< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1401/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

توجیه نویسنده در نقد عمومیت نبوت

تاکنون درباره نبوت از نظر زمانی و مکانی مباحث مفصلی مطرح شد. گفته شد همان دلیلی که نبوت را اثبات می کند، همان دلیل عمومیت نبوت را نیز اثبات می کند.

در کتاب مسیر پیامبری، نویسنده معتقد است که پیامبری خاستگاه الهی نداشته است و اینگونه نبوده که پیامبران را خداوند مبعوث کرده باشد، بلکه آنان کسانی بودند که نسبت به نابسامانی ها جامعه نگران بودند و در خود نیز این توانمندی را می دیدند که بتوانند این مشکلات را برطرف کنند. وقتی احساس می کردند که شرایط فراهم است موضع خود را اعلام می کردند.

وی دیدگاه رایج را رد کرده و در توجیه دیدگاه خود می گوید: «نگارنده معتقد است پیامبر برگزیده و فرستاده ی خدا نیست، بلکه انسانی است در جستجوی خدا که مسیر تا خدای خود را، خویشتن پیموده است. بر اساس این دیدگاه به این سوال که چرا در همه ی زمانها و مکانها پیامبر فرستاده نشده است، می توان پاسخی واقع بینانه داد. در هر جا و هر زمانی که انسانی مجموعه ی شرایط را برای دعوی پیامبری و تأسیس یک دین و آیین داشته است، دعوی پیامبری نموده و دینی را بنیان نهاده است. بر اساس دیدگاه نگارنده نمی توان پرسید که چرا خداوند برای همگان پیامبر نفرستاده است. پیمودن مسیر پیامبری و بنیان نهادن ادیان، کاری بشری است».[1]

پاسخ

درباره این سخن چند نکته بیان می شود:

1. از مباحث قبل روشن شد که عمومیتی که نویسنده آن را درباره نبوت نفی کرده، از سوی طرفداران نظریه مشهور نیز رد شده است. آنان نیز به عمومیت به معنای اینکه در هر مکان و زمانی باید نبی باشد معتقد نیستند، بلکه می گویند مقتضای برهان عقلی این است که در همه زمان ها حجت الهی باشد که یک مصداق آن انبیاء و مصداق دیگر آن اوصیا است. از جهت مکانی نیز عمومیت نبوت این است که هدایت پیامبرانه در همه جا باشد. نویسنده اگر بخواهد کلام مشهور را رد کند باید دلیلی بر نقض این بخش بیاورد که نیاورده است.

همان طور که گفته شد قاعده منطقی این است که اگر کسی ادعایی دارد ابتدا باید آن را اثبات کند همان گونه که ما درباره عمومیت نبوت ادعا داشته و آن را به دلیل عقلی و نقلی اثبات کردیم. در گام بعد اشکالاتی که مطرح شده را پاسخ می دهد. با حفظ این مبنا، نویسنده اشکال کرده است و چون در مقام اشکال است باید دلیل اقامه کند و چنین دلیلی وجود ندارد.

مراد از عمومیت نبوت، عمومیت پیام است و انبیا دو دسته اند: برخی نبوت جهانی داشتند و عده ای دعوتشان منطقه ای بوده است. برای نقض این عمومیت دو کار باید انجام شود: یکی اینکه دلیلی اثبات کند که عده ای از مردم در قسمتی از کره زمین زندگی می کردند و خداوند آنها را از لطف خویش محروم کرده است. و یا بگویند درست است که همه مقصود هدایت بوده اند اما پیام به آنها نرسیده است. صورت اول که صحیح نیست و نقض در ربوبیت است که محال است. صورت دوم نیز قابل اثبات نیست زیرا می پرسیم چه دلیلی دارید که می گوید پیام های الهی به این جامعه نرسیده است.

در توضیح گفته شد نظام هدایت تشریعی الهی همانند نظام تکوینی الهی است، یعنی هدایتی که خداوند در تکوینی دارد در تشریع هم دارد و این دو یکسان است، بنابراین همان طور که هدایت تکوینی تدریجی است، هدایت تشریعی نیز تدریجی و زمان بر است و همان طور که در هدایت تکوینی گاه موانع وجود دارد و گاه عوامل مخرب ورود پیدا می کند، در هدایت تشریعی نیز گاه موانعی جلوی رسیدن پیام را می گیرد و گاه پیام می رسد اما توسط عوامل مخرب، برچیده می شود. اکنون می پرسیم شما از کجا می گویید هدایت به جایی نرسیده است؟ ممکن است بگویید بررسی ها نشان می دهد که در آنجا آثار شرک است و هیچ اثری از هدایت پیامبرانه نیست، می گوییم این دلیل نمی شود و مانند آن است که جایی سرسبز بوده باشد و بعد آفت آن را از بین برده باشد و یا موانعی نگذاشته که آن قسمت از سرسبزی بهره منده شود. بنابراین نباید انحرافات و خطاها را به پای این گذاشت که هدایت به آنها نرسیده است.

معرفت پیشینی و معرفت پسینی

معرفت پیشینی دو معنا دارد:

الف) گاه به این معنا است که آن معرفت ما قبل از وحی است، یعنی عقلی است مانند اعتقاداتی که وحی متوقف بر آنها است. اینها اعتقادات دینی است اما قبل از اینکه نقل ثابت شده باشد، مانند اینکه خداوند وجود دارد و عالم و قادر و حی و حکیم است. ب) معنای دیگر معرفت پیشینی یعنی ما قبل حسی است، به این معنا که آن معرفت مبتنی بر حس نیست. در مقابل، معرفت پسینی آن است که صغرای استدلال حسی است، مانند اینکه گفته می شود «حرکت هست». این مقدمه حسی است و کبرای آن که یک قضیه عقلی است چنین است: «هر حرکتی محرکی می خواهد». یا گفته می شود «این پدیده حادث است». این مقدمه حسی است و یا گفته می شود «در این پدیده نظم وجود دارد». این قضیه نیز حسی و تجربی است. این ها را پسینی گویند. دسته دیگر، معرفت هایی است که کاری به حس ندارد و پیشینی هستند، مثلا می گوییم «وجود هست و آن وجود یا واجب الوجود و یا ممکن است». این برهان که به عنوان برهان امکان شناخته می شود، متوقف بر حس نیست و پیشینی است. یا برهان وجودی، که از مفهوم خدا، وجود خداوند اثبات می شود.

بر اساس آنچه گفته شد می گوییم برهان عمومیت نبوت، استقرایی نیست، یعنی عمومیت نبوت از طریق استقرا ثابت نشده است، بنابراین پیشینی است و برهان عقلی دارد.(اعم از اینکه عقلی باشد یا نقلی یعنی ما قبل حس و تجربه است). حال وقتی روش ما برهان عقلی و نقلی و پیشینی باشد، نیافتن، دلیل نقض نیست، بلکه نبودن دلیل نقض است و همان طور که گفته شد هیچ وقت از راه مطالعه حسی و نقل تاریخی و مشاهده نمی توان به نبودن رسید، حداکثر چیزی که می توان گفت است این است که بگوید نیافتیم.

معارفی که در حوزه یافتم هیچ جای دیگر نیافتم.

شهید مطهری در اوایل عدل الهی می فرماید: من بعد از سالها که در حوزه مشغول بودم، از خود پرسیدم: اگر حوزه نمی آمدم چه چیزی را از دست داده بودم؟ اگر بحث تدین و اخلاق است، در جای دیگر هم پیدا می شود، اما معارفی که در اینجا پیدا کرده ام هیچ جای دیگر نیست. اگر هر جای دیگر می رفتم به این معارف نمی رسیدم . اینها را از طریق علامه طباطبایی و صدرالمتالهین و حکمت اسلامی پیدا کردم. اینها در آکسفورد هم نیست، در دانشگاه تهران هم نیست. جای این معارف تنها حوزه است.

باید مرزها را رعایت کرد.

همان طور که ما حق نداریم در حوزه هایی که تخصص نداریم، سخن بگوییم کسانی که در حوزه دین هم تخصص ندارد نباید سخن بگویند. علامه جعفری که با بتراند راسل مکاتباتی دارد در جایی می گوید: اشکال راسل این است که درست است که او در ریاضی و فلسفه سیاسی توانمند است، اما متافیزیک را دست کم گرفته است، در حالی که مسائل متافیزیک اگر مشکل تر از ریاضی نباشد کمتر نیست.

راسل که می خواهد دینداران را مسخره کند می گوید: وقتی مرا به زندان بردن از من اسم و فامیلم را سوال کردند و من جواب دادم. بعد پرسیدن دین تو چیست؟ گفتم: بی دینی، آنها نوشتن دین او بی دینی است. آنها سواد ندارد و خیال می کنند بی دینی هم یک نوع دین است.

راسل و کتاب چرا مسیحی نیستم

راسل کتابی دارد به نام «چرا مسیحی نیستم». در آنجا می گوید: من تا 17 سالگی مسیحی بودم. وقتی از پدرم سوال می کردم آدم را چه کسی خلق کرده است؟ می گفت: خدا. می پرسیدم خدا را چه کسی خلق کرده است؟ جواب درستی نمی داد. از هر کسی سوال می کردم وقتی به اینجا می رسید دیگر جواب نمی داد. بعد که سنم بیشتر شد گفتم اگر همه چیز خدا می خواهد پس خدا هم خدایی می خواهد و اگر می گویید خود خدا دیگر خدایی نمی خواهد، می گوییم همین حرف را درباره طبیعت بزنیم و بگوییم طبیعت هم خدا و خالق نمی خواهد و خودش به وجود آمده است. اگر بشود چیزی بدون علت به وجود آمده باشد، آن چیز همین طبیعت است.

راسل فکر نکرده که علیت و معلولیت بر اساس یک نیازمندی و ملاک است و آن حدوث یا امکان است. راسل خیال کرده که هر موجودی علت می خواهد، در حالی که هر چیزی علت نمی خواهد، بلکه هر چیزی که حادث و ممکن الوجود باشد علت می خواهد. خداوند که واجب الوجود است، دیگر علت نمی خواهد. این از باب تخصیص نیست بلکه از باب تخصص است، یعنی اساسا ملاک نیازمندی به علت در آنجا وجود ندارد.

تبیین نادرست ریشه برخی اشکالات

ریشه بعضی از اشکالات در درست تبیین نشدن مساله است. به همین خاطر گفته می شود علم کلام سه وظیفه دارد: تبیین، اثبات و دفاع. تبیین درست و باز کردن مساله گاه مسائل را به خوبی حل و اشکالات را دفع می کند. به عنوان نمونه شهید مطهری در تبیین ایمان به غیب می گوید: عالم غیب و شهادت یعنی چه؟ آیا مانند این است که ما از قاره آسیا حرکت کرده و به قاره آفریقا می رسیم؟ آیا غیب در عرض عالم است؟ آیا زمین را بکنیم و بکنیم تا به غیب برسیم، یا به آسمان ها برویم و برویم تا به غیب برسیم؟ وی در پاسخ می گوید اینگونه نیست، غیب و شهادت چنین نسبتی با هم ندارند. این ذهن فرعونی است که اینگونه تصور می کند. فرعون به وزیرش هامان گفت: ﴿فَأَوْقِدْ لي‌ يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لي‌ صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى﴾[2] . یا وقتی سفینه یوری گاگاری برای اولین بار به آسمان رفت، از او سوال کردند آیا خدا را آن بالا دیدی؟ گفت: نه. او خیال می کرد که خداوند در آسمان ها مکانی دارد. رابطه غیب و شهادت همانند رابطه نفس و بدن ما است. الان نفس ما در کجای بدن وجود دارد؟ آیا در انگشتان است؟ یا در قلب و مغز؟ خیر. نفس اصلا جسمانی نیست. نفس واقعیتی است که احاطه بر بدن دارد و آن را مدیریت می کند.

 

نظر خدای متعال بیشتر به کیفیت

بنابراین آن عمومیتی که شما می گویید یعنی بودن نبی در هر مکان و زمانی، ما نیز قبول نداریم، و عمومیتی که ما می گوییم یعنی عمومیت پیام و دعوت پیامبر، دلیلی بر نقض آن نداریم.

نکته دیگر اینکه کمیت پیروان انبیاء در عمومیت نبوت دخالتی ندارد و مشکلی ایجاد نمی کند. طبق دلیل، پیام الهی عمومیت دارد اما همین قرآن می فرماید: ﴿وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور﴾[3] و یا در سوره یوسف ابتدا در آیه 103 می فرماید: اکثرا به تو ایمان نمی آورند: ﴿وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنين﴾[4] . و بعد در آیه 106 می فرماید: آنها هم که به تو ایمان می آورند اکثرشان مشرک هستند: ﴿وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون﴾[5] . خداوند متعال به کیفیت خیلی نظر دارد، و این مقتضای حکمت او است که انسان ها را آزاد گذاشته است. البته بحث جهنمی بودن و خلود سخن دیگری است و وابسته به قاصر و جاهل و مقصر و ... است.

مرحوم آیت الله ستوده در خاطره ای می فرمود: یکی از مراجع که وجوهات در اختیار داشتند و شهریه می داند، در عالم خواب امام عصر (سلام الله علیه) را دیدند و از ایشان سوال کردند: اگر سهم امام در اختیار خودتان بود هر کاری صلاح می دانستید انجام می دادید، اما فعلا در عصر غیبت در اختیار ما است و ما این وجه را لازم می دانیم که در اختیار طلاب قرار دهیم تا درس خوانده و دین را نشر دهند. اما از آن طرف می دانیم که تعداد کمی از آنان به جاهای خوب می رسند. آیا شما به این کار راضی هستید یا نه؟ امام فرمودند: اگر در هر دوره ای یک نفر مثل سید ابوالحسن اصفهانی از آنها بیرون بیاید، مانعی ندارد بقیه بگیرند.

خداوند متعال به کیفیت خیلی نظر دارد. اگر در دنیا هیچ کسی نبود جز امیرالمومنین (ع)، کافی بود و همه چیز را پوشش می داد.

در روایت آمده است: «اگر کسی امیرالمومنین (ع) را بشناسد و دوست بدارد، برای او دوزخی نیست». آن حضرت مظهر رحمت الهی است، و هر کس به مقداری که او را شناخته و دوست می دارد به همان مقدار به او متصل شده از شعاع وجودی و نورانیت او بهره مند می شود.

2. نکته دیگر اینکه بر فرض که تبیین شما درباره عمومیت نداشتن را بپذیریم می گوییم توجیهی که کرده اید بر مبنای ما نیز جواب می دهد، زیرا هر جا شرایط بوده است خداوند پیامبر فرستاده است و هر جا شرایط نبوده پیامبری نفرستاده است. چطور می گویید این فرد حکیم وقتی شرایط نبوده دعوی نبوت نکرده است چون لغو بوده است و کاری غیر عقلانی و غیر حکیمانه بوده است. خوب خدای متعال نیز کار غیر حکیمانه انجام نمی دهد.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود


[1] مسیر پیامبری، صدیقه وسمقی، ص105.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo