< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1401/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الإحتیاط /تنبیه دوم: اجزاء منسیّه

 

در آستانه‌ی میلاد پر نور و با سعادت امام عسکری (ع) قرار داریم، این عید فرخنده بر شما مبارک باد و اسعد الله ایامکم.

تنبیه دوم:

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه بعد از اظهار رأی و بیان نظر شریف شان در باره‌ی دوران امر بین اقل و اکثر، تنبیهاتی را ذکر می‌کند و تنبیه اول در ضمن مسائل اصلی دوران امر بین اقل و اکثر مورد بحث قرار گرفت.

اما تنبیه دوم در باره‌ی حکم نسیان جزء عبادت است؛ به این معنا که عبادت اگر دارای اقل و اکثر است و تام الاجزاء اکثر است و ناقص الاجزاء اقلّ، در این صورت اگر یک جزء نسیان شود؛ یعنی اکثر در اثر نسیان فرو گذاشته شود، در این صورت حکم این عمل چیست؟ آیا این عمل عبادی با نقص جزء درست است یا درست نیست و باید اعاده شود؟

شیخ انصاری می‌فرماید: در این فرض باید عبادت اعاده شود بر اساس عموم اشتراط جزئیت که آن عموم حالت توجه و حالت نسیان را شامل می‌شود و عموم جزئیت اقتضا می‌کند که باید عبادتی که یک جزئش نسیانا فوت شده، در حقیقت عبادت کاملی نیست و باید در داخل وقت اعاده شود و در خارج آن قضا گردد؛ دلیل این مطلب همان عموم جزئیت است و اگر اعاده نشود، مستلزم خلف می‌شود؛ یعنی یک عبادتی که مثلا یازده جزء فرض شده، اگر به صورت ده جزء اتیان شود، خلاف واقع و خلاف جعل شرعی است.

اشکال: در صورتی که عموم جزئیت را مستند قرار دهیم عموم جزئیت همیشه محقق نیست و به توسط هر دلیلی عموم جزئیت پا نمی‌گیرد؛ برای این که اگر دلیل ما لفظی باشد و اطلاق داشته باشد و بر جزئیت چیزی دلالت کند، نتیجه اش اطلاق می‌شود؛ یعنی آن جزء برای این عبادت جزئیت دارد اطلاقاً در حال توجه، نسیان و غفلت؛ امّا اگر دلیل لبّی باشد؛ مثل اجماع، در این صورت اطلاق ندارد و فقط همان قدر متیقن را در بر می‌گیرد که جزئیت در عبادت بر اساس اجماع فقط در حال ذکر و توجه است و در حال نسیان شک می‌کنیم و دلیلی نیست که جزئیت مشکوک را اعلام کند؛ لذا اصل جاری می‌شود و جا برای بطلان عبادت مهیا نیست.

جواب: این اشکال وارد نیست برای این که اگر فرض شود که خطاب تعلق می‌گیرد به فرد ناسی که جزئی را فراموش کرده، و بگوید «أیها الناسی» با وجود این که جزئی را فراموش کرده‌ای عبادتت درست است و اشکال ندارد؛ به تعبیر دیگر بدون خطاب و بیان شرعی، صحت و اجزاء معنا ندارد؛ بنابراین خطابی که مستقیم به ناسی تعلق گیرد و به صورت صریح گفته شود «أیها الناسی» جزئی را که فراموش کرده ای اشکال ندارد، ناسی منقلب به ذاکر می‌شود؛ برای اینکه خطاب اگر ناسی را شامل شود، ناسی ذاکر می‌شود، پس خطاب به ناسی امکان ندارد و حکم به صحت و عدم مانعیت نسیان جزء، فرع توجه خطاب است و خطاب که به ناسی تعلق نگیرد، صحت حکم معنا و مفهومی ندارد. این طریق اول در جهت جواب از آن اشکال است که شیخ انصاری می‌فرماید توجه خطاب به ناسی امکان ندارد.

طریق دوم این است که به ناسی بگوید «أیها المکلف» این عبادتی را که انجام دادی درست است؛ یعنی صحبت از نسیان جزء به میان نیاید و بگوید همین عبادت شما درست است و تعبیر ناقص را به میان نیاورد؛ چون خود شارع می‌داند که عبادت او ناقص است، در این صورت انقلاب صورت نمی‌گیرد؛ ولی این گونه خطاب بالاتفاق جایز نیست؛ زیرا مخالف خطاب اولی (تعلق خطاب به عبادت کامل) می‌شود و تشریع و فقه جدیدی صورت می‌گیرد. در فقه یک عبادتی که می‌تواند مجزی باشد، عبادت کامل است و آن عبادت متعلق خطاب است و امّا عبادت ناقص بالاتفاق متعلق خطاب نیست؛ لذا خطاب به ناسی امکان ندارد. پس از آن که خطاب به ناسی امکان نداشت، ناسی یک جزئی را که نسیان کرده، اصل عبادت ناقص درآمده است و عبادت ناقص مجزی و مسقط تکلیف نمی‌باشد و حد اقل در باره‌ی اجزای آن شک وجود دارد که شک در إجزاء مساوی با عدم آن است.

رأی و نظر محقق خراسانی:

اگر جزئی از عبادت فراموش شود، آن جزء منسیه موجب بطلان عبادت است یا اشکالی ندارد؟ مسلک ایشان را به دست آوردیم که این مورد از موارد اقل و اکثر است و مسلک او این بود که برائت عقلیه جاری نیست و برائت نقلیه و شرعیه جاری است؛ چون شک در جزئیت است. برائت عقلیه جاری نمی‌شود و سرّ آن را بر اساس مسلک محقق خراسانی گفتم که فعلیت خطاب است و با آسان سازی می‌توان گفت سرّ عدم جریان برائت عقلیه، خود علم اجمالی است؛ چون برائت عقلیه در جایی جاری می‌شود که بیانی نباشد؛ امّا علم اجمالی بیان است و اجمال در متعلق آن می‌باشد و خود علم ابین البیانات است و چون بیان است، قاعده قبح عقاب بلا بیان زمینه ندارد؛ اما برائت شرعی نسبت به جزئی منسیّ یا مشکوک، قطعا و وجدانا ما لا یعلمون است، در این صورت موضوع می‌شود برای اجرای برائت شرعیه که رفع ما لا یعلمون.

اما اشکالی را که شیخ انصاری نسبت به خطاب شرعی مربوط به ناسی بیان کردند و در نهایت فرمودند که خطاب به ناسی امکان ندارد، محقق خراسانی می‌فرماید: خطاب به ناسی هم امکان دارد. دو توجیه و دو طریق برای امکان خطاب به ناسی ارائه می‌کند. طریق اول این است که می‌فرماید: ما فرض می‌کنیم اولا بحث ما در امکان خطاب است و اشکال نکیند که وقوع ندارد چون بحث از امکان آن می‌کنیم. طریق اول برای امکان به این صورت است که بگوییم یک خطاب به عنوان کلّی از سوی مولای آمده باشد تحت عنوان «أیها المکلفون» و بعد متعلق خطاب این باشد که اجزای را که در ذاکره داشته باشید انجام دهید کافی است. این خطاب در ابتدا شامل ذاکر و ناسی می‌شود، وانگهی نسبت به ناسی که می‌رسد خطابی ندارد که بگوید «‌أیها الناسی» این جزئی را که نسیان کرده‌ای درست است؛ بعد خطاب دوم صادر می‌شود نسبت به ذاکرین «أیها الذاکرین» جزء منسیّه‌ی را که ناسی نسیان کرده و انجام نداده، شما انجام در عبادت تان این جزء را دهید. این دو تا خطاب که صورت بگیرد، در حقیقت نتیجه اش این می‌شود که جزء منسی که از سوی مکلف ناسی انجام نشده، مشمول خطاب است. به تعبیر دیگر، بیان اول این است که بگوییم خطاب برای عموم است «أیها المکلفون» شما باید اجزائی را که مورد توجه و ذکر تان باشد انجام دهید و جزء منسی را ذکر نکند. این خطاب نسبت به ناسی نیست تا انقلاب صورت گیرد. بعد خطاب دوم به ذاکرین تعلق گیرد و بگوید شما ذاکرین که می‌دانید یک جزئی را که ناسی فراموش کرده باشد، انجام دهید. نتیجه این می‌شود که بیان از سوی شرع نسبت به جزء منسی کامل است و ذاکرین آن را انجام دهند و ناسی انجام ندهد و در صورتی که خطاب اختصاص به ذاکرین داشت، بیان از سوی شرع کامل است.

طریق دوم این است که محقق خراسانی می‌فرماید: خطاب نماید به ناسی همین مسأله را که این صلاة با داشتن این نقص درست؛ است امّا عنوان ناسی را ذکر نکند. در اصول برای فرد فراموش کار مثال زده اند به بلغمی که «أیها البلغمی» این مقدار را که انجام داده‌ای کافی است.

این دو تا توجیه را گفته اند درست است. در مجموع امکان محقق است. پس نظر و رأی ایشان جریان برائت نقلیه و عدم جریان برائت عقلیه است.

تنبیه سوم: اگر یک جزئی زیاد شود، در این تنبیه در باره‌ی آن بحث می‌شود؛ امّا قبل از توضیح آن، این نکته را توضیح دهیم که قبلا گفته ام در باره‌ی جزء منسی باید توجه کنید که جزء در عبادت بر دو قسم است:

یکی جزء واقعی و دیگری جزء ذکری. جزء واقعی این است که مکلف در حال ذکر، نسیان و جهل اگر آن را انجام ندهد، عبادت باطل است. این جزء سه تا خصوصیت دارد: یکی این که مقتضای دلیل اصل عبادت است، نه این که دلیل جدایی بر آن دلالت کند. دوم این که جزء حقیقی دخل در اصل تحقق ماهیت دارد. سوم این که جزء واقعی رکن است. اما جزء ذکری آن است که در اصل ماهیت عبادت دخلی ندادر؛ اما در کمال و فضیلت آن اثر دارد، رکن در عبادت نیست و از مقومات ماهیتی عبادت هم به حساب نمی‌آید. گفته می‌شود که به طور کلّ دلیل اشتراط جزئیت، دلیل جدا از اصل دلیل عبادت است که یک شرطی که در نماز اضافه می‌شود غیر از امر «اقیموا الصلاة» است و دلیل جدایی دارد. با این سه تا خصوصیت جزء ذکری و جزء واقعی معلوم شد.

مثال جزء واقعی طهارت صلاة است و مثال جزء ذکری طهارت لباس می‌باشد. طهارت صلاة شرط واقعی است که از ناحیه‌ی دلیل اصلی و ربه عنوان رکن آمده و در حدیث لا تعاد، طهارت جزء ارکان است که اگر عمدا و سهوا تخلف شود، نماز باطل است؛ مثلا کسی فکر می‌کرد وضو دارد و نماز خواند، بعد فهمید که خوابیده بود، آن نماز خوانده شده باطل است؛ چون شرط نسیان شده، شرط واقعی است.

شرط ذکری مثل طهارت ثوب که در نماز شرط است و بر اساس دلیل جدایی مثل اجماع آمده و گفته طهارت ثوب در حال نماز واجب است و اگر ذاکر و متوجه بودی و با لباس متنجس نماز خواندی، نماز باطل است و اگر فراموش کردی و نماز با ثوب متنجس خواندی، نماز اعاده ندارد؛ چون طهارت ثوب شرط ذکری است.

بنابراین قاعده اصلی در باره‌ی نسیان جزء همین بود که یاد آور شدیم و این قاعده از ضمن کلام شیخ انصاری و محقق خراسانی قابل اصطیاد است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo