< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

99/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 48 و چهل روایت بر امامت امیرالمومنین (ع)

حدیث 27 از مراجعه 48

در این روایت، ابوبکر از پیامبر خدا (ص) نقل می کند که فرمود: «كفّي و كف علي في العدل سواء»: کف دست من با کف دست علی (ع) در باب عدالت یکسان و مساوی است. امام شرف الدین این حدیث را از کنزالعمال[1] نقل کرده است. خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد[2] ، ابن عساکر در تاریخ دمشق[3] ، و ابن عدی در الکامل فی الضعفاء[4] آن را نقل کرده است. خطیب خوارزمی نیز در المناقب[5] آن را نقل کرده اما به جای کلمه «العدل سواء»، کلمه «فی العدد سواء» را نقل کرده است و با توجه به اینکه غیر از نقل ایشان در بقیه نقل ها کلمه عدل آمده است، به نظر می رسد در نقل وی حرف لام به دال تبدیل شده است.

در نقل این روایت این قصه نقل شده که ابوبکر در دوران خلافتش به کسانی که نزدیک به وی بودند گفت: اگر از سوی رسول خدا (ص) به کسی وعده ای داده شده برخیزد و آن را بیان کند. یک نفر بلند شد و گفت: رسول خدا (ص) به من وعده داد که سه کف خرما به من بدهد. ابوبکر دنبال امیرالمومنین (ع) فرستاد تا در این باره تصمیم بگیرد. وقتی آن حضرت آمد به وی گفته شد شما این وعده پیامبر را انجام دهید. امیرالمومنین (ع) نیز سه کف خرما به وی داد. ابوبکر این خرماها را شمرد و دید دقیقا هر کدام 60 عدد است. اینجا بود که گفت «صدق الله و رسوله»، وقتی من با پیامبر به سمت غار رفتیم، پیامبر (ص) این مطلب را فرمود که: «كفّي و كف علي في العدل سواء».

بررسی سند حدیث

متقی هندی که امام شرف الدین روایت را از وی نقل کرده است آن را به کتاب «العلل المتناهیه فی الاحادیث الواهیه» به ابن جوزی اسناد داده است.[6] این اسناد نشان می دهد که ابن جوزی این حدیث ضعیف می دانسته است، چنانکه از ظاهر کتاب متقی هندی نیز که آن را به کتاب ابن جوزی اسناد داده نیز به دست می آید که وی نیز آن را ضعیف می دانسته است. ذهبی در میزان الاعتدان آن را نقل کرده و مجعول دانسته است و جعل آن را به احمد بن محمد بن صالح تمار نسبت داده است: « حدثنا ابن وارة، فذكر خبرا موضوعا، فهو آفته»[7] . ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب لسان المیزان، عین عبارت ذهبی را نقل کرده است.[8] ابومریم اعظمی پس از نقل کلام ذهبی و تایید آن وجه دیگری را برای ضعف این حدیث بیان کرده و آن اینکه شیخ خطیب بغدادی که محمد بن طلحه نعالی است به گفته خطیب رافضی بوده است. ابومریم می گوید: روایت رافضی در فضائل امیرالمومنین(ع) مقبول نیست.[9]

این سخن اعظمی صحیح نیست و در بحث حدیث مدینه العلم به تفصیل بیان شد که از نظر جمهور عالمان علم حدیث اهل سنت، اگر کسانی که آنان وی را اهل بدعت می دانند، شرایط وثاقت در نقل حدیث را داشته باشد (یعنی امین در قول و سالم در ضبط باشد)، و آن حدیث معارض هم نداشته باشد، حدیث او مورد پذیرش است خواه آن حدیث، عقیده او را تقویت کند یا نه. بنابراین صرف اینکه مضمون یک روایت مطابق مذهب راوی باشد، مانع از قبول روایت نیست.[10]

در عین حال احراز صحت این حدیث از جهت سند مشکل است، زیرا برای احمد بن محمد صالح تمار در کتب رجالی توثیقی ذکر نشده است و از طرفی ذهبی و ابن حجر نیز وی را قدح کرده اند. اما در عین حال از نظر مضمون و محتوا می توان این حدیث را تایید کرد، زیرا صحت سند یکی از طرق (و راه متعارف) اعتبار حدیث است اما تنها راه نیست. صحت محتوا نیز یکی از راه های اعتبار حدیث است، لذا اگر حدیثی دارای مضمون صحیح باشد و لو سند آن ضعیف باشد، آن حدیث رد نمی شود. مضمون این حدیث نیز بیانگر آن است که امیرالمومنین (ع) با پیامبر اکرم (ص) یک نوع مساوات و برابری دارند، و این چیزی است که در آیه مباهله از کلمه انفسنا هم استفاده می شود: « فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين‌»[11] : پس هر كه با تو درباره عيسى پس از آنكه بر تو [به واسطه وحى ، نسبت به احوال وى‌] آگاهى آمد ، گفتگوى بى‌منطق كند، بگو : بياييد ما پسرانمان و شما پسرانتان، و ما زنانمان و شما زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديكتان را دعوت كنيم ؛ سپس يكديگر را نفرين نماييم ، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.[12]

طبق این آیه شریفه امیرالمومنین (ع) به منزله نفس پیامبر (ص) می باشد. روایاتی نیز همین مضمون را بیان می کند، مانند «علی منی و انا من علی»[13] و «علی کنفسی»[14] و نظایر آنها. این ها مساوات این دو وجود نورانی را نشان می دهد، البته پیامبر اکرم (ص) از مزیت و برتری ویژه ای برخوردار هستند که هیچ کدام از موجودات در آن درجه با ایشان برابری نمی کند، اما غیر از آن درجه در میان موجودات کسی هم تراز با ایشان همانند امیرالمومنین (ع) نیست.

بررسی مدلول روایت

درست است که در این روایت کلمه کف دست آمده است اما ظاهرا معنای ظاهری آن مراد نیست، زیرا پیامبر (ص) یک شخصیت هدایت گر است و اگر سخنی می گوید باید نقش هدایت گرانه داشته باشد، و معنای ظاهری آن چیزی را نمی رساند. پس معنای کنائی آن مراد است و آن همان مساوات و برابری در حوزه عدل محوری، یعنی سخن، گفتار و رفتار بجا در همه حوزه ها است. این روایت بیان می کند که در حوزه عدالت که قوام شخصیت آدمی است، امیرالمومنین (ع) با پیامبر اکرم (ص) که در همه زمینه ممتاز بود مساوات دارد. یکی از این حوزه ها، امر رهبری و زعامت جامع است و این حدیث نشان می دهد که این مقام بعد از پیامبر اکرم (ص)، زیبنده امیرالمومنین (ع) است و اینگونه این روایت می تواند به عنوان یکی از مویدات آیه ولایت مورد استفاده قرار گیرد.

انشاءالله در جلسه آینده حدیث شماره 28 مورد بررسی قرار می گیرد.

 

﴿.....﴾ اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] کنزالعمال، متقی هندی، ج6، ص153، ح2539.
[2] تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج5، ص37.
[3] تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج42، ص365.
[4] الکامل فی الضعفاء، ابن عدی، ج1، ص204.
[5] المناقب، خطیب خوارزمی، ص296، ح290.
[6] العلل المتناهیه، ابن جوزی، ج1، ص509.
[7] میزان الاعتدال، ج1، ص146.
[8] لسان المیزان، ج1، ص635- 636.
[9] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص486.
[10] ر.ک: فتح الملک العلی، احمد بن صدیق الغماری، ص201- 208.
[12] ر.ک: تفسیر الکشاف، ج1، ص368 ؛ تفسیر الکبیر، ج8، ص80 ؛ الدر المنثور، ج2، ص218- 220 ؛ مطالب السئول، محمد بن طلحه شافعی، ص48- 49 ؛ مجمع البیان، ج1، ص451 ؛ براهین و نصوص امامت، ص27- 29.
[13] نسائی، خصائص امیرالمومنین (ع)، ص104- 107 ؛ المسند، احمد بن حنبل، ج13، ح17440، 17441، 17479، 17485 و ج15، ح19813.
[14] نسائی، خصائص امیرالمومنین (ع)، ص108.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo