شد یکی عهدی و دیگری ال جنسی که خود دو قسم است یکی برتی استغراق مثل ان الانسان لفی خسر و دیگری برای افراد مثل احل الله البیع.

محقق خراسانی فقط الف و لام جنس را در نظر می‌گیرد و می‌گوید بقیه‌ی اقسام ربطی به مطلق ندارد.

در مورد مفرد معرف به الف و لام جنس دو رأی وجود دارد: یکی رأی مشهور و دیگری رأی محقق خراسانی. مشهور می‌گوید الف و لام جنس نقش تعیین را دارد و معنای آن کلمه را معین می‌کند. این رأی را می‌توان از قوانین و فصول به دست آورد.

محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص458 می‌فرماید: لا ریب که الف و لامی که بر کلمه‌ی جنس داخل شود یفید التعیین.

صاحب فصول در کتاب الفصول الغرویه، ج4، ص248 می‌فرماید: علم جنس با مفرد معرف به لام فرق ندراد، همان طوری که علم جنس بر شیوع دلالت داشت، مفرد معرف هم همان دلالت را دارد با این فرق که دلالت علم جنس بر شیوع و سریان ذاتی است و دلالت مفرد معرف به لام عارضی و بالآلة است. فرق دیگر آن این است که معرف به لام متضمن اشاره هم می‌شود ولی علم جنس متضمن اشاره نیست.

محقق خراسانی رأی مشهور را شرح می‌دهد و به تعبیر شیخ صدرا رأی اعلام را می‌گوید و بعد رأی خودش را بیان می‌کند. می‌فرماید: تحقیق این است که لام تعریف دلالت بر شیوع ندارد و دال بر تعیین هم نیست؛ بلکه علی الاطلاق برای تزیین است و زینت بخش کلمات می باشد؛ همانند الحسن و الحسن که فقط کلمه را از لحاظ بلاغی شکیل ساخته است.

این مطلب محقق خراسانی نزدیک به این قاعده است که حروف کلا بار معنا ندارد و فقط ایجاد ربط است و این که مشهور شده لام برای نفع است و علی برای ضرر اصلا مبنا ندارد؛ مثلا حی علی خیر العمل، علی برای ضرر نیست و بر اساس شرط استعمال، جایی که ضرری باشد از کلمه علی استفاده می‌شود و جایی که نفع باشد از کلمه لام استفاده می‌شود. پس معنای اسمی (تعیین) از دل حرف لام در نمی‌آید و در الحس و الحسین که برای تزیین است هیچ دلالتی در کار نیست و اگر تعیین یا استغراق یا عهد دیده شود به توسط قرائن است و توسط آن مشخص می‌شود که جنس است یا عهد. این نگاه، تحلیلی و بر اساس شهادت وجدان است و اگر بگوییم لام در کلمه‌ی معرّف نقش دارد، همان اشکال علم جنس در اینجا هم می‌آید که اولا حمل امکان ندارد مگر با تجرید و تعیین که جزء معنا شود یک امر ذهنی می‌شود و امر ذهنی را در خارج اگر به کار ببریم امکان ندارد چون حمل چیزی که موطنش ذهن است نسبت به امر خاجری ممکن نیست. اشکال دوم این است که اگر تجرید کنیم و آن جزء معنا را کنار می گذاریم اشکال دیگر این است که شما یک قیدی را که می‌آورید و جزء موضوع له است نباید در مقام استعمال قیچی کنید، در این صورت به کار بردن جنس بدون تعیین لغو می‌شود، قید را چرا جزء معنا قرار دادید که الآن در مقام استعمال آن را رها نمودید.

در نتیجه لام تزیین است که بر جنس دال شده و نقش تعیین ندارد و خود کلمه جنس است و در قلمرو مطلق می‌باشد.

جمع معرف به لام:

بحث جمع معرف به لام در حقیقت یک اشکالی است که محقق خراسانی جواب آن را می‌دهد و آن این است که شما گفتید الف و لام نقش تعیین را ندارد و مشهور این است که الف و لام وقتی بر جمع وارد شود افاده‌ی تعیین می‌کند و آخرین مرحله‌ی جمع را معین می‌کند که استغراق است.

محقق خراسانی از این اشکال نقضی جواب می‌دهد که در کلمه‌ی جمع هم الف و لام دلالت بر تعیین ندارد؛ زیرا اولا اگر الف و لام در آن مفید استغراق باشد در عین حال حد اقل جمع را هم در ضمن دارد و دلالت بر آن از بین نمی‌رود و اگر تعیین می‌بود باید از بین می‌رفت. ثانیا دلالت جمع به خاطر لام تعریف نیست؛ بلکه جنس و لام مجموعا دلالت بر استغراق دارند و این استغراق مفاد الف و لام تعریف نیست، یک حد معینی توسط الف و لام نیست؛ بلکه مطابق با رأی محقق قمی هر دو با هم دلالت بر استغراق دارند و تعیینی توسط الف و لام صورت نگرفته است تا نقض شما وارد باشد.

در پایان این بحث محقق خراسانی اشکال و جوابی دارد که به تعبیر شیخ صدرا می‌فرماید: اگر شما اشکال کنید که الف و لام تعریف در کلمه‌ی جمع معرف به لام هر دو با هم دال بر استغراق است؛ امّا یک واقعیت را نمی‌توانیم انکار کنیم و آن این است که الف و لام معرفه سازی می‌کند پس تعیین آمده است.

محقق خراسانی در جواب می‌فرماید: این اشکال وارد نیست برای این که تعریف را قبول داریم و تعریف دو قسم است حقیقی و لفظی، تعریف حقیقی ممکن است موجب تعیین شود ولی تعریف لفظی در سطح لفظ است مثل تأنیث لفظی.

سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج1، ص562 نسبت به فرمایش محقق خراسانی بررسی عمیق و دقیقی انجام داده است که خلاصه اش این است: در الف و لام شبهه ی نیست که اشاره وجود دارد و خود اشاره مشار الیه می‌خواهد و این خودش تعیین است و شما نامش را تعیین نگذار، این امر ارتکازی است. در عهد ذهنی چون مقصود فرد غیر معین در نظر است، تعیین ندارد چون عنوانش فرد غیر معین است؛ ولی بقیه‌ی اقسام اشارت‌ها است و مشار الیه‌ها دارد و این از ارتکازیات می‌باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo