< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

97/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طبقات الارث/طبقه اول/أبوان و أولاد

برخی از آقایان سوالاتی پرسیده اند، منتهی یک مطلبی را تکرار می کنیم که باید مورد توجه قرار بگیرد، ما دو مرحله برای تقسیم داریم ابتدا بر اساس فروضی که در قران مجید برای افراد معین شده تقسیم می کنیم ولی بعد از تقسیم می بینیم که ترکه وافی به تمام سهام نیست و انکسار بوجود آمده لذا ناچاریم که تقسیم دیگری انجام بدهیم و طبق قواعدی که بیان کردیم سهم هر کس را دقیقا محاسبه کنیم منتهی باید توجه داشته باشیم که این تقسیم ثانوی در عرض تقسیم اولی نیست بلکه در واقع در طول همان تقسیم اولی می باشد.

خب واما بحث امروز تتمه بحث دیروز می باشد، در اخبار 13 و 14 از باب 7 از ابواب موجبات الارث مطلبی ذکر شده بود که با قواعد و مطالبی که ائمه علیهم السلام بیان فرمودند جور در نمی آید، دو خبر مذکور به ترتیب این اخبار هستند:

خبر اول:﴿عن عبيدة السلماني، عن أمير المؤمنين عليه السلام حيث سئل عن رجل مات و خلف زوجة وأبوين وابنتيه فقال عليه السلام: صار ثمنها تسعا.﴾[1] .

خبر دوم:﴿عن عبيدة السلماني قال: كان علي عليه السلام على المنبر فقام إليه رجل فقال: يا أمير المؤمنين رجل مات وترك ابنتيه وأبويه وزوجة فقال عليه السلام: صار ثمن المرأة تسعا...الی آخرالحدیث[2] .

چونکه میت اولاد دارد زوجه یک هشتم ارث می برد و هرکدام از أبوین نیز یک ششم می برند وابنتیه نیز ثلثان می برند، در اینجا سه مخرج یعنی 8 و 6 و 3 داریم، 3 در 6 داخل است لذا اکثر که 6 است را أخذ می کنیم و 3 که کمتر است را کنار می گذاریم، دو مخرج 8 و 6 باقی می ماند که نسبتشان توافق می باشد و هر دو بر 2 قابل قسمت هستند و مقسوم علیه مشترک آنها عدد 2 می باشد لذا یکی را تقسیم بر 2 و بعد ضرب در دیگری می کنیم، 6 تقسیم بر 2 می شود 3 ضرب در 8 می شود 24 و یا 8 تقسیم بر 2 می شود 4 ضرب در 6 می شود 24، بنابراین ترکه را به 24 قسمت تقسیم می کنیم، حالا سه بیست و چهارم به زوجه و چهار بیست و چهارم به پدر و چهار بیست و چهارم به مادر و الباقی یعنی سیزده بیست و چهارم را به ابنتیه می دهیم که به اینها نقص وارد شده زیرا در واقع دو ثلث یعنی شانزده بیست و چهارم متعلق به آنها می باشد، خب ما باشیم طبق قواعد خودمان همین طور تقسیم می کنیم ولی در این خبری که خواندیم حضرت امیر علیه السلام فرموده " صار ثمنها تسعاً " یعنی یک هشتم زن شد یک نهم که خب باید این اخبار را توجیه کنیم، قبلا گفتیم که عامه قائل به عول هستند لذا نقص را بر همه وارد می کنند و اصطلاحا سرشکن می کنند و در تقسیمی که ما انجام دادیم همه مخارج را لحاظ و جمع می کنند و جمع سهامشان می شود 27 که خب در این صورت سه بیست و چهارم می شود ثمن ولی سه بیست و هفتم می شود تسع لذا در خبر گفته شده "صار ثمنها تسعاً"، خب این خبر از حضرت امیر علیه السلام نقل شده که با بقیه اخباری که خواندیم سازگار نیست.

شیخ طوسی در خلاف در مورد دو خبر مذکور اینطور فرموده:«و استدلوا أيضا بخبر رواه عبيدة السلماني، عن علي عليه السلام حين سئل عن رجل مات و خلف زوجة و أبوين و ابنتيه، فقال عليه السلام: "صار ثمنها تسعا"، قالوا: و هذا صريح بالعول، لأنكم قلتم أنها لا تنقص عن الثمن، و قد جعل عليه السلام ثمنها تسعا.

و الجواب عن ذلك من وجهين:أحدهما: أن يكون خرج مخرج التقية، لأنه كان يعلم من مذهب المتقدم عليه القول بالعول، و تقرر ذلك في نفوس الناس، فلم يمكنه إظهار خلافه، كما لم يمكنه المظاهرة بكثير من مذاهبه، و لأجل ذلك، قال لقضاته، و قد سألوه: بم نحكم يا أمير المؤمنين؟ فقال: اقضوا بما كنتم تقضون حتى يكون الناس جماعة أو أموت كما مات أصحابي. و قد روينا شرح هذا في كتابنا الكبير . و ما روي من تصريح أمير المؤمنين- عليه السلام - بمذهبه لعمر، و أنه لم يقبل ذلك، و عمل بما أراده.

و الوجه الآخر: أن يكون ذلك خرج مخرج النكير(استفهام انکاری) لا الأخبار و الحكم، كما يقول الواحد منا إذا أحسن إلى غيره، و قابله بالذم و الإساءة، فيقول قد صار حسني قبيحا، و ليس يريد بذلك الخبر، بل يريد الإنكار حسب ما قدمناه.

و الكلام في هذه المسألة مستوفي حيث ذكرناه[3] .

خب و اما بحث دیگر در مورد اولادِ اولاد می باشد، شخصی فوت کرده درحالی که اولاد ندارد ولی اولادِ اولاد دارد، در اینجا سه قول وجود دارد که به طور خلاصه عرض می کنیم و تفصیلش بماند برای جلسه بعد:

قول اول: شیخ صدوق فرموده اگر أبوان باشند دیگر اولادِ اولاد ارث نمی برند زیرا فقط خود اولاد با أبوان هم درجه هستند نه اولادِ اولاد لذا با بودن أبوان دیگر اولادِ اولاد ارث نمی برند.

قول دوم: در صورتی که اولاد نباشند اولادِ اولاد مثل خود اولاد و طبق "للذکر مثل حظ الاُنثیین" ارث می برند، مثلا شخصی فوت کرده درحالی که اولاد ندارد ولی از دخترش یک پسر و از پسرش یک دختر باقی مانده که در اینجا طبق "للذکر مثل حظ الاُنثیین" پسرِدختر دو برابر دخترِپسر ارث می برد.

قول سوم: اولاد ابن چه دختر باشند و چه پسر همان سهم ابن را می برند و اولاد بنت نیز چه پسر باشند و چه دختر همان سهم بنت را می برند، تقریبا برعکس قول دوم است یعنی باید بگوئیم که این دختر در واقع دخترِپسر است و آن پسر در واقع پسرِدختر است لذا دخترِپسر همان سهم پسر را می برد و پسرِدختر همان سهم دختر را می برد پس در این صورت دختر دو برابر پسر ارث می برد زیرا دخترِپسر است و همان سهم پسر را می برد، این قول مشهور است و شرایع و امام رضوان الله علیه نیز همین قول را قبول کرده اند.

بقیه بحث بماند برای بعد... .


[1] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص429، ابواب موجبات الارث، باب7، حدیث 13، ط الاسلامیة.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص429، ابواب موجبات الارث، باب7، حدیث 14، ط الاسلامیة.
[3] الخلاف، شیخ طوسی، ج4، ص77.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo