< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1401/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

عمومیت نبوت و پیامبری

سخن در باره عمومیت نبوت و پاسخ به اشکال نویسنده کتاب مسیر پیامبری در این باره بود. مساله عمومیت نبوت مورد اتفاق همگان است و این سخن مرحوم خواجه نصیر، خلاصه کلام همه آنان است که فرمود: «دلیل الوجوب یعطی العمومیه». محل سخن در معنای عمومیت است. گفته شد عمومیت دو جهت زمانی و مکانی دارد. از جهت زمانی همان طور که ثابت شد مقتضای رحمت الهی این است که هادی معصوم از ابتدا تا آخر بر روی زمین وجود داشته باشد. از نظر مکانی نیز گفته شد مراد از عمومیت نبوت این است که پیام های نبی متناسب با ماموریت آن نبی باشد. یک پیامبری قلمرو هدایتی محدودی دارد مانند حضرت یونس (ع) و حضرت لوط (ع) و پیام های او نیز اختصاص به همان محدوده مکانی دارد و یک پیامبر دعوت جهانی دارد و پیام های او نیز عام و فراگیر است.

مراد از عمومیت این نیست که شخص نبی عمومی باشد، بلکه مراد عمومیت دعوت ایشان است، و تحقق این امر گاه به حضور نبی و گاه فرستادگان ایشان صورت می گرفته است. بر این اساس اگر کسی بخواهد عمومیت را نقض کند باید این معنا را نقض کند.

سوال: آیا عمومیت پیام نبوت محقق شده است؟ پاسخ مثبت است و مقتضای دلیل عقلی همان است. و کسی که مخالف آن است باید دلیل اقامه کند. اگر هم کسی بگوید در مکانی آثار نبی یافت نشده است، این نقض نمی باشد. در این باره چند نکته قابل توجه است:

1. نکته اول اینکه احتمال اینکه موانع بشری جلوی رسیدن پیام به آن منطقه را گرفته باشد وجود دارد و یا ممکن است پیام به آن جا رسیده باشد اما مزاحم آن دعوت را برداشته است. این سوال نیز که کسانی که در این مکانها بوده اند، به خاطر تاخیر و وجود موانع از پیام ها محروم مانده اند، پاسخ داده شد که خدای متعال برای آنها جبران می کند.

(رزمنده وقتی می تواند خوب دفاع کند که بر رزمندگی خود خوب مسلط باشد و الا کار به پیش نمی برد و چه بسا گل به خودی بزند. در مسائل کلامی نیز کسی که در مقام دفاع از دین بر می آید باید خوب به مبانی آن مسلط باشد و الا ضربه می زند).

2. طبق قاعده اگر مطلبی یقینی داشته باشد، چیزی که احتمالی است نمی تواند آن را نقض کنند. بر همین اساس استقراء زمانی می تواند به عنوان نقض بکار رود که دلیل ما خود استقرائی باشد، اما اگر دلیل عقلی یقینی است، استقراء ناقص هرگز نمی تواند آن را رد کند.

3. نکته سوم اینکه روش تجربی می تواند بگوید تحقیق کردم و یافتم و یا بگوید تحقیق کردم و نیافتم که هست و یا نمی دانم، اما نمی تواند بگوید تحقیق کردم و یافتم که نیست، زیرا همان طور که گفته شد عدم توسط ابزارهای حسی قابل یافتن نیست.

تقدم مقوله احساسی و ادراکی

نکته دیگر اینکه وقتی یک نفر در مقوله ای تجربه و تخصص دارد و عملا وارد این عرصه شده است، در مورد او یک مقوله احساس و یک مقوله ادراک مطرح است. اگر مقوله احساس را در نظر بگیریم، کسی که بیرون گود است نمی تواند بگوید من آن احساس را درک می کنم. مثل اینکه کسی بخواهد احساس هنرمندی و یا شاعری را بیان کند در حالی که هرگز آن را درک نکرده است. روشن است که سخن کسی که هنرمند و شاعر است و آنها را احساس کرده است بر کسانی که چنین احساسی نداشته اند مقدم است.

مقوله دوم از مقوله ادراک است، مانند آیین شعر گویی و هنرمندی. این ادراک ها دو حالت دارد: یک وقت قوانین آن هنر شناخته شده است. در اینجا ممکن است کسی که آن قوانین را می داند نسبت به کسی که تنها احساس آن را دارد بیشتر بداند، اما اگر آن قوانین هنوز شناخته شده نیست و پسینی است و ما بخواهیم با آن قوانین آشنا شویم، روشن است که سخن کسی که مهارت در این کار دارد نسبت به کسی که تازه وارد است مقدم است. سخن ما در نبوت نیز از همین مقوله است. پیامبر اکرم (ص) فارق از ویژگی عصمت و برگزیدگی، درباره دعوت خود سخن می گوید و نیز درباره کسانی که شبیه او دارای دعوت بوده اند، سخن می گویید. روشن است که سخن او نسبت به کسانی که چنین اطلاعاتی ندارند مقدم است.

علاوه بر اینکه کلام پیامبر نسبت به پیامبران سابق، مطابق همان مطالب تاریخی است و اگر خودمان هم از نظر تاریخی مساله پیامبران را مورد بررسی قرار دهیم می یابیم که برخی از آنها مربوط به محدوده خاصی بوده و برخی جهانی بوده اند.

آنچه تا کنون بیان شد با غمض عین از مقوله عصمت نبی است، اما آیا می توان بر اساس عصمت نبی نیز در این باره سخن گفت؟ پاسخ مثبت است. بله در مساله قبلی که اثبات برگزیدگی پیامبر بود، استناد به عصمت نبی مصادره به مطلوب بود لذا آنجا از باب کسی که پیامبری را تجربه کرده است به سخن نبی استناد شد. اما در اینجا مساله برگزیده بودن پیامبر از جانب خداوند ثابت شده است و الان ما در فرع و گام دوم قرار داریم. وقتی پیامبر مبعوث شده باشد پس طرف وحی است و ادراکات او تنها منشا عقلی و احساسی ندارد، بلکه منشا الهی و وحیانی نیز دارد. اینجا عصمت او هم ثابت می شود و وقتی سخنان ایشان معصومانه باشد کاملا قطعی خواهد بود. هر گاه قول معصوم در حد وسط برهان قرار گیرد، آن برهان یقین آور است. وقتی به دلیل عقلی عصمت ثابت شود، و معلوم شود که این سخن از نبی صادر شده است، در این صورت آن سخن قطعی خواهد بود.

سوال و جواب

سوال: می بینیم که در برخی مناطق جهان اگر نبی مستقیما می بود از جهت دینداری وضعیت بهتری داشتند چرا چنین نشده است؟

همان طور که گفته شد در افعال الهی یک مساله امکان ذاتی و یک امکان وقوعی وجود دارد. به لحاظ امکان ذاتی اینکه در هر مکانی نبی مستقیما فرستاده شود صحیح است، اما اینکه چرا چنین نشده و گزینه های دیگر انتخاب داده شده است به علم و حکمت الهی بر می گردد. ما چون احاطه به علم الهی نداریم نمی توانیم در تعیین این گزینه ها اظهار نظر کنیم. بله اگر تنها یک گزینه متعین بود مانند اصل ارسال پیامبر، در اینجا عقل حکم می کرد که باید خداوند انبیا را برای هدایت بشر بفرستد، اما در وجوب تخییری که گزینه های مختلفی امکان دارد، عقل نمی تواند حکم به تعیین یکی از آنها کند.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آینده بیان می شود

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo