< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1401/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

وجود شبهات عاملی در گسترش و تعمیق معارف و علوم

بررسی تاریخی نشان می دهد که بیان شبهات مختلف در طول تاریخ از سوی مخالفان، سبب شده است که مباحث معرفتی گسترده تر و عمیق تر شود و این بخاطر تلاش هایی بوده است که عالمان برای پاسخ گویی به آن شبهات به کار گرفته اند. مثلا قاضی عبدالجبار معتزلی، یک جلد از کتاب خود «المغنی» را به مساله امامت و نقد عقاید شیعه در این باره پرداخته است. سید مرتضی نیز کتاب گرانسنگ «الشافی» را در پاسخ به این کتاب نوشت. و یا کتاب «تحفه اثنی عشریه» در رد شیعه توسط عبدالعزیز دهلوی نوشته شد. میر حامد حسین به پاسخ گویی آن پرداخت و کتاب بسیار عمیق و ارزشمند «عبقات الانوار» را نوشت. آیت الله میلانی کتاب ایشان را تلخیص و عربی نمود و به نام «نفحات الازهار» در حدود 20 جلد به چاپ رساند. اگر عبدالعزیرز دهلوی آن کتاب را ننوشته بود، میرحامد حسین این کتاب ارزشمند را نمی نوشت. و یا فضل بن روزبهان اشعری در نقد کتاب «نهج الحق» علامه حلی، کتابی با نام «نهج ابطال الباطل» نوشت. مرحوم قاضی نورالله شوشتری در پاسخ گویی به آن کتاب «احقاق الحق» را نوشت و بعد توسط مرحوم مرعشی نجفی این کتاب تعلیقه زده و تکمیل شد و با عنوان مجموعه گرانقدر موسوعه در امامت چاپ شد. مرحوم مظفر هم کتاب «دلائل الصدق» را در رد فضل بن روبهان نوشت.

در زمان معاصر هم قبل از انقلاب مارکسیست ها مباحث جذابی را مطرح کرده و در مقابل تفکر سرمایه داری و برده داری، شعار دفاع از حقوق کارگر را سر دادند و عده ای از جوانان را جذب خود کردند. این گروه به نام توده ای ها و فدائیان خلق شکل گرفتند. برخی نیز که گرایش سوسیالیستی داشتند و خود را مومن می دانستند گروه مجاهدین خلق را شکل دادند. اینان می گفتند اسلام دین مبارزه نیست و تنها برای عبادت خوب است. علامه طباطبایی برای نقد این مکتب، مباحث اصول فلسفه رئالیسم را نوشتند و شهید مطهری نیز آن را شرح کردند و کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشتند.

همچنین دکتر عبدالکریم سروش نظریه ای را با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت مطرح کرده و گفتند معرفت دینی ثابت نیست و اگر بخواهیم اسلام را عصری عرضه کنیم باید بگویم دین ثابت است اما فهم از آن نسبی و دارای سیلان است. در مقابل این نظریه پاسخ هایی داده شد که از جمله آنها کتاب «شریعت در آینه معرفت» اثر آیت الله جوادی بود. دکتر سروش سپس یک قدم جلو رفته و گفت علاوه بر فهم دین، خود دین هم بشری است و آسمانی نیست و متناسب با عرف بوده و به همین خاطر با تغییر عرف، احکام دین هم ثبات ندارد. در اینجا نیز در پاسخ مباحثی مطرح شد که از جمله شاخص ترین آنها مقالاتی است که آیت الله سبحانی نوشتند.

در بحث ما نیز مساله عمومیت نبوت قبلا مطرح بوده است، اما به این گستردگی که الان طرح می شود از سوی کسی طرح نشده است. اگر چنین شبهه ای مطرح نمی شد این مباحث نیز طرح نمی گردید.

نباید نسبت به شبهاتی که مطرح می شود بی تفاوت بود. اینها بارهایی است که زمین مانده است و وظیفه ما است که آنها را بر اساس آموزه های دینی پاسخ دهیم. در روایتی از رسول گرامی اسلام (ص) آمده است: « إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلَّا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِين‌».[1]

جلوی نظر افراد را نمی شود بست و نمی توان بر فکر آنها قفل زد، بلکه باید این تهدیدها را با مدیریت صحیح به فرصت تبدیل کرد. امام راحل وقتی آمریکا رابطه خود را در ابتدای انقلاب با ما قطع کرد فرمودند: ما نگران این مساله نیستیم. اگر در طول این دوران، آمریکا به ما خدمتی کرده باشد، همین است که رابطه خود را با ما قطع کرده است.

یک محقق مصری در تحقیق خود وضعیت قبل از انقلاب ایران را با وضعیت مصر در آن دوران مقایسه کرده است و بیان می کند ما این چند ساله تحت حمایت صد در صد آمریکا بوده ایم اما ایران دچار تحریم شدید آنها بوده است. اکنون آنها کجا ایستاده اند و ما در کجا قرار داریم. این پیشرفت هایی که در ایران رخ داده است بدان خاطر بود که ملت ایران فهمیده است که باید روی پای خود بایستد. برخی کشورهای اطراف را می بینید که از نظر ظاهری خیلی لوکس هستند اما توجه ندارند که همه وسایل آنها وارداتی است و این هیچگاه ارزشی ندارد.

کشور ما هر چند دارای مشکلاتی است اما اگر یک مدیریت قوی در سطوح اجرایی آن حاکم می بود، پیشرفت هایی که اکنون در بخشی حوزه ها رخ داده است در همه حوزه ها رخ می داد. ممکن است سوال شود آیا مشکلات ما ریشه در داخل دارد یا خارج؟ آیا تحریم ها عامل اصلی مشکلات کشور است یا سوء مدیریت؟ اگر با نگاهی فرا جناحی مساله را مورد نظر قرار دهیم می یابیم که واقعیت این است که درصد عامل داخلی در این مشکلات بیش از عامل خارجی است، زیرا در قسمت هایی که سوء مدیریت نبوده و تحت اشراف رهبری انجام شده است، همین مشکلات بوده اما پیشرفت های بسیار خوبی شده است.

عمومیت نبوت و پیامبری

در بحث عمومیت مکانی چند نکته بیان شد و گفته شد آنچه مسلم است، عمومیت پیام های نبوی و وحیانی است، یعنی هیچ نقطه ای از زمین نیست که مشمول پیام های پیامبرانه نباشد. این پیام ها برای همه آمده است و این ماموریت پیامبر است که آنها را به دیگران برسانند اعم از اینکه خودش حضور پیدا کند یا نمایندگان خویش را بفرستد.

سوال: آیا تعداد پیامبران باید به قدری باشد که پیام را به صورت مستقیم به مردم برساند یا لازم نیست؟ گفته شد چنین چیزی لازم نیست زیرا طبق قاعده کلی عقلی اگر چیزی بدیل و جایگزین داشته باشد، وجوب آن تخییری است، و اگر بدیل ندارد وجوب آن تعیینی خواهد بود. اصل نبوت چون بدیلی ندارد (زیرا عقل انسان توانایی درک همه بایدها و نبایدهای لازم در سعادت خود را ندارد)، پس وجوب آن تعیینی است، اما در مورد کیفیت ابلاغ پیام ها، بدیل هایی وجود دارد.

ممکن است گفته شد اگر پیام های الهی به صورت مستقیم و توسط خود نبی به مردم رسانده شود، اطمینان بیشتری حاصل می شود. گفته شد از آنجا که پیک های پیامبر توسط او و با نظارت معصومانه او صورت گرفته است، مشکلی در ابلاغ آنها ایجاد نمی شود و اطمینان بالایی به آن حاصل می شود.

باز ممکن است گفته شود اگر تعداد پیامبران بیشتر می بود، از جهت سرعت رسیدن پیام به مردم با جایی که این پیام ها با واسطه فرستاده شود مساله متفاوت بود.

این مساله درست است اما طبق قاعده ای که بیان شد اگر چیزی امکان ذاتی داشته باشد و واقع نشده باشد به این معنا است که امکان وقوعی نداشته است. پیامبر از آنجا که دارای قدرت اعجاز است می تواند، این پیام ها را اعجاز گونه به مناطق دیگر برساند و چون چنین نکرده است نشان می دهد که امکان وقوعی آن نبوده است.

آیا عقل ما می توانند به صورت پیشینی حکم افعال الهی را بفهمد؟ نه نمی تواند، البته پسینی به آن حکم می کند. در اصول فقه یک قاعده ملازمه اصل و فرع مطرح است. طبق قاعده اصل «کلما حکم به العقل حکم به الشرع» است. در ملازمه فرع «کلما حکم به الشرع حکم به العقل» است. البته درست آن است که به جای کلمه «شرع»، کلمه «وحی» گفته شود، زیرا خود عقل نیز جزء شرع است. توضیح اینکه تشریع احکام، فعل الهی است و فاعل شریعت تنها خدای متعال است و دومی ندارد. این مطلب مقتضای توحید در تشریع است. برای اینکه تشریع الهی به بشر برسد دو کانال و طریق وجود دارد: یکی عقل و دیگری وحی است. عقل مقدم بر وحی است زیرا تا وقتی عقل نیامده باشد، جایی برای وحی نمی ماند.

بر اساس ملازمه فرع، هر چیزی که شارع مقدس به آن حکم کند، عقل نیز به آن اذعان می کند، یعنی عقل می گوید آنچه شارع گفته است، حکمی صحیح و مورد تایید من است. این حکم پسینی است، همان که ابن سینا در مساله معاد جسمانی بیان کرد. ایشان در آنجا فرمود: عقل نمی توان جسمانی بودن معاد را اثبات کند، اما همین عقل، پیامبری را ثابت کرده است و اکنون صادق مصدق گفته است معاد جسمانی داریم، عقل نیز آن را می پذیرد. این را حکم عقل مع الواسطه گویند.

نکته: اگر منهج و روش ما عقلی و برهانی باشد، با دلیل استقرائی نمی توان آن را خراب کند، اما اگر روش ما استقرایی باشد، با دلیل استقرایی می توان آن را زیر سوال برد.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo