< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی آيه تبليغ

بحث راجع به امامت بر اساس کتاب «المراجعات» در اين باره بود که جناب شيخ سليم از مرحوم شرف الدين درخواست کردند تا علاوه بر رواياتی که دلالت بر امامت اهل بيت (ع)‌ دارد، آياتی که دلالت بر اين امر دارد را نيز متذکر شود. مرحوم شرف الدين در پاسخ، شماری از آيات که در حدود 60 آيه است را آوردند، اما بحث مشروحی درباره آن ها ندارند و به صورت خلاصه به رواياتی که مربوط به آنها است در پاورقی می پردازد. در بيان اين آيات، آيه تطهير و آيه مودت فی القربی به صورت مفصل بيان شد. در ادامه به دليل مناسب ايام دهه امامت و ولايت و نيز قرار داشتن در آستانه غدير، به بررسی آيه تبيلغ می پردازيم. قرآن کريم در آيه 67 سوره مائده می فرمايد:

﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرينَ﴾[1] : اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً(به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‌اى! خداوند تو را از(خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‌دارد؛ و خداوند، جمعيّت كافران(لجوج) را هدايت نمى‌كند.

مرحوم شرف الدين در دلالت اين آيه بر امامت اميرالمومنين (ع) می فرمايد: «أ لم يضيّق عليه فی ذلك بما يشبه التهديد من اللّه عز و جل حيث يقول: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾. أ لم يصدع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بتبليغها عن اللّه يوم الغدير حيث‌ هضب خطابه، و عبّ عبابه فأنزل اللّه يومئذ: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً﴾.[2] آيا پيامبر مامور نشد که امامت حضرت علی (ع) را تبليغ کند و در اين آيا بر پيامبر سخت گرفته نشد به گونه ای که لحن و خطاب آيه مقداری تهديد آميز است.

ايشان سپس در پاورقی می فرمايد: « أخرجه غير واحد من أصحاب السنن كالإمام الواحدی فی سورة المائدة من كتابه أسباب النزول عن أبی سعيد الخدری، قال: نزلت هذه الآية يوم غدير خم فی علی بن أبی طالب عليه السّلام. و أخرجه الإمام الثعلبی فی تفسيره بسندين، و رواه الحموينی الشافعی فی فرائده بطرق متعددة عن أبی هريرة مرفوعا، و نقله أبو نعيم فی كتابه نزول القرآن بسندين أحدهما عن أبی رافع و الآخر عن الأعمش عن عطية مرفوعين، و فی غاية المرام تسعة أحاديث من طريق أهل السنة، و ثمانية صحاح من طريق الشيعة بهذا المعنى؛ فراجع منه باب 37 و باب 38. (منه قدّس سرّه).» تعداد زيادی از کسانی که سنن پيامبر را نقل کرده اند اين مطلب را در کتاب خود آورده اند . از جمله امام واحدی در کتاب خود «اسباب النزول» که شان نزول بعضی آيات را آورده است به اين مساله پرداخته است. وی از ابوسعيد از خدری نقل می کند که اين آيه مربوط به علی بن ابيطالب (ع) است که در روز غدير خم نازل شده است. مفسر معروف ثعلبی نيز اين مطلب را در تفسير خود آورده است. ابراهيم حموينی خراسانی شافعی در کتاب «فرائد السمطين» از ابو هريره مرفوعا از پيامبر نقل کرده است. ابونعيم اصفهانی نيز در کتاب «ما نزل من القرآن فی علی بن ابی طالب» از ابی رافع و اعمش که از عطيه رافعا از پيامبر، حديث را نقل کرده است. در غايه المرام نيز سيد هاشم بحرانی 9 روايت را از طريق اهل سنت و 8 روايت از طريق شيعه نقل کرده است.

بررسی آيه ابلاغ با آيه اکمال دين که آيه سوم سوره مائده است نيز در ارتباط است و لذا به بررسی تفصيلی آن می پردازيم.

 

روايات شيعه در زمينه آيه تبيلغ

1. اصول کافی، مرحوم کلينی، ج1، کتاب الحجه، باب اشاره و النص علی اميرالمومنين (ع)، حديث 3

در قسمتی از اين روايت آمده است «فَلَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِينَ فَنَادَى النَّاسَ فَاجْتَمَعُوا وَ أَمَرَ بِسَمُرَاتٍ فَقُمَّ شَوْكُهُنَّ ثُمَّ قَالَ ص يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَوَقَعَتْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ فِی قُلُوبِ الْقَوْمِ- وَ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ هَذَا عَلَى مُحَمَّدٍ قَطُّ وَ مَا يُرِيدُ إِلَّا أَنْ يَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ».[3]

بعد از اينکه آيه ابلاغ نازل شد، پيامبر اکرم (ص) مردم را جمع و دستور دادند خارهای روی زمين را جمع کنند و فرمودند: ای مردم ولی شما و اولی به شما از خود شما چه کسی است؟ گفتند: خداوند و رسول او . حضرت سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. بعد از اين جريان خار نفاق در دل منافقين فعال شد و گفتند: اين مطلت دستور خداوند نيست بلکه او می خواهد پسر عموی خودش را بر ما مسلط کند .

مرحوم مجلسی نکته جالبی در اينجا بيان نموده می فرمايد: اينکه پيامبر اکرم (ص) فرمود: «مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» قسمت اول اشاره به آيه ولايت و قسمت دوم اشاره به آيه ﴿النبی اولی بالمومنين من انفسهم﴾ دارد و حضرت می خواهد بگويد معنای «ولی» همان اولی بالتصرف است نه صرف معنای محبت و نصرت.[4]

2. اصول کافی، ج1، کتاب الحجه، باب ما نص الله عزوجل علی الائمه (ع) واحدا و واحدا، حديث 4

در ميان سه روايتی که مرحوم کلينی نقل کرده اين روايت از سند معتبر تری برخوردار است. شيوه جالبی که مرحوم شرف الدين برای استدلالات خود بکار برده است باعث شده تا خود را در برابر مناقشات سندی راحت کند زيرا سبک وی بگونه ای است که ديگر نيازی به بررسی سندی تک تک روايات نيست. ايشان روايت فراوانی را آورده است که به حد تواتر می رسد و اين امر سبب جبران ضعف سند خواهد بود. اين مساله قاعده ای است که شيعه و اهل سنت آن را قبول دارند و از آن با عنوان «يقوی بعضها بعضا» ياد می شود .

فيص نور، وهابی معاصر در کتاب «الامامه والنص» برای رد شيعه به بررسی روايات شيعی پرداخته است. وی می گويد سبک علمای قديم برای رد شيعه مناسب نيست زيرا آنان به روايت خود اهل سنت استناد می کردند و شيعيان در مقام احتجاج، اين روايات را مردود می دانستند در حالی که بايد احتجاج به چيزی صورت گيرد که مورد پذيرش طرفين باشد. وی می گويد من سبک نويی را در مناظره با شيعيان را پيش گرفته ام و آن پرداختن به روايات شيعه در اين زمينه است. وی بعد از نقل روايات شيعه، به کتب رجالی ما مراجعه کرده و بر اساس آنها اين روايات را مورد مناقشه قرار داده است مثلا بعد از بررسی حديث يوم الدار و راويان آن می گويد: من به اين نتيجه رسيده ام که هيچ يک از اين روايات از نظر خود شيعه صحيح نيست. گاهی نيز روايات متعارض را مورد استفاده قرار داده است.

در مورد روايات ذيل آيه تبيلغ می گوييم اين روايات علاوه بر کثرت آنها برخی نيز دارای سند معتبری نيز می باشد که از جمله آنها روايت دومی است که در کتاب کافی نقل شده است. در اين روايات 5 نفر از اصحاب امام باقر (ع) همگی از آن حضرت روايت را نقل کرده اند. متن روايت چنين است:

«عَلِی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِی الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِی وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِی فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِی ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِی الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِی قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِض».[5] آيه ولايت نازل شد و مصداق آن دانسته نشده بود. پيامبر اکرم (ص) که يکی از شئون وی تفسير قرآن است اين آيه را به ولايت تفسير نمودند .

برخی می گويند چرا نام اميرالمومنين (ع) در قرآن نيامده است، در حالی که نبودن مطالبی در قرآن دليل بر نبودن آن مطالب در دين نيست. پيامبر اکرم (ص) طبق نص قرآن مامور به تفسير و تبيين بودند و همان گونه که تفاصيل نماز و صوم که در قرآن نيامده را بيان فرموده اند، مساله ولايت را نيز تبيين نموداند. خدای متعال اين گونه تصميم گرفته که نام حضرت اميرالمومنين (ع) به صراحت در قرآن نيايد.

امام باقر (ع)‌ در ادامه روايت می فرمايد: وقتی پيامبر نماز و صلاه و مانند آن را برای مردم تفسير و تبيين می نمود برای ايشان سخت نبود اما وقتی می خواست ولايت را تبيين کند برای ايشان سخت بود زيرا بايد مصداق آن را مشخص می نمود، و لذا می ترسيد که مردم به وی اتهام زده و اصل رسالت ايشان را زير سوال برند و با اين کار دست از دين بردارند. اين مطلب در روايت آمده است که منافقين همين اتهام را به پيامبر زدند و لذا نگرانی آن حضرت به جا بود. اين نگرانی حضرت باعث شد تا از خداوند بخواهند تا اين مسئوليت را از ايشان بردارد. اما خدای متعال به او وحی نمود که ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه﴾. اگر اين مامورت را انجام ندهی ساير تلاش های تو نيز حبط خواهد شد. در برخی روايات آمده است که باز آن حضرت نگران بودند و چند مرتبه ديگر جبرئيل نازل شد و همين دستور را گوشزد کرد. پيامبر به جبرئيل فرمود: من نگرانم و از پيامدهای اين دستور می ترسم، تضمينی از جانب خداوند برايم بياور تا دلم قرص گردد . در اينجا بود که ذيل آيه شريفه نازل شد که فرمود: ﴿وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرينَ﴾. وقتی اين قسمت نازل شد ديگر پيامبر اکرم (ص) درنگ نکردند و فرمودند مردم را نگاه داريم و برنامه را انجام دادند .

خوفی که پيامبر در اين جا داشتند خوف شخصی نبود بلکه خوفی از جانب شخصيت ايشان که دارنده مقام رسالت و نبوت بود می بود .

در ميان واجبات الهی تنها مساله ابلاغ ولايت بود که به صورت خاص و در تشريفاتی ويژه صورت گرفت و اين امر منافاتی با بيان آن در مقاطع قبل ندارد. زيرا به جهت اهميتی که اين برنامه داشت به صورت خاص نيز لازم بود ابلاغ شود . سوره مائده آخرين سوره ای است که بر پيامبر اکرم (ص) نازل شده است و آيات ولايت نيز در همين سوره قرار دارد. آيه 59 که به آيه ولايت مشهور است. آيه 67 که آيه ابلاغ و آيه 3 که آيه اکمال دين ناميده می شود .

3. اصول کافی، ج1، کتاب الحجه، باب ما نص الله عزوجل علی الائمه (ع) واحدا و واحدا، حديث 6

4. بحارالانوار، ج 37، ص 122 به نقل از عيون اخبار الرضا (ع).

5. بحارالانوار، ج37، ص 110 به نقل از امالی صدوق

6. نورالثقلين، ج1، ص 654 ، به نقل از امالی صدوق

7. بحارالانوار، ج 37، ص 167، به نقل از جامع الاخبار، شيخ صدوق، ص 10 و 11

8. تفسير عياشی 5 روايت را در اين باره نقل از امام باقر(ع)، امام صادق (ع)، جابر بن عبدالله و ابن عباس نقل کرده است.[6]

9. تفسير علی بن ابراهيم قمی.[7]

10. طبرسی جامع ترين خطبه غدير را با سند نقل کرده است.[8]

11. غايه المرام از بصاير الدرجات.[9]

12. تفسير فرات، از ابراهيم کوفی، 4 روايت در نزول آيه تبليع از امام باقر (ع) ، امام صادق (ع)، زيد ابن ارغم و ابن عباس نقل کرده است.[10]

انشاء الله در ادامه بحث به بررسی روايت اهل سنت و سپس سخن طبرسی در اين باره می پردازيم.


[7] تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج1، ص657.
[8] احتجاج، طبرسی، ج1، ص55.
[9] غایه المرام، سید هاشم بحرانی، ص64.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo