درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
1401/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الإستصحاب /تحقیق و جمع بندی نسبت به ادله اعتبار استصحاب
تحقیق و جمع بندی در بارهی ادلهی اعتبار استصحاب:
آراء صاحبان مکتب اصولی به طور واضح و با آسان سازی بیان شد. در جمع بندی آنچه که دیدیم این بود که برای اثبات اعتبار به سه دلیل اصلی تمسک میشد: بنای عقلاء، اجماع و نصوص.
در بارهی بنای عقلاء همهی صاحب نظران متفق القول این مدرک را مورد بررسی قرار دادند و به این بنای عقلاء اشارت و توضیحاتی داشتند. بر اساس این واقعیت میبینیم بنای عقلاء در حد ذات خودش از یک برجستگی خاصی بین صاحب نظران برخوردار است؛ وانگهی طرح بنای عقلاء هم در حدی بود که از تحقق و اثرگذاری آن و همین طور آثار متعدد آن بحث به میان میآورند. در مجموع نسبت به بنای عقلاء دو مسلک تحقیقی دیده شد و به دست آمد. مسلک اول این بود که بنای عقلاء به عنوان یک سیرهی عقلائیه هر چند وجود دارد و وجودش در ضمن اعلام شد؛ اما اشکالات و ملاحظاتی در کار است.
محقق خراسانی نسبت به آن و سیدنا الاستاد و حتی خود شیخ انصاری اشکالی داشتند که به طور خلاصه اشکال به این صورت بود که این بنای عقلاء مدرکی است و برخواسته از غلبهی ظن (شیخ انصاری) است یا برگرفته از اطمینان یا رجاء یا غفلت (محقق خراسانی و سیدنا الاستاد). پس بنا انکار نشد و مدرکی اعلام شد.
مسلک دوم در بارهی بنای عقلاء این شد که بنای عقلاء یک قاعدهی ارتکازیهی عند العقلاء است که محقق خراسانی و سیدنا الاستاد و شهید صدر به این مطلب تصریح داشتند.
میبینیم بنای عقلاء نسبت به استصحاب یک مطلب مورد توافق آراء است؛ منتها آن دسته از محققین که به بنای عقلاء اشکال مدرکی بودن میکنند، باید ملاحظه کرد که اولا مدرکی بودن در بارهی اجماع مورد بحث است، نه در مورد بنای عقلاء که به شکل و صورت یک مشی بین عقلاء پا گرفته است. ثانیا اگر بنای عقلاء یک مدرکی داشته باشد و یک ریشهی داشته باشد، ریشه دار بودن، ایجاد اشکال نمیکند. ثالثا بنای عقلاء که در حقیقت یک واقعیت قابل درک و قابل قبول برای همهی این صاحب نظران قرار گرفته است، این بنای عقلاء در واقع میتوانیم بگوییم که از یک اعتبار ذاتی واقعی برخوردار است و خود بنای عقلاء بما هو بناء العقلاء از اعتبار ذاتی برخوردار است و این احتمالاتی که محققین اعلام کرده اند، یک مطلبی است و وجود بنای عقلاء در واقع مطلب دیگری است. تحقق آن از واقعیت عینی برخوردار است؛ اما این که از اطمینان یا غفلت یا رجاء برخواسته باشد، احتمالات است نه واقعیتهای قطعی.
مسلک دوم که تصریح محقق خراسانی و سیدنا الاستاد و شهید صدر بود، این بود که بنای عقلاء در حقیقت یک ارتکاز عقلائی واقعی است این بیان بسیار درست و دقیق و کامل است. پس از آنکه یک قاعده ارتکازیه بود احتمال دادیم که از فلان جا آمده باشد، ضرری وارد نمیکند و تعدد احتمالات، کاشف از عدم وجود احتمال قطعی است. بنابراین سیرهی عقلاء یک قاعدهی ارتکازیهی است که الآن به جودت و جمال آن اشاره کنیم. محقق قمی در کتاب قوانین، ج4، ص133 میفرماید: بنای عقلاء در بارهی اعتماد به یقین سابق و عدم اعتنا به شک لاحق، بنایی است که نظام عالم و زندگی بنی آدم بر آن استوار میباشد (مدار نظام العالم وانتظام عيش بني آدم على ذلك).[1]
بیان جالب و کامل محقق نائینی در فوائد الاصول، ج3، ص132-133 چنین است: با وجدان سالم و بعید از سفه، بنای عقلاء قابل انکار نیست. این بنای عقلاء در همهی مسائل شخصی و مدنی و معاملات و روابط در حدی است که اگر این بنای عقلاء نباشد، اختلال نظام به وجود میآید. پس این بنا ریشه در حکم عقل پیدا میکند و جمع شدن حکم عقل و عقلاء اشکال ندارد. این بنای عقلاء یک حالت ارتکازی برخواسته از فطرت انسان است و تا به این حد قابل انکار نیست.
در مجموع میبینیم که اگر با یک دید عمیق به مسأله نگاه کنیم، بنای عقلاء در کل مورد توافق صاحب نظران است. همان طوری که شهید صدر فرمود بیان استصحاب به عبارتی است که آن عبارت مرکوز عقلائی است. بنابراین بنای عقلاء ثابت و جزء مدرک متقن برای اعتبار استصحاب اعلام میشود.
سؤال اول: بنای عقلاء اگر در این حد از استحکام باشد، در حقیقت نصوصی که در این رابطه آمده باید ارشادی باشد؛ چون بنای عقلاء مستقر و قطعی است و نصوص ارشاد به آن دارد. بنابراین لا تنقض دلالت برحرمت نقض نمیکند؛ در حالی که فهم فقهاء از آن انشاء مولوی است، نه انشاء ارشادی.
در جواب باید گفت که ارشاد به سوی حکم عقل است، نه ارشاد به سوی بنای عقلاء، بنای عقلاء در کنار نصوص، جنب علی جنب است و حالت ارشاد ندارد. نصوص ارشادی جایی است که یک امر را عقل به عنوان یک امر مسلم اعلام کند که اگر نص دیگر هم در کار نباشد، آن کشف عقل کافی باشد، آنجا جا برای ارشاد در سلسلهی علل است.
سؤال دوم این است که اگر بنای عقلاء در این حد باشد باید اعلام شود که استصحاب اماره است نه اصل در حالی که مشهور این است که استصحاب اصل است نه اماره و تمیم کشف شده است.
در این رابطه دو فقیه صاحب نظر عنوان را به طور صریح اصل اعلام کرده: یکی خود شیخ انصاری و دیگری شهید صدر در همان منبع، ص132 که در نهایت فرموده استصحاب اصل است نه اماره. محقق نائینی و محقق خراسانی و سیدنا الاستاد در ضمن بحث شان معلوم میشود که آن را اصل اعلام کرده اند.
معیار در اماریت اماره این بود که خود اماره؛ مثل بینه یک کاشفیت ذاتی دارد؛ به تعبیر شهید صدر قوت احتمال دارد. اماره قوت احتمال دارد و اصل ناظر به قوت محتمل است. شرح ما این بود که اماره کاشفیت ذاتی ناقص دارد و اصل آن را کامل میکند. استصحاب یک کاشفیت ذاتی دارد و نصوصی که آمده است آن را کامل میکند و استصحاب امارهی از اماره میشود.
در جواب گفته میشود که اعتبار بر اساس بنای عقلاء یک مطلبی است و کاشفیت دلیل از واقع مطلب دیگر. اماره ضابطه اش کاشفیت از واقع است و در بارهی استصحاب، بنای عقلاء در جهت اعتبار استصحاب است نه در جهت کاشفیت آن از واقع. پس نکتهی اصلی که کاشفیت است اینجا وجود ندارد، بنا اعتبار است نه کاشفیت.
این دو سؤالی که جواب داده شد، بنای عقلاء یکی از مدارک اعلام میشود بدون شک و شبهه.
اشکال: سیدنا فرمود ما که بنای عقلاء را ملتزم نمیشویم و از سوی دیگر میگوییم قاعده ارتکازیه وجود دارد.
جواب از بیان شهید صدر این گونه است که این ارتکاز عقلائیه خودش تعبیر دیگری از استصحاب است. ارتکاز عقلاء بر اعتماد به حالت سابق، تعبیر دیگری از استصحاب است.
دلیل دومی که اقامه میشود عبارت است از اجماع. صاحب نظران اجماع را اعلام کردند و مستند ما حتی در فقه این است که اگر محقق حلی یک موردی اجماع اعلام کند مورد اعتبار است. ایشان فرمود: اطبق العلماء بر این اگر در حکم قبلی رافعی نیامده باشد قابل اعتبار است. در مورد اجماع موارد مختلفی اعلام شده است؛ از جمله علامه حلی اطبق العلماء فرموده است. پس یک اجماعی محقق است.
اشکال اول: اجماع در فقه کارآیی دارد نه در اصول.
جواب: قطعا اجماع به معنای اتفاق کلمه بین صاحب نظران در اصول هم اثر گذار است؛ منتها از باب آراء اهل خبره. توافق اهل خبره است و اثرش قطعی است و میتواند در جهت استحکام اعتبار ایفای نقش کند.
اشکال دوم: این اجماع مدرکی است.
جواب: اجماع در اصول جا ندارد، چون اجماع در جهت استنباط حکم است، نه در جهت اثبات اعتبار برای یک امر و یک قاعده و مطلب. پس اتفاق فقهاء هم مطرح است و این دو نکته در جهت اعتبار استصحاب مفید و مؤثر است.
اگر اشکال شود که اخباریها قائل به اعتبار استصحاب نیستد، پس اجماع محقق نیست.
جواب این است که خود اخباریها استصحاب در وضو و نجاست را قبول دارند و اتفاق بین اصولیون برقرار است و به رأی دیگران ترتیب اثر نمیدهیم. ما فقط به سمت و سوی اصولیون مینگریم که آنان اتفاق دارند و اشکالی در کار نیست.