< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی آيه تبليغ

نکته ای در مورد کتاب «جامع الاخبار»

در گذشته حديثی از کتاب «جامع الاخبار» بيان شد. مرحوم علامه مجلسی در مورد اين کتاب می فرمايد: «و كتاب جامع الأخبار و أخطأ من نسبه إلى الصدوق بل يروی عن الصدوق بخمس‌ وسائط و قد يظن كونه تأليف مؤلف مكارم الأخلاق و يحتمل كونه لعلی بن سعد الخياط لأنه قال الشيخ منتجب الدين فی فهرسته الفقيه الصالح أبو الحسن علی بن أبی سعد بن أبی الفرج الخياط عالم ورع واعظ له كتاب الجامع فی الأخبار و يظهر من بعض مواضع الكتاب أن اسم مؤلفه محمد بن محمد الشعيری‌ (قال فى ص 123: قال محمد بن محمد مولف هذا الكتاب)»[1] : برخی ها به اشتباه اين کتاب را به مرحوم صدوق نسبت داده اند در حالی که چنين نيست. احتمال ديگری که داده شده آن است که مولف کتاب، صاحب مکارم الاخلاق، فرزند مرحوم طبرسی است. احتمال ديگر آن است که اين کتاب نوشته ابی سعد خياط است. اما ظاهر آن است که اين کتاب مربوط به محمد بن محمد شعيری است کما اينکه در بخشی از کتاب تصريح شده است.

 

عموميت داشتن مساله انتصاب وصی و عيد گرفتن آن روز در ميان انبياء

بحث ولايت و جانشينی و اکمال دين بودن آن از مختصات وصی پيامبر خاتم نيست بلکه همه انبياء الهی اين رسالت را داشته اند که برای خود وصی انتخاب کنند و آن روز را به عنوان عيد ويژه قرار دهند. خود ايام و مکان ها همان طور که مرحوم علامه طباطبايی می فرمايد به لحاظ تکوينی چون فعل الهی است و بر يکديگر برتری ندارند مگر رخدادی در آنها واقع شده که به اين لحاظ شرافت يافته باشند.

بنابراين انبياء الهی روز تعيين وصی برای خويش را عيد و بزرگ می دانستند. در اين باره رواياتی نيز بيان شده است از جمله:

1. در حديث قدسی آمده است «أَنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا جَعَلْتُ‌ لَهُ وَزِيراً وَ أَنَّكَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِيّاً وَزِيرُكَ فَهَبَطَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَكَرِهَ أَنْ يُحَدِّثَ النَّاسَ بِشَی‌ءٍ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَتَّهِمُوهُ لِأَنَّهُمْ كَانُوا حَدِيثِی الْعَهْدِ بِالْجَاهِلِيَّة»[2] : من پيغمبرى مبعوث نكردم جز آنكه برايش وزيرى مقرر كردم. تو ای پيامبر، رسول منى و على وزير تو است.

2. حسن بن راشد می گويد از امام صادق (ع) سوال کردم: آيا برای مسلمانان غير از عيدين، عيد ديگری هم هست يا نه؟ فرمود: «نَعَمْ يَا حَسَنُ أَعْظَمُهُمَا وَ أَشْرَفُهُمَا»: بله عيدی که عظيم تر و با شرافت تر از آن دو عيد است. پرسيدم آن چه روزی است؟ فرمود: « هُوَ يَوْمٌ نُصِبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ فِيهِ عَلَماً لِلنَّاس‌»: روزی که اميرالمومنين (ع) به عنوان رهبر و امام مردم منصوب شد. سوال کردم چه کاری در اين روز شايسته است؟ فرمود: «تَصُومُهُ يَا حَسَنُ وَ تُكْثِرُ الصَّلَاةَ فِيهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ تَتَبَرَّأُ إِلَى اللَّهِ مِمَّنْ ظَلَمَهُمْ وَ جَحَدَ حَقَّهُمْ فَإِنَّ الْأَنْبِيَاءَ ع كَانَتْ تَأْمُرُ الْأَوْصِيَاءَ بِالْيَوْمِ الَّذِی كَانَ يُقَامُ فِيهِ الْوَصِی أَنْ يُتَّخَذَ عِيداً»: آن روز را روزه بگير، و در آن روز بر محمّد و خاندانش بسيار صلوات بفرست، و از كسانى كه به آنها ستم كردند و حقشان را انكار نمودند بيزارى بجوى، زيرا همه پيغمبران به جانشينان خود دستور مى‌دادند تا در روزى كه به جانشينى منصوب شوند، آن روز را روزه بدارند و عيد بگيرند. حسن بن راشد می گويد امام (ع) پاداش پاداش روزه اين روز را معادل روزه 60 ماه دانستند.[3]

شاهد بحث ما اين بخش از روايت است که فرمود: «فَإِنَّ الْأَنْبِيَاءَ ع كَانَتْ تَأْمُرُ الْأَوْصِيَاءَ بِالْيَوْمِ الَّذِی كَانَ يُقَامُ فِيهِ الْوَصِی أَنْ يُتَّخَذَ عِيداً». اين مساله گويای آن است که بحث عيد ولايت از مختصات دين اسلام و حضرت علی ع نمی باشند، هر چند رتبه آن در دين اسلام و نسبت به حضرت علی (ع) بالاتر است .

خدای متعال گاه می خواهد بندگان خود را مورد عفو و رحمت ويژه ای قرار دهد لذا ايامی اين چنين قرار داده و تفضل ويژه ای نسبت به بندگان به عمل می آورد . اين مساله همچنين نشان دهنده عظمت آن روز در ميان روزهای ديگر است.

نکته: پيامبر اکرم (ص)‌ را خاتم الانبياء و حضرت علی (ع) را خاتم الاوصيا می خوانند . مراد از خاتم الاوصيا آن است که ديگر بعد از ايشان وصی بلافصل برای پيامبر نخواهد آمد. لقب خاتم الاوصياء به امام عصر (عج) نيز داده شده است و جهت آن اين است که ايشان آخرين وصی با واسطه پيامبر هستند و بعد از ايشان ديگر وصی برای پيامبر اکرم (ص)‌ نمی آيد .

سوال و جواب

آيا نصب اميرالمومنين (ع) به امامت در زمان پيامبر اکرم (ص) به اين معنا است که ايشان از آن روز به بعد امام امت هستند و يا معنای آن اين است که بعد از فوت پيامبر، امام می شوند؟ به تعبير ديگر آيا امامت ايشان با نصب پيامبر بالفعل است يا بالشآن؟ پاسخ آن است که ولايت و امامت ايشان بالفعل است، منتهی ولايتشان در طول ولايت پيامبر و به اذن ايشان است. همين مساله در روايات نيز آمده است. در روايتی پيامبر خدا (ص) به اميرالمومنين (ع) فرمود: «يَا عَلِی أَنْتَ خَلِيفَتِی عَلَى أُمَّتِی فِی حَيَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی وَ أَنْتَ مِنِّی كَشَيْثٍ مِنْ آدَمَ وَ كَسَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ كَإِسْمَاعِيلَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ كَيُوشَعَ مِنْ مُوسَى وَ كَشَمْعُونَ مِنْ عِيسَى يَا عَلِی أَنْتَ وَصِيِّی وَ وَارِثِی وَ غَاسِلُ جُثَّتِی»[4] : اى على تو اى خليفه من بر امتم در زندگى من، و پس از مرگم تو نسبت بمن شيثى نسبت بآدم و چون سام بنوح و چون اسماعيل بابراهيم و چون يوشع بموسى و چون شمعون بعيسى اى على تو وصى و وارث‌ من هستی .

پيامبر اکرم (ص‌) در اين روايت تصريح دارند که اميرالمومنين (ع) در زمان حيات پيامبر نيز دارای مقام امامت بودند .

 

بررسی مساله نگرانی پيامبر اکرم (ص) در جريان غدير خم

در رواياتی که درباره آيه تبليغ از شيعه و اهل سنت نقل شد اين مضمون وجود داشت که وقتی آيه تبليغ نازل شد پيامبر اکرم (ص) بلافاصله اقدام نکردند بلکه اظهار نگرانی کرده و از جبرئيل فرصت خواستند. اين مساله ادامه داشت تا اينکه جبرئيل اين قسمت آيه را نازل کرد: ﴿وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرين[5] . با آمدن اين تضمين، حضرت بی درنگ وارد عمل شدند و دستور خداوند را اجرا کردند. اکنون اين سوال مطرح می شود که چرا آن حضرت بی درنگ اقدام نکردند؟ در جواب آمده است که ايشان نگران بودند که مورد اتهام قرار گيرند . اما ممکن است گفته شود دستوری که خدای متعال به پيامبر داده است دستوری حساب شده است و لذا نگرانی نسبت به آن معنايی ندارد.

آيا اين مساله با مقام عصمت و تسليم پيامبر منافاتی ندارد؟ قرآن کريم به مومنان می فرمايد: ﴿وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم[6] . اين نگرانی چگونه با مقام رضا و تسليم حضرت سازگاری دارد؟ درست است که رواياتی که بيان شد از نظر سند معتبر است اما اگر اين اشکال وارد باشد و با مقام عصمت پيامبر سازگاری نداشته باشد، آن روايات کنار گذاشته می شود زيرا اعتبار سند روايت شرط لازم است نه شرط کافی و لذا مشروط است که با علم قطعی ما معارضه نداشته باشد.

علامه مجلسی همين سوال را مطرح کرده و جواب مرحوم سيد بن طاوس به آن را اين گونه بيان می کند: «اعلم‌ أن موسى‌ نبی الله راجع‌ الله تعالى فی إبلاغ رسالته و قال فی مراجعته: ﴿ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ و إنما كان قتل نفسا واحدة و أما علی بن أبی طالب فإنه كان قد قتل من قريش و غيرهم من القبائل قتلی كثيرة، كل واحد منهم يحتمل مراجعة النبی صلى الله عليه و آله و سلم شفيقا على أمته كما وصفه الله جل جلاله، فأشفق عليهم من الامتحان بإظهار ولاية علی عليه السلام فی أوان، و يحتمل أن يكون الله جل جلاله أذن للنبی صلى الله عليه و آله و سلم فی مراجعته لتظهر لأمته أنه ما آثر عليا»[7] [8] ايشان از اين مثال قرآنی استفاده می کنند که حضرت موسی (ع) يک نفر را کشت، و وقتی خدای متعال به ايشان ماموريت داد که به سراغ فرعون برود، عرضه داشت: خدايا من يک نفر از آنان را کشته ام و می توسم که آنان مرا بکشند. و ماموريت شما ناقص بماند. لذا از من صرف نظر کن و اين ماموريت را به هارون که از من فصيح السان تر است بده. حضرت موسی (ع) با اينکه يک نفر از قبطيان را بيشتر نکشته بود نگران کشته شدن بود در حالی که علی (ع)‌ در نبرد با کفار جمع کثيری از بزرگان آنان را کشته بود، و لذا جا داشت که پيامبر اکرم (ص)‌ نگران باشد. البته اين نگرانی مربوط به شخص خويش نبود بلکه ايشان نگران امت اسلامی بودند. مساله غدير يک امتحان برای امت بود و حضرت از اين که آن را به صورت علنی اظهار کنند نگران بودند.

بنابراين اگر اشکال نگرانی بر پيامبر اکرم (ص)‌ وارد باشد، اين اشکال بر قرآن نيز وارد خواهد بود. و شما هر جوابی در مورد حضرت موسی (ع)‌ بدهيد در مورد پيامبر اکرم (ص) نيز داده می شود.

نمونه ديگری که نگرانی پيامبر از دستور الهی را بيان می کند جريان زيد پسر خوانده آن حضرت است. قرآن کريم می فرمايد: ﴿وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‌ فی‌ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‌ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَی لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ فی‌ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا﴾[9] : (به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى‌[به فرزند خوانده‌ات«زيد»] مى‌گفتى: «همسرت را نگاه‌دار و از خدا بپرهيز!» (و پيوسته اين امر را تكرار مى‌كردى)؛ و در دل چيزى را پنهان مى‌داشتى كه خداوند آن را آشكار مى‌كند؛ و از مردم مى‌ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد(و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هايشان-هنگامى كه طلاق گيرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است(و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود).

سوال و جواب

پيامبر اکرم (ص) مساله ولايت را تنها در غدير بيان نکردند بلکه قبل از آن نيز بيان کرده بودند.، لذا اين نگرانی ايشان چه وجهی داشت؟ پاسخ: درست است که مساله ولايت حضرت علی ع در جاهای مختلف بيان شده بود اما همه آنها در جمع های خاصی بيان شده بود و عمومی نبود اما جريان غدير يک نصب عمومی و همگانی بود. قضيه غدير امر بی نظيری بود که تنها يک بار در زندگی پيامبر رخ داد. مرحوم علامه شرف الدين در اين باره می فرمايد: حضرت، غدير را به صورت يک رسانه جهانی در آورند به گونه ای که مردم در سراسر مناطق درباره آن سخن می گفتند و اين مساله نشان از هوش بالای پيامبر اکرم (ص) دارد.

انشاء الله در جلسه آينده به بررسی اين شببه و پاسخ آن می پردازيم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo