< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1401/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

راز تفاوت ها در عالم موجودات

موضوعی که به مناسب بحث، مورد بررسی قرار گرفت، رمز و راز تفاوت موجودات بود. در این باره سوالاتی مطرح است خصوصا در مورد این تفاوت ها در میان انسان ها و اینکه چرا خداوند از میان انسان ها، عده ای را برگزیده و برای هدایت بشر ماموریت داده است؟ چرا همه انسانها در آن حد وجودی که انبیا هستند قرار نگرفته اند؟ سر این تفاوت چیست و آیا با عدل الهی سازگاری دارد؟ مساله عدل الهی در سه قلمرو بحث می شود: عدل تکوینی، عدل تشریعی و عدل جزایی. بحث ما در اینجا مربوط به عدل تکوینی است. این بحث از قبل نیز مطرح بوده است و فلاسفه در مباحث افعال الهی به آن پرداخته اند. آنچه با عنوان نظام احسن از آن یاد می شود، ناظر به همین بحث است .

شهید مطهری در این باره تبیین شیوا و زیبایی در کتاب عدل الهی بیان کرده است که در جلسه گذشته بیان شد. همچنین گفته شد می خواهیم با یک ادبیات دیگری این بحث را بررسی کنیم. در ابتدا گفته شد موجودات ما سوی الله، یقینا امکان ذاتی داشته اند که موجود شده اند (زیرا ممتنع الوجود امکان وجود ندارد). هر موجودی برای اینکه تحقق پیدا کند باید امکان ذاتی داشته باشد. امکان ذاتی یعنی سلب ضرورت وجود و عدم؛ اگر ضرورت وجود باشد، وجوب ذاتی و اگر ضرورت عدم باشد، امتناع ذاتی است.

سپس گفته شد برای تحقق موجودات، تنها امکان ذاتی کافی نیست، بلکه باید امکان وقوعی نیز وجود داشته باشد و الا شی موجود نمی شود، مانند اینکه برای تحقق معلول، باید علت هم سنخ باشد اما اگر علت باشد اما هم سنخ نباشد، تحقق معلول محال وقوعی دارد، مثل اینکه بی سوادی بخواهد متن شیوایی را بنویسد. یا آن فعل متناسب با غرض و غایت فاعل حکیم نباشد، مثل اینکه در فصل زمستان کولر را روشن کند، یا در زمینی که شوره زار است بذر گندم بکارد.

خدای متعال کمال مطلق و بالذات است و مقتضای فیاضیت، جود و رحمت واسعه او این است که آنچه امکان ذاتی و امکان وقوعی دارد را موجود کند. یکی از جهات امکان، حکیمانه بودن فعل است. بر این اساس می گوییم موجوداتی که در عالم هستند اعم از معصوم و غیر معصوم، همه امکان وقوعی داشته اند که موجود شده اند. فیاضیت الهی اقتضا کرده که به آنها وجود بدهد. اگر خدای متعال دست به تبعیض می زد و برای اینکه تفاوتی نباشد، در فیض بخشی خود امساک می کرد، در این صورت نقص می شد و یا اگر غیر معصومین را خلق نمی کرد، در این صورت تبعیض در افاضه می شد. امر این موجودات آن است که یا باشند و متفاوت باشند، و یا نباشند. اما اینکه باشند و متفاوت نباشند ممکن نیست. این مانند این است که بگویید هم سلسله اعداد باشند و هم متفاوت نباشند.

در خدای متعال نه بخل و نه جهل و نه ناتوانی وجود دارد و لذا محدودیتی ندارد و آنچه امکان وقوعی داشته باشد را از فیض خویش بهره مند می کند. بنابراین فرض دیگری وجود ندارد.

«جهان چون چشم و خط و خال و ابرو است     که هر چیزی به جای خویش نیکو است»

نکته:

یکی از قواعد کلامی، قاعده عدل و حکمت است. قاعده کلامی مانند قواعد فقهی است، یعنی همان طور که در فقه، مساله فقهی خاص است اما قاعده آن است که در چند باب و مسائل گوناگون از آن استفاده می شود، مثل قاعده لاضرر و یا قاعده میسور، در علم کلام نیز قواعدی وجود دارد که در ابواب مختلف کارآیی دارند. یکی از این قواعد عدل و حکمت الهی است.

نارسایی علم بشر

انسان که دارای قوه عقل و تفکر است، می داند که پاره از مسایل را می داند اما بسیاری از مسایل جهان را نمی داند. انسان منصف و دانشمندان بزرگ به همین مساله اذعان دارند. در مورد افلاطون نقل شده است که می گفت: اگر مرا متهم به خودخواهی نمی کردند، می گفتم به جای رسیده ام که می دانم نمی دانم.

عقل می تواند موارد امکان ذاتی را تشخیص دهد، زیرا می گوید هر چیزی که امتناع ذاتی نداشته باشد امکان ذاتی دارد، اما درباره اینکه چه چیزی امکان وقوعی دارد، عقل قادر به فهم موارد آن نیست. ما در عین اینکه می دانیم، خیلی چیزها را نمی دانیم.

می گویند: فردی زیر درخت گردو خوابیده بود و یک مرتبه چشمانش به گردوهای روی درخت افتاد. در آن طرف هم بوته های خربزه را می دید، پیش خود گفت: خدایا کارهای تو هم عجیب است! برای گردو به این کوچکی، این درخت به این بزرگی را ساخته ای و برای خربزه به این بزرگی، آن بوته کوچک را. در همین افکار بود که یک مرتبه گرویی از درخت افتاد و به سر او برخورد کرد. گفت: خدایا غلط کردم، همین کاری که تو کردی درست است، اگر خربزه ها آن بالا بود و به جای گردو بر سر من می خورد اکنون مرده بودم.

انسان منصف می داند که چنین علم احاطی به عالم ندارد تا در برابر جایگاه موجودات در خلقت اعتراض کند و طرح بهتری را ارائه دهد. یکی از زنادقه از مصر خدمت امام صادق (ع) در مکه رسید. ائمه اطهار (ع) به قدری بزرگوار بودند که افراد هر شبهه ای داشتند به خودشان جرئت می دادند که سوال کنند. او آمد و مهلت نداد طواف امام (ع) تمام شود و همان جا خدمت امام رسید و شانه اش را به امام زد و گفت سوال دارم. امام در همان جا یک جواب فوری دادند و گفتند: اسم تو چیست؟ گفت: عبدالملک، امام فرمود: آن ملکی تو بنده او هستی، در آسمان است یا در زمین؟ نتوانست جواب دهد، و برگشت و به رفقایش گفت. به او گفتند به او بگو بدون اینکه اسم مرا سوال کنی، جواب مرا بده. دوباره نزد امام آمد و امام فرمود: بعد از طواف بیا تا با هم صحبت کنیم. وقتی خدمت امام رسید مطالبی رد و بدل شد. از جمله امام از او سوال کرد: تو از آسمان ها چقدر اطلاع داری؟ گفت: هیچ. فرمود: درباره درون زمین چه می دانی؟ گفت: هیچ. فرمود: از شرق و غرب عالم چه خبرداری؟ گفت: خبری ندارم. امام به او فرمود: اما من از آسمان ها و زمین و شرق و غرب عالم خبر دارم و بعد فرمود: «لیس للجاهل حجه علی العالم یا اخا اهل مصر». کسی که نمی داند بر کسی که می داند حجتی ندارد. جهل زورش به علم نمی رسد و حقیقت قضیه چنین است.

ما یقین داریم که خدای متعال بر اساس دلایلی که در صفات الهی بیان شده دارای کمال مطلق است و همه چیز را از روی حکمت خلق کرده است بدون اینکه از جهت علم یا قدرت نقصی در او باشد. ما در مورد مصادیق وقوع اجزاء عالم علمی نداریم اما یقین داریم همه اینها مطابق علم و حکمت الهی بوده است. بنابراین باید بگوییم نظام عالم، نظام احسن است و ما علم به آن نداریم.

اظهار نظر بدون آگاهی

عجیب است، بعضی ها بدون اینکه آشنایی کاملی به معارف دینی داشته باشند سخنانی در آن حوزه می زنند که باعث تعجب انسان می شود. سروش در جایی می گوید: اصل اولیه در احکام اسلام این است که متغیر و زمان مند هستند، مگر آنچه خلاف آن ثابت شود. بعد می گوید: من می دانم که سخن من بر خلاف همه علمای اسلام است. از وی می پرسیم: مگر شما چقدر اسلام شناس هستید؟ چطور اگر در رشته های که شما کار می کرده اید و عمر و وقت گذاشتید کسی اظهار نظر کرد، اعتراض می کنید، اما در باره دین که صرفا مطالعه داشته اید اینگونه اظهار نظر می کنید؟ یا سروش اخیرا اصل وجود شیطان را منکر شده و گفته است: ما هستیم و نفس اماره و چیزی به نام شیطان وجود ندارد. عجیب است که وی چگونه این همه آیاتی که درباره شیطان و جن بیان شده است را توجیه می کند. وی در استدلال بر مدعای خویش گفته است: مگر می شود خداوند موجودی را خلق کند که مردم را فریب دهد تا جهنم بروند؟ می گوییم نفس اماره نیز آدم ها را به جهنم می برد، و این نفس بدتر از شیطان است. روز قیامت شیطان می گوید من که بر شما تسلطی نداشتم و تنها شما را دعوت کردم، انبیاء نیز شما را دعوت کردند، کور شدید به سراغ انبیا نرفتید.

نکته: یک نگاه ساده وجود دارد که گمان می کنند در نظام خلقت ابتدا موجودات به وجود آمده اند بعد جایگاه هر کدام تعیین شده است. گویی که تکوینا در نظام خلقت دو کار انجام می شود: ابتدا خلقت است و سپس تعیین جایگاه آنها، در حالی که اینگونه نیست. جعل و جایگاه موجودات در نظام خلقت یک چیز است، مانند تفاوت عدد سه و چهار است، که هویت آنها همین جا است.

متفاوت بودن احکام تشریع و جزاء نسبت به انسان ها

آیا افرادی که تکوینا متفاوت هستند، تشریعا و جزائا یکسان هستند؟ پاسخ منفی است. مثلا کسی که در منطقه خوش آب و هو است با کسی در غیر آن است، در حوزه تشریع و پاداش ها متفاوت هستند. و یا بار مسئولیت کسانی که توانمندتر هستند نسبت به دیگران متفاوت است. در روایت آمده است در روز قیامت 70 نفر جاهل بخشیده می شوند تا یک نفر عالم بخشیده شود. یا مثلا شخص کند ذهنی که می خواهد قرآن را حفظ کند، با کسی که کسی یکبار بخواند حفظ می شود، در اجرشان برابر نیستند. در روایتی امام صادق (ع) فرمود: «نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا وَ ذَلِكَ أَنَّا صَبَرْنَا عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ صَبَرُوا هُمْ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُون‌»[1] . کلمه «صبّر» مبالغه در صبر است. حضرت می فرماید: صبر ما خیلی زیاد است اما شیعیان ما از ما صابر تر هستند، زیرا آنها با اینکه نمی دانند صبر می کنند. البته روشن است که بیان یک مزیت خاص برای شیعیان است، یعنی از این زاویه، شیعیان دارای مزیت هستند و اجر بیشتری می برند اما معصومین در مساله درجه خلوص و مسئولیت و نیز جهات دیگر دارای مزیت و برتری هستند.

در عدل تشریعی همین کسانی که دارای مشکلات جسمی هستند، یک سری مسئولیت ها از آنها برداشته می شود و یک سری مسئولیت برای دیگران و حکومت گذاشته می شود. ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo