< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

97/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: میراث الأزواج / ارث الزوجة

بعضی از آقایان مطالبی را مرقوم فرموده اند:

اول: بعضی از اخبار دلالت داشتند بر اینکه اگر شخصی در حال مرض با زنی ازدواج کند در صورتی که تا یکسال توانست با او آمیزش کند توارث وجود دارد وإلا فلا منتهی در صورت عدم آمیزش توارث وجود ندارد لکن بقیه آثار نکاح جاری می شود مثلا مادر زوجه بر زوج و همچنین پدر زوج بر زوجه محرم می شود پس نکاح از اصل باطل نیست بلکه فقط طبق دلیل خاصی که داریم توارث وجود ندارد و اگر دلیل خاص نداشتیم مشمول عموم ادله ارث می شد.

پاسخ استاد حفظه الله: روایاتی که داشتیم همگی دلالت داشتند بر اینکه "فنکاحه باطل" که این اخبار در باب 18 از ابواب میراث الأزواج ذکر شده بودند و عنوان باب این بود:«باب أن المريض إذا تزوج ودخل صح النكاح وثبت الميراث وان لم يدخل بطل ولا ميراث بينهما»، سه خبر در این باب 18 ذکر شده بود که اول از صدوق از أبی ولاد حناط که همان حفص بن سالم است نقل شده بود که بسیار جلیل القدر است و در مکاسب نیز خبر صحیحه أبی ولاد را خوانده ایم که در بخشی از آن ذکر شده که یک عمل باطل و غیر مشروع و حرام اثرات زیادی در وضع جامعه و نزول برکات از آسمان دارد، خبر دوم و سوم باب نیز از زراره نقل شده و همگی دلالت دارند بر اینکه در فرض مذکور اگر مرد دخول نکند نکاح باطل است و البته گفتیم که شهید ثانی در مسالک جلد 13 صفحه 196 فرموده ظاهر این اخبار مستلزم دور می باشد زیرا دخول نیاز به صحت نکاح دارد و إلا زنا می شود و صحت نکاح هم نیاز به دخول دارد و إلا نکاح باطل است فلذا باید خبر را توجیه کنیم و بعد توجیهاتی را از مفتاح الکرامه و صاحب جواهر بیان کردیم که فرمودند این مثل بیع فضولی است که صحت تأهلیه دارد و هیچ اثری مترتب بر آن نمی شود تا وقتی که دخول صورت بگیرد و بعد صحت فعلیه حاصل شود بنابراین آثار نکاح در فرض مذکور مترتب نمی شود.

دوم: در باب طلاق بین ما و عامه اختلافات زیادی وجود دارد و آنها هیچکدام از شرائطی که ما برای صحت طلاق و همچنین سه طلاقه شدن زن لازم میدانیم را لازم نمی دانند، حالا اگر زنی طبق شرائط عامه مطلقه شده باشد آیا ازدواج با او صحیح است یانه؟.

پاسخ استاد حفظه الله: ما یک قاعده ای در فقه داریم بنام قاعده الزام : " ألزموهم بما ألزموا أنفسهم " یعنی اگر عامه طبق فتوای خودشان کاری انجام داده باشند ما آثار صحت بر آن مترتب می کنیم در اینجا نیز همینطور است لذا می توانیم با زنی که طبق فتوای عامه طلاق داده شده ازدواج کنیم.

ایشان در ادامه نوشته اند اینکه می گوئیم وطی به شبهه حکم ازدواج را دارد گاهی تولید مفاسد می کند مثلا فرض کنید زنی دچار وطی به شبهه شد و حالا می خواهد عده نگه دارد خب در این صورت شوهرش ناراحت خواهد شد، ما عرض می کنیم که این حکم شرع و واجب الهی و اسلامی است و اگر اختلاف پیدا کردند نیز باید به حاکم شرع مراجعه کنند تا این حکم انجام بشود.

سوم: اگر مردی خانمی را عقد کند و مثلا مهریه او را یک ششم ارث قرار بدهد آیا صحیح است؟

پاسخ استاد حفظه الله : این مرد حق ندارد یک ششم ارث را به عنوان مهریه ی زنی که با او ازدواج موقت کرده قرار بدهد چون شارع مقدس در کتاب الله ارث و مقدارش را برای افراد خاصی معین و مشخص کرده و از طرفی هر شرطی که مخالف کتاب و سنت باشد باطل و بی اثر می باشد.

خب و اما بحثمان در این بود که در مسئله ارث، زوج با زوجه فرق دارد، عامه می گویند همانطور که زوج از کل ماترک زوجه ارث می برد زوجه نیز از کل ماترک زوج اعم از منقول و غیر منقول ارث می برد ولی ما در مورد ارث زن می گوئیم که زن از منقولات ارث می برد و در غیر منقولات اختلافات زیادی با عامه داریم.

فهرستی از کتبی که این بحث در آنها مطرح شده و بنده این فهرست را در دور دومی که در حوزه علمیه قم بحث ارث را گفته ام نوشته ام خدمتتان عرض می کنم:

مسالک جلد 13 صفحه 184. مهذب الاحکام جلد 30 صفحه 209 . جواهر الکلام جلد 30 صفحه 207 . مستند الشیعة جلد 19 صفحه 359 . کشف اللثام جلد 9 صفحه 466 . ریاض المسائل جلد 14 صفحه 377 . مفتاح الکرامة جلد 23 صفحه 302 ، این کتب را ما مطالعه کرده ایم و ماحصل آنها را نوشته ایم و الان در دسترس ما می باشد.

عرض کردیم که اخبار مربوط به ارث زوجه در باب 6 از ابواب میراث الأزواج ذکر شده اند و عنوان باب این بود:«باب أن الزوجة إذا لم يكن لها منه ولد لا ترث من العقار والدور والسلاح والدواب شيئا، ولها من قيمة ما عدا الأرض من الجذوع(شاخه درختان) والأبواب والنِقض(ساختمان های خراب شده) والقصب(نِی) والخشب(تخته) والطوب(آجر) والبناء والشجر والنخل وان البنات يرثن من كل شئ».

صاحب وسائل در عنوان باب خواسته اشاره کند به این اختلاف نظر که بعضی از فقهاء بین زوجه ذات ولد و غیر آن فرق گذاشته اند و فرموده اند اگر ذات ولد باشد از کل ماترک زوج ارث می برد وإلا فقط از منقولات ارث می برد، این تفصیل را محقق در شرایع و علامه در قواعد نیز دارند و از طرفی فقهاء فعلی و همچنین ما فرق و تفصیلی در این مسئله نمی گذاریم لذا باید دقیقا بحث کنیم تا مطلب روشن بشود ، بنده فتوای حضرات آیات خوئی و امام خمینی و گلپایگانی و دیگران را نوشته ام که چنین تفصلی را قبول نکرده اند فقط در میان فقهاء فعلی آیت الله صافی چنین تفصیلی را قائل شده است.

خبر اول: وعنهم عن سهل، عن علي بن الحكم، عن أبان الأحمر قال: لا أعلمه إلا عن مُيَسِّر بَيّاع الزُطّي(زُط پارچه ای بوده که از سودان می آوردند و فروشنده آنها را بیاع الزطی می گفتند)، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن النساء ما لهن من الميراث؟ قال: لهن قيمة الطوب والبناء والخشب والقصب(یعنی آن تأسیساتی که در زمین ایجاد می شود)، فأما الأرض والعقارات فلا ميراث لهن فيه قال: قلت: فالبنات؟ قال: البنات لهن نصيبهن منه قال: قلت: كيف صار ذا ولهذه الثمن ولهذه الربع مسمى؟ قال: لأن المرأة ليس لها نسب ترث به وإنما هي دخيل عليهم إنما صار هذا كذا لئلا تتزوج المرأة فيجئ زوجها أو ولدها من قوم آخرين فيزاحم قوما آخرين في عقارهم.

ورواه الشيخ باسناده عن سهل بن زياد نحوه وكذا الذي قبله. ورواه الصدوق باسناده عن علي بن الحكم، عن أبان الأحمر، عن ميسر، عن أبي عبد الله عليه السلام نحوه إلا أنه قال: فالثياب. ورواه في (العلل) عن أبيه، عن محمد بن أبي القاسم ماجيلويه عن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن أبان، عن ميسر مثله. وقال فيه: فالثياب[1] .

کلینی عن عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد که موثق است عن علی بن الحکم که کوفی و بسیار جلیل القدر است عن أبان الأحمر که همان أبان بن عثمان است و بسیار خوب است و خبر سنداً صحیح می باشد.

خبر دوم:﴿وعنه عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن زرارة وبكير وفضيل وبريد ومحمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام وأبي عبد الله عليه السلام، منهم من رواه عن أبي جعفر عليه السلام، ومنهم من رواه عن أبي عبد الله عليه السلام، ومنهم من رواه عن أحدهما عليهما السلام أن المرأة لا ترث من تركة زوجها من تربة دار أو أرض إلا أن يقوم الطوب والخشب قيمة فتعطى ربعها أو ثمنها.

ورواه الشيخ باسناده عن علي ابن إبراهيم مثله إلا أنه قال: فتعطى ربعها أو ثمنها إن كان من قيمة الطوب والخشب.

أقول: لا تصريح فيه بأن الولد منها فيحمل على وجود ولد للميت من غيرها لما يأتي[2] .

چند نفر از اعلام اصحاب ائمه علیهم السلام به خدمت امام باقر علیه السلام رسیده اند و درباره این مطلب سوال کرده اند که نشان می دهد بسیار مهم می باشد و دیروز اشعاری را در مورد رتبه بندی اصحاب ائمه علیهم السلام از سید بحر العلوم خواندیم که فرمودند:

قد اجمع الکل علی تصحیح ما / یصح عن جماعة فلیعلماوهم اولوانجابة ورفعة / اربعة وخمسة وتسعةفالستة الاولی من الامجاد / اربعة منهم من الاوتادزارة کذا برید قد اتی / ثم محمد ولیث یافتیکذا الفضیل بعده معروف / وهوالذی ما بیننا معروفوالستة الوسطی الوالفضائل / رتبتهم ادنی من الاوائلجمیل الجمیل مع ابان / والعبدلان ثم حمادان والستة الاخری هم صفوان / ویونس علیهما الرضوانثم ابن محبوب کذا محمد / کذاک عبدالله ثم احمد وما ذکرنا الاصح عندنا / وشد قول من به خالفنا

بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo