< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1401/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

راز تفاوت ها در عالم موجودات

این بحث بدان جهت بیان می شود که درباره نیاز بشر به هدایت تشریعی الهی از طریق پیامبران، این سوال مطرح شد که چرا همه انسان ها به صورت بی واسطه از هدایت تشریعی الهی بهره مند نشده اند تا نیازی به واسطه نداشته باشند؟ چه مانعی داشت که همان گونه که به انبیاء وحی شده است به بقیه انسانها نیز این هدایت بدون واسطه اعطا می شد؟ در جواب گفته شد برای ارتباط به عالم غیب و ربوبی و بهره مندی از هدایت الهی، ظرفیت وجودی بالایی لازم است که اکثریت انسان ها به جز معصومین از این ظرفیت برخوردار نیستند.

با بیان این پاسخ، سوال دیگری مطرح می شود که این ظرفیت را چه کسی به آنان عطا کرده است؟ روشن است که غیر خداوند نیست. اکنون سوال می شود چرا خداوند این ظرفیت وجودی را که برای ارتباط وحیانی لازم است، تنها به افراد خاصی داده است و به همگان نداده است؟ اساسا این تفاوت های تکوینی میان موجودات چرا واقع شده است؟

سوال و جواب

گفته شد ظرفیت انسان ها متفاوت است اما ممکن است سوال شود آیا امکان ندارد که خداوند این هدایت را تنزل داده و در اختیار همگان به صورت بی واسطه قرار دهد؟

بر دو مبنا می توان به این سوال پاسخ داد. اول اینکه اگر معتقد باشیم تنزل وجودی از خدای متعال باید بر اساس سلسله مراتب صورت گیرد، و لذا هدایت انسان ها نیز باید به واسطه انسان هایی که ظرفیت وجودی بالاتری دارند انجام گیرد. آنها این که توان بالاتری دارند این هدایت ها را دریافت کرده و از طریق آنها و با تنزل یافتن آن، به دیگران منتقل شود. بر این مبنا امکان ندارد کسی که ظرفیت لازم را ندارد، تحمل دریافت این معارف را داشته باشد. این همانند برق است که در سد که تولید می شود، ابتدا دارای ولتاژ بالایی است و اگر بخواهد در خانه ها مورد استفاده قرار گیرد باید توسط دستگاه های کاهنده کاهش پیدا کند و الا وسایل را می سوزاند. پیامبر در نظام عالم، نقش آن کاهنده را ایفا می کند و ظرف تحمل آن فیض بالا است. به همین خاطر است که وقتی افراد نزد معصومین می رفتند و سوال می کردند، معصومین (ع) به تناسب ظرفیت وجودی آن افراد، پاسخ های متفاوتی می دادند.

اما اگر معتقد باشیم که این کار از سوی خدای متعال محال نیست، در این صورت گفته می شود دریافت هدایت تشریعی توسط انبیاء و ابلاغ با واسطه آن به مردم از باب حکمت الهی صورت گرفته است.

 

سخن شهید مطهری درباره راز تفاوت ها

در پاسخ به این سوال که سر و راز این تفاوت ها چیست، افراد مختلفی اظهار نظر کرده اند که شاید شیواترین آنها در آثار شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» آمده است. حاصل سخن ایشان چنین است:

چرا در نظام عالم، موجودات متفاوتی مشاهده می شود؛ یکی جماد و دیگری نبات و دیگری حیوان شده است؟ و چرا در درون آنها باز تفاوت هایی وجود دارد؟ چرایی و سوال نسبت به در این تفاوت ها ناشی از یک درک سطحی از خلق الهی است، گویی پیش فرض آن این است که خداوند دو کار انجام داده است: یکی اعطا وجود و دیگری تعیین جایگاه و موقعیت موجودات، همانند آن چیزی که در نظام های اجتماعی بشر وجود دارد که تعیین می شود یکی مدیر و رئیس و دیگران مرئوس باشد. اما این تصور باطل است، زیرا آنچه در نظام خلقت رخ داده است، چیزی جز جعل در خلقت نیست، به این معنا که خلقت هر چیزی یک امر است و وجود آن شی و جایگاه او عین هم است. در این باره مثال اعداد خوب است. آیا عدد سه که میان عدد چهار و پنج قرار گرفته است، وجودی دارد و سه بودن آن امر دیگری است به گونه ای که با حفظ هویت خود می توان آن را جابجا کرد؟ خیر چنین نیست. اگر جای عدد سه را عوض کنیم، هویتش عوض می شود، یعنی اگر عدد سه به جای چهار قرار گیرد دیگر سه نیست بلکه چهار است. بنابراین امر عدد سه دایر مدار وجود و عدم است، به این معنا که یا عدد سه نداریم و یا اگر داریم تنها و تنها همین جایگاه را دارد. جایگاه او عین هویت او را تشکیل می دهد. مثال دیگر مساله زمان است. ساعت 8 و ساعت 9 هر کدام، زمان بودنشان عین هویت و وجودشان است و دوگانگی نیست.

بنابراین کثرت های طولی و کثرت های عرضی که در عالم مشاهده می شود، به یک جعل صورت گرفته و هویت و جایگاه آنها عین وجود آنها است و غیر آن امکان ندارد.

رتبه علت ایجادی بالاتر و مقدم بر معلول است. البته این مربوط به علت ایجادی است و چنین لازمه ای در علت اعدادی نیست و لذا چه بسا علت اعدادی از نظر رتبه پایین تر از معلول خود باشد. مثلا حضرت ابوطالب، علت اعدادی امیرالمومنین (ع) است، اما مرتبه وجودی علی (ع) از ایشان بالاتر است. رابطه علی و معلولی استاد و شاگرد، پدر و فرزند و مانند اینها همه رابطه علت های اعدادی است. بله برخی انسان ها که به عنوان واسطه فیض هستند، علت ایجادی هست، مانند اینکه رسول گرامی اسلام (ص) علت ایجادی مادون خود هستند، چون در نظام عالم واسطه فیض موجودات قرار دارند.

در عالم، کثرت ها دو گونه است: یک کثرت عرضی است که به خاطر تفاوت ماهیات شکل گرفته است و یک کثرت طولی است که به خاطر تفاوت ظرفیت های وجودی واقع شده است .

شهید مطهری در ادامه می فرماید: بر اساس آنچه گفتیم این سوال که چرا موجودات متفاوت هستند، دیگر جا ندارد، یعنی معنا ندارد کسی سوال کند چرا اعداد متفاوت هستند، بله می تواند سوال کند چرا سلسله اعداد به وجود آمده است. پاسخ آن هم به فیاضیت الهی بر می گردد. در خدای متعال هیچ گونه بخلی راه ندارد و اگر شرایط تحقق موجودی باشد، افاضه فیض به او صورت می گیرد.

اکتفاء به خلقت معصومین

سوال دیگری که ممکن است شکل بگیرد این است که آیا اگر فرض کنیم که انسان ها منحصر در معصومین باشند آیا در میان آنها کثرت طولی و کثرت عرضی قابل تحقق هست یا نه؟ پاسخ مثبت است کما اینکه فرمود: «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض». روشن است که در میان انبیای الهی و معصومین کثرت طولی وجود داشته است. کثرت عرضی هم هست که ملاک آن به تفاوت مکان و زمان و خصوصیات جسمی آنها یعنی ماهیات بر می گردد. با این بیان، سوال کننده می گوید: چرا با وجود این امر، خداوند به همان معصومین بسنده نکرد تا دیگر نیازی به این دستگاه شریعت و نبوت نباشد؟

نکته: بحث ظرفیت های مختلف مربوط به ماهیات است و الا اعطا الهی تفاوتی نمی کند، خدای متعال فیاض علی الاطلاق است و به همه اعطا می کند، اما این موجودات هستند که به جهت تفاوت وجودی خویش، فیض های متفاوتی را دریافت می کنند. سوال کننده دو باره می گوید: این ظرفیت ها و تفاوت ها را چه کسی داده است؟ روشن است که اینها را نیز خداوند داده است. ظرفیت های مختلف من جانب الله است، اکنون سوال می شود: پس چرا قابلیت ها را متفاوت قرار داده است؟ به عبارت دیگر اختلاف فعلیت ها، ریشه در اختلاف در قابلیت ها دارد و سوال می شود چرا قابلیت ها متفاوت اعطا شده است؟ این قابلیت ها که از جنس عدم نیستند و الا عدم که نمی تواند ظرف دریافت وجود باشد.

راه حلی دیگر در پاسخ

در پاسخ به این سوال از جهت هایی می توان وارد شد، اما می توان به گونه ای بحث را طرح کرد که سوالات کمتری پیش آید. در بحث وجود ذهنی، شهید مطهری می فرماید: فلاسفه گفته اند: برای شی، غیر از وجودی که در خارج دارد، بنفسه وجودی در ذهن است، یعنی عینا آن واقعیت که در خارج است، در ذهن هم هست. این بیان منشا این سوال جدی شده است که چگونه چنین چیزی ممکن است که عین همان وجودی که در خارج است در ذهن هم شکل گیرد؟ اگر چنین است آتش که در خارج می سوزاند در ذهن نیز باید بسوزاند. و یا آب سرد وقتی تصور می شود باید فرد احساس سرما کند. شهید مطهری می فرماید: پاسخ روشن است و آن اینکه مراد از بنفسه در اینجا ماهیت است نه وجود. اما برای اینکه این سوال اینجا نشود بهتر است مساله به گونه ای دیگر طرح شود و آن اینکه بگوییم: ما شک نداریم که مفاهیمی از اشیاء مختلف در ذهن داریم. بحث این است که آیا این مفاهیم که در ذهن است مابازاء خارجی دارند یا ندارند؟ اگر دارند آن وجود بیرونی می شود وجود خارجی و این مفاهیم می شوند وجود ذهنی.

در بحث ما نیز بهتر است به جای مفهوم قابلیت و فعلیت از مفهوم امکان استفاده شود. در این باره سه مفهوم وجود دارد: وجوب، امکان و امتناع. امکان بر چند قسم است که یک قسم آن امکان ذاتی است. امکان ذاتی آن است که ماهیت نسبت به وجود و عدم علی السواء است و به هیچ سمتی گرایش ندارد. اگر ضرورت وجود می داشت، می شد وجوب بالذات و اگر ضرورت عدم می داشت می شد امتناع بالذات. تمام موجودات عالم، امکان ذاتی دارند. تمام ما سوی الله امکان ذاتی دارند.

اکنون سوال می کنیم آیا می توان ماهیاتی را فرض کرد که امکان ذاتی داشته باشد اما وجود پیدا نکرده باشد؟ پاسخ مثبت است، مانند دریایی از یاقوت، یا انسان چند سر. اینها امکان ذاتی دارد اما در خارج وجود ندارد. از اینجا می فهمیم که اگر چیزی امکان ذاتی داشته باشد اما امکان وقوعی نداشته باشد، محقق نمی شود. مثلا تحقق معلول، امکان ذاتی دارند اما اگر علت آن نباشد امکان وقوعی ندارد و محال است. یا مثل اینکه فعلی از فاعل حکیم صورت گیرد که بیهوده باشد مثل اینکه کسی در فصل سرما، کولر و در فصل گرما بخاری روشن کند. این امر امکان ذاتی دارد اما از ظرف فاعل حکیم واقع نمی شود. سوم هم مربوط به جایگاه آن شی در یک مجموعه دارد، مثلا امکان دارد که فرمان ماشین به جای لاستیک و لاستیک جای فرمان باشد، اما برای تحقق این مجموعه امکان وقوعی ندارد.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo