< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری-کتاب خمس

93/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی
عبادت أحرار و کِرام
وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ.[1]
گفتیم رهنمود این جمله نورانی که سومین فراز از دعای شریف مکارم الاخلاق است، این است که انسان کارهای نیک را با بهترین نیت‌ها انجام دهد. خوب‌ترین نیت‌ها هم خالص‌ترین آنهاست، همان نیت و انگیزه‌ای که اهل بیت علیهم السلام در عبادات داشتند.
در این رابطه دو روایت بیان شد. یکی از امیر مؤمنان علیه السلام که در آن انگیزه عبادت، اهلیت داشتن خداوند برای عبادت دانسته شد و روایت دیگر از امام زین العابدین علیه السلام بود که در آن اهلیت خداوند برای عبادت اینگونه تبیین شده بود که خداوند منعم ماست.
در این باره روایت دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که می‌فرماید:
إنَّ العُبّادَ ثَلاثَةٌ: قَومٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّوجَلَّ خَوفًا فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ، وقَومٌ عَبَدُوا اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى طَلَبَ الثَّوابِ فَتِلكَ عِبادَةُ الاجَراءِ، وقَومٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّوجَلَّ حُبًّا لَهُ فَتِلكَ عِبادَةُ الأَحرارِ، وهِيَ أفضَلُ العِبادَةِ.[2]
بندگان، سه گروهند: گروهى خدا را از ترس مى‌پرستند كه اين پرستش بردگان است و گروهى، در جستجوى پاداش كه اين پرستش مزدوران است [که اگر به او مزد ندهند، عبادت نمی‌کند] و گروهى، خداوند را به سبب عشق و محبّت مى‌پرستند كه اين پرستش آزادگان و برترين پرستش است.
کسانی که از بند ترس و طمع آزاد هستند، خدا را با انگیزه محبت او عبادت می‌کنند، حافظ هم می‌گوید:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبودز بند هر چه رنگ تعلق بگیرد، آزاد است
شبیه همین مضمون در روایت دیگری از آن حضرت نیز بیان شده است که در آن عبادت نوع سوم را عبادت انسان‌های با کرامت می‌داند: «تِلكَ عِبادَةُ الكِرام‌» و در ادامه آن می‌فرماید:
و هُو الأَمنُ؛ لِقَولِهِ عز و جل: ﴿وَ هُم مّن فَزَعٍ يَوْمَئذٍ ءَامِنُونَ﴾[3]، ولِقَولِهِ عز و جل: ﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ﴾،[4]فَمَن أحَبَّ اللّهَ أحَبَّهُ اللّهُ عز و جل، و مَن أحَبَّهُ اللّهُ عز و جل كانَ مِنَ الآمِنينَ.[5]
و آن مايه امن و امان باشد؛ به دليل اين سخن خداوند عزّ و جلّ كه: «و آنان از ترس و هراس آن روز در امانند» و نيز به دليل اين سخن‌ خداوند عزّ و جلّ كه: «بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد» بنا بر اين، هركه خدا را دوست بدارد خداوند عزّ و جلّ نيز او را دوست دارد و هر كه خداوند عزّ و جلّ دوستش بدارد از وحشت روز قيامت در امان است.
بحث فقهی
موضوع: ادامه مباحث خمس هدیه و جایزه
یادآوری
بحث در متعلق حکم خمس مازاد بر مؤونه بود. برداشت آیت الله محقق داماد از سیزده روایتی که در این باره نقل کردند این شد که در مجموع حکم روی ربح مکاسب نرفته و ملاک در تعلق خمس احتراف نیست تا ارباح را مقید به مکاسب کنیم؛ بلکه ملاک قصد و اختیار است چه از راه کسب و چه غیر آن. بنا بر این، هدیه با اینکه فایده اکتسابی نیست ولی چون با اختیار حاصل می‌شود ـ چون نیاز به قبول دارد ـ متعلق خمس است بر خلاف ارث که چون ملکیت قهری است خمس ندارد.
به نظر ایشان اثبات وجوب خمس در مطلق فواید اعم از اختیاری و غیر آن نیاز به دلیل معتبری دارد که روایات صحیحه از روایات سیزده‌گانه بر بیش از فواید قصدیه دلالتی ندارد و روایات ضعیف نیز گرچه بر مطلق فواید دلالت دارد ولی صلاحیت دلیل بود بر این مطلب را ندارند.
عدم دلالت آیه بر خمس ارث در کلام آیت الله محقق داماد
ایشان در ادامه با دو تقریر، وجوب خمس ارث را از آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ﴾ [6]استفاده می‌کنند و به هر دو جواب می‌دهند.[7]
تقریر اول
تعبیر «غنمتم من شیء» مطلق است و همه فوایدی که به انسان می‌رسد را شامل می‌شود، به عبارت دیگر، همان طور که آیه از جهت فواید اکتسابی و غیر اکتسابی اطلاق دارد، از جهت اختیاری یا قهری بودن فواید نیز اطلاق دارد.
نقد تقریر اول
در نقد این تقریر می‌فرماید: هرچند در ماده «غنم» اختیار و قصد شرط نیست، ولی با توجه به هیئتی که در این آیه به کار رفته که مستند به مخاطبین شده است (غنمتم) این احتمال داده می‌شود که قصد و اختیار در کسب غنیمت دخالت داشته باشد. به عبارت دیگر، در این آیه دو احتمال وجود دارد یکی «تحصیل» غنیمت که در این صورت قصد دخالت دارد و یکی «حصول» غنیمت که دیگر با قصد حاصل شود یا بدون آن، فرقی ندارد و «إذا جاء الإحتمال بطل الاستدالال»
تقریر دوم
آیه شریفه قطعاً غنائم جنگی را در بر می‌گیرد و روشن است که مجاهدین بعد از پیروزی در میدان جنگ، در قبول سهم خود از غنیمت و عدم آن اختیاری ندارند به اینکه اگر قبول کرد مالک شود و اگرنه مالک نشود؛ بلکه وقتی پیروز شدند و غنیمتی به دست آوردند، هر یک از آنها به صورت مشاع مالک بخشی از غنیمت می-شود، همان طور که وقتی پدرش فوت می‌کند، مالک ارث او می‌شود و نیاز به قصد و قبول ندارد. بله، بعد از تملک می‌تواند اعراض کند و ملکیت را از خود سلب کند.
مؤید این مطلب این است که معلوم نیست که همه مجاهدان به قصد کسب غنیمت بجنگند، بلکه مجاهدینی هستند که تنها به خاطر رضایت خدا می‌جنگند، اما همین افراد پس از غلبه بر دشمن و پس از آنکه صاحبان خمس، سهم خود را برداشتند، بی اختیار مالک سهمی از غنائم به دست آمده می‌شوند.
مثَل این افراد که می‌جنگند و مزد می‌گیرند در روایتی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، مَثَل مادر حضرت موسى علیه السلام دانسته شده است كه فرزندش را شير مى‌داد و مزد خود را مى‌گرفت:
مَثَلُ الّذينَ يَغْزُونَ مِن امّتي ويَأخُذُونَ الجُعلَ يَتَقوّونَ على عَدُوِّهِم مَثَلُ امِّ موسى؛ تُرضِعُ وَلَدَها وتَأخُذُ أجرَها.[8]
همان طور که انگیزه مادر حضرت موسی علیه السلام از شیر دادن، دریافت مزد و اجر نبود، بلکه حاضر بود پولی هم بدهد تا اجازه بدهند بچه‌اش را شیر دهد، انگیزه برخی مجاهدان نیز اصلاً کسب غنیمت نیست، با این حال وقتی غنیمتی به دست می‌آید او نیز مانند بقیه مجاهدان مالک سهم خویش می‌شود.
آیت الله محقق می‌فرمایند: این بهترین تقریری است که می‌شد از استدلال به آیه برای اثبات شمول خمس ارث بیان کرد.
نقد تقریر دوم
ولی این تقریر را نیز اینطور نقد می‌کنند که میان غنیمت و ارث تفاوت وجود دارد و هیچگاه از مجاهدان در قبول یا عدم قبول غنائم، سلب اختیار نمی‌شود؛ بلکه آنها این اختیار را دارند که سهم خود را از غنیمت مانند دیگر اموالی که در ملکشان است، ردّ کنند و همین برای اثبات اینکه غنائم از باب املاک قهری مانند ارث نیست، کافی است.
اشکال
به نظر ما آیه شریفه مخصوص غنائم جنگی است و دیگر موارد خمس از جمله خمس مازاد بر مؤونه را شامل نمی‌شود چه رسد به هدیه یا ارث. اما اگر کسی قائل شد که آیه شامل مطلق فواید می‌شود، حتماً باید بگوید هدیه و ارث هم خمس دارد. زیرا یکی از معانی لغوی غنیمت، «فایده بلا مشقة» بود، حال چه قصد داشته باشد چه نداشته باشد و یکی از مصادیق روشن مالی که بدون مشقت به دست می‌آید، هدیه و ارث است.
بنا بر این، ایشان که قبول کردند آیه اعم از فواید اکتسابی و غیر اکتسابی است، دیگر میان غنیمت جنگی و هدیه با ارث نمی‌توانند فرق بگذارند.
به هر حال، ایشان پس از بیان این مطالب این طور نتیجه می‌گیرد که:
فلم يثبت في المقام ما يدلّ على عدم اعتبار القصد أيضا بحيث يشمل الإرث و نحوه
دلیلی که ثابت کند علاوه بر عدم اعتبار کسب و حرفه، قصد هم معتبر نباشد تا ارث را شامل شود، وجود ندارد.
سپس ادامه می‌دهد:
و لا تصغ إلى ما قاله الفقيه الهمداني (قدّس سرّه) من: «أنّ الالتزام بثبوت الخمس فيما عدا ما اشتهر بين العلماء و هو أرباح التجارات و الصناعات و سائر أنواع التكسّب مشكل»، لأنّه لا إشكال فيه أصلا بعد مساعدة الدليل.
با این حساب، دیگر به آنچه فقیه همدانی گفته است گوش نکن که «ملتزم شدن به ثبوت خمس در غیر آنچه میان علماء مشهور است یعنی غیر ارباح تجارات و صناعات و انواع تکسب، مشکل است» چرا که بعد از مساعدت دلیل هیچ اشکالی در آن نیست. چون طبق ادله خمس در فواید قصدیه هرچند حرفه نباشد واجب است.
پس از این، مشکل اعراض مشهور از روایات را اینگونه پاسخ می‌دهد:
و لا تصغ أيضا إلى ما ادّعاه من كفاية إعراض المشهور عن تلك العمومات المقتضية لثبوته في نحو الهبة مثلا في عدم جواز التعويل عليها، لما استبان لك بعد نقل كلماتهم من أنّها- لو لم تكن ظاهرة فيما هو العموم من تعلّقه بما لا يفتقر حصوله إلى أزيد من القصد و إعمال الاختيار- لا تكون ظاهرة في الخلاف أصلا، لعدم تعرّضهم له أصلا، لا أنّهم تعرّضوا لذلك و أعرضوا عنه.
همچنین به این ادعا گوش نده که می‌گوید: «اعراض مشهور از عمومات دال بر ثبوت خمس در مثل هبه، برای عدم جواز تکیه بر آنها کافی است»؛ زیرا بعد از نقل کلمات مشهور روشن شد که ـ اگر نگوییم عبارات آنها در این ظهور دارد که خمس به فوایدی تعلق می‌گیرد که حصولش بیش از قصد و اختیار چیزی لازم ندارد، ـ بر خلاف آن ظهور ندارد، زیرا آنها اصلاً متعرض حکم هبه نشده‌اند، نه اینکه متعرض شده‌اند ولی از آن اعراض کرده‌اند.
بنا بر این، به نظر آیت الله محقق داماد علاوه بر فواید اکتسابی، فواید غیر اکتسابی اما قصدیه مثل هبه و صدقه و جایزه خمس دارد، و اموالی مثل ارث یا نمایی که مثلا از غرس درختان به دست می‌آید، خمس ندارد و بر این موارد اصلاً فایده اطلاق نمی‌شود تا خمس‌شان واجب باشد، پس تخصصاً از بحث خمس خارج هستند.
نظریه مختار
با در نظر گرفتن فرمایشات این بزرگان و اقوال مشهور فقها، به نظر می‌رسد فرمایش آیت الله بروجردی و حضرت امام رحمة الله علیه قابل قبول‌تر است. زیرا این نظریه آیت الله محقق که مشهور از این عمومات اعراض نکرده‌اند، صحیح نیست. این روایات در مرئی و منظر فقهایی مثل شیخ طوسی بوده است، با این حال ایشان و هم عصران وی، به وجوب خمس هبه فتوا نداده‌اند، از طرفی کمی قبل‌تر از شیخ، ابو الصلاح حلبی صراحتاً این بحث را آورده است، اگر وی نگفته بود، امکان داشت بگوییم قدما از این مسئله غفلت کرده‌اند، ولی هم ابو الصلاح گفته و هم مسئله، از مسائل مبتلا به است و هم روایات در دسترس آنها بوده است، با این حال وقتی طبق روایات فتوا نمی‌دهند، نشان می‌دهد که آنها از این روایات اعراض کرده‌اند.
البته ما همه تأویلات آیت الله بروجردی را هم قبول نداریم که از همه روایات، فواید اکتسابی را برداشت می‌کرد، بلکه چنانچه گذشت، برخی از آنها تصریح در خمس هدیه داشت، ولی چون مشهور قدما از آنها اعراض کرده‌اند، نمی‌توان طبق آنها فتوا داد. لذا می توان گفت هدیه و هبه خمس ندارد، و اگر کسی نتواند فتوا بدهد حداکثر باید بگوید بنابر احتیاط واجب خمس دارد، چنانکه شماری از فقها چنین گفته اند . در مورد ارث هم بحث تفصیلی آن بعداً خواهد آمد.
در پایانِ بحث متعلق خمس ارباح مکاسب، دو مسئله دیگر را مورد بررسی قرار می‌دهیم، یکی بحث تفصیل میان جایزه خطیره و غیر خطیره است که برخی با اینکه قائل به عدم وجوب خمس در هدیه و جایزه هستند ولی جایزه خطیره را استثناء کرده‌اند، دوم مسئله میراث.
خمس جایزه
آیت الله محقق در ادامه فرمایشاتشان، چهار روایت را در این باره مورد بررسی قرار می‌دهند و نتیجه می‌گیرند که در وجوب خمس جایزه فرقی بین جایزه‌های ارزشمند و غیر ارزشمند نیست.
روایت اول
اولین روایت مکاتبه‌ای است که شخصی به نام «یزید» از معصوم علیه السلام درباره مفهوم «فائده» می‌پرسد و امام علیه السلام در جواب می‌فرماید:
الْفَائِدَةُ مِمَّا يُفِيدُ إِلَيْكَ فِي تِجَارَةٍ مِنْ رِبْحِهَا وَ حَرْثٌ بَعْدَ الْغَرَامِ أَوْ جَائِزَةٌ.[9]
به نظر ایشان ظاهراً جایزه به عنوان مثال ذکر شده و ویژگی خاصی ندارد، بلکه مشابه هدیه و هبه است. به همه اینها فائده اطلاق می‌شود و در آنها قصد و اختیار معتبر است، حال با اکتساب به دست آید یا بدون آن.[10]
روایت دوم
روایت دوم همان صحیحه «علی بن مهزیار» است که در بخشی از آن امام جواد علیه السلام غنائم و فواید را این طور تفسیر کردند:
فَالْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَهِيَ الْغَنِيمَةُ يَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَةُ يُفِيدُهَا وَ الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ وَ الْمِيرَاثُ الَّذِي لَا يُحْتَسَبُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا ابْنٍ... [11]
اگر چه در این روایت صحیح السند، جایزه مقید به جایزه ارزشمند شده و قاعدتاً باید جایزه غیر خطیره متعلق خمس نباشد، ولی ایشان می‌فرماید: شاید این تفصیل به خاطر این است که غالباً جایزه غیر خطیره تا قبل از یک سال مصرف می‌شود و معمولاً از قوت سال زیاد نمی‌آید بر خلاف جایزه خطیره که غالباً از مؤونه سال زیاد می-آید. بنا بر این، قید خطیره، قید غالبی است. [مثل قید «اللاتی فی حجورکم» برای «ربائب» که در این آیه شریفه آمده است: ﴿رَبائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾[12]] همچنان که قید «من غیر أب و لا إبن» در ادامه روایت برای «المیراث الذی لایحتسب» غالبی است، چرا که غالباً موّرثی که احتمال وجودش نمی‌رود، پدر یا فرزند نیست، با این حال، پدر یا پسر ویژگی خاصی ندارند، پس اگر مثلاً یک نفر فکر نمی‌کرد از پسرش به او ارث برسد، ولی از پسرش به او ارث رسید، میراث لایحتسب بر آن صدق می‌کند[13]. ولی می توان گفت که جایزه نیز هم افزون بر مؤونه باشد مثل کسی که یک قلم جایزه گرفته و کنار گذاشته، در مقابل جایزه ارزشمند هم ممکن است هزینه سال شود . بنابراین حمل کردن قید « خطیره » به غالبی، خالی از اشکال نیست.
روایت سوم
روایت بعدی، روایت «ابی بصیر» از امام صادق علیه السلام است که در سندش «احمد بن هلال» بود که فاسد المذهب ولی موثق است. البته آیت الله محقق سند را به خاطر وجود وی مخدوش دانست. ابا بصیر می‌گوید:
كَتَبْتُ إِلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يُهْدِي إِلَيْهِ مَوْلَاهُ وَ الْمُنْقَطِعُ إِلَيْهِ هَدِيَّةً تَبْلُغُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا الْخُمُسُ فَكَتَبَ ع الْخُمُسُ فِي ذَلِكَ.[14]
ایشان می‌فرمایند: در این روایت تصریح شده که هدیه کم یا زیاد باشد، فرقی ندارد و خمسش واجب است، پس جایزه هم که مثل هدیه است میان کم و زیادش تفاوتی نیست. پس این روایت مؤید سخن ما در روایت قبلی است که گفتیم «خطیره» قید غالبی جایزه است.[15]
روایت چهارم
آخرین روایت، روایت «علی بن الحسین بن عبد ربّه» است که می‌گوید:
سَرَّحَ الرِّضَا ع بِصِلَةٍ إِلَى أَبِي فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبِي هَلْ عَلَيَّ فِيمَا سَرَّحْتَ إِلَيَّ خُمُسٌ فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا خُمُسَ عَلَيْكَ فِيمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ.[16]
ایشان در توضیح این روایت می‌فرمایند: مفهوم اینکه حضرت فرمود در آنچه صاحب خمس برایت می‌فرستد، خمس واجب نیست، این است که در هدایایی که غیر صاحب خمس می‌فرستد، خمس واجب است.[17]
بنا بر این، به نظر ایشان میان جایزه خطیره و غیر خطیره فرقی نیست و خمس در آنها واجب است.
دفع وهم
در ادامه آیت الله محقق داماد به دفع این اشکال می‌پردازند که:
ربّما يتوهّم قيام السيرة على الخلاف، لعدم تعارف ذلك في نحو الإرث و الهدايا و الهبات و نحوها في عصر النبيّ ص و إلّا لصار من ضروريّات الدين، و لا في أعصار الأئمة الهداة ع و إلّا لصار من ضروريّات المذهب، فلا يصحّ الاعتماد على شي‌ء ممّا ذكر عند قيام ما هو بمنزلة القطع على الخلاف أو هو نفسه.[18]
ممکن است توهم شود سیره متشرعه بر خلاف این حکم است که هدیه و میراث خمس داشته باشد، زیرا در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم متعارف نبوده که خمس ارث و هدیه و هبه اخذ شود، اگر متعارف بود از ضروریات دین می‌شد، همچنین چنین چیزی در زمان ائمه علیهم السلام نیز متعارف نبوده، زیرا اگر متعارف بود از ضروریات مذهب می‌شد. پس با وجود این سیره دیگر صحیح نیست بر روایاتی که ظاهرشان وجوب خمس است، اعتماد کرد.
ایشان در دفع این اشکال می‌فرمایند:
لكن لا تذهل عن الفرق بين عدم قيام السيرة على أخذ الخمس أو تأديته بمجرّد وصول المال إلى الوارث أو المتّهب مثلا نحو وجوبه في المعادن و الكنوز، إذ هو مسلّم و لكنّه غير مضرّ إذ لم يدّع في المقام وجوبه فورا نحو الكنز و مثله، و بين عدم قيامها على التأدية بعد حلول الحول عند الزيادة عن مؤنته، لأنّ ذلك غير مسلّم، و لا طريق لنا الآن إلى الحكم بالعدم إذ يحتمل تأدية ذلك بعد انقضاء السنة بعنوان أنّه الفاضل عن مؤنتها.[19]
این مطلب نباید مورد غفلت قرار گیرد که فرق است میان اینکه سیره بر اخذ خمس به محض حصول ارث یا هدیه وجود ندارد و اینکه سیره بر اخذ خمس ارث یا هدیه پس از گذشت یک سال وجود ندارد. زیرا این مسلم است که چنین چیزی متعارف نبوده که خمس ارث و هدیه را مانند خمس معدن و گنج به صورت فعلی دریافت کنند، اما اینکه پس از گذشت یک سال خمس آنها دریافت می‌شده یا نه، قابل اثبات نیست تا بگوییم سیره متشرعه این بوده که خمس آنها حتی پس از یک سال هم پرداخت نمی‌شده است.
پس از ذکر این مطالب، چند سطری هم درباره خمس میراث بحث می‌کنند و می‌پذیرند که در میراث سیره این بوده که خمس آن پرداخت نمی‌شده است. توضیح آن در جلسه آینده خواهد آمد.


[3]سوره قصص، آ یه 89.
[4]آل‌عمران، آیه 31.
[7]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص217 ـ 219.
[8]كنز العمّال، متقی هندی، ج4، ص336، ح10779.
[9]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص221.
[11]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص221.
[13]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص221.
[15]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص222.
[17]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص222.
[18]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص223.
[19]كتاب الخمس، للمحقق الداماد، ص223.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo