< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات/وضع /تعیین واضع

 

بحث تکمیلی در باره‌ی عملیة الوضع یا تعیین واضع:

گفته شد که علامه حلی در کتاب تهذیب الاصول، ص61 – 63 بحث پیدایش وضع و یا عملیات وضع را بیان می‌کند و می‌فرماید که وضع به سه صورت اعلام شده است؛ یعنی در باره‌ی تحقق وضع سه رأی و نظر وجود دارد:

رأی اول این است که بین لفظ و معنا مناسبت ذاتیه وجود دارد و هر معنی به حسب ذات ارتباط با لفظ دارد و این ارتباط ذاتی است و اگر نه اشکال ترجیح بلامرجح لازم می‌آید. محققین این رأی را بالاتفاق مردود می‌دانند و می‌گویند اگر رابطه ذاتیه بود تمام بشر دارای یک لغت و یک لفظ بودند و این رأی وجدانا باطل است.

رأی دوم این است که گفته می‌شود عملیات وضع توقیفی است، بر اساس آیه‌ی 31 بقره ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾[1] و آیه 22 روم که می‌فرماید از آیات خدا اختلاف السن است؛ یعنی الفاظ و معانی را خداوند آفریده است و به وسیله‌ی بعثت انبیاء این معانی و الفاظ از سوی خداوند متعال اعلام شده است.

رأی سوم این است که وضع اصطلاحیه است؛ یعنی خود مردم به تدریج طبق نیازی که پیدا کرده اند وضع را انجام داده اند و وضع یک اصطلاحی است بین خود مردم و ارتباط ذاتی و توقیفی نیست. در این رابطه از آیه قرآن استفاده کرده اند که در سوره ابراهیم آیه 4 می‌فرماید: خداوند پیامبران را به لسان قوم شان مبعوث کرده است، پس معلوم می‌شود که قبل از بعثت انبیاء لغت بوده است.

آنگاه یک تحقیق و توضیحی می‌دهد که در ضمن رأی شریف ایشان هم به دست می‌آید و آن این است که منظور از علم الآدم الاسماء کلها چرا نگوییم تعلیم به وسیله‌ی الهام است، نه به وسیله‌ی وحی و بعثت و بعد می‌فرماید خود توقیف انحصار به بعثت ندارد و توقیف از ناحیه‌ی الهام هم ممکن است. آنگاه می‌فرماید: طبق شدت احتیاج که هر کجا یک احتیاج وجود داشته باشد برای تفهیم، افراد لفظی را برای معنایی اختصاص می‌دهند؛ بنابراین عملیات وضع در حقیقت به وسیله‌ی خود اشخاص و با الهام الهی است و حکمت وضع همان احتیاج در تفهیم است که هر موقع حاجت در تفهیم وجود داشت، یک لفظی برای یک معنایی تعیین می‌شود.

محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج1، ص17-20 و کتاب فوائد، ص20-30 می‌فرماید:

در عملیات وضوع سه صورت قابل تصور است: صورت اول این است که عملیات وضع جعلیه باشد به نحو صرف؛ یعنی فقط جعل الهی؛ صورت دوم اعتباریه باشد فقط به وسیله‌ی اعتبار خود مردم و صورت سوم ترکیب باشد بین جعلیه و اعتباریه که خود مردم الفاظ را برای معانی انتخاب کنند ولی با الهام الهی و آن الهام برخواسته از یک مناسبت بین لفظ و معنا است و می‌فرماید مناسبتی که وجود دارد مجعولة عندنا و معلومة عند الله. بعد در یک جمله اعلام می‌کند که وضع در حقیقت تخصیص لفظ است به معنا با الهام الهی؛ بنابراین قول به تعهد و التزام اساس ندارد و تعهد و التزام را شرح می‌دهد؛ یعنی احداث وضع و جعل وضع.

نکته‌ی که استفاده می‌شود این است که گفته شده است واضع یک نفر بوده به نام یعرب بن قحطان ولی گفته می‌شود این حرف آن قدر اساسش ضعیف است که فقط از این فرد اسمی است و در تاریخ اثری از آن نیست و پیدا نیست که چه کسی است و در چه زمانی بوده و کجا بوده است؟ محقق نائینی تعهد و التزام را در ضمن کلام شان نسبت به یعرب می‌دهد که یک تعهد اولی و التزامی از اساس بوده و همین طور بین انسان‌ها تکثر و جریان پیدا کرده؛ ولی تعهد و التزام اساس ندارد.

توضیحی در باره‌ی آیه تعلیم اسماء به آدم و سرنخ ابتدائی وضع:

شیخ طائفه در کتاب تفسیر تبیان می‌فرماید: «وظاهر الآية وعمومها يدل على انه علمه جميع اللغات»[2] ظاهر آیه و عموم آن این است که خدای متعال برای حضرت آدم تمام لغت ها را تعلیم کرده است؛ چون بدو است و قبل از او در تاریخ بشر کسی نبوده و کلمه و کلامی نبوده است و خداوند کلام را برایش تعلیم کرده است. پس واضع اولی هست و آن به این صورت است که خداوند آدم را تعلیم کرده است. در ادامه شیخ می‌فرماید: مفسرین و لغویین گفته اند که الفاظ و لغات وضع شده است به توسط حضرت آدم و لغت از او اخذ شده است. این با واقع و قرآن تطبیق می‌کند. یکی از لغویین گفته نسل اسماعیل عرب تبار شده (إن الله فتق لسان اسماعيل بالعربية ولذلك صار اصلا للعرب من ولده[3] ).

سیدنا الاستاد می‌فرماید: همان طوری که علامه حلی و محقق نائینی و دیگران فرموده اند مناسبت ذاتی در کار نیست؛ اما اگر گفته شود که بین این دو صورت (تکوین و تشریع یا اعتبار و جعل) یک واسطه‌ی است که محقق نائینی آن را تأیید فرموده؛ آنچه تحقیق اعلام می‌کند این است که اولا بین اعتباریه و واقعیه واسطه وجود ندارد و قابل تحقق نیست که واسطه‌ی بین تکوین و تشریع باشد. ثانیا اگر مناسبت ذاتیه‌ی در کار باشد گفته می‌شود که کار منتهی می‌شود به این که یک لفظ دارای دو مناسبت متناقض باشد مثلا کلمه قرء هم به معنا طهر به کار می‌رود و هم به معنای حیض، در نتیجه باید بگوییم مناسبت به صورت متناقض وجود دارد؛ یعنی نتیجه‌ی این نظریه منتهی می‌شود به تناقض و قابل التزام نیست. محقق نائینی در استدلال خود به دو وجه تمسک فرموده اند: وجه اول این است که اگر وضع تاریخ داشت و واضع خاصی داشت، باید نقل می‌شد و به ثبت تاریخ می‌رسید در حالی که چنین نیست. ثانیا اگر وضع با الهام الهی نباشد بشر با محدودیتی که دارد یک نفر یا چندین نفر، توان وضع این همه الفاظ را ندارند و صدور نامحدو از محدود محال است. سیدنا الاستاد می‌فرماید تاریخ که نشان نمی‌دهد واضع خاصی را درست است و کاملا واقعی است؛ اما این مطلب که بشر توان وضع این همه الفاظ را در حد نامحدود و نامتناهی را ندارد قابل التزام نیست؛ برای این که عدم تمکن درست است اگر یک دفعه و در زمان واحد، یک جمع یا یک نفر کل الفاظ را وضع کند؛ اما اگر به تدریج واضعین افرادی هستند که هر لفظی را برای هر معنا با یک مناسبتی و بر اساس یک حاجت و نیازی وضع کند، این تدریجی است و توانائی آن را هم خود مردم به تدریج خواهند داشت و شاهد آن وجدان است که عملیات وضع وجدانا این گونه است و دلیل اصلی ما وجدان است. وانگهی رأی و نظر خودش را توضیح می‌دهد و می‌فرماید وضع به وسیله‌ی خود مردم است با تعهد و تبانی و التزام نفسانی که تعهد و تبانی عطف تفسیر است یعنی انسان بنا بگذارد و التزام نفسانی یعنی تنفیذ کند. تمامی الفاظی که برای معانی وضع می‌شود، هر لفظی را که برای معنایی وضع می‌کنند، ابتدا تصور می کنند و بنا می‌گذارند و سپس برای محاوره تنفیذ می‌کنند.

اگر اشکال شود که وضع این همه بساط طولانی ندارد، تصور، تعهد، التزام و تنفیذ. جواب این است که قدرت ذهن بسیار بالا است و در زمان بسیار اندکی تمام این مراحل را طی می‌کند؛ مثلا یک چیزی را در خارج می‌بیند و این عملیات را انجام می‌دهد و یک لفظی را برای آن اختصاص می‌دهد با سرعت فوق صوت.

بعد می‌فرماید صحیح هم همین است و شاهد آن وجدان است که مردم جاهلانه وضع نمی‌کند و یک تصوری از معنا دارد؛ مثلا پدری که می‌خواهد برای پسرش اسمی انتخاب کند، همان انتخاب ذهنی اش تعهد است و بعد که آن را تنفیذ کرد، التزام است.

سیدنا الامام خمینی در این رابطه وضع را اعتبار اعلام می‌کند و اعتبار معتبر می‌گوید که تقریبا مثل رأی محقق خراسانی و سیدنا الاستاد می‌شود.

شهید صدر یک اصطلاحی را شخصا از مجالس درس ایشان در حافظه دارم و آن قرن تکوینی بود؛ یعنی بین لفظ و معنا یک قرب تکوینی است هر چند بشر آن را درک نکند و بدون یک قرن و قرب، وضعی محقق نمی‌شود؛ هر چند افراد واضع، آن قرب را از نزدیک احساس نکنند.

تتمه‌: در باره‌ی وضع الفاظ دو دیدگاه و دو نوع نظر وجود دارد؛ یکی سطحی است که مردم لفظ را برای معنا وضع می‌کند و یک نظر دقیق و عمقی است که در کل حقایق ارتباطاتی هست و جهان، جهان ارتباطات است و این ارتباطات بین الفاظ و معانی هم هست و نظام هستی یک بافته‌ی الهی است با تمام اجزاء و مکوناتش از وجود خارجی بگیر تا وجود کتبی، لفظی و ... این ارتباط قطعا از سوی مدیر مدبر در عمق جهان هستی جریان دارد. این بحث معرفتی و عرفانی است که ارتباط هست و اتفاقی و تصادفی نیست. مدیریت بالا و وجود ارتباطات قطعا درست است و بین تمام اشیاء از جمله الفاظ و معانی وجود دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo