< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /بحث تکمیلی درباره مقدمات مفوته و صحت تنظیم و قول به واجب معلق

 

بحث تکمیلی درباره توجیه مقدمات مُفَوِّته و صحت تنظیم و قول به واجب معلق

بحث تکمیلی درباره توجیه مقدمات مُفَوِّته و صحت تنظیم و قول به واجب معلق بود. بعضی از دوستان سؤالاتی دارند که یک سؤالشان را فوراً بگویم که حساس بود. در جایی که می گوییم وجوب فعلی است و واجب استقبالی است، سؤال می کنند که خب وجوب که فعلی بود واجب هم باید فعلی باشد چون وجوب هست، وجوب با واجب ارتباط دارد. جوابش این است که منظور از واجبی که استقبالی است خود عمل است، نه عمل متصف به وجوب فعلاً. این نکته اصلی برای شما.

سخن شاگردان: استاد این که جوابش روشن است. اگر اینطور می بود که اصلاً واجب معلق بحث نمی کردیم. این همه بحث راجع به همین واجب بود.

سخن استاد: بله بسیار عالی.

تتمه کلام محققق نائینی و دو قسم مقدمه مفوته و علمیه

اما تتمه کلام محقق نائینی که فرمود مقدمات مفوته با آن شرحی که دادم باید انجام شود منتها وجوبش از طریق ذی المقدمه نمی آید چون گفتیم که هنوز فرض این است که ذی المقدمه متصف به وجوب نیست. اصلی نیست تا فرعی از آن گرفته شود بلکه از باب حکم عقل است که حکم عقل اینجا به نحو مستقل اعلام می کند که تعجیز نفس حرام و امتثال در زمان مستقبل هم واجب ؛ بنابراین کشف می کند که قدرت را حفظ کند و مقدمه وجوبیه را از دست ندهد. حکم عقل از یک وجوب شرعی نسبت به مقدمه کشف می کند ولی این وجوب شرعی طبیعتاً از جعل وجوب برای ذی المقدمه نیامده است. بلکه این وجوب با کشف عقلی یک دلیل مستقل جنبی دارد که آن دلیل مستقل جنبی به اصطلاح محقق نائینی متمم جعل هست.[1]

درباره مقدمات مفوته بحث کامل شد و چیزی باقی نگذاشتیم اما درباره مقدمات علمیه که ایشان فرمودند مقدمات دو قسم است، مقدمات مفوته و مقدمات علمیه؛ اما مقدمات علمیه ، می فرماید گویا منظور از مقدمه علمیه همان معرفة الاحکام یا علم به احکام است،[2] آنچه که از ضمن بیان ایشان استفاده می شود این است که این وجوب را از باب اقتضاء قاعده وجوب دفع ضرر محتمل اعلام می دارد که این قاعده چه بود؟ وجوب دفع ضرر محتمل، این قاعده اعلام می دارد که باید مقدماتی که در ایجاد واجب در ظرف آن مستقبلا اثر دارد حفظ شود این قدرت تا اینکه عمل انجام بگیرد و مقدمه علمیه چه بود؟ مقدمه علمیه یعنی علم و معرفت احکام تا در زمانی که احکام می رسند ، قدرت به معنای فهم نه به معنای عمل، در مقدمه علمیه کلمه قدرت فرق می کند، در حال جهل انسان قدرت بر تشخیص ندارد. گرفتید چه گفتم؟؛ این مقدمه علمیه مقدمه بر این است که انسان معرفت احکام را به دست آورد تا در وقتی که احکام فعلی و مُنجّز می شود قدرت بر انجام آن را داشته باشد یعنی تشخیص دهد که الآن این حکم واجب است و این حرام است. از باب دفع ضرر محتمل، اگر این کار را انجام ندهد طبیعتاً ضرر می کند.[3] در ضرر محتمل هم که قاعده ی دیگری هم اضافه کنید؛ در کنار ضرر محتمل یک عدد نکته جنبی اضافه کنید. ضرر محتمل اعتبار کامل پیدا می کند. آن نکته جنبی چیست؟ اگر محتمل اهم باشد ضرری که احتمال می دهید به حکم عقل عقلا باید از آن ضرر اجتناب کنید، دفع آن ضرر را باید در نظر بگیرید، چرا؟ چون ضرر محتمل اهم است؛ که شنیده اید اگر احتمال ضعیف بود ولی محتمل اهم و قوی بود به حکم عقل عقلا باید به این محتمل ترتیب اثر داده شود؛ بنابراین قاعده را که فهمیدید این نکته یا قاعده دیگری را در کنارش قرار دهید تا وجوب دفع ضرر محتمل برای شما از اعتبار قطعی برخوردار باشد لذا بر اساس این قاعده که اینجا چه موردی است؟ محتمل اهم است و اهمیت محتمل واجبات و محرمات احکام است. این محتمل اهم که محتمل الضرر باشد باید اجتناب شود و بعد می فرماید که معرفت احکام به عنوان مقدمه علمیه از چیزهایی است که یستقل به العقل. به حکم عقل مستقل واجب است. می فرماید که کالنظر الی معجزة النبی؛ [4] چطور شما می خواهید اعتقاد به نبوت داشته باشید، این یک حکم اعتقادی است و از اصول هست؛ خب این حکم اعتقادی و اصولی را که داریم، چه کنیم؟ باید به معجزات پیامبر نگاه کنیم ، توجه کنیم تا علم پیدا کنیم که این نبوت درست است. اینجا تمثیل می کند تنذیر می کند که مقدمه علمیه یعنی معرفة الاحکام همانند معرفت معجزه نسبت به نبوت است. فرمایش ایشان تا اینجا تمام شد و بحثی باقی نماند به طور تلخیص و توضیح.

رای و نظر سید الخوئی در واجب معلق و مقدمات مفوته

اما رای و نظر سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الذکیه می فرماید: شرح واجب معلق و درباره توجیه مقدمات مفوته در این دو مرحله صحبت ایشان را جمع آوری و تنظیم کرده ایم؛ اما مطلب اول نسبت به وضعیت واجب معلق، یعنی واجب معلق به عبارت دیگر نسبت به صحت شاکله واجب معلق می فرماید که در این رابطه به مقدمه توجه کنیم که وجوب یک حکم است و این حکم هم جعل شرعی دارد. جعل شرعی هم اعتبار شرع است. ربط به عالم تکوین ندارد و جزء تکوینیات نیست و پس از اینکه ما این نکته را گرفتیم که جعل وجوب یک امر اعتباری است، آن گاه می بینیم که جاعل یعنی شارع می تواند یک حکم را فعلاً جعل کند به دو صورت، فعلاً حکم جعل شده است صورت اول این است که می گوییم این حکم جعل شده و متعلقش هم حالی است، هر حکمی که جعل شود متعلقی دارد، متعلقش هم حالی است مثلاً صوم که شرطی دارد و خود شرط می تواند هم شرط متقدم باشد و می تواند شرط متأخر هم باشد ولی متعلقش چیست؟ متعلقش حالی است. صوم همین ورودی صوم یک شرط دارد که طهارت باشد، این طهارت قد یکون متقدما مثل شخصی که جنب است و قد یکون متاخرا که استحاضه است.[5] پس چه شد؟ شرط می تواند برای وجوب جعل شود و متعلق این وجوب می تواند حالی باشد مثل صوم و می تواند استقبالی باشد مثل حج. این مطلب را ببینید از لحاظ اعتبار هیچ اشکالی ندارد. اعتبار شده ، الآن فعلاً وجوب اعتبار می شود منتها متعلق وجوب – شما واجب نگویید که بعداً گرفتار نشوید- یا حالی است یا استقبالی. بر اساس مصلحتی جعل صورت می گیرد نسبت به عملی که آن استقبالی است یعنی موقت به وقت خاص است یا نه جعل وجوب صورت می گیرد نسبت به عملی که الآن در زمان حال فعلیت دارد مثل صومی که مثال زدم در موقع رسیدن ماه رمضان و می فرماید که حال تکلیف وجوب یا حرمت یعنی حکم تکلیفی، حال حکم تکلیفی مثل حال حکم وضعی است. شما در حکم وضعی می بینید بلا شبهة که حکم وضعی فعلاً جعل می شود و متعلقش در مستقبل است مثلاً وصیت تملیکیه، وصیت جعل می شود ، همین الآن در زمان حیات مورّث جعل شده و جعلش هم فعلی است، اعتبار فعلی شده است دیگر، ولیکن خود تملک و نفس ملکیت و تصرف در آن مال و تملک نسبت به آن مال موصی له چه می شود؟ بعد از وفات موصی می شود. در این رابطه هیچ اشکالی وجود ندارد که جعل وصیت فعلی است و متعلقش استقبالی است. چرا اینطور است؟ برای اینکه فقط اعتبار است.

سخن شاگرد : استاد شرط دارد و شرطش مرگ است.

سخن استاد : شرط تملک فوت است دیگر.

سخن شاگرد : واجب مشروط است دیگر

سخن استاد: خب واجب مشروط باشد، واجب معلق هم شرط دارد دیگر.

یک بار دیگر مسئله را شرح می دهم که عنایت کنید و خیلی واضح است. این جزء مسلمات و واضحات است که وصیت فعلی است یعنی الآن در حال حیات شخصی وصیت می کند و موصی یا مورث می شود. این شخص که وصیتش درست شد همین الآن شرعا این حکم وضعی فعلیت دارد حکم هست و اما متعلقش بعد از وفات موصی است آنجا تصرف عمل می آید، وصیت جعل شده است . اگر در خود جعل وصیت دغدغه داشتید، همان جا جعل شده است، جعل که تمام شد زمان تملک بعد از وفات می رسد. اگر شرط محقق نشد و وصی قبل از موصی فوت شد شرط محقق نشده است، شرط که محقق شد شرط تملک و ملکیت واقعی بعد از فوت است. این چیز واضحی است عزیز مشکلی ندارد، در اینجا جایی برای دغدغه وجود ندارد.

این مثال را می زنند و بعد از این مثال می فرمایند که فتحصل که صح ما افاده صاحب الفصول. بعد از اینکه گفتیم جعل یک اعتبار شرعی است و می تواند حکم را الآن و فعلاً جعل کند و متعلقش را در حال حاضر در نظر بگیرد یا در آینده تابع اعتبار جاعل است؛ واجب معلق هم از این وضعیت بیرون نیست و می تواند خود شارع وجوب را برای حج فعلاً بعد از استطاعت جعل کند اما خود واجب بعد از فرا رسیدن موسم در نظر گرفته شود فرقی نمی کند، قابل قبول و قابل صحت و قابل التزام هست. این فرمایش را که می کند بعد می فرماید که پس از اینکه این شرح را دادیم بگوییم که واجب معلق دیگر اسمش را معلق بگذارید بلکه در واقع واجب مشروط می شود. واجب سه قسم نیست بلکه واجب معلق همان واجب مشروط هست که تابع جعل جاعل قرار می گیرد و در حقیقت واجب معلق نوعی از واجب مشروط به شرط متأخر است .

نتیجه بحث این می شود که واجب معلق نوعی از واجب مشروط به شرط متأخر است که شرط متاخرش همان فرا رسیدن وقت مناسک است، فرا رسیدن مناسک حج هست.

سؤال : استاد عذر می خواهم در آن واجب مشروط وجوب مشروط است، اصل جعل؛ اینجا که وجوب وجود ندارد آن واجب و متعلق است که مشروط به این شرط است، چطور می شود که معلق زیر مجموعه واجب مشروط شود. آنجا وجوب مشروط است و اینجا واجب مشروط است.

جواب: بله ، شما ذهنتان را به طرف واجب معلق بردید؛ ما بیان سید الخوئی را شرح می دهیم و می گوییم واجب معلق با این توجیه به واجب مشروط به شرط متأخر بر می گردد. واجب مشروط به شرط متأخر چطوری می شود؟ وجوب الآن جعل شده است، در همین وضعیت هم می گوییم وجوب فعلاً جعل شده است، وجوب فعلاً جعل شده است منتها متعلق این وجوب یک شرط متأخر دارد که ان شرط متأخر که آمد واجب هم فعلی می شود. فعلاً واجب استقبالی است، چرا واجب استقبالی است؟ به دلیل اینکه مشروط به شرط متأخر است؛ بنابراین با این وضعیت نتیجه چه شد؟ واجب معلق به واجب مشروط به شرط متأخر برگشت. تا اینجا این قسمت را گفتیم، آن نکته ای که به ذهن شما آمده است شرح بیشتری شد، دوباره هم می گوییم برای مطلبی اجازه دهید.

که فرق بین واجب مشروط و معلق که مکرر گفتیم این بود دیگر که واجب معلق وجوبش معلق به شرط است ؛ صاحب فصول چه گفت؟ صاحب فصول گفت که در واجب معلق وجوب معلق به شرط است و در واجب مشروط عمل به شرط معلق است. این فرقی بود که صاحب فصول گفت. اجازه دهید بعد کاملش می کنم.

این مطلب را که تا اینجا گفتیم عنایت کنید می فرماید که اما ثبوت این مطلب یعنی شرط متأخر، در صورتی که ما شرط متأخر در نظر بگیریم یا جعل را به این صورت در نظر بگیریم نیاز به دلیل دارد و اما درباره حج و استطاعت ، حج نسبت به خود استطاعت واجب مشروط است، نسبت به زمان واجب معلق می شود. نسبت به استطاعت که واجب مشروط می شود، تا استطاعت نیامده که خطاب حج فعلیت پیدا نمی کند؛ این را از ذهنتان پاک کنید.

می فرماید که اما وجوب مقدمات مفوته که مطلب دوم بود به طور کل همان شرحی را که محقق نائینی داده اند به همان سبک و سیاق است با یک توضیح بیشتر؛ توضیح بیشتر منبع دیگر.(کتاب محاضرات)

می فرماید که دفع آن اشکالات، کدام اشکالات؟ وجوب مقدمات قبل از وجوب ذی المقدمه که می شود تحقق فرع قبل از اصل در حالی که فرع بر اصل مترتب است ولی اگر وجوب مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه باشد ، فرع قبل از اصل می شود که کاری است ناممکن ؛ فرع مثل تنه درخت و شاخه اش، شاخه بدون تنه امکان ندارد و وابسته به اصل است. فرع امتداد وجودی اصل است، فرع بدون اصل اصلاً زمینه وجود ندارد. این را که گفتیم اشکالات را هم که در آن سه مورد بود شرح دادیم. می فرماید که ممکن است ما این وجوب را در این موارد ملتزم شویم ، کدام موارد؟ یعنی این سه مورد مقدمه ای که گفتیم. منتها به چه صورت؟ نه به صورت واجب غیری، بلکه ملتزم می شویم به وجوب نفسی منتها وجوب نفسی دو قسم است. یک وجوب نفسی است که برخواسته از مصلحتی است که در خود آن است، این قسم اول و معروف و مشهور، وجوب نفسی برخواسته از مصلحت و ملاکی است که در خود آن عمل وجود دارد. قسم دوم، واجب نفسی برخواسته از مصلحتی است که در غیر آن واجب هست نه در خود آن،- اینجا دیگر ذهنتان رفت که بگویید واجب غیری می شود؛ یک لحظه صبر کنید غیری نمی شود، خودتان را کنترل کنید و کوتاه بیایید حل می شود.- برخواسته از مصلحتی است، مصلحت در ذی المقدمه است اما آن مصلحت به نحوی نفوذ کرده است، آن مصلحت در مقدمه نفوذ می کند؛ این واجب چه می شود؟ این را وجوب نفسی می گوییم ولی این وجوبش وجوب للغیر است نه وجوب بالغیر. وجوب غیری چیست؟ وجوب غیری بالغیر است که وجوبش به وسیله ترشح از غیر آمده، وجوب بالغیر است، این وجوب للغیر است که قدرت را حفظ کنیم برای اینکه غیر فوت نشود و مصلحت از دست نرود بنابراین جواب فنی که سیدنا الاستاد می دهد در این رابطه این است که بسیار عالی و دقیق هم هست.[6]

سؤال: مثال للغیر چیست؟

جواب: مثال وجوب بالغیر طهارت یا غسل برای صلاة، این بالغیر است. طهارت به عنوان طهارت وجود ندارد و بالغیر است. للغیر حفظ آب برای اینکه در وقت نماز با آن آب وضو بگیریم که للغیر می شود برای اینکه نماز را با طهارت مائیه انجام دهیم.

و بعد می فرماید که و مع الاغماض؛ اگر از این شرح و جواب اغماض کنیم وانگهی نلتزم به حکم العقل، به سراغ حکم عقل می رویم و می گوییم عقل لزوما حکم می کند به اتیان این مقدمات به واسطه یک ملاکی که عقل درک می کند. آن ملاکی را که عقل درک می کند چیست؟ آن قبح تفویت ملاک مُلزِم فی موطنه است. قبح تفویت ملاک ملزم فی موطنه یک ادراک عقلی است. بر اساس این ادراک عقلی می گوییم مقدمات مفوته لزوما باید انجام بگیرد و وجوب دارد، منتها وجوبش به حکم عقل هست. مطلب تا اینجا تمام.

دو نکته تکمیلی از محقق خراسانی

محقق خراسانی دو تا نکته تکمیلی فرموده اند که این را هم بگوییم و بعد اگر رسیدیم جمع بندی کنیم. نکته اول می فرماید اگر در ذهنتان سپرده باشید یک چیز سریعی گفتیم، گفتیم که محقق خراسانی در آخر بحث – شکر خدا آخر بحث یادتان است – به نوعی واجب معلق را تأیید می کند، چون فهم کلام محقق خراسانی کار مشکلی است، ابتدایش یک چیزی و انتهایش یک چیزی و آن تعبیرات ریزش چیز دیگر. گفته ام که محقق خراسانی در انتها یک تاییداتی برای واجب معلق دارد. عنایت کنید دو تا نکته تکمیلی. نکته اول، می فرماید که اولاً واجب معلق را باید تعمیم داد، به چه صورت؟ به این صورت که تا الآن گفته شده بود که واجب معلق - چند فرق بین معلق و مشروط هست که این یکی از فرق ها هست - مشروط است به شرطی که خارج از قدرت مکلف باشد به شرط غیر مقدور، مشروط به شرط غیر مقدور هست مثل حج و موسم و اما واجب مشروط، مشروط است به شرطی که مقدور مکلف است، اعطای نفقه به شرط اینکه خود فرد تمول یا موسر باشد، به شرط یُسر نه مُعسر.

جواب: این شرط مقدور می شود دیگر.

سؤال: بعضی از موقع ها قید غیر مقدور هم هست.

جواب: نه، شما طلبه هستید می گویید تمول غیر مقدور است. نه غیر مقدور نیست. تمول و کسب معیشت بالاخره فعل اختیاری انسان است. زمان که فی الاختیار و تحت قدرت و اراده نیست، هر چیزی که تحت اراده و فعل اختیاری مکلف باشد مقدور است. کسب و معیشت امر مقدور است. وجوب نفقه مشروط است به کسب معیشت که انسان کسب معیشت کند و تمول پیدا کند.

محقق خراسانی می فرماید که واجب معلق را منحصر کردن به تعلیق به شرط غیر مقدور دلیل ندارد؛ می تواند معلق باشد به شرط مقدور. همین مثالی که زدیم وجوب نفقه واجب معلق باشد، وجوب آمده است و واجب اعطای نفقه است که معلق به تمول و یسر پرداخت کننده است پس دلیلی بر انحصار واجب معلق به شرط غیر مقدور نداریم. این یک نکته تکمیلی.

نکته دوم، می فرماید که واجب معلق را به یک صورتی می توانیم توجیه کنیم. چطور توجیه کنیم؟ این واجب معلق را بیاوریم همان تعلیقی که دارد ، آن شرطی که در آینده دارد را شرط متأخر در نظر بگیریم. می شود بگوییم تعلیق به شرطی که در آینده هست آن شرط شرط متأخر است پس واجب معلق تصویر دارد، صحت تصویرش به صحت تصویر واجب مشروط به شرط متأخر بر می گردد. مشکلی ندارد و می شود اینطور بگوییم منتها فرق ابتدایی دارد. آن فرق ابتدایی اش را باید کنار بگذاریم. فرق ابتدایی اش چیست؟ فرق ابتدایی اش این است که در واجب مشروط به شرط متأخر که گفتم کامل می کنم، در واجب مشروط به شرط متأخر وجوب مشروط هست و در واجب معلقی که صاحب فصول تعریف می کند واجب مشروط به آن شرط است، قید به ماده می خورد؛ بنابراین فرقش در ابتدا آن است ولی ما آن فرق را به عنوان یک مُقوِّم در نظر نمی گیریم و می گوییم همان واجب معلق که معلق به شرط آینده شده است در حقیقت عبارت است از مشروط به شرط متأخر؛ آن طرف تعلیق که وقت هست یک شرط متأخر است. با این حساب واجب معلق توجیه دارد ولی طبق همان بیان قبلی که داشتیم در این صورت واجب معلق واجب مشروط می شود.

نکته ضمیمه ای به کلام محقق خراسانی

این مطلب را که گفتیم یک نکته اضافی هم در اینجا در نظر بگیرید و تمام. اضافی نه یعنی نکته ای که ضمیمه کنید تا بیان محقق خراسانی کامل شود. در ضمن جواب ها که از اشکال تقدم وجوب مقدمه بر وجوب ذی المقدمه گفته شد یک اشارت هایی هم دیدیم ولی در آخر تقریباً به عنوان جمع بندی می فرماید که اگر جایی مقدمه وجوبش آمد و اعلام شد و ذی المقدمه هنوز وجوبش فعلی نیست و در مستقبل است، اینجا اگر چنین چیزی دیدیم دو راه دارد، یک اگر یقین داشته باشیم یا اطمینان که واجبی که در مستقبل هست هنوز وجوبش فعلی نیست در این صورت چه می کنیم، احتمال می دهیم که وجوبش هم فعلی باشد. با این حکم که از سوی شرع می آید وجوب مقدمه را اعلام می کند کشف انّی می کنیم که واجب وجوب دارد و ما خبر نداریم؛ کشف انّی است؛ این یک نکته که عبارت اینقدر خوب با شما صحبت نمی کند اینها را خوب دقت کنید.نکته ای در صورت دیگر که عمل داشته باشیم که واجب فقط در آینده وجوب دارد و فعلاً وجوب ندارد؛ یقین داشته باشیم. در این صورت وجوب مقدمه آمده است، وجوب واجب را یقین داریم که در آینده است. در این صورت چه توجیهی داریم؟ در این صورت می فرماید که ما اعلام می کنیم وجوب این مقدمه نفسیِ تَهَیُّئی است، یک عنوانی اضافه می کنیم. نفسی فرق می کند که نفسی تهیئی یا نفسی فعلی باشد. نفسی است ولی به عنوان تهیه برای انجام واجب در آینده است. پس نتیجتاً می فرماید رفع اشکالات منحصر به التزام به واجب معلق نیست بلکه راه دیگری هم دارد که گفتیم بنابراین نتیجه این شد که واجب معلق هم توجیه دارد و توجیه اشکالاتی که بر مقدمات بود هم از طریق صحیح قابل حل است که گفتیم وجوب نفسی تهیئی است. مطلب تا اینجا تمام.

بر محمد و آل بیت محمد صلوات.

 


[1] - در همان کتاب فوائد الاصول، محقق نائینی، جلد 1 صفحه 205و 206.
[2] - همان.
[3] - همان.
[4] - همان منبع بالا.
[5] - مصباح الأصول، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص440.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo