< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد هادی نجفی

1402/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/الوضع /

 

دلیل محقق خراسانی ( ۱۳۲۱۲۵۵ ق) (قدّس سرّه)

ایشان در کتب متعدد خود مثل کفایه و حاشیه بر فرائد و در مواضع مختلف می گویند: وضع حروف برای آن است که از آنها معنایی که حالت برای غیر است - بما هو للغیر - استعمال و اراده شود و وضع غیر حروف برای آن است که از آنها معنای خودش - بما هو هو - استعمال و اراده شود.

بنابراین استقلال بالمفهومیة و عدم استقلال بالمفهویة در ناحیه استعمال - نه در مستعمل فیه - اعتبار شده است. به عبارت دیگر چنانچه بخواهیم معنای حرفی را استعمال کنیم، این معنای حرفی استقلال در مفهومیت ندارد.

به عنوان نمونه کلمه "در" به معنای اسمی -یعنی در خانه یا اتاق یا ... - استقلال مفهومی دارد ولی کلمه "در" به معنای حرفی - یعنی ظرفیت - استقلال مفهومی ندارد.

معانی حرفی دارای موضوع له خاص نیستند بلکه موضوع له آنها عام است و مانند معانی اسمیه می باشند و تفاوت آنها در عدم استقلالیت و آلیت است. پس لفظ ابتدا همان معنای لفظ "من" بوده و هر دو یکی می باشند ولی لفظ ابتدا یک معنای استقلالی نیز دارد برخلاف لفظ "مِن" ؛ چرا که "مِن" به معنای آلی بوده و برای غیر می باشد .

محقق خراسانی (قدّس سرّه) در ادامه می‌فرمایند: اگر این دو لفظ را به جای یکدیگر استعمال کنیم اشکالی ندارد و البته مجاز محسوب نمی شود؛ چون هر دو در معنای خودش یعنی ابتدا استعمال شده و نیز استعمال در غیر ما وضع له نیز محسوب نمی شود هر چند که شرطِ استعمال مراعات نشده است.

در نتیجه باید گفت معنا در هر دو - ابتدا و مِن - کلّی طبیعی است که بر کثیرین صدق می‌کند لکن با این قید که در ابتدا مقید به لحاظ استقلالی است ولی در "مِن" مقید به لحاظ آلی می باشد و در هر دو، کلّیِ عقلی مقیّد شده است لذا موضوع له عام می‌باشد که دارای قید استقلال است. اگر آن معنای استقلالی لحاظ شود "ابتداء" خواهد بود و اگر معنای آلی استعمال شود "مِن" نخواهد بود. بله به ملاحظه اینکه وجودِ ذهنی لحاظ می‌شود، جزئی ذهنی محسوب می‌شود البته در مقابل وجودش در خارج، که جزئی خارجی خواهد بود.

یادآور می‌شود که نتیجه بیان محقق خراسانی (قدّس سرّه) آن است که در معنای حرفی - که وضع و موضوع له بین حرف و متعلّق آن یکی است که فعل یا اسم خواهد بود - لذا فعل و اسم دارای وضع عام و موضوع له عام است پس حرف نیز چنین خواهد بود با این تفاوت که واضع، شرطِ استعمال در آن وضع کرده مبنی بر اینکه لفظ "ابتدا " به معنای اسمی افاده معنای استقلالی می کند و فقط در همان معنا استعمال می‌شود ولی شرط استعمال کلمه "مِن" در جایی است که معنای آلی تبعی قصد شود بدون اینکه این دو شرط دخیل در موضوع له باشد چون آنها -:قید اچ- به عنوان شرطِ استعمال محسوب می شود. محقّق خراسانی (قدّس سرّه) به نحو مکرر می فرمایند؛ اخذ این دو لحاظ در معنا ممتنع است لکن چنین لحاظی به عنوان قیدِ شرط و استعمال بوده و از خصوصیات وضع تلقی نمی‌شوند. ایشان پس از نقل بیان خود، آنرا به تفتازانی هم نسبت می دهد.

دو اشکال

مطلب نخست در تقریب ایشان آن است که واضع یک قید یا شرط یا لحاظ برای استعمال قرار داده که اگر کسی بخواهد معنای "ابتدا" را در معنای آلی استعمال کند، باید از لفظ "مِن" و در معنای استقلالی از لفظ "ابتدا" استفاده کند.

اشکال آن است؛ بر فرضی که واضع چنین شرطی را قرار بدهد، حتی بنابر قول اشاعره و دیگران - که واضع را خداوند می دانند - لزوم متابعت ندارد و پیروی از شارع در این موارد ثابت نیست چرا که متابعت او صرفاً در احکام شرعی لازم است. - نه در احکام عرفی -.

ایشان در مطلب دیگری فرموده‌اند: اگر هر کدام از معانی حرفی و اسمی به جای یکدیگر استعمال شوند، به عنوان مجاز نخواهد بود و البته استعمال در غیر ما وضع له نخواهد بود. به عبارت دیگر ایشان معتقدند: امکان استعمال هر دو لفظ به جای یکدیگر وجود دارد.

اشکال آن است که چنین استعمالی غلط و قبیح بوده و تعبیر بسیار قبیح و زننده ای را به دست می دهد. به عنوان نمونه وقتی کسی بخواهد بگوید " إبتداءُ زیدٍ خیرٌ مِن إنتهاء عمروٍ" یعنی شروع کردن زید بهتر از ختم نمودن عمرو است؛ اگر به جای دو کلمه ابتداء و انتهاء به ترتیب از الفاظ "مِن" و "إلی" استفاده کند و بگوید: "مِن زیدٍ خَیرٌ و مِن إلی عمروٍ " قبیح و نا صحیح است.

نمونه دیگر اینکه اگر کسی به جای عبارت "إبتداءُ سِیری البصرةُ و إنتهائهُ الکوفةُ " از عبارت "مِن سِیری البصرة إلیه الکوفة " استفاده کند، قبیح و غلط می باشد.

یادآور می‌شود که اگر مراد از استعمال حروف صرفاً تلفّظ به آنها باشد، قبیح نخواهد بود.

به عنوان‌ نمونه در بیتی که شاعر گفته " لیتَ و هَل ینفعُ شیئاً لیتَ *** لیتَ شباباً بوعَ فاشتَریتُ " مراد از حرف "لیتَ " تلفُظ به آن است. معنای شعر چنین است: آیا گفتن لیتَ در جایی فایده دارد*** کاش جایی بود که جوانی را می فروختند و من آنرا می خریدم.

نمونه دیگر این بیت شعر است؛ " اُلأم علی لَوٍّ و إن کنتُ عالِماً *** بأذنابِ لَوّ لم تفتنی أوائله" من بر"ای کاش گفتن " ملامت شدم و اگر می دانستم که این سخن چه پیامدهایی دارد هرگز به آن مبتلا نمی شدم. در بیت مذکور از حرف "لو " تلفّظ به آن اراده شده نه معنایش.

بنابراین گفتار محقق خراسانی ( قدّس سرّه) صرفاً در موارد مذکور صحیح است لکن این مطلب صرفاً در صنعت شعر وجود دارد و ربطی به کلام عادی ندارد. نتیجه اینکه ما اصل بیان ایشان را می‌پذیریم - که معتقدند وضع و موضوع له حروف عام است - لکن دو اشکال در تقریب ایشان است که بیان شد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo