< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

1402/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد مسیر پیامبری، نقد و بررسی اشکالات

 

عدم انتخاب زنان به عنوان پیامبر

خلاصه ای از مباحث گذشته

سخن در بررسی دیدگاهی بود که ادعا می کند پیامبری گزینش الهی نبوده و امری بشری است. این ادعا بر خلاف دیدگاه رایج و مشهور در مورد پیامبران است که آنان را برگزیده الهی می داند که برای امر هدایت منصوب شده اند. نویسنده کتاب مسیر پیامبری اشکالاتی را بر دیدگاه رایج گرفته و مدعی شده پیامبران افرادی مصلح بوده اند که در اثر تهذیب نفس در خود احساس مسئولیت کرده و هدایت انسان ها را به عهده گرفته اند.

روشی که در کتاب مسیر پیامبری در پیش گرفته شده تلفیقی از روش عقلی و تحلیل تاریخی است. در بخش اول گفته است دیدگاه رایج که پیامبری را فعل الهی می داند لوازمی دارد که قابل قبول نیست و در بخش دوم برای اثبات آن لوازم به گزارشات تاریخی استناد کرده است.

بعد از تبیین اصل نظریه، بر اساس عقل و نقل، نظریه رایج در باب نبوت را اثبات کردیم. نویسنده ادعا کرده بود که دیدگاه رایج جز مدعی خود نبی دلیلی ندارد. براهین عقلی آن همان است که در کتب کلامی بیان شده و بر اساس حکمت و لطف الهی به اثبات و ضرورت نبوت پرداخته است. همچنین از دلایل نقلی هم در این باره استفاده شد.

در این باره برای اینکه دور حاصل نشود گفته شد: استناد ما به قرآن و روایات نه از این حیث است که این ها وحی الهی هستند، بلکه از این جهت است که سخن کسی است که پیامبری را تجربه کرده است. چنین کسی اگر بگوید من برگزیده خداوند هستم، سخن او به لحاظ عقلایی حجت است. مثل اینکه فردی شاعر است و درباره ماهیت شاعری سخن بگوید و کسی که شاعر نیست درباره آن سخن بگوید. قطعا در این میان آن کسی که خود تجربه کرده است، سخنش مقدم بر کسی است که چنین تجربه ای ندارد. بنابراین اگر در سخن پیامبران آمده باشد که آنان برگزیده الهی هستند که از سوی خداوند به آنها وحی شده است، سخن آنان بر کسی که از بیرون قضاوت می کند مقدم است .

بررسی ادله نویسنده

سومین بحثی که بیان شد بررسی ادله نویسنده بود. وی در این باره ادله ای را بر رد نظریه مشهور و در نتیجه اثبات مدعای خود اقامه کرده است. اولین دلیل وی این بود که از لوازم دیدگاه رایج این است که متون وحیانی باقی مانده باشد تا بشر از آن پیام های الهی بهره مند شود، در حالی که گزارش های تاریخی نشان می دهد این امر اتفاق نیفتاده است. کتاب تورات و انجیل تحریف شده است. در مورد قرآن نیز ما دلیل کافی نداریم که آنچه بر پیامبر نازل شده، کاملا ثبت و ضبط شده است، بلکه ابتدایی بودن لوازم نوشتاری و کم بودن کاتبان وحی نشانه هایی از این عدم بقاء است.

در پاسخ به تفصیل بیان شد که بر اساس ادله و شواهدی که در اختیار ما است، قرآن مشتمل بر همه آن چیزی است که بر پیامبر نازل شده است و به صورت کامل باقی مانده است.

دلیل دیگر وی این بود که گفته بود: یکی از لوازم نظریه مشهور این است که عمومیت داشته باشد هم از جهت زمان و هم مکان، زیرا خداوند، خدای همه است و اگر پیامبری فرستاده باشد باید برای همه بوده باشد، اما این قضیه نه از نظر زمانی و نه مکانی واقع نشده است. از جهت زمانی خود قائلین به دیدگاه مشهور مساله فترت را مطرح کرده اند که در آن زمان پیامبری مبعوث نشده است. از نظر مکانی نیز این عمومیت یافت نمی شود و گزارش هایی که از پیامبران بیان شده مربوط به منطقه های خاصی خصوصا شرق آسیا بوده است. علاوه بر اینکه آثار نبوت در برخی از جوامع یافت نمی شود.

در پاسخ و بررسی گفته شد از نظر زمانی، هم به لحاظ عقلی و نقلی، ملاک که حکمت الهی است عمومیت آن را اقتضا می کند. حکمت الهی اقتضای می کنند که مردم در هیچ مقطعی از زمان از هدایت الهی محروم نبوده باشد، منتها مصداق آن حجت الهی در گام اول انبیا و در گام دوم اوصیاء آنان بوده است.

از نظر مکانی نیز گفت شد مراد از عمومیت مکانی چیست؟ آیا مراد حضور شخص نبی در هر مکانی است، یا مراد عمومیت دعوت ایشان است که باید فراگیر باشد؟ در این باره مساله امکان ذاتی و امکان وقوعی از هم جدا شد و گفته شد به لحاظ ذاتی امکان حضور نبی در هر مکانی هست، اما به لحاظ وقوعی مقتضای حکمت الهی چه بوده است؟ آیا این گزینه بوده که دعوت را با کثرت انبیاء انجام دهد و یا در ام القری پیامبرانی برگزیند و آنان به واسطه های معصوم و غیر معصوم پیام رسانی کنتد؟

در این باره دلیلی که عقل ما بخواهد پیشینی حکم کند نداریم، زیرا حکم پیشینی عقل آنجا است که مصداق، منحصر در یک گزینه باشد، مثل اصل نبوت که اگر آن را برداریم گزینه دیگری که بتواند هدایت معرفتی و هدایت سلوکی بشر را حل کنند وجود ندارد. در مساله نبوت امر دائر است بین اینکه خداوند اصل هدایت را کنار بگذارد و بشر را محروم کند یا برخوردار کند، اما در مساله چگونگی این هدایت، گزینه های وجود دارد که بر اساس حکمت الهی انتخاب شده است.

نکته دیگری که بیان شد این بود که هدایت تشریعی الهی همانند هدایت تکوینی الهی است. در هدایت تکوینی که آن نیز عام است مسائلی از قبیل تدریجی بودن، همراه با واسطه بودن، وجود موانع و مانند آن مطرح است، همین گونه در هدایت تشریعی نیز این مسائل مطرح است. بنابراین همان طور که اگر در موردی نشان های هدایت تکوینی را نیافتیم، دلیل بر عدم وجود هدایت نیست، زیرا چه بسا موانعی جلوی آن را گرفته باشد و یا بعد از دریافت هدایت، موانعی آن را برداشته باشد، در مورد هدایت تشریعی نیز نبودن هدایت در میان قومی دلیل بر نبود هدایت برای آنان نیست.

چرا همه انبیاء مرد بوده اند؟

لازمه دیگری که نویسنده مسیر پیامبری بر رد نظریه مشهور بیان کرده این است که گفته است: همه پیامبرانی که تا کنون شناخته شده همه مرد هستنند. این واقعیت را چگونه تحلیل کنیم؟ طبق دیدگاه من که معتقدم پیامبری سرچشمه الهی ندارد، این مساله قابل تصویر است و هیچگونه چالشی برای اعتقادات ما بوجود نمی آید، زیرا منشا این بی عدالتی را رفتار مردها می دانم و در این صورت عدالت الهی زیر سوال نمی رود، اما طبق نظریه مشهور لازم می آید این بی عدالتی به خداوند نسبت داده شود، زیرا نیمی از افراد بشر زن بوده اند و بر اساس تناسب میان وحی و مخاطب باید لااقل نیمی از پیامبر ارسال شده زن می بودند، اما واقعیت نشان می دهد که همه آنها مرد بوده اند. وی می گوید: این بی عدالتی ها وجود دارد اما بشر مانع آن بوده است. مردها در طول تاریخ زن را تحقیر کرده و مجالی برای اظهار آنها نگذاشته اند و لذا زنان فرصت آن که بتوانند استعدادهای خود را نشان دهند نداشته اند. وی شواهدی هم از فلاسفه و متون دینی آورده که نشان از این بی عدالتی مردها نسبت به زنان دارد. در ادامه برخی عبارت های وی بیان می شود:

به راستی پیروان دیدگاه سنتی که پیامبر را برگزیده ی خدا می دانند چه توجیهی برای مرد بودن همه ی پیامبران دارند؟

می توان از نگاه آنان به زن، به پاسخ آنان پی برد. پیروان دیدگاه سنتی غالبا درباره موضوع زن نیز مانند دیگر موضوعات، سنتی می اندیشند. نگاهی گذرا به وضعیت زن در تاریخ و مروری بر دیدگاه فلاسفه، شخصیت های مذهبی و متون مقدس نسبت به زن، نشان می دهد که زن وضعیتی برابر با مرد نداشته است.

ادیان گوناگون نیز تحت تأثیر همین وضعیت به زن نگریسته و هیچ یک تمام قد به دفاع برابری خواهانه از زن و حقوق او نپرداخته اند. ارسطو از سرآمدان فلاسفه در تاریخ، زن را با مرد برابر نمی دانست و درباره ی حکومت زنان نیز عقیده داشت که زن به طور طبیعی لایق پادشاهی نیست و لذا نمیتواند پادشاهی را به ارث ببرد.

در عهد عتیق، زکریا مکاشفه ای دارد که طی آن فرشته به او می گوید این سبد پر است از گناهانی که سراسر زمین را فراگرفته است. ناگهان درپوش سنگین سربی سبد کنار رفت و من توانستم زنی را که در آن نشسته بود ببینم. فرشته گفت: آن زن نشانه ی فساد و شر است.

در تلمود نیز احکامی سراسر تبعیض آمیز علیه زنان دیده می شود که بسیار به آنچه در فقه اسلامی آمده شباهت دارد. زن در این دیدگاه مطیع و تابع مرد دانسته شده و شایسته ی مناصبی همچون قضاوت نیز شناخته نمی شود، تا چه رسد به پیامبری. از آنجا که شناخت علمی نسبت به بسیاری از پدیده ها وجود نداشت، در برخی آیین ها نگاهی عجیب به عادت ماهانه ی زن وجود داشت. زنان در طول عادت ماهانه، شوم و نجس دانسته شده و باید از دیگران کناره گیری می کردند. در آیین یهود نیز عادت ماهانه ی زن نجاستی دانسته شده که باید در پیشگاه خدا برای آن کفاره داد.

قرآن اگر چه به قاعدگی زن به عنوان یک تابو نگاه نکرده، اما از آنجا که رابطه ی قاعدگی با تولید مثل در آن زمان شاید شناخته شده نبود، عادت ماهانه را نوعی آزار و زیان خوانده است (بقره/ 222).

دورکیم می گوید که قبایل توتم پرست استرالیایی معتقدند نمادهای تمثیلی توتم و اشیای مقدس هیچ گاه نباید به دست زنان بیفتد.

مروری بر منابع مسیحی نشان می دهد که در این آیین نیز نگاهی مثبت و پایدار نسبت به زن وجود ندارد. مثلا در برخی متون، زن نماد شر و فساد معرفی می شود (مکاشفه یوحنا، 17). نگاه شخصیت های بزرگ مسیحی به زن نیز توام با بدبینی است. مثلا پولس رسول، قدیس و مبلّغ برجسته ی مسیحی، گفته است: زنان باید در جلسات کلیسا ساکت باشند. علت این امر آن است که خدا نخست آدم را آفرید و بعد حوا را و این آدم نبود که فریب شیطان را خورد، بلکه حوا فریب خورد و گناه کرد. از این جهت خدا زنان را به درد زایمان دچار کرد (علیجانی، زن در آیین مسیحیت، 1385 ، بخش 2 ، 112). توماس آکوئیناس، فیلسوف و الهیدان نامدار مسیحی نیز می گوید: زن به علت ضعف طبیعت خود، چه عقلی و چه جسمی تابع مرد است. مرد آغاز و انجام زن است (همان، 113).

اگرچه در قرآن نگاه منفی و تحقیرآمیز نسبت به زن تقریب ا کم رنگ است، و در مقایسه با منابع دینی پیش از خود، قرآن نگاهی مترقیانه تر نسبت به زن دارد، اما مفسران کوشیده اند بداندیشی و نگاه کوته بینانه خود نسبت به زن را در تفسیر برخی آیات، از جمله آیه ی 34 سوره ی نساء، توجیه کنند. باید اذعان نمود برخلاف آیات بسیار که به نفع زنان گام برداشته، آیه ی 34 نساء، مستمسک مناسبی را در اختیار مردان بداندیش قرار داده است. این آیه چنین آغاز می شود: مردان برپای دارندگان زنانند به دلیل آنکه خداوند برخی را بر برخی دیگر فزونی بخشیده است.

زنان علیرغم همه ی محدودیت ها و کج اندیشی ها که نسبت به آنان وجود داشته، هیچ گاه تسلیم نشدند و هرگاه فرصتی به دست آوردند، توانایی های خود را ابراز نموده اند. در میان پادشاهان، نام زنان دیده می شود. جالب آنکه در میان انبیای بنی اسرائیل نیز نام چند زن وجود دارد. از پنجاه و پنج تن انبیای بنی اسرائیل، هفت تن زن بوده اند (علیجانی، زن در آیین یهود، 1385 ، بخش اول، 63 ).[1]

بررسی و نقد این مطالب انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.


[1] مسیر پیامبری، صدیقه وسمقی، ص123- 129.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo