< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /بحث و تحقیق درباره رای و نظر محقق نائینی درباره امکان ترتب و طلب جمع بین ضدّین

 

بحث و تحقیق درباره‌ی رأی و نظر محقق نائینی، نسبت به امکان ترتّب

برهان‌ها گفته شد برهان إنّی و لِمّی، نکته‌ی توضیحی این است که درباره‌ی ریشه‌ی بحث، نسبت به طلب جمع بین ضدّین و جمع بین ضدّین بحث می‌شد.

طلب جمع بین ضدّین و جمع بین ضدّین

منظور از طلب جمع بین ضدّین که از سوی مولا و شارع، فرض شود که طلبی صادر شده است که متعلق آن جمع بین ضدّین هست، و منظور از جمع بین ضدّین، واقعِ جمع بین ضدّین هست یعنی تضاد، تحقق پیدا کند، نکته‌ای که عنایت می‌کنید این است، طلب جمع بین ضدّین و جمع بین ضدّین مثل طلب حاصل و تحصیل حاصل، که گفته می‌شد و واضح بود که تحصیل حاصل محال است و طلب حاصل قبیح است. اینجا هم گفته می‌شود جمع بین ضدّین محال است و طلب جمع قبیح، منتها این طلب جمع، بین ضدّین قبیح هست ولی با یک خصوصیتی محال است چرا؟ چون طلب جمع بین ضدّین، از سوی حکیم با توجه به شأن حکیم، محال است. پس هر دو محال است. هم طلب جمع بین ضدّین و هم خود جمع بین ضدّین. منتها طلب جمع بین ضدّین محال عقلیِ کلامی است. و جمع بین ضدّین محالِ عقلیِ فلسفی است. و ما در این بحث درباره‌ی طلب جمع بین ضدّین را بحث می‌کنیم و بعد گفتیم که جمع دو قسم شد، یک جمع در واقع بین دو ضدّ که منظور از آن جمع، وحدت دو ضدّ هست از محالات اولیه است و اما طلب جمع، قسم دوم، که گفتیم هر کدام مطلوب باشد در ظرف مطلوبیت دیگری مثل صوم و صلاة، اینجا جمع صورت می‌گیرد صلاة در ظرف صوم، مطلوب هست و جمع بین ضدّین محقق می‌شود.

سوال با جواب

سوال این است که جمع بین ضدّین محال است چطور می‌شود که در این مثال، جمع بین ضدّین به عنوان یک واقع اعلام شد. صوم و صلاه با هم جمع شدند. جواب؛ اولاً: منظور از جمع، آن جمعی نیست که در فلسفه و معقول محال اعلام شده، ان جمع دو ضدّ در کنار هم جمعاً علی جمعٍ نیست. بلکه منظور از آن جمع وحدت دو ضدّ هست. دو ضدّ در آنِ واحد، مثل دو نقیض که در آنِ واحد بود و نبود یکی باشند محال است. ثانیاً؛ محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه منظور از این قسم دوم جمع، جمع به معنای همراهی و مصاحبت و با هم بودن را اعلام کرده است که در حقیقت بگوییم این گونه جمع، آن جمع بین ضدّین فلسفی نیست. بلکه یک جمعی است از منظرِ عرف، و احیاناً از منظرِ اصول. اگر بر بخورید به جایی که بگویید اصول جمع بین ضدّین را محال اعلام نمی‌کند، سرّش این است که جمع بین ضدّین در اصول، به آن معنا که جمع بین ضدّین در فلسفه هست نمی‌باشد. لذا این جمع صلاة و صوم با هم بودن است به عنوان ظرف و مظروف که دیروز گفتیم. این نکته‌ی توضیحی، نکته‌ی دیگر که باز هم عزیزان سؤال فرموده بودند که در مثال‌هایی که محقق نائینی فرمودند که آن صورت‌هایی از مسئله اقامه و عدم اقامه و عدم ادای دین، یک صورت فقهی دارد، ولی در فقه نوشته نشده است که اینها از باب ترتّب هست، محقق نائینی می‌فرماید این صورت مسئله‌ها درست منطبق است با ترتّب، اما مثال آخر، که ادای دین بود کسی که ادای دین که یک واجب فوری هست اگر ترک کند، و به نماز مبادرت کند، و اگر از ادای دین، اجتناب کند و ترک کند مال باقی بماند. روز حساب سالش برسد، پیرو اهل بیت است روز حساب سال دارد، اگر خدایی ناخواسته طلبه‌ای برای خودش روز حساب سال ندارد، می‌گوید که من مالی ندارم. پنج قِران به قول قدیم‌ها داشته باشید روز حساب باید آن یک قِرانش را حساب کنید. حساب سال، مثل زکات نیست که نصاب داشته باشد، روز حساب سال، هر مبلغی که روز حساب سال به جیبمان باشد یک قرانش را باید خمس بدهیم. کسی که ادای دین نکند طبیعتاً روز حساب سال می‌رسد باید خمسش را پرداخت بکند این کار درست است این مسئله در صورتی است که آن پولی که روز حساب سالش باقی مانده، مستقیماً دین نیست که دین را ادا کند این از مدرک دیگری است دین از جای دیگر آمده. اگر شما صد هزار تومان قرض می‌کنید و روز ادای دین همان پول را دارید که بهش بدهید آن پول را نمی‌دهید همان پول باقی می‌ماند تا روز حساب سال، اینجا خمس به آن پول تعلق نمی‌گیرد چون مال مردم است اما اگر صد هزار تومان دین است و صاحب حساب پنجاه یا صد هزار تومان از مدرک دیگری است و ربط مستقیم به هم ندارد. اینجا باید همان روز حساب سال، مبلغ موجود را حساب کنید. این توضیحی بود که بعضی از عزیزان سوال کردند برایتان گفتم.

تنبیهات و نکات تکمیلی محقق نائینی نسبت به امکان ترتّب

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه بعد از این توضیحات می‌فرماید که بحث نیاز دارد به نکته‌های تکمیلی، عبارت از ینبه التنبیه... چهار تا امر را به عنوان نکته‌های تکمیلی یا امور تنبیهی عنوان می‌کند،

امر اول-وجود ملاک و سوال و جواب-

1. می‌فرماید که باید امر که در برابر امر دیگر قرار می‌گیرد نسبت به متعلق آن توجه بشود به عبارت دیگر در متزاحمین، باید ملاک وجود داشته باشد. که اگر ملاک وجود نداشته باشد فعلیت از بین می‌رود در صورت تزاحم. و کشف ملاک که قبلاً گفته بودیم از طریق أمر میسّر است. محقق نائینی می‌فرماید کاشف ملاک اطلاق متعلق است. اگر متعلق امر اطلاق داشت، طبیعتاً کشف می شود که این متعلق ملاک هم دارد بنابراین اگر دیدیم متعلق امر مثلاً وضوء، اطلاق نداشت مشروط بود، مشروط به استعمال آب یا به وجدان آب، اگر مشروط بود و شرط هم، شرط شرعی بود، در این صورت، ملاکی در کار نیست. وضوعی که مشروط به شرط شرعی است و شرط شرعی‌اش محقق نیست. ملاک محرز نیست، چون شرط شرعی، دخل در ملاک دارد. از این رو، اگر کسی که وظیفه‌اش تیمّم است شرط برای وضوء محقق نیست. اگر وضو بگیرد وضویش صحیح نخواهد بود. چون امر که ندارد ملاک هم ندارد. صحّت عمل عبادی مرتبط به یکی از این دو چیز است یا امر یا ملاک، در این صورت نه امر است و نه ملاک، و صحتی هم در کار نیست. این مطلب را که گفتیم یک سوال و جوابی هست؛ گفته می‌شود که اگر وضوء ضرری بود امر ندارد، به وسیله‌ی قاعده‌ی نفی ضرر، حکم وجوب وضوء، امر وضوء برداشته می‌شود اگر کسی وضوء بگیرد در حالی که ضرری هم هست، گفته‌اند فقها که این وضوء صحیح است چرا؟ چون قاعده‌ی ضرر، قاعده‌ی امتنانی است حکم به عدم صحت، خلاف امتنان است آن حکم اینجا چطور قابل جمع است؟ در جمع بین این دو حکم گفته می‌شود که وضوی ضرری، یک موضوعی است که مانع آمده است یعنی ضرر، مانعی بر آن عارض شده است شرط اصلی‌اش که وجدان ما باشد محقق مانع آمده، پس مانع را که بر اساس عدم امتنان کنار گذاشتیم، اصل شرط محقق است. و اما اینجا درباره‌ی تیمم که وظیفه وضوء نیست شرط برای شرعیت موضوع محقق نیست. اینجا طبیعتاً حکم می‌شود به بطلان وضو. این امر اول.

أمر دوم-جهر و اخفات در نماز از باب ترتب است-

می‌فرماید: که شیخ کاشف الغطاء قدس الله نفسه الزکیه فرموده است که مسئله‌ی جهل و اخفات که دو امر متضاد هستند هر کدام ترک بشود عمداً، مخصوصاً سهواً اگر باشد دیگری درست است. نماز جهریه می‌خوانید، به تعبیر استادناالعلامه شیخ صدرا باکویی قدس الله نفسه الزکیه که فرمودند، درباره‌ی جهر و اخفات مسئله با جاهای دیگر فرق می‌کند. در اینجا جایگزینی از پیش آماده است، جهر عوض اخفات، اخفات عوض جهر، به این مضمون می‌فرمودند، شیخ جعفر کبیر قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که در جهر و اخفات کار درست است بر اساس ترتّب، اگر کسی وظیفه‌اش جهر باشد غفلت کند نماز را سوره‌ی حمد را آهسته بخواند، یک مرتبه متوجه شد برنگردد دوباره سوره‌ی حمد را جهر بخواند همان اخفات کافی است. واگر کسی وظیفه‌اش اخواط است اشتباهاً جهر می‌خواند سوره‌ی حمد را تا توحید، جهر خواند متوجه شد که جهر خوانده برگشتن لازم نیست اخفات در عوض جهر یا جهر در عوض اخفات با غفلت یا عصیان، اشکالی ندارد حتی فتوا نیست ولی می‌توان گفت اگر عدم التفاط باشد کافی است. این مسئله را شیخ کاشف الغطاء می‌گوید که عبارت است از؛ اگر کسی عمداً با جهر مخالفت کرد و اخفات بخواند جایگزین می‌شود و درست است حکم به بطلان مشکل است و قول به صحت وجه دارد این فرمایش شیخ کاشف الغطاء است برگرفته از خصوصیتی که درباره‌ی جهر و اخواط وجود دارد.[1] محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که این صورت از مسئله با ترتّب منطبق نیست، چرا؟ برای اینکه در ترتّب گفتیم که تضاد و تنافی اتّفاقی باشد، قد یتفق، صلاه با ادای دین، تضاد دائمی نباشد. در بین جهر و اخفات تضاد دائمی است و صورت سوم، ندارد. بنابراین در صورتی که تضاد دائمی بود هر یکی معارض دیگری است. و در عرض همدیگر قرار دارند نه در طول همدیگر، در طول همدیگر که نبود، زمینه برای ترتّب آماده نیست. بنابراین می‌توانیم بگوییم این مسئله، شبیه ترتّب است اما ترتّب به معنای کلمه، نیست.

امر سوم- دو مسلک در قدرت-

از امور تنبیهات و محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که تزاحم در مسئله‌ی ترتّب، باید به صورتی باشد که هر دو مضیّق باشند اما اگر یکی مضیّق باشد و دیگری موسع باشد نیاز به تفصیل دارد. به این معنا؛ اگر یک امر به ادای دین بود، امر دیگر به ادای صلاة که موسع است. در اینجا دو مسلک وجود دارد که بر یک مسلّک ترتب محقق نمی‌شود به مسلک دیگر ترتب محقق می‌شود. مسلک اول این است که اشتراط قدرت عقلی باشد یعنی بگوییم قدرت شرط عقلی است اگر گفتیم که اشتراط به این صورت است امر تعلّق می‌گیرد در واجب موسع به طبیعت، امر که به طبیعت تعلق گرفت، مورد مزاحمت با امر به وجوب ادا نیست امر به طبیعت است و آن فردی که مزاحم هست در خارج، با ادای دین، همان صلاة خاص، ان فردی از طبیعت است متعلق امر نیست. و تطبیق طبیعت در فرد، قطعی است و اجزاء عقلی است بنابراین در این صورت اصلاً مزاحمت متصوّر نیست و ترتبی هم در کار نیست قدرت شرط عقلی بوده و محقق است و فرد هم فرد طبیعت است و مأمور به است غیر مقدور نیست. این بیان کامل بود.

و اما قسم دوم؛ مسلک دوم که قدرت شرط شرعی باشد، از خود امر برون امده باشد، شرط شرعی اگر بود، در این صورت آن فردی که از واجب موسع که مزاحم با ادای دین هست، شرطش محقق نشده. چرا؟ چون قدرت ندارد. قدرت شرعی ندارد ممنوع است منع شرعی دارد در صورت وجود اهمّ، مهمّ منع شرعی دارد بنابراین در این صورت فقط صحت این فرد، مربوط و منوط است به ترتّب.

أمر چهارم-آنیة الوجود در بحث ترتب-

در تنبیه چهارم، می‌فرماید که اگر متزاحمین آنیة الوجود بود و زمانبند نبود ترتّب تحقق پیدا می‌کند مثل انقاذ غریقین، اگر یکی اهم بود ترک بشود، به تعبیر بعضی از عزیزان یکی اگر عالم بود ترک بشود برود عامی را نجات بدهد در اینجا ترتب است زمان نمی‌برد اما اگر زمانمند بود ادای دین بود و نماز، در اینجا تدرّج در کار است. به این صورت است که موضوع صلاة عصیان امر به مهم، این عصیان باید کامل بشود. از تکبیر صلاة یک جزء عصیان هست، تا تسلیم نماز باید عصیان ادامه داشته باشد. در آخر بعد از اتمام صلاة عصیان کامل شده است موضوع برای صحّت صلاة محقق شده است، چه می‌شود؟ این عصیان که در ابتداء صلاة در نظر بگیریم شرط متأخّر است. در ابتدای صلاة عصیان کامل نیست تا آخر باید برسد پس شرط متأخر است. شرط متأخر دلیل ندارد یا به عبارت دیگر شرط متأخر خلاف قاعده است و نیاز به دلیل دارد از آنجا که دلیل نداریم، لذا این صورت از مسئله، پاک می‌شود فقط ترتب می‌ماند و متزاحمین آنی، در تدریجی جا ندارد. لذا ترتّب موردش محدود می‌شود به آنی الوجود آنیِ عرفی، آنیِ فلسفی نداریم. در جواب محقق نائینی می‌فرماید که این یک غفلت عجیب است این اشکال در اینجا اختصاص ندارد، در تمامیِ افعال عبادیِ مرکب از اجزاء وجود دارد و هر عملی که مرکب از اجزاء هست به همین صورت است آن جزء اول که شروع می‌شود یک اشتراط به تحقق نسبت به اجزاء بعد از آن دارد. یک اشتراط به تحقق نسبت به اجزاء مابعد از آن دارد. و این اشتراط از خود امر به مرکّب به دست می‌آید. امر به مرکب اقتضاء دارد همین کیفیت را، مثلاً صلاة که شروع می‌شود با شرط قدرت است تکبیر را که آدم قادر است اجزاء دیگر این تکبیر مشروط به تعقب اجزای دیگر است و این تعقب اجزاء در جزء اول، و تقدّم و تأخّر اجزاء در جزء وسط، جزء اشتراطی است که درباره‌ی عمل مرکب از سوی خود امر به مرکب به وجود می‌آید. خود امر به مرکب دلیلی بر این اشتراط تعقب هست بلاشبهةٍ. این چهار تمرین کامل شد.

سلامتی آقا امام زمان صلوات.

 


[1] کشف الغطاء، شیخ کاشف الغطاء، ص27.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo