< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم ربانی بیرجندی

تفسیر آیات الاحکام

90/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علی عبد الله و رسوله سيّدنا ومولانا أبي القاسم محمّد اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد- وعلی آله الطيبين الطاهرين المعصومين و لعنة الله علی أعدائهم أجمعين من الآن إلی قيام يوم الدين.
 «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَاتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (سوره النور، آيه33).
 در جلسه گذشته ما واژگان اين آيه شريفه را بررسي كرديم. وليستعفف صيغه مضارع غايب باب استفعال است كه براي تأكيد و مبالغه است. الذين فاعل يستعفف و لايجدون نكاحاً صله براي الذين است. نكاحاً مفعول لايجدون است كه اينجا يك مفعولي است. در مورد (الذين يبتغون الكتاب مما ملكت ايمانكم فكاتبوهم) دو نظريه است بين نحويين و مفسران كه اين فراز را چگونه تركيب كنيم. نظير اين آيه شريفه نيز داريم مانند (السارق و السارق‌ﮥ فاقطعوا ايديهما) (الزاني‌ﮥ و الزاني فاجلدوهما) در اين موارد ما يك اسم مرفوع داريم و بعد جمله امري داريم كه با فاء آمده است آيا اين از قبيل جمله مبتدا و خبر است. (برخي ميگويند الذين و صله آن مبتدا است و جمله فكاتبوهم ميشود خبر مبتدا). درست است كه جمله انشائيه خبر واقع نميشود ولي اينجا از موارد استثناء است و آن جايي است كه مبتداي ما متضمن معناي شرط باشد (هر كسي كه طلب كند كتاب را) جبر آن جمله انشائيه و همراه با فاء ميآيد و اشكالي هم ندارد. (فاء براي ارتباط تام است بين مبتدا و خبر و فاء كه بين مبتدا و خبر ميآيد براي شدت ارتباط است). اما بعضي گفتهاند در اين مواردي كه شما ميگوييد مبتدا و خبر يك أمّا محذوف است يعني بوده (أما الذين يبتغون الكتاب) اين فاء جزاء است براي آن (أمّا). أمّا از ادات شرطي است كه شرط آن حذف ميشود و يك جزئي از جزا ميآيد فاصله ميشود بين أمّا و فاء و آن جزء گاهي مفعولبه است و گاهي مبتدا. (كه در اين سه آيه مبتدا است) و گاهي علاوه بر شرط خود (أمّا) هم حذف ميشود نظير اين آيه شريفه «فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ»(سوره العنكبوت، آيه56). اياي منصوب است چون بوده فامّا اياي فاعبدون، در اصل بودهفامّا اعبدوا اياي فاعبدوني. (ما بعد فاء در ماقبل آن عمل نميكند چون فاء نميگذارد). در مورد آيه تركيب دوم به ثواب نزديكتر است چون از نظر شرط و جزاء درست در ميآيد. (إن علتم) إن شرطيه است و جزاء آن محذوف است به قرينه (فكاتبوهم) (إن علمتم فيهم خيراً فكاتبوهم). (آتوهم) فعل امر است عطف بر كاتبوهم. البغاء را در اينجا به معناي زنا گرفتيم. فتي فتيات در لغت عرب كنايه از عبد و امه ميآيد اگر چه در اصل به معناي پسر و دختران جوان ميباشد. (إن اردن تحصناً) شرط است و جزاء آن به قرينه (لاتكرهوا فتياتكم علي البغاء) محذوف ميباشد چون جواب اداﮤ شرط بر اداﮤ شرط مقدم نميشوند چون صدارت طلبند. عَرَض: يعني چيزي كه عارض ميشود و استوار نيست و به همين جهت از اموال دنيا به طور كلي تعبير به عرض ميشود عرض يعني منافع دنيوي چون اينها يك سري چيزهاي عارضي هستند در مقابل امور اخروي كه پايدار هستند. لفظ تحصّن در قرآن به چند وجه آمده است: احصن يحصن احصان:. حصّن يحصّن تحصين. يك وجه آن به معناي تعّفف، عفت، يك وجه به معناي حرّيت در مقابل عبيد و يك وجه آن به معناي اسلام است كه هر سه وجه آن در قرآن استعمال شده است. از نظر علم اصول نيز اين آيه معركه آراء است. در اين آيه در دو جاي آن بحث است. 1) در جمله (فكاتبوهم) بحث دارند كه فعل امر است آيا دال بر وجوب ميكند يا خير؟ بزرگان فرمودهاند فعل امر است و دلالت بر استحباب ميكند يعني خودتان هم او را كمك كنيد. 2) (لاتكرهوا فتياتكم علي البغاء إن اردن تحصنا) تحصن چون در مقابل زنا آمده است به معناي تعفف است. مفهوم اين جمله اين است كه اگر كنيزان شما خودشان اراده ميكنند و دوست دارند زنا كردن را شما جلوشان را رها كنيد (اين مفهوم درست نيست چون بزرگان گفتهاند زنا مطلقاً حرام است) پس مفهوم ندارد اين آيه شريفه؟ بزرگان در علم اصول خيلي بحث كردهاند و در ذيل همين آيه شريفه هم ملاحظه بفرماييد ملااحمد نراقي، مرحوم فاضل مقداد، مرحوم علامه محمدجواد مغنيه، مرحوم فاضل جواد در مسالك الافهام همه تصريح كردهاند گفتهاند شرط و جزايي كه آورده ميشود به دو شكل است. يك وقت شرط و جزاي ما براي تعليق است: اگر فرزند من قبول شود نذر ميكنم گوسفند ذبح كنم. (تعليق الجزاء علي الشرط) اينجا شرط مفهوم دارد و يكي از مصاديق بارز مفاهيم است و به عقيده اكثر علماء حجت است. (فاضل لنكراني مفاهيم را حجت نميدانند و معتقدند كه تمام احكام شريعت با منطوقات به ما رسيده است و دليل وقتي دليل است كه منطوق باشد) مرحوم آخوند و مرحوم شيخ مفهوم شرط را قبول دارند و ميگويند مفهوم شرط، مفهوم قَدَري است و در معارفات مردم پذيرفته است. و يك وقت شرط و جزا براي بيان موضوع است نه تعليق جزاء بر شرط: مثل (إن رزقت ولداً فاختنه) اين مثال قصد تعليق ختنه برداشتن پسر نيست بلكه ميخواهد بگويد اگر فرزند پسري داشته باشي موضوع ختنه مطرح ميشود كه اين قسم دوم فقط تحمل منطوق را دارند و مفهوم نداشته و حجت نيستند. و اين آيه شريفه از نوع دوم شرط و جزاء است كه مفهوم ندارد. خوب چرا با شرط و جزاء تعبير ميشود؟ چون ميخواهد اهميت موضوع را برسانند (إن اردن تحصنا) از همه فتيات تحصّن خواسته شده است.
 سبب نزول اين آيه اينگونه اشاره شده است كه در مدينه بعضيها ميآمدند عدهاي از كنيزان را ميخريدند و در خانه خود پارچه ميزدند و آنها را وادار به زنا ميكردند و از اين راه تجارت ميكردند. آيه اين راه تجارت را نهي ميكند. اجمالاً اين آيه شريفه دو مطلب را به ما يادآوري ميكند مطلب اول تكميل آيه قبلي بود آيه قبلي خداوند متعال ارشاد كرد بزرگان جامعه اسلامي را (همه دستاندركاران را) (وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ). حالا خداوند كساني كه ضعيف هستند كمك ميكند ولي كساني كه چيزي ندارند بالفعل، نبايد راه زنا را پيش بگيرند بايد (وليستعفف) را، عفت را پيش بگيرند تا خداوند به كم كم رزق و روزي آنها را وسعت بدهد و زمينه ازدواج آنان را فراهم كند. (اين يك حكم ارشادي است). مطلب دوم در مورد بندگان است (مدخل برده در دايرﮤالمعارف بزرگ اسلامي كه جداگانه هم چاپ شده است نوشته استاد احمد پاكتچي است را مطالعه كنيد) يكي از علتهاي وجود بردهداري اين بود كه امنيت در جامعه نبود لذا افراد ضعيف خود را تحت لواء و سيطره افراد قوي قرار ميدادند تا امنيت آنان حفظ شود و رزق وروزي آنان را بدهد. اگر اسلام بردهداري را تأييد كرده است براي سلامت افراد ضعيف و جامعه بوده است و راههايي براي فرار از بندگي را مشخص كرده است كه يكي از راههاي آن قرارداد مكاتبه است قرارداد ببندند كه شما از امروز برو كار كن هر چه مزد در آوردي به من بده پس از اتمام قرارداد شما آزادي اين را ميگفتند عقد مكاتبه. با آنان عقد مكاتبه ببنديد اگر در آنها خيري يافتيد (اهل كار هستند و اهل صلاح هستند) خودتان هم مقداري به آنان كمك كنيد و مقداري از مال قرارداد را كم كنيد. در فقه مقارن يك بحث جالبي دارند فقهاي مذاهب خمسه و آن اين كه اين مال الكتابهاي را كه طبق قرارداد بايد بدهند چگونه بايد پرداخت شود؟ ابوحنيفه و اماميه و حنبليه و مالكيه معتقدند به هر شكلي كه باشد اشكالي ندارد (به نقد، جمل‌ﺔً، منجماً (قسطي)، معجلاً (نقد)، موجلاً (مدتدار)) اما شافعيه معتقد است حتماً بايد منجماً و مؤجلاً باشد چون قوام مكاتبه به اين است كه به عبد مهلت بدهيم و قسط قسط باشد. و در پايان آيه اشاره به يك نكته اخلاقي دارد كه اگر كسي كنيزي را وادار به زنا كند گناه آن بر مولا است. در تفسير (و من يكرههن فان الله من بعد اكراههن غفور رحيم) دو احتمال است يك تفسير اين است كه خداوند گناه كنيزان مكرَه شده را ميبخشد. تفسير دوم اين است كه خداوند گناه كنيزان و موالي آنها را نيز ميبخشد كنيزان چون اكراه شدهاند و موالي آنان را در صورتي كه توبه كنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo