< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی نجفی

1400/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خيارات/خيار العيب /تنبیهات - فروع

 

نقد های ما بر شیخ در مساله

مساله : آیا مشتری می تواند بعد از عیب حادث در مبیع آنرا به خاطرعیب سابق برگرداند؟ آیا می تواند جزء معیب را برگرداند؟

نظر شیخ[1] : برگرداندن جزء معیب جایز نیست چون مبیع مشاع می شود یا تبعض صفقه پیش می آید که در هر صورت برای بایع ضرر است .

 

اشکال اول :

اشکال و سوال ما از شیخ (ره) : در فرض مساله ایجاد شدن تبعض صفقه در مبیع ثابت است لکن اینکه باعث شود که مبیع مشاع شود محل اشکال است چون معامله بر کل و بر جزء معین هر دو واقع شده است و در ما نحن فیه مشتری آن کل را برداشته و جزء معین معیب را برگردانده که در اینصورت اشاعه پش نمی آید و باعث شرکت و در نتیجه نقص و ضرر بر بایع هم لازم نمی آید چرا که اصلا معامله بر مال مشاع منعقد نشده بود بلکه روی جزء معین عقد معامله بسته شد و حالا همان جزء معین مبیع را بر می گرداند و هیچ اشاعه ای در آن لازم نمی آید.

 

اشکال دوم :

ایشان نسبت به مرسله جمیل گفتند : مرسله جمیل در ذیلش آمده بود که اگر لباس رنگ شده بود یا دوخته و یا پاره شده دیگر نمی توان برگرداند مراد تغییر عین نیست بلکه منظور این است که بخاطر ارزش افزوده ای که پارچه یا لباس پیدا می کند، شرکت پیش می آید و موجب اشاعه می شود و مال به ملک مشتری در می آید و در اینجا شیخ قایل به اشاعه گردید.

ما در مقابل می گوییم : اگر در موردی این تغییر موجب ارزش افزوده نشد و نیز موجب سقوط ارزش پارچه یا لباس هم نشد و هیچ تغییر قیمتی پیدا نکرد سوال ما این است آیا مشتری حق رد و برگرداندن آنرا دارد؟ مشخص است که نمی تواند چون عین تغییر پیدا کرد. پس مساله شرکت و اشاعه نیست بلکه مراد تغییر عین مال است لذا مرسله جمیل ربطی به شرکت و اشاعه ندارد . و از طرفی شیخ در مرسله جمیل قایل به همن نظر شدند و فقط در این مساله نظرشان متفاوت شد و قایل به اشاعه شدند.

 

اشکال سوم:

شیخ نقدی بر نظر صاحب جواهر دارند.

صاحب جواهر[2] می فرمایند: خیار برای مشتری در جزء خاص معیوب ثابت نیست و استدلال می کنند به اینکه ظاهر ادله می رساند حق خیار به مجموع مبیع تعلق گرفته و نه جزء خاص از آن که معیوب شده است لذا نمی توان آنرا بر گرداند. لااقل شک پیش می آید و در اینصورت هم روایات جواز رد اطلاق ندارد و شامل جزء خاص نمی شود و لذا اصل لزوم بیع در آن جزء معیوب است.

نقد شیخ در مکاسب به آنچه صاحب جواهر فرمود این است که دو معنا از سخن ایشان احتمال می دهند

احتمال اول: مراد از اینکه حق خیار به مجموع مبیع تعلق گرفته این است که حق خیار در مورد خودش یک حق وُحدانی غیر قابل تجزیه است.

شیخ این معنا را می پذیرند و می گوید هیچ کس در وحدانی بودن آن شک ندارد. هم کسانی که قایلند خیار نسبت به جزء ثابت است و هم کسانی که می گویند خیار نسبت به جزء ثابت نیست. لکن ایا این حق خیار خصوص جزء معیب است یا اینکه مراد خیار نسبت به کل مبیع است؟ و لذا این حق وحدانی دارای ثمره ای نیست و نزاع را برطرف نمی کند.

احتمال دوم : این احتمال را سید یزدی در حاشیه مکاسب خود نقل می کند و می فرماید احتمالا این احتمال سهو القلم از شیخ باشد و آنست که شیخ در مقام بیان جواز رد مجموع در حالی که جزء معیب است می گوید : اما لصدق المعیوب علی المجموع یعنی جزیی از مال معیوب است و مشتری می خواهد همه مبیع را برگرداند چون صدق می کند که معیوب برمجموع مبیع حمل شود چرا که وقتی جزیی از مبیع معیوب شد درست است که بگوییم مجموع مبیع دارای عیب است یعنی کل از جزء تبعیت کرده است.

سید یزدی در حاشیه مکاسب خود می فرماید این مطلب ربطی به عبارت ندارد و شاید سهو القلم از جانب شیخ باشد.

استاد می فرمایند: لکن نظر ما این است که امکان دارد این عبارت شیخ به قسمت دوم بحث برگردد یعنی به این مطلب که می توان کل مبیع را برگرداند چون عیب از جزء به کل سرایت کرده و لذا سهو القلم محسوب نمی شود.

شیخ می گوید بل غایه الامر ظهور النصوص الوارده فی رد المجموع. شاید مراد شیخ از این عبارت ابداع این احتمال است که خیار به حسب قاعده محلش خصوص مبیع است ولو جزء مبیع باشد لکن به حسب روایات ثبوت حق رد است نسبت به مجموع ما وقع علیه العقد لذا کلام صاحب جواهر ناظر به تشخیص محل خیار است آن هم به حسب دلیل که روایات باشد نه اینکه خیار حق وحدانی باشد.

در ادامه شیخ می گوید: هر چند ظاهر نصوص همین مطلب صاحب جواهر را می رساند لکن مورد نصوص جایی است که مبیع واحد عرفی باشد. حال بلحاظ خودش یا جزء حقیقی اش. یعنی آنجا که به نظر عرف عیب از جزء سرایت به کل می کند و کل مبیع را معیوب می داند. اما اگر عرف این مبیع را واحد عرفی نداند بلکه واحد اعتباری بداند و عیب از جزء به کل سرایت نکند و قابل انفصال باشد لذا دیگر در اینصورت اشکالی در رد معیب نیست و فسخ نسبت به آن جاری می شود.

نقد ما بر شیخ این است: در عبارت شیخ یک نحوه اضطراب دیده می شود بحیثی که سید یزدی در ابتدا حمل بر معنای دیگری نموده است و گفته سهو القلم است و سپس بر معنای دیگری که بیان شد حمل نمود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo