< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1401/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حدود / حدّ قذف (3)/ بعضی دیگر از الفاظ قذف

 

بعضی دیگر از الفاظ قذف


محقق حلّی(قدّس سرّه) می فرماید: ولو قال لابن المحدودة قبل التوبة، لم يجب به الحد، وبعد التوبة يثبت الحدّ.[1]
1) چنانچه کسی به فرزند زنی که مورد مجازات و حدّ زنا قرار گرفته و هنوز توبه نکرده است بگوید: ای فرزند زن زناکار ، قذف شمرده نمی شود و لذا حدّ ندارد لکن چنانچه این اتّهام پس از توبه آن زن به فرزندش زده شود، قذف شمرده می شود و موجب ثبوت حدّ است.
نظر صاحب جواهر (قدّس سرّه)
ایشان نظر مذکور را می پذیرند[2] و دلیل آنرا روایت زیر می دانند.
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ امْرَأَةٍ زَنَتْ فَأَتَتْ بِوَلَدٍ وَ أَقَرَّتْ عِنْدَ إِمَامِ الْمُسْلِمِینَ بِأَنَّهَا زَنَتْ وَ أَنَّ وَلَدَهَا ذَلِکَ مِنَ الزِّنَا فَأُقِیمَ عَلَیْهَا الْحَدُّ وَ أَنَّ ذَلِکَ الْوَلَدَ نَشَأَ حَتَّی صَارَ رَجُلًا فَافْتَرَی عَلَیْهِ رَجُلٌ هَلْ یُجْلَدُ مَنِ افْتَرَی عَلَیْهِ فَقَالَ یُجْلَدُ وَ لَا یُجْلَدُ فَقُلْتُ کَیْفَ یُجْلَدُ وَ لَا یُجْلَدُ فَقَالَ مَنْ قَالَ لَهُ یَا وَلَدَ الزِّنَا لَمْ یُجْلَدُ وَ یُعَزَّرُ وَ هُوَ دُونَ الْحَدِّ وَ مَنْ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ الزَّانِیَةِ جُلِدَ الْحَدَّ کَامِلًا قُلْتُ لَهُ کَیْفَ جُلِدَ هَکَذَا فَقَالَ إِنَّهُ إِذَا قَالَ لَهُ یَا وَلَدَ الزِّنَا کَانَ قَدْ صَدَقَ فِیهِ وَ عُزِّرَ عَلَی تَعْیِیرِهِ أُمَّهُ ثَانِیَةً وَ قَدْ أُقِیمَ عَلَیْهَا الْحَدُّ فَإِنْ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ الزَّانِیَةِ جُلِدَ الْحَدَّ تَامّاً لِفِرْیَتِهِ عَلَیْهَا بَعْدَ إِظْهَارِهَا التَّوْبَةَ وَ إِقَامَةِ الْإِمَامِ عَلَیْهَا الْحَدَّ.[3]
اسماعيل هاشمى گويد: از امام صادق عليه السّلام و امام كاظم عليه السّلام پرسيدم: زنى مرتكب زنا شد و فرزندى آورد و نزد امام مسلمانان اعتراف نمود كه مرتكب زنا شده است و اين فرزندش از زنا حاصل شده است. پس بر زن حد جارى شد. اين فرزند رشد كرد تا اين‌كه مردى شد. پس شخصى به او تهمت زد؛ آيا بر تهمت زننده تازيانه مى‌زنند؟ فرمود: تازيانه مى‌خورد و نمى‌خورد. عرض كردم: چگونه تازيانه مى‌خورد و نمى‌خورد؟ فرمود: هركس به او بگويد:«اى زنازاده» تازيانه نمى‌خورد. تنها تعزير مى‌شود كه كمتر از حد است و هركس به او بگويد:«اى پسر زن بدكاره!» حد تازيانه كامل بر او جارى مى‌گردد. عرض كردم: چگونه شخص دوم اين‌چنين تازيانه مى‌خورد؟ فرمود: هنگامى كه بگويد:«اى زنازاده» راست گفته است و بدين‌جهت كه براى دومين‌بار بر مادرش عيب‌وعار گرفته و در حالى كه بر مادرش حد جارى شده بود، تعزير مى‌گردد و هرگاه به او بگويد:«اى پسر زن بدكاره» حد تازيانه كامل مى‌خورد؛ زيرا بعد از اظهار توبه و اجراى حد بر او توسط‌ امام عليه السّلام به او تهمت زده است.
قابل ذکر است که سند روایت به واسطه وجود " فضل بن اسماعیل هاشمی و پدرش " که توثیقی ندارند ضعیف محسوب می‌شود.
نظر مختار
از آنجایی که روایت مذکور که مستند حکم محسوب می‌شود ضعیف است قابل پذیرش نیست لذا معتقدیم اگر قرینه‌ای در نسبت و اتّهام مذکور در فرض مسأله وجود داشته باشد که معیّن کند مراد از آن همان زنای گذشته است که زن بر آن اقرار نموده، قذف محقق نشده چرا که این نسبت به او صحیح است. اگر قرینه مذکور دلالت بر زنای جدید داشته باشد که ثابت نشده ، قذف شمرده می شود و چنانچه زن مطالبه کند اجرا خواهد شد.
در صورتی که قرینه ای بر تعیین وجود نداشته باشد و نسبت مذکور مبهم باشد نیز به عنوان قذف محسوب نمی شود لکن از باب اینکه نوعی ایذاء است دارای تعزیر خواهد بود و دلیل آن موثقه حسین بن ابی العلاء است که به شرح زیر می باشد.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ ابْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَجُلًا لَقِیَ رَجُلًا عَلَی عَهْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع- فَقَالَ إِنَّ هَذَا افْتَرَی عَلَیَّ قَالَ وَ مَا قَالَ لَکَ قَالَ إِنَّهُ احْتَلَمَ بِأُمِّ الْآخَرِ قَالَ إِنَّ فِی الْعَدْلِ إِنْ شِئْتَ جَلَدْتَ ظِلَّهُ فَإِنَّ الْحُلُمَ إِنَّمَا هُوَ مِثْلُ الظِّلِّ وَ لَکِنَّا سَنُوجِعُهُ ضَرْباً وَجِیعاً حَتَّی لَا یُؤْذِیَ الْمُسْلِمِینَ فَضَرَبَهُ ضَرْباً وَجِیعاً. [4]
حسین بن ابی العلاء از امام صادق علیه‌السلام فرمود: در زمان امير مؤمنان على عليه السّلام مردى به ديگرى گفت:«من در خواب، با مادر تو نزديكى كردم». آن شخص نزد حضرت على عليه السّلام شكايت برد و گفت: اين مرد به مادر من تهمت زده است. حضرت فرمود: چه سخنى به تو گفته است‌؟ گفت: او ادعا مى‌كند كه در خواب، با مادر من نزديكى كرده است. حضرت عليه السّلام فرمود: دادگرى اين است كه اگر مى‌خواهى، او را سرپا براى تو در زير آفتاب نگه مى‌دارم و تو به سايه‌اش حد بزن؛ زيرا خواب مانند سايه است. اما به زودى او را خواهم زد تا ديگر، مسلمانان را اذيت نكند. پس حضرت او را تازیانه‌ای دردناک زدند.
بنابراین در روایت تعزیرِ کسی که نسبت مذکور را به دیگری داده است به خاطر اینکه ایذاء مسلمانان محسوب می شود ،ثابت است.

محقق حلّی (قدّس سرّه) می فرماید: ولو قال لامرأته: زنيت بك، فلها حد على التردد المذكور، ولا يثبت في طرفه حد الزنا حتى يقر أربعا.[5]
2) اگر مردی به همسرش بگوید : " با تو زنا کردم " در اینصورت حدّ قذف بنا بر تردیدی که قبلاً گذشت - که ممکن است از جانب زن اکراه یا تجاوز به عنف یا شبهه وجود داشته باشد - ثابت است.
قابل ذکر است که اگر مردی به همسرش بگوید: " ای زناکار" قذف ثابت است و دلیلش صحیحه محمد بن مسلم می باشد که در زیر آمده است.
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ وَ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی رَجُلٍ قَالَ لِامْرَأَتِهِ یَا زَانِیَةُ أَنَا زَنَیْتُ بِکِ قَالَ عَلَیْهِ حَدٌّ وَاحِدٌ لِقَذْفِهِ إِیَّاهَا وَ أَمَّا قَوْلُهُ أَنَا زَنَیْتُ بِکِ فَلَا حَدَّ فِیهِ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَلَی نَفْسِهِ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِالزِّنَا عِنْدَ الْإِمَامِ.[6]
محمد بن مسلم گويد: امام باقر عليه السّلام درباره مردى كه به همسرش گفت: اى زناكار! من با تو زنا كرده‌ام، فرمود: براى تهمت زدن به همسرش يك حد مى‌خورد و اما اين‌كه گفته است:«من با تو زنا كرده‌ام»، حد ندارد، جز اين‌كه چهار بار نزد امام یا حاکم بر عليه خودش شهادت دهد كه زنا كرده است.
محقق گوید: ولو قال: يا ديوث أو يا كشخان أو يا قرنان، أو غير ذلك من الألفاظ، فإن أفادت القذف في عرف القائل، لزمه الحد. وإن لم يعرف فائدتها، أو كانت مفيدة لغيره، فلا حد. ويعزر إن أفادت فائدة يكرهها المواجه.[7]
3) اگر به دیگری بگوید " ای دیوث " یعنی نسبت قذف به همسر دیگری بدهد. یا بگوید " ای کشخان" یعنی نسبت قذف به مادر دیگری بدهد ، یا بگوید " ای قرنان " یعنی نسبت قذف به خواهر دیگری بدهد، چنانچه در عرف به عنوان قذف محسوب شود دارای حد خواهد بود و در غیر اینصورت حدّی ندارد و صرفاً تعزیر ثابت می شود.
در صورتی که الفاظ و نسبت های مذکور به کسی که متجاهر به فسق باشد، داده شود دیگر به عنوان قذف شمرده نمی شود و حتی موجب تعزیر هم نخواهد بود.
دلیل این حکم روایت زیر است.
الف) حسنه احمد بن هارون
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْمَجَالِسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَارُونَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِذَا جَاهَرَ الْفَاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلَا حُرْمَةَ لَهُ وَ لَا غِیبَةَ.[8]
هارون بن جهم از امام صادق علیه‌السلام فرمود: هرگاه شخص فاسق آشکارا گناه کند، نه حرمتی دارد و نه غیبتی.
ب) خبر وهب بن وهب (ابی البختری)
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَیْسَ لَهُمْ حُرْمَةٌ صَاحِبُ هَوًی مُبْتَدِعٌ وَ الْإِمَامُ الْجَائِرُ وَ الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِالْفِسْقِ. [9]
امام باقر علیه السلام فرمود: سه نفرند که حرمتی ندارند: فرقه گرای بدعت گذار، پیشوایِ ستمگر و گنهکاری که علنی گناه می‌کند.
در مورد سند روایت می گوییم همه روات در آن موثقند مگر وهب بن وهب (ابی البختری) که از قضات عامه و گویا ربیبه امام صادق علیه‌السلام شمرده شده است.
نجاشی در موردش می گوید: «وهب بن وهب بن عبد الله بن زمعة [ربيعة] بن الأسود بن المطلب بن أسد بن عبد العزى أبو البختري، روى عن أبي عبد الله علیه السلام، وكان كذابا، وله أحاديث مع الرشيد في الكذب، قال سعد: تزوج أبو عبد الله علیه السلام بأمه.[10]
از طرفی عجیب آن است که ابن الغضائری احادیثی که او از امام صادق علیه‌السلام نقل می کند را موثق می شمارد چرا که در موردش گفته: «وهب بن وهب بن عبد الله بن معين الأسود بن المطلب بن عبد العزيز [العزى] أبو البختري القاضي، كذاب، عامي، إلا أن له عن جعفر بن محمد علیه السلام أحاديث كلها يوثق بها.[11]
اشکال

به نظر ما سخن ابن غضائری ثابت نیست و نمی توان ابوالبختری را موثق دانست لذا سند روایت مذکور ضعیف محسوب می‌شود.
ج) صحیحه عبدالله بن ابی یعفور
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسَّتْرِ وَ الْعَفَافِ (وَ کَفِّ الْبَطْنِ) وَ الْفَرْجِ وَ الْیَدِ وَ اللِّسَانِ وَ یُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ الدَّلَالَةُ عَلَی ذَلِکَ کُلِّهِ أَنْ یَکُونَ سَاتِراً لِجَمِیعِ عُیُوبِهِ حَتَّی یَحْرُمَ عَلَی الْمُسْلِمِینَ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُیُوبِهِ وَ تَفْتِیشُ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ وَ یَجِبُ عَلَیْهِمْ تَزْکِیَتُهُ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِی النَّاسِ الحدیث.[12]
عبد اللّٰه بن أبى يعفور گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم عدالت شخص، ميان مسلمانان با چه ميزان شناخته مى‌شود تا قبول شهادتش بر له و يا عليه آنها جايز باشد؟ فرمود: ظاهر نبودن عيبى كه منافى عدالت باشد، و پاكدامنى و خوددارى در مقام خوردن و شهوت و دست نيازيدن به مال غير و نگهدارى زبان از ناشايست و نابايست، و اينها همه شناخته مى‌شود بترك كبائرى كه خداوند وعدۀ آتش بدان داده است، مثل شرابخوارى و عمل منافى عفّت و رباخوارى، و آزار پدر و مادر، و فرار از جبهۀ جنگ بدون اذن امام، و ساير كارهاى مانند اينها، و آنچه بر همۀ اينها دليل است آنست كه از زشتى‌ها چنان خود را محفوظ‌ نگهدارد كه بر مسلمانان حرام باشد پاره‌اى از لغزشها و اشتباهات را در غيبتش بازگويند و يا از باطنش تفتيش كنند و بر آنها واجب باشد كه در همه جا از او دفاع كنند يعنى اگر كسى نسبت ناروائى به او داد از حقّش دفاع كنند و عدالتش را بر ديگران گوشزد نمايند ... حدیث ادامه دارد.
بنابراین از آنچه گذشت چنین حاصل می شود که هر کدام از الفاظی که در عرف به عنوان قذف شمرده شود دارای حد است و غیر آن صرفاً موجب تعزیر می باشد و بکار بردن الفاظ مذکور برای کسانی که متجاهر به فسق می باشند موجب هیچکدام از حدّ یا تعزیر نمی شود چرا که حرمتی برای خویش باقی نگذاشته اند.


[1] . شرایع الإسلام ؛ ج4، ص150.
[2] . جواهر الکلام ؛ چ 41، ص408.
[3] . وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه ؛ ج۲۸، ص۱۸۸، ح۱، باب۷، ابواب حدّ القذف.
[4] . وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه ؛ ج۲۸، ص210، ح۱، باب24، ابواب حدّ القذف.
[5] . شرایع الإسلام ؛ ج4، ص150.
[6] . وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه ؛ ج۲۸، ص195، ح۱، باب13، ابواب حدّ القذف.
[7] . شرایع الإسلام ؛ ج4، ص150.
[8] . وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه ؛ ج12، ص289، ح4، باب154، ابواب احکام العشرة.
[9] . وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه ؛ ج12، ص289، ح5، باب154، ابواب احکام العشرة.
[10] . رجال نجاشی؛ ص۴۳۰، رقم ۱۱۵۵.
[11] . رجال ابن الغضائری ؛ ص۱۰۰، رقم ۱۵۱.
[12] . وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه ؛ ج27، ص391، ح۱، باب41، ابواب کتاب الشهادات.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo