< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : معجزه و برهان بودن آن

     در بحث قبل بیان شد که معجزه عبارت است از امر خارق العاده ای که به عنایت و اذن خاص الهی صورت می گیرد و هدف از آن اثبات منصب و مقامی الهی و مقدس است. این پدیده چند دارای چند نشانه در مقام شناخت و اثبات است که عبارتند از تحدی و عدم معارضه و مغلوب نشدن.

قیود بکار رفته در تعریف معجزه

     قید «خارق العاده بودن» اموری که عادی و بر اساس اسباب طبیعی رخ می دهند را خارج می شود .

     قید « به اذن خاص الهی بودن» سایر خارق العاده ها را خارج می کند . زیرا امر خارق العاده اعم است از معجزه و غیر آن. ممکن است شخصی به جهت قوت نفس و یا کمک گرفتن از ارواح خبیثه بتواند خرق عادت انجام دهد اما چنین عملی هر چند دارای اذن عام الهی است اما به اذن خاص الهی صورت نگرفته است و معجزه خوانده نمی شود .

     قید سوم یعنی «ادعای منصب و مقامی خاص» که صاحب معجزه بیان می دارد ، کرامات را خارج می کند زیرا صاحب کرامت هر چند امر خارق العاده ای را انجام می دهد اما مدعی مقام نبوت و یا امامت و مانند آن در این عمل نیست. کرامت، نشان از قدسی بودن نفس صاحب کرامت دارد.

     قید چهارم و پنجم یعنی «تحدی و عدم مغلوبیت» جزء مقومات معجزه نمی باشند بلکه از لوازم آن هستند و در مقام مقابله با خصم و مانند آن بکار می روند .

برهان بودن معجزه

     معجزه گونه ای از برهان است یعنی نشانه ای است بر حقانیت و درستی مدعا. اثر برهان این است که مدعا را به نحو یقینی اثبات می کند. منتهی معجزه برهان غیر فکری است و سایر براهین ، فکری می باشند .

     علامه طباطبایی (ره) در جلد اول کتاب شریف المیزان ص 58 89 به بحث معجزه پرداخته اند و آن را به صورت مستوفی بررسی نموده اند. وی این بحث را در ذیل آیه 21- 25 سوره مبارکه بقره آورده اند .

     برخی از عناوین بحث ایشان عبارتند از :

     1- قرآن قانون عليت عمومى را مى‌پذيرد

     2- قرآن حوادث خارق عادت را مى‌پذيرد

     3- قرآن در عين اينكه حوادث مادى را بعلل مادى نسبت ميدهد بخدا هم منسوب ميدارد

     4- قرآن كريم براى نفوس انبياء تاثيرى در معجزات قائل است‌

     5- قرآن كريم همانطور كه معجزات را بنفوس انبياء نسبت ميدهد،

     6- قرآن معجزه را به سببى نسبت ميدهد كه هرگز مغلوب نميشود.

     7- قرآن كريم معجزه را برهان بر حقانيت رسالت ميداند، نه دليلى عاميانه.

     مرحوم خویی نیز در تفسیر البیان به این بحث به صورن مناسبی پرداخته اند .

نسبت بین معجزه و دعوی نبوت

     آیا دلالت معجزه بر ادعای نبوت برهانی است یا خطابی و اقناعی ؟ عده ای نظریه دوم را برگزیده اند و معتقد شده اند که معجزه دلیلی خطابی است و یقین آور نمی باشد .

     ویژگی دلیل خطابی آن است که با خرد نازل عرفی و احساسات در ارتباط است و به گونه ای است که عقول عادی و نازل در برابر آن خاضع و عقول دقیق تسلیم آن نمی شوند. نقطه مقابل دلیل خطابی به تناقض نمی انجامد اما بعید به شمار می رود. اما ویژگی دلیل برهانی آن است که با عقل و خرد دقیق و فلسفی در ارتباط است و خلاف آن به تناقض می انجامد. به همین جهت است که هر عقلی در برابر آن تسلیم است .

     استاد مصباح بحثی دارند و در آنجا سه گونه عقل را بیان کرده اند:

     عقل عادی عرفی ، عقل جلیل عرفی و عقل دقیق فلسفی

     عقل عادی عرفی سهل انگار است و زود به جزم می رسد زیرا به ظرایف توجهی ندارد . وقتی حرفی را می شنود سریع می پذیرد و دیگر به بررسی آن نمی پردازد. تقریبا شبیه مذهب اخباری گری نسبت به احادیث است. آنان نیز در برخورد با احادیث به بررسی صحت و سقم آن نمی پردازند و همین که مثلا فلان عالم در کتاب خویش ببان داشته برای عمل آنان کفایت می کند . عقل جلیل عرفی گونه ای دقیق تر می باشد. این عقل دیگر سهل انگار نیست و با یک و دو مورد فوری جزم پیدا نمی کند. گونه سوم، عقل دقیق فلسفی است و مقیاس آن این است که نقطه مقابل آن به تناقض می انجامد .

     در بحث معجزه نیز این سوال مطرح است که آیا معجزه دلیلی برهانی است ؟ علامه می فرمایند: برخی چنین تصور کرده اند که پیامبر توسط معجزه می خواهد صحت آموزه هایی را که آورده را به اثبات برساند. در این صورت نسبت معجزه با معارفی که نبی آورده سنجیده می شود. و چنین نسبتی منطقی نخواهد بود. این درست مانند آن است که کسی بگوید من در زمینه فیزیک دارای تخصص هستم وقتی به او گفته می شود دلیل تو بر این مدعی چیست می گوید چون من می توانم ده نوشابه خانواده را یک جا بخورم . در اینجا میان مدعا و آنچه فرد ارائه می کند ارتباط منطقی برقرار نیست و تنها اذهان ساده و عرفی در مقابل این عمل حیرت زده شده و تسلیم می شوند اما صاحبان خرد این دلیل را بی ربط می دانند و می گویند میان فیزیک دان بودن و چنین کار خارق العاده ای هیچج تناسبی وجود ندارد و نمی تواند مدعای او را ثابت کند .

     علامه در نقد این سخن می گویند : اینان فهم درستی از معجزه نداشته اند . برای اینکه فهم درستی از معجزه و رابطه آن با مدعای نبوت داشته باشیم، ابتدا باید این مساله را تحلیل کنیم .

     در گام اول برای تحلیل معجزه باید بررسی شود که ادعای نبی چیست و مردم چه چیزی را از انبیا می خواستند و انبیا چرا اقامه معجزه می نمودند؟ پاسخ آن است که پیامبر ادعا می کند که من رابطه ویژه ای با غیب و خدای متعال دارم و از این راه خارق العاده می توانم معارفی را دریافت و برای انسان ها بیاورم. به تعبیر دیگر ادعا می کند که مصطفی و برگزیده خالق هستی است و با او در ارتباط است.

     در گام دوم به این بحث پرداخته شود که رابطه بین دو شی چه موقع مفید یقین و جزم است؟ در اینجا پاسخ آن است که رابطه دو شی آن گاه مفید یقین است که میان شان علیت و معلولیت برقرار باشد . این رابطه نیز به سه گونه قابل تصویر است:

با شناخت علت پی به معلول برده شود. این گونه را اصطلاحا «طریق لمی» گویند . با شناخت معلول پی به وجود علت برده شود . این را «طریق انی» گویند . میان دو شی رابطه تلازم برقرار باشد و هر دو معلول علت واحد باشند و بخواهیم از یکی از معلول ها پی به معلول دیگر بریم . مانند پدیده رعد و برق که هیچکدام علت دیگری نیستند اما هر دو دارای علت واحدی هستند و با وجود برق در آسمان پی می بریم که صدای آن نیز به زودی شنیده خواهد شد .

     حاجی سبزواری در باره این سه قسم برهان می گویند :

برهاننا باللم و الإن قسم /// علم من العلة بالمعلول لم‌

و عكسه إن و لم أسبق /// و هو بإعطاء اليقين أوثق‌

فالوسط الواسط الإثبات بكل /// إن ذا على الثبوت واقعا يدل‌

لم و قيل الآخر دليل /// درج التلازم هنا سبيل‌[1]

     رابطه میان معجزه و دعوی نبوت از قسم سوم است یعنی نه معجزه علت وحی است و نه وحی علت معجزه بلکه هر دو معلول علت واحد که اذن خاص الهی است می باشند .

     بر اساس این دو مقدمه می گوییم که پیامبر ادعا می کند که من رابطه خاصی با خدای متعال دارم و می توانم به صورت خارق العاده معارفی را از ایشان دریافت کنم که برای سایرین مقدور نیست . در اینجا مردم برای حصول اطمینان از وی می پرسند اگر راست می گویی و دارای چنین رابطه ای ویژه ای با خداوند هستی، کار خارق العاده دیگری که برای ما محسوس است انجام بده تا ما ادعای تو مبنی بر پیامبری و ارتباط با خداوند را تصدیق کنیم. زیرا آنچه تو به عنوان وحی برای ما آورده ای ، خارق العاده بودن و اعجاز آن برای ما محسوس نیست ؟

     توضیح این مطلب آن که معجره امر خارق العاده ای است که مستند به اذن خاص الهی می باشد . وحی نیز همین گونه است یعنی آن هم امری خارق العاده و مستند به اذن خاص الهی است. اما وحی نمود حسی برای مردم ندارد و از دید آنها پنهان است. برای اینکه پیامبر بتواند ادعای خود را به اثبات رساند و رابطه خاص او با خداوند کشف شود باید امر خارق العاده ای که برای همگان محسوس است را ارائه نماید تا مردم به صحت ادعای او پی برند.

     علت اینکه سحره زمان حضرت موسی (ع) نیز زود تر از سایرین به حضرت ایمان آوردند در همین نکته می باشد . و یا علت اینکه فصحاء و بلغای عرب در برابر قرآن خاضع بودند همین بوده است .

     علامه می فرمایند « جواب از اين اشكال اينست كه انبياء و رسل، هيچيك هيچ معجزه‌اى را براى اثبات معارف خود نياوردند، و نمى‌خواستند با آوردن معجزه مسئله توحيد و معاد را كه عقل خودش بر آنها حكم مى‌كند اثبات كنند، و در اثبات آنها بحجت عقل اكتفاء كردند، و مردم را از طريق نظر و استدلال هوشيار ساختند.

     بلكه معجزه را از اين بابت آوردند كه مردم از ايشان در خواست آن را كردند، تا بحقانيت دعويشان پى ببرند. (و حق چنين در خواستى هم داشتند، براى اينكه عقل مردم بايشان اجازه نميدهد دنبال هر ادعايى را بگيرند، و زمام عقايد خود را بدست هر كسى بسپارند، بلكه بايد بكسى ايمان بياورند كه يقين داشته باشند از ناحيه خدا آمده) آرى كسى كه ادعا ميكند فرستاده خدا است، و خدا از طريق وحى يا بدون واسطه وحى با وى سخن ميگويد، و يا فرشته‌اى بسوى او نازل ميشود، ادعاى امرى خارق العاده ميكند، چون وحى و امثال آن از سنخ ادراكات ظاهرى و باطنى كه عامه مردم آن را ميشناسند، و در خود مى‌يابند، نيست، بلكه ادراكى است مستور از نظر عامه مردم، و اگر اين ادعا صحيح باشد، معلوم است كه از غيب و ما وراى طبيعت تصرفاتى در نفس وى ميشود، و بهمين جهت با انكار شديد مردم روبرو ميشود. »[2]

     بر اساس آنچه گفته شد روشن می شود که معجزه دلیل برهانی است بر اصل مدعای نبی و چنین رابطه ای کاملا منطقی می باشد.

     سوال : آیا این مطلب درباره معجزه بودن قرآن کریم هم درست است؟ زیرا قرآن، هم وحی الهی است و هم اعجاز نبی اکرم (ص) و دیگر تفکیکی که گفته شد وجود ندارد ؟

     پاسخ : قرآن کریم در میان معجزات انبیا ویژگی منحصر به فردی دارد و آن اینکه هم منشور نبوت است و هم سند نبوت . تورات تنها منشور نبوت بود و سند نبوت حضرت موسی (ع) عصا ایشان و ید بیضا و سایر معجزات بود . سایر کتب انبیا نیز به همین صورت. بنابراین قرآن کریم دارای دو وجه و حیثیت است که باید از هم جدا دیده شود . قرآن کریم از طرفی وحی پیامبر گرامی اسلام است و از جهت دیگر سند و معجزه ایشان می باشد . معجزه بودن قرآن وجه بیرونی آن است که عبارت باشد از فصاحت، بلاغت ، عدم اختلاف در آیات و مانند آن . این وجه بیرونی دلیل آورده می شود برای وجه درونی آن عبارت باشد از آموزه ها و دستورات وحیانی قرآن .

     اگر این دو وجه قابل تفکیک نبود باید کتاب تورات و انجیل هم معجزه می بود در صورتی که چنین نمی باشد .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo