< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1401/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: قیادة / مجازات قوّاد /

 

ومع ثبوته، يجب على القواد خمسة وسبعون جلدة. وقيل: يحلق رأسه ويشهر.ويستوي فيه: الحر والعبد، والمسلم والكافر. وهل ينفى بأول مرة؟ قال في النهاية: نعم وقال المفيد: ينفى في الثانية، وال أول مروي. وأما المرأة فتجلد. وليس عليها: جز، ولا شهرة، ولا نفي.
محقق می فرماید: در صورت اثبات قیادت ، مجازاتش هفتاد و پنج ضربه تازیانه است. و گفته شده که سر او هم تراشیده می شود و به مردم شهر معرفی و در شهر گردانده می شود. این مجازات در مورد آزاد یا بنده و مسلمان یا کافر یکسان است.
آیا پس از مجازات اول برای قواد تبعید از شهرش هم ثابت است؟ نظر شیخ طوسی (قدّس سرّه) آن است که بله چنین است. نظر شیخ مفید (قدّس سرّه) آن است که نیاز مجازات دوم تبعید می شود.
محقق گوید: آنچه مورد روایت قرار گرفته همان نظر شیخ طوسی (قدّس سرّه) است.
اگر زنی قیادت کنند مجازاتش فقط هفتاد و پنج ضربه تازیانه است و در مورد او تراشیدن موی سر و تبعید صورت نمی گیرد.
شرح
در نزد شیعه برای قوّاد مجازات تعیین شده است لکن اهل سنت صرفاً آنرا گناه می شمارند و قائل به تعزیر طبق صلاحدید حاکم هستند.
در بین اصحاب اختلاف است که مجازات قواد شامل چه مواردی می گردد. بعضی معتقدند که مجازات‌های چهار گانه برای او ثابت است و بعضی نظری غیر آن دارند،لکن آنچه مورد اتفاق است مجازات هفتاد و پنج ضربه تازیانه برای قواد - زن یا مرد - می باشد. در اینکه آیا برای زن قواد دیگر مجازات‌های مرد قواد جاری است یا نه اختلاف نظر وجود دارد، بلکه سید مرتضی و ابن زهره رحمهما الله و دیگران بر این مطلب ادعای اجماع دارند.[1]
از عبارت محقق حاصل می شود که برای قیادت چهار نوع مجازات در نظر گرفته شده که عبارت از هفتاد و پنج ضربه تازیانه و تراشیدن موی سر و معرفی قواد به مردم و گرداندنش در شهر و تبعید می‌باشد.
بسیاری از اصحاب مثل شیخ مفید و سید مرتضی - که ادعای اجماع دارد - و شیخ طوسی و حلبی و ابن حمزه و ابن زهره - که ادعای اجماع دارد - و سلّار و ابن برّاج و ابن ادریس - که به آحاد عمل نمی کند - و یحیی بن سعید حلی و علّامه و فخر المحققین و ... قائل به تراشیدن موی سر و تشهیر برای مرد شده اند[2] و البته صاحب جواهر آنرا به مشهور نسبت می دهند.[3]
جمعی از فقها در مورد تراشیدن موی سر و تشهیر تردید دارند.[4] ابن جنید گوید: مجازات قواد فقط هفتاد و پنج ضربه تازیانه است. برخی از فقهاء منکر تراشیدن موی سر و تشهیر برای قواد شده اند.[5]
مستند حکم و اقوال
قبلاً گذشت که در این موضوع صرفاً روایت محمد بن سلیمان دیلمی بصری وارد شده است.[6] نجاشی او را در غایت ضعف دانسته و مورد اعتمادش ندانسته و هیچ چیزی از او نمی پذیرد.[7]
شیخ صدوق (قدّس سرّه) در فقیه او را با نام محمد بن سلیمان دیلمی مصری ضبط کرده لکن در ضبط او تصحیف صورت گرفته است.[8]
از آنجایی که روایت دیگری در این باب وجود ندارد و اصحاب هم طبق آن فتوا داده اند ضعف سندی آن جبران شده است.
البته در مستدرک از فقه الرضوی آمده است که : و إن قامت بيّنة على قوّاد، جلد خمسة و سبعين و نفي عن المصر الذي هو فيه و روي: النفي هو الحبس سنة أو‌ يتوب.[9] لکن این روایت قابل استناد نیست.
اینکه مراد از تبعید همان تراشیدن موی سر باشد بسیار بعید به نظر می رسد.
به نظر صاحب جواهر مدت تبعید قواد تا زمان توبه او می باشد.[10] لکن باید گفت روایتی در این مورد وجود ندارد و در کلمات اصحاب نیز به آن اشاره نشده است.
به نظر ما از آنجایی که مدت تبعید ذکر نشده است منوط به نظر حاکم می باشد.
اجماع در مورد زنی که قیادت نموده آن است که در موردش تراشیدن موی سر و تشهیر و تبعید وجود ندارد لذا این اجماع مقید روایت محسوب می‌شود.
حکم تکرار قیادت
در فرض تکرار قیادت در صحیحه یونس[11] - که قبلاً گذشت - آمده که در مرتبه سوم برای او قتل ثابت می شود.
در مجازات قیادت تفاوتی بین مرد یا زن و مسلمان یا کافر نخواهد بود. لکن اگر بنده و عبدی مرتکب قیادت گردد، مجازاتش به اندازه نصف مجازات آزاد یعنی سسچی و پنج و نیم ضربه تازیانه است. نیم ضربه تازیانه عبارت از آن است که وسط تازیانه گرفته می شود و آنگاه ضربه زده می شود.


[1] . الانتصار، ص515، مسألة 283- غنية النزوع، ص427- مسالك الأفهام، ج14، ص422.
[2] . المقنعة، ص791- الانتصار، المصدر السابق- النهاية، ص710- الكافي في الفقه، ص410- الوسيلة، ص414- غنية النزوع، المصدر السابق- المراسم العلويّة، ص259- المهذّب، ج2، ص534- كتاب السرائر، ج3، ص471- الجامع للشرائع، ص557- إرشاد الأذهان، ج2، ص176- تبصرة المتعلّمين، ص195- قواعد الأحكام، ج3، ص539- تحرير الأحكام، ج5، ص336- إيضاح الفوائد، ج4، صص495 و 496.
[3] . جواهر الكلام، ج41، ص400- جامع المدارك، ج7، ص91- تحرير الوسيلة، ج2، ص471، مسألة 15.
[4] . مسالك الأفهام، ج14، ص423. شرائع الإسلام، - المختصر النافع، ص219- اللمعة الدمشقيّة، ص257. مجمع الفائدة و البرهان، ج13، صص126 و 127- مفاتيح الشرائع، ج2، ص76، مفتاح524- مباني تكملة المنهاج، ج1، ص252، مسألة 199.
[5] . اللمعة الدمشقيّة، ص257. مجمع الفائدة و البرهان، ج13، صص126 و 127- مفاتيح الشرائع، ج2، ص76، مفتاح524- مباني تكملة المنهاج، ج1، ص252، مسألة 199.
[6] . وسائل الشيعة؛ ج28، ص171، ح1، باب5 من أبواب حدّ السحق و القيادة.
[7] . رجال النجاشيّ، ص365، الرقم 987.
[8] . من لا يحضره الفقيه، ج4، ص34، ح100.
[9] . مستدرك الوسائل، الباب5 من أبواب حدّ السحق و القيادة، ح1، ج18، ص87.
[10] . جواهر الكلام، ج41، ص401.
[11] . وسائل الشيعة؛ ج28، ص19، ح1، باب5 من أبواب مقدمات الحدود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo