< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد بغاة/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
میلاد پر برکت حضرت جواد علیه الصلاة والسلام را تبریک عرض می نمائیم.
در یکی از نوشته ها در مورد حدیثی سوال شده، ما قبلاً عرض کردیم بنی عباس و بنی اُمیه بسیاری از احکام اسلام مِن جمله جهاد را از محور خودش خارج کرده بودند، جهاد برای گسترش اسلام و فرهنگ اسلامی و جلوگیری از پیشرفت کفر و برای دعوت عباد به طاعة الله و فی سبیل الله بوده اما بنی اُمیه برای گسترش قلمرو و تقویت حکومت خودشان و گرفتن مالیات جهاد می کردند نه فی سبیل الله و برای اسلام، حدیث مذکور نیز در همین مورد است که أبو جعفر علیه السلام در رساله خودشان به خلفای بنی اُمیه نوشته اند "ضُیِّع الجهاد" و سپس همان مطالبی که عرض کردیم در خبر ذکر شده است وخلاصه حدیث دلالت دارد بر اینکه جهاد در زمان بنی اُمیه از محور خودش خارج شده بوده.
خوب و اما بحثمان در این بود که ما بر خلاف عامه آیات قرآن را بر اساس فرهنگ اهل بیت علیهم السلام تفسیر می کنیم ولی عامه هر طور که دلشان خواسته آیات قرآن را تفسیر کرده اند، مثلا آنها در مورد آیه شریفه:﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[1] می گویند مراد از امام نامه اعمال است ولی ما می گوئیم مراد پیشوا و رهبر می باشد و یا ما می گوئیم مراد از "اولی الامر" ائمه علیهم السلام و یا جانشینان آنها می باشند اما آنها می گویند اولی الامر یعنی پادشاهان، خلاصه اختلافات زیادی بین ما و اهل سنت در تفسیر آیات قرآن وجود دارد فلذا ما قبلاً هم عرض کردیم همان طور که ما فقه مقارن داریم تفسیر و حدیث و تاریخ مقارن نیز داشته باشیم و این در بحث ما نیز تأثیر گذار است مثلاً خودشان نوشته اند وقتی که عثمان حکومت می کرد عایشه بین مردم آمد و صحبت کرد و گفت عثمان اسلام را تغییر داده باید او را بکشید یعنی خودش از کسانی بود که مردم را به کشتن عثمان ترغیب می کرد اما بعدا همین عایشه کسی بود که با طلحه و زبیر برای خون خواهی عثمان به جنگ علی علیه السلام آمدند! خب عامه بخش اول را ذکر نمی کنند و فقط می گویند عایشه اُم المومنین برای خون خواهی عثمان قیام کرد! علی أیِّ حال اهل سنت کلاً گزینشی عمل می کنند و در بحث ما که در مورد آیه شریفه:﴿وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[2] بود نیز همین طور است، مثلا عامه می گویند آیه دلالت دارد بر اینکه قاتلین و مقتولین همه مؤمن هستند بنابراین طلحه و زبیر نیز مؤمن هستند ولی ما می گوئیم آنها از بغاة و کافر هستند.
مطالب مربوط به آیه شریفه را عرض کردیم و از جمله اخبار مرتبط با بحث خبر أسیاف بود که بخشی از آن که مربوط به سیف اول بود را خواندیم، ادامه خبر این است:﴿والسيف الثاني على أهل الذمة قال الله تعالى: " وقولوا للناس حسنا " نزلت هذه الآية في أهل الذمة، ثم نسخها قوله عز وجل: " قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله ولا باليوم الاخر ولا يحرمون ما حرم الله ورسوله ولا يدينون دين الحق من الذين أوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد وهم صاغرون " فمن كان منهم في دار الاسلام فلن يقبل منهم الا الجزية أو القتل وما لهم فئ وذراريهم سبى وإذا قبلوا الجزية على أنفسهم حرم علينا سبيهم، وحرمت أموالهم، وحلت لنا مناكحتهم، ومن كان منهم في دار الحرب حل لنا سبيهم، ولم تحل لنا مناكحتهم، ولم يقبل منهم الا الدخول في دار الاسلام أو الجزية أو القتل، والسيف الثالث سيف على مشركي العجم يعنى الترك والديلم والخزر، قال الله عز وجل في أول السورة التي يذكر فيها الذين كفروا فقص قصتهم ثم قال: " فضرب الرقاب حتى إذا أثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد واما فداء حتى تضع الحرب أوزارها " فأما قوله: " فأما منا بعد " يعنى بعد السبي منهم " واما فداء " يعنى المفادات بينهم وبين أهل الاسلام، فهؤلاء لن يقبل منهم الا القتل أو الدخول في الاسلام، ولا تحل لنا مناكحتهم ما داموا في دار الحرب[3].
خوب و اما بعد از ذکر سیوف ثلاثه در خبر سیف چهارم نیز به عنوان سیف مکفوف ذکر شده که مربوط به بحث ما می باشد، در ادامه خبر اینطور گفته شده:﴿وأما السيف المكفوف فسيف على أهل البغي والتأويل، قال الله عز وجل: " وإن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فان بغت إحديهما على الأخرى فقاتلوا التي تبغى حتى تفئ إلى أمر الله " فلما نزلت هذه الآية قال رسول الله صلى الله عليه وآله: إن منكم من يقاتل بعدي على التأويل كما قاتلت على التنزيل فسئل النبي صلى الله عليه وآله من هو، فقال: خاصف النعل، يعني أمير المؤمنين عليه السلام، فقال عمار بن ياسر: قاتلت بهذه الراية مع رسول الله صلى الله عليه وآله ثلاثا، وهذه الرابعة...آلی آخر الحدیث[4]، بنابراین روایات ما دلالت دارند بر اینکه آیه مذکور تفسیرش به جریان قاسطین و ناکثین و مارقین نظر دارد بر خلاف عامه که بخاطر عدم در نظر گرفتن روایات جور دیگری تفسیر کرده اند پس اگر کسی در مقابل امام معصوم بایستد جزء بغاة است و جهاد با بغاة واجب می باشد.
صاحب جواهر در صفحه 324 از جلد 21 جواهر 43 جلدی نیز مفصلاً این بحث را مطرح کرده و احادیث زیادی را در این رابطه نقل کرده است.
وقتی حضرت امیر علیه السلام بعد از قتل عثمان به خلافت رسید و مردم با ایشان بیعت کردند نامه ای برای معاویه نوشت و فرمود مردم با من بیعت کرده اند و تو نیز باید با من بیعت کنی و در مقابل حکومت من تسلیم باشی، حضرت جریر بن عبدالله بجلی را فرستاد اما معاویه تقریبا دوماه او را معطل کرد و بالاخره جواب مساعد نداد، لذا حضرت در خطبه 43 نهج البلاغه اینطور فرمودند:﴿ولقد ضربت أنف هذا الأمر وعينه، وقلّبت ظهره وبطنه، فلم أر لي إلّا القتال أو الكفر ، بما جاء به محمّد صلى الله عليه وآله وسلم[5] و حضرت گفتار پیغمبر خدا یعنی قتال با ناکثین و مارقین و قاسطین را اختیار کردند، البته در این خطبه مطالب زیادی ذکر شده است.
آدرس: شرح خوئی جلد 4 صفحه 207، شرح ابن أبی الحدید جلد 2 صفحه 322، شرح بحرانی جلد 2 صفحه 109 و شرح فی ظلال جلد 1 صفحه 263 .
حضرت در آخر خطبه اینطور می فرماید:﴿إِنَّهُ قَدْ كَانَ عَلَى الاُمَّةِ وَال أَحْدَثَ أَحْدَاثاً، وَأَوْجَدَ النَّاسَ مَقَالا، فَقَالُوا، ثُمَّ نَقَمُوا فَغَيَّرُوا[6] که این نظر حضرت درباره عثمان می باشد.
بقیه بحث بماند برای جلسه بعد إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo