< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1401/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

اشکال دیگر: عمومی نبودن پیامبری

موضوع بحثی که در جلسه قبل بیان شد، بررسی اشکالی بود که بر نظریه رسمی در باره نبوت بیان شده است. نظریه رایج بیان می کند خداوند برخی انسان ها را برای هدایت بندگان برگزیده تا برنامه های هدایتی را به آنها برساند. نویسنده کتاب مسیر پیامبری معتقد است پیامبران ماموران الهی نبودند و گزینشی انجام نگرفته است، بلکه آنان افراد مصلحی بودند که در صدد اصلاح جامعه خود بر آمدند. وی بر نظریه رایج اشکالاتی بیان کرده است که یکی از آنها در جلسات گذشته بیان شد. اکنون به دومین اشکال وی می پردازیم.

اشکال دوم ایشان این است که اگر نبوت برگزیدگی الهی باشد، باید از نظر مکان و زمان نتوان جایی را پیدا کرد که نبی از جانب خداوند فرستاده نشده باشد، در حالی که واقعیت های تاریخی بر خلاف آن است. خود قائلین به نبوت نیز قبول دارند که دوران هایی بوده است که از جانب خداوند پیامبری نیامده است و آن را دوران فطرت گویند. نبود پیامبر در این دوران، تبعیض و بر خلاف عدالت است. در مورد مکان ها نیز این عمومیت وجود نداشته است و جوامعی وجود دارد که در میان آنها پیامبری نیامده است و این نیز بر خلاف مقتضای بعثت انبیاء و قاعده لطف است.

ارزیابی و نقد

در پاسخ به این اشکال به چند سوال باید پاسخ داده شود:

1. اولا لطف چیست و مراد متکلمان اسلامی از قاعده لطف چیست؟

2. به چه دلیل لطف واجب است ؟

3. نسبت لطف با نبوت چیست؟ آیا قاعده لطف اقتضای نبوت را دارد و بدیل و جایگزینی برای نبوت وجود ندارد؟

4. آیا قاعده لطف، عمومیت نبوت را اقتضا می کند و معنای آن چیست؟ آیا معنای آن این است که در همه زمان ها و مکان ها باید نبی مبعوث شده باشد و یا معنای دیگری دارد؟

معنای لطف

لطف چیست؟ لطف صفت فعل الهی و به این معنا است که آنچه در زمینه هدایت انسان ها نقش دارد و موثر است تا به حد اجبار نرسد، به آنها اعطا شود.

موضوع لطف، مکلفین است و مراد از آن عموم انسان ها نیست، یعنی شامل کسانی که خلل عقلی دارند و یا شامل کودکان نمی شود. آری لطف به معنای دیگر، عموم موجودات را در بر می گیرد، اما آنچه در اینجا مورد نظر ما است همان اصطلاح کلامی لطف است که مربوط به مکلفان است.

متکلمان تکلیف الهی که همان بایدها و نبایدهای است را دو گونه دانسته اند: تکالیف عقلی و تکالیف سمعی (نقلی). تکالیف عقلی آن است که عقل انسان مستقلا آنها را می فهمد. البته معنا آن این نیست که عقل آنها را ایجاد می کند زیرا اساسا مبدا تکلیف جز خدای متعال نیست، بلکه کار عقل کشف آن تکالیف الهی است. اینها را مستقلات عقلیه گویند.

همه کسانی که سه شرط تکلیف یعنی بلوغ، عقل و قدرت را دارند مکلف بوده و از سوی خداوند برای آنها بایدها و نبایدهایی تشریع شده است. راه آگاهی از این تکالیف دو چیز است: عقل و نقل. همان طور که متکلمین گفته اند تکالیف سمعی (نقلی)، برای تکالیف عقلی لطف هستند.

در بحث ما نیز نبی و رسول از آنجا که سبب وصول تکالیف سمعی به مکلفین می شوند از این جهت لطف برای آنان هستند. نبی از جهت دیگری نیز و آن جنبه های انذار، تبشیر، امر به معروف و نهی از منکر، نظارت و مانند آن است. بنابراین نبی از دو جنبه لطف است: یکی اینکه پیامهای الهی را به بندگان می رساند که از این جهت سببت در لطف دارد و دیگر جنبه لطف به صورت مستقل است.

کلمه لطف در آیات و روایات و ادعیه، گاه صفت ذات و گاه صفت فعل است و معنای آن از لطف اصطلاحی در کلام متکلمین وسیع تر است.

وجوب لطف بر خداوند

بعد از روشن شدن معنای لطف، اکنون این سوال مطرح می شود که آیا این لطف که فعل الهی است بر خداوند واجب است یا نه؟ مراد از وجوب در اینجا به این معنا نیست که کسی چیزی را بر خداوند واجب کرده است، بلکه به معنای وجوب بالقیاس است، مانند اینکه اگر ولد باشد، واجب است که والد هم باشد و یا اگر علت تامه باشد، واجب است که معلول هم باشد. در مورد خدای متعال هم از آنجا که او حکیم است، قطعا فعلی که از او صادر می شود هم حکیمانه است. بنابراین معنای اینکه لطف بر خداوند واجب است این است که لازمه حکمت او انجام فعل حکیمانه است، نه اینکه وجوب از بیرون بر او تشریع شده باشد. قضاوت عقل در اینجا از باب کشف است نه جعل، به این معنا که کار عقل ادراک است نه تشریع و جعل. متعلق ادراک عقلی گاهی هست و نیست ها و گاه باید و نباید است.

قرآن کریم در این باره می فرماید: ﴿کتب ربکم علی نفسه الرحمه﴾ یعنی به مقتضای کمال ذاتی الهی، رحمت از او ناشی می شود. در آیه ای دیگر می فرماید: ﴿ان لنا للهدی﴾. بر این اساس لطف بر خداوند واجب است زیرا او فاعل حکیم است.

عمده متکلمین منشا لطف را حکمت دانسته و بیان کرده اند که غرض از تکلیف، رساندن انسان به مصلحت است البته به حدی که به اجبار نرسد. اکنون سوال این است که آیا با نگاه پیشینی ما می توانیم همه مصادیق لطف الهی را تشخیص دهیم؟ پاسخ منفی است، زیرا امکان فهم تفصیلی مصادق لطف الهی برای ما میسور نیست. آنچه ما در اینجا می توانیم حکم کنیم طریق پسینی است به این معنا که بگوییم آنچه خدای متعال در حق بندگان انجام داده است لطف است.

در مورد نبوت نیز باید دانست که راهی برای بشر برای دریافت پیام های الهی جز نبوت نیست. نبوت در عرض، بدیلی ندارد، زیرا فرض این است که وحی مستقیم به بشر امکان پذیر نیست و غیر از وحی هم راهی وجود ندارد، بنابراین تنها راه آن نبوت است. اما از جهت طولی، نبوت بدیل و جایگزین دارد و آن اوصیاء انبیا هستند.

بر اساس آنچه گفته شد اشکالی که با عنوان فطرت از آن یاد می شود مرتفع می شود، زیرا هر چند در این دوران انبیاء حضور نداشتند، اما اوصیاء ایشان بودند و اینگونه مسیر پیامبری ادامه داشته است. ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo