< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

1400/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 48 ، بررسی حدیث 39

حدیث 39 از مراجعه 48

بررسی مدلول این روایات

موضوع بحث بررسی مدلول و مفاد حدیث 39 از مراجعه 48 است که در آن شش روایت نقل شده است. در برخی از این روایات آمده است که امیرالمومنین (ع) ماموریت داشتند که با اهل فتنه بر اساس تاویل قرآن قتال کنند همان گونه که پیامبر اکرم (ص) با مشرکان بر اساس تنزیل قرآن قتال نمودند. در روایت ابوسعید خدری آمده است: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «إن منكم من يقاتل على تأويل القرآن، كما قاتلت على تنزيله»، فاستشرف لها القوم و فيهم أبو بكر و عمر، قال أبو بكر: أنا هو؟ قال لا، قال عمر: أنا؟ قال: «لا، و لكن خاصف النعل» يعني عليا، قال أبو سعيد الخدري: فأتيناه فبشرناه، فلم يرفع به رأسه كأنه قد كان سمعه من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»: در میان شما کسی است که بر تاویل قرآن جنگ می کند، همان طور که من بر تنزیل قرآن جنگ کردم. گروهی که آنجا حاضر بودند سرشان را بالا آوردند تا ببینند مراد کیست؟ در میان آنها ابوبکر و عمر بودند. ابوبکر گفت آیا من هستم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من آن کس هستم؟ حضرت فرمود: نه. او کسی است که کفش هایش را وصله می کند و او امیرالمومنین (ع) بود. ابوسعید خدری می گوید: ما نزد امیرالمومنین (ع) آمدیم و او را به این مطلب بشارت دادیم. آن حضرت سرش را بالا نیاورد گویا از آن خبر آگاه بودند.

سخن صاحب الحجج الدامغات

گفته شد از جهت سند این روایات معتبر هستند و وجه آن تواتر مضمون و تعدد طرق آنها است. در مورد مدلول روایت، ابومریم اعظمی گفته است: مراد از اهل تاویل در این روایت خوارج هستند، و بخش اول روایت عمار که قتال با اهل بغی را بیان می کند، مصداق آن معاویه و سپاه معاویه است.[1]

ارزیابی

منحصر دانستن مصداق حدیث ابوسعید خدری و احادیث مرتبط با آن در مورد خوارج صحیح نیست، بلکه این روایات شامل حال همه کسانی که بعد از پیامبر اکرم (ص) در مقابل امیرالمومنین (ع) قرار گرفتند و در امور دین با ایشان مخالفت کردند می شود، خواه این مخالفت قبل از خلافت ظاهری آن حضرت صورت گرفته باشد یا در دوران خلافت ایشان. درست است که کلمه قتال در روایت آمده است اما این کلمه بیانگر بیان فرد شاخص است و لذا ناکثین و قاسطین و مارقین مشمول این حدیث هستند. این روایت کسانی که در دوران 25 ساله خلافت خلفای قبل با آن حضرت در امر دینی موضع مخالف داشتند را شامل می شود.

طبق بررسی آیات و روایات امیرالمومنین (ع) اولین کسی است که بعد از پیامبر اکرم (ص) واجد تاویل قرآن بود و لذا همه باید رای و اندیشه خود را موافق ایشان کنند و هرگونه مخالفتی با ایشان مردود است. حتی کسانی که در جنگ ها موضع بی طرفی گرفتند نیز بر اساس این روایت مردود شمرده می شوند. تعبیر «یقاتل علی التاویل» همه این موارد را در بر می گیرد، از جمله در مورد اختلافاتی است که بعد از پیامبر اکرم (ص) رخ داد و عظیم ترین آنها در مورد امامت بود. بر این اساس همان طور که در دوران نبوی (ص)، مخالفت با ایشان اختصاص به کسانی که به قتال با ایشان برخواستند نداشت و قتال بر تنزیل مصداق بارز آن است، همین گونه است قتال بر اساس تاویل نیز شامل همه مخالفین می شود.

نکته دیگر اینکه در این روایت پیامبر اکرم (ص)، امیرالمومنین (ع) را در ردیف خود قرار می دهد و این مساله بیانگر منزلت ویژه آن حضرت همانند منزلت نبوی است. این روایات از این جهت همانند آیه مباهله در تعبیر «انفسنا و انفسکم» و روایت مدینه علم است.[2] و یا همانند آیه تطهیر و حدیث کساء است که اهل بیت (ع) را با یک طهارت خاص و ویژه ای که بیانگر عصمت است بیان می کند.

قرآن کریم بیان می دارد که علم تاویل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمی دانند: « وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ »[3] . امیرالمومنین (ع) بر اساس این آیه و ادله قبل عالم به تاویل قرآن بودند، و قتال بر اساس تاویل به معنای این است که ایشان عالم به تاویل قرآن و شاخص در آن بودند. خوب چنین کسی که دارای این ویژگی خاص است همان است که صلاحیت زعامت و قیادت امت اسلامی را دارد.

در روایت معتبر دیگری پیامبر اکرم (ص) فرمود: « عَلِيٌّ مَعَ القُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لا يَفْتَرِقانِ حَتَّى يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْض‌»[4] . حاکم نیشابوری درباره این حدیث می گوید: اسناد این حدیث صحیح است اما بخاری و مسلم آن را روایت نکرده اند. ذهبی نیز که در مورد فضایل امیرالمومنین (ع) نوعا موضع سلبی دارد، تصریح به صحت این حدیث دارد. این روایت صحیح چه چیزی را بیان می کند؟ ظاهر و تنزیل قرآن را که همه داشتند. پس این روایت بیانگر حقایق و تاویل قرآن است و در مقام عمل نیز بیان می کند که هر عملی آن حضرت انجام دهد عمل قرآنی است. پس اگر کسی بر خلاف امیرالمومنین (ع) عمل کرد یا رای داد و یا سخن بگوید، بر خلاف قرآن عمل کرده است و روشن است که کسی که بر خلاف قرآن عمل کند، کارش مردود است و در صف مقابل پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) قرار می گیرد.

بنابراین باید در برخورد با آیات قرآن و روایات، برخورد سطحی نداشت بلکه برخورد صحیح، عالمانه و منطقی باید صورت گیرد. تا اینجا روشن شد که حدیث ابوسعید خدری که صحتش مورد اتفاق است و بیان می کند که امیرالمومنین (ع) بر اساس تاویل قرآن قتال می کند، بیانگر دو نکته است:

1. علی بن ابی طالب (ع) در مرتبه بعد از پیامبر (ص) بر همه برتری دارد و او در حوزه شناخت و فهم قرآن و شریعت و رفتار، شاخص است. حتی در روایت وقتی ابوبکر و عمر سوال می کنند که آیا آن فرد من هستم، حضرت می فرماید خیر.

2. کسانی که در مقابل امیرالمومنین (ع) ایستاده اند همانند کسانی اند که در مقابل پیامبر اکرم (ص) ایستاده اند، اعم از کسانی که با پیامبر قتال کردند و کسانی که قتال نکردند اما دست به مخالفت با ایشان زدند. کسانی که در مقابل امیرالمومنین (ع) می ایستند نیز از نظر خط مشی در همان اردوگاه مخالفین پیامبر قرار دارند. اینان هر چند در ظاهر مسلمان هستند و معامله اسلام با آنان می شوند اما در باطن گرفتار فسق و کفر هستند.

بنابراین سخن اعظمی در منحصر کردن حدیث به خوارج نادرست است و این روایت شامل تمام مخالفت هایی که بعد از پیامبر اکرم (ص) با امیرالمومنین (ع) صورت گرفته است می شود.

این نکته ای هم که ابومریم اعظمی گفته است که هر چند این حدیث فضیلتی برای امیرالمومنین (ع) به شمار می رود اما در حد فضیلت ابوبکر در مقاتله نیست زیرا قتال او، قتال بر اساس تنزیل بود، سخنی بی اساس است، زیرا نه در حدیث صحیح و نه ضعیفی نیامده است که برخی از شما با مرتدین می جنگد همان طور که من بر اساس تاویل می جنگم. بنابراین حدیث مورد بحث بیانگر جایگاه ویژه امیرالمومنین (ع) است.

ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده بیان می شود.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] الحجج الدامغات، ج1، ص510.
[2] ر.ک: براهین و نصوص امامت.
[4] المستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص134، ح4628.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo