< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیپرهیز از آنچه شیطان بر زبان جاری می‌کند (3)

اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ أو هُجرٍ أو شَتمِ عِرضٍ... .[1]

سومین گناهی که بر اثر وسوسه‌های شیطان بر زبان انسان جاری می‌شود و در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق آمده است، «شتم عِرض» است.

«شتم» به معنای «کلامٌ کریه» یعنی سخن زشت است.[2] «عِرض الرجل» نیز به معنای حَسَب و آبروی شخص است[3] و ترکیب «شتم عرض» به معنای توصیف کردن کسی است به چیزی که نقص اوست.

در روایتی وارد شده که رسول اکرم (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) در حجة الوداع پس از آنکه مردم را به حرمت ماه ذی‌حجه و حَرم امن الهی توجه داد، خطاب به مسلمانان فرمود:

فَإِنَ‌ دِماءَكُم‌ و أموالَكُم و أعراضَكُم عَلَيكُم حَرامٌ كَحُرمَةِ يَومِكُم هذا في شَهرِكُم هذا في بَلَدِكُم هذا إلى‌ يَومِ تَلقَونَهُ.[4]

همانا خون‌ها و مال‌ها و آبروهایتان نزد يكديگر حرمت دارد، همانند حرمت اين روز در اين ماه در اين سرزمين، تا روزى كه خداوند را ديدار كنيد.

تنها خون مؤمن، محترم نیست؛ بلکه مال و آبروی مؤمن هم احترام دارد.

در روایت دیگری حرمت مؤمن بالاتر از خانه خدا دانسته شده است. طبق نقل، رسول خدا(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) هنگامی که به کعبه نگریست، فرمود:

وَ اللَّهِ لَلمُؤمِنُ أعظَمُ‌ حُرمَةً مِنكَ‌! لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنكَ واحِدَةً و مِنَ المُؤمِنِ ثَلاثَةً: مالَهُ، و دَمَهُ، و أن يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السّوءِ.[5]

به خدا سوگند كه احترام مؤمن، بيش از توست؛ زيرا خدا از تو يك چيز را داراى حريم ساخته و از مؤمن، سه چيز را: مالش، خونش، و اين كه به وى گمان بد رود.

بحث فقهی

موضوع: حکم نماز و روزه کثیر السفر (7)

یادآوری

بحث در باره حکم نماز و روزه کثیر السفر به اینجا رسید که به استدلال‌های آیت الله بروجردی بر اتمام نماز مسافری که سفر، کار مکرر اوست، چهار اشکال شد؛ ولی به نظر ما هیچ یک از اشکالات وارد نبود.

مهم‌ترین اشکال در مورد عبارت «لأنه عملُهم» بود که در روایات به عنوان دلیل اتمام نماز گروهی از افراد مثل مُکاری و راعی و مانند آنها بیان شده بود. استدلال آیت الله بروجردی این بود که «عمل» در اینجا به معنای کار مکرر است نه شغل. بنا بر این، هر کس سفر، کار همیشگی او شد، نمازش تمام است، فرقی ندارد که سفر، شغل او باشد یا نباشد، همچنین فرقی ندارد برای کارش سفر کرده باشد یا مثلا برای زیارت یا تفریح، به همین دلیل، قدما آن را با تعبیر «سفره اکثر من حضره» بیان کرده‌اند، زیرا ملاک، اکثار در رفت و آمد و سفر کردن است.

اشکالی که به این استدلال شد این بود که هر چند در زبان فارسی وقتی گفته می‌شود: «فلانی کارش درس خواندن است» یا «کارش خوابیدن است»، کار به معنای شغل نیست، بلکه به معنای فعلی است که زیاد آن را تکرار می‌کند؛ ولی در زبان عربی «عمل» به این معنا نیامده است؛ بلکه یا به معنای «مطلق فعل» است یا به معنای «مهنة و شغل» و چون در بحث ما معنای اول، قابل تفوه نیست، عمل، فقط به معنای «شغل و حرفه» خواهد بود.

ما در جواب عرض کردیم: لازم نیست معنای «تکرار یک فعل» برای کلمه «عمل» در کتاب لغت بیاید؛ بلکه تکرار یا عدم تکرار آن از قرائن معلوم می‌شود. همان طور که این کلمه در بسیاری از آیات و روایات در معنای کار مستمر به کار رفته نه در معنای شغل.

ادامه جواب اشکال چهارم

در جلسه قبل گفتیم که «عمل» در آیاتی مانند: ﴿وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾[6] و ﴿كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾[7] با توجه به قرائن، به معنای اعمالی است که در طول زندگی به طور مکرر انجام داده‌اند نه یک کار ویژه. در اینجا، این را هم اضافه می‌کنیم که اتفاقاً در قرآن کلمه «شغل» نیز گاه در معنایی غیر از معنای حرفه خاص داشتن به کار رفته است، مثلا در آیه ﴿إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ﴾[8] به قرینه اینکه در بهشت، شغل و حرفه خاصی داشتن معنا ندارد، به معنای سرگرمی به کار رفته است، یعنی «بهشتيان در آن روز، سرگرم لذّت بردن از نعمت‌هايند» نه اینکه مشغول کار خاصی باشند.

علاوه بر آیات، در روایات نیز در موارد زیادی کلمه «عمل» در معنای کار مکرر استعمال شده است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:

از امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) در دعاى وداع ماه رمضان آمده است:

... وَ اجعَلنى مِمَّن كَتَبتَهُ فى هذَا الشَّهرِ مِن حُجّاجِ بَيتِكَ الحَرامِ، المَبرورِ حَجُّهُمُ، المَغفورِ لَهُم ذَنبُهُم، المُتَقَبَّلِ عَمَلُهُم‌....[9]

و مرا از آنانى قرار بده كه نامشان را در اين ماه، در شمارِ حاجيان بيت اللَّه الحرام نوشته‌اى؛ آنان كه حجّشان پذيرفته و گناهشان آمرزيده و عملشان مقبول است.

همچنین در نهج البلاغة از امیر المؤمنین (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) نقل شده که فرمود:

لا تَكُن مِمَّن يَرجو الآخِرَةَ بِغَيرِ العَمَلِ... يُحِبُّ الصّالِحينَ و لا يَعمَلُ عَمَلَهُم.[10]

چونان كسى مباش كه بدون عمل به آخرت اميد مى‌بندد... مردمان نيك‌كردار را دوست مى‌دارد، اما اعمال آنها را انجام نمى‌دهد.

یا مثلا در روایتی از رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) آمده است:

مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اشرِكَ في عَمَلِهِم.[11]

هر كه كردار مردمى را دوست داشته باشد، شریک كردارشان خواهد بود.

همچنین در دعایی که از امام هادی (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) در قنوت نماز نقل شده، می‌خوانیم:

اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ الَّذِي... أَخْسَرْتَ بِهِ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ فَجَعَلْتَ عَمَلَهُمْ هَبَاءً مَنْثُوراً.[12]

خدایا به نامت که عمل زیانکاران را تباه نموده، و اعمالشان را همچون پشم زده شده پراکنده کرده است...

روشن است که کلمه «عمل» در این روایات، به معنای شغل و حرفه خاص نیست، کما اینکه به معنای مطلق انجام فعلی که تنها یک بار سر زده باشد نیز نمی‌باشد؛ بلکه به معنای کاری است که چندین بار در طول زندگی از اشخاص سر زده است.

بنا بر این، واژه «عمل» هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی، علاوه بر مفهوم شغل و حرفه، در مفهوم مطلق کار نیز استعمال می‌گردد، منتها با کمک قرینه، «مرّة» یا «تکرار» آن معلوم می‌شود.

نظر نهایی آیت الله بروجردی

همان طور که قبلا اشاره شد، آیت الله بروجردی پس از تمام این سخنان، در نهایت از این نظر برگشته و چنین برداشت عامّی را از روایت نمی‌پذیرند که حتی اگر کسی سفر کردن، شغل او هم نباشد؛ ولی مکرر سفر کند، نمازش تمام باشد.

ایشان تا اینجا با تمسک به تناسب حکم و موضوع و نیز فهم عرف، می‌فرمود: الغای تمام خصوصیات از تعلیل «لأنه عملُهم» ممکن است، زیرا منشأ حکم به اتمام برای کسی که زیاد سفر می‌کند، این است که سفر برای او امر عادی شده باشد به طوری که بر اثر تکرار سفر، مشقتی که دیگران هنگام سفر متحمل می‌شوند، برای او وجود نداشته باشد؛ از این رو، در حکم به اتمام، خصوصیت ارتزاق و اکتساب از طریق سفر، موضوعیتی ندارد، بنا بر این، فرقی ندارد به قصد کسب سفر کند یا به قصد قربت و به صورت مجانی، علاوه بر آن، این حکم، منحصر در عناوین مذکور در روایات نیست؛ بلکه شامل هر کسی که سفر، مقوم یا مقدمه شغل او محسوب شود نیز می‌گردد؛ بالاتر از آن اینکه اصلا این خصوصیت که سفر کردن، شغل یا مقدمه شغل او محسوب شود، دخالتی در این حکم ندارد، پس اگر برای هر کاری حتی درس خواندن نیز زیاد سفر کند، نمازش تمام است.

ولی در ادامه، می‌فرمایند: نمی‌توان این حکم را برای غیر کسانی که سفر، مقوم یا مقدمه شغل آنهاست، ثابت دانست، پس فقط سفری که شغل و حرفه باشد، موجب تمام بودن نماز و افطار نکردن روزه خواهد بود.

جالب آنکه، در اینجا نیز به فهم عرف و تناسب حکم و موضوع، تمسک می‌شود. می‌فرماید: اگر این روایات به عرف عرضه شود، از آنها اینگونه می‌فهمد که سبب وجوب اتمام بر «مکاری» و «ملّاح» و امثال آنها، این است که سفر برای آنها ملائم طبع و میلشان است و کسی، سفر برایش دلچسب و مطلوبش است که آن را شغل و پیشه خود انتخاب کرده باشد، زیرا کسی که ناخدا شده، طبعاً به آن علاقه داشته است و اصلا شادی او در سفر کردن است، بنا بر این، کسی که شغلی را انتخاب کرده که مستلزم سفر نیست، چون سفر کردن بر خلاف میل و طبع اوست، اگر هر هفته هم مسافرت برود، باید نمازش را شکسته بخواند. بر این اساس، کسی که هر هفته می‌رود زیارت، سفر ملائم طبع او نیست؛ ولی راننده‌ای که هر هفته سفر می‌کند، سفر ملائم طبع اوست، چون اولی سفر، شغل مورد علاقه او نیست بر خلاف دومی.

عبارت ایشان چنین است:

لكن الظاهر عدم جواز التعدي إلى غير ذوي الحرف المتقوم حرفتهم بالسفر. بيان ذلك: أنه إذا ألقى إلى العرف حكم الشارع بوجوب الإتمام على الملّاح و المكاري، و نظائرهما، بل و التاجر الذي يدور في تجارته و شقيقيه، لتبادر إلى أذهانهم أن سبب وجوب الإتمام عليهم كون السفر أمرا طبيعيا لهم، حيث إنّ كلّ شخص يختار بحسب طبعه و ميلة شغلا من الأشغال الدنيوية يلائم طبعه و يكون نشاطه و سروره في رواجه، و حزنه و كأبته في كساده، من غير فرق بين أن يكون الاحتياج إلى نفقة المعاش داعيا له إلى اختيار أصل الشغل و بين أن يكون داعيه أمرا وراء ذلك و لو كان جهة قربية.[13]

ولی ظاهر آن است که نمی‌توان در این حکم، به غیر کسانی که دارای مشاغلی هستند که شغلشان متقوم به سفر است، تعدی نمود. توضیح مطلب اینکه: اگر این حکم شارع را به عرف عرضه کنیم که کشتی‌بان و کرایه‌دهنده و امثال آنها، بلکه تاجر دوره‌گرد و دو مورد مانند آن [یعنی مأمور مالیات و مأمور حکومت] نمازشان در سفر تمام است، اینگونه به ذهنشان متبادر می‌شود که سبب وجوب اتمام نماز بر افراد مذکور، این است که سفر برایشان امری طبیعی است، چرا که هر کسی به حسب طبع و میلش شغلی از مشاغل دنیوی که ملائم طبعش باشد را انتخاب می‌کند، شغلی که رواج آن موجب نشاط و سرور و کساد آن موجب حزن و اندوهش باشد. در اصل انتخاب شغل نیز فرقی ندارد که انگیزه‌اش رفع احتیاجات زندگی باشد یا انگیزه‌ای غیر از آن مثل قصد قربت، داشته باشد.

پس از توضیح کامل این مطلب، در ادامه، آن را اینگونه بازگو می‌کند:

فإذا ألقي إلى العرف حكم الإمام عليه السلام بعدم ثبوت القصر و الترخيص لهذين الفريقين انسبق إلى أذهانهم أنّ هذا الحكم ناش من كون السفر شغلا لهم غير موجب لتعطلهم عن أشغالهم الطبيعية، و كونهم مائلين إليه بالطبيعة مسرورين بتهيؤ أسبابه، كما يشهد بذلك أيضا قوله: «لأنّه عملهم.» فلا يشتمل هذا الحكم لمن‌ يسافر كلّ أسبوع مثلا للزيارة أو تحصيل العلم، لعدم كون السفر ملائما لطباعهم و موجبا لسرورهم و نشاطهم، بل يعدّون مدة السفر تعطلا لهم عن أشغالهم و يكون موجبا لحزنهم و كأبتهم فناسب حكم القصر.[14]

هنگامی که این حکم امام (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) به عرف عرضه شود که شکسته خواندن نماز برای دو گروه یادشده (مُکاری و تاجر و هم‌سنخ‌های آنها)، ثابت نیست، اینگونه به ذهنشان خطور می‌کند که چنین حکمی ناشی از این است که سفر، شغل آنهاست، شغلی که موجب تعطیل شدن کارهای طبیعی‌شان نمی‌شود و اینکه آنها طبیعتاً سفر کردن را دوست دارند و به خاطر فراهم شدن مقدمات سفر خوشحال می‌شوند. شاهد این مطلب نیز عبارت «لأنه عملهم» است. بنا بر این، این حکم شامل کسانی که هر هفته برای زیارت یا مثلا تحصیل علم سفر می‌کنند، نمی‌شود، زیرا سفر با طبع چنین افرادی سازگار نیست و موجب سرور و نشاطشان نمی‌شود؛ بلکه آنها مدت سفر را سبب تعطیلی کارهای خود می‌دانند که موجب حزن و اندوه‌شان می‌شود، از این رو، حکم به شکسته بودن نماز برایشان مناسب است.

در ادامه، خلاصه بحث را اینگونه بیان می‌کند:

و بالجملة استفادة وجوب الإتمام لغير من يكون السفر شغلا لها و مقوما لحرفته و لو بحسب هذا الشخص، كمن يدور في تجارته أو نجارته أو إمارته أو جبايته أو نحوها من الأشغال، من هذه الروايات الواردة في الباب في غاية الإشكال. فيجب العمل بعمومات أدلّة القصر للمسافر بعد قصور أدلّة الإتمام عن شمول غير ذوي الحرف. و إلقاء خصوصية العملية و الشغلية و إن قرّبناه سابقا لكنه مما لا وجه له بعد احتمال دخالتها.[15]

خلاصه اینکه: استفاده حکم به وجوب اتمام برای افرادی غیر از کسانی که سفر، شغل آنها یا مقوم شغل‌شان محسوب شود، ـ اگر چه مقومیت شغل با در نظر گرفتن موقعیت خاص این شخص باشد، مثل کسی که به خاطر تجارت یا نجاری یا حکومتداری یا جمع‌آوری مالیات یا مشاغلی مانند آنها سفر می‌کند (که هر چند، میان این مشاغل و سفر ارتباطی نیست؛ ولی نسبت به موقعیت فعلی او که برای این کارها سفر می‌کند، سفر، مقوم شغلش محسوب می‌شود) ـ از روایاتی که در این باب وارد شده، در غایت اشکال است. پس، در این صورت که ادله اتمام شامل غیر صاحبان مشاغل نمی‌گردد، لازم است در مورد غیر آنها به عمومات ادله وجوب قصر نماز مسافر عمل شود. و اینکه قبلا گفتیم خصوصیت شغل و کار بودن سفر، الغاء می‌شود، بعد از اینکه احتمال می‌دهیم این خصوصیات دخالت در حکم داشته باشند، دیگر الغای آنها وجهی ندارد.

و در نهایت به عنوان نتیجه بحث می‌فرماید:

و قد تحصل مما ذكرناه أن الحكم بالإتمام لكلّ من كان سفره كثيرا أو أكثر من حضره في غاية الإشكال و إن عبّر بذلك المشهور. فالملاك كون الشخص ممن بيته معه، أو ممن يكون السفر مقوما لشغله و حرفته و لو من باب الاتفاق، فتدبّر جيدا.[16]

نتیجه آنچه گفته شد، این است که حکم به اتمام برای هر کسی که کثیر السفر باشد یا هر کسی که سفرش بیش از حضرش باشد، در غایت اشکال است، اگر چه مشهور، چنین تعبیر کرده باشند. بنا بر این، ملاک این است که یا شخص از کسانی باشد که خانه‌شان همراه آنهاست یا از کسانی که سفر، حتی اگر شده از باب اتفاق، مقوم شغل و حرفه آنهاست.

به هر حال، می‌بینیم که ایشان با تمسک به فهم عرف، بر خلاف نظریه مشهور قدما، حکم اتمام را مخصوص کسانی می‌داند که سفر، مقوم شغلشان است، با اینکه ایشان برای قول مشهور قدما جایگاه ویژه‌ای قائل است و کمتر پیش می‌آید که بر خلاف مشهور فتوا دهند.

قبل از بیان نظریه مختار، چکیده همه این حرف‌ها را اینگونه بیان می‌کنیم که آیا عبارت «لأنّه عملهم» علت تامه است یا علت ناقصه؟

مستشکل می‌فرمود: ما قبول داریم که علت تامه است؛ ولیکن «عمل» به معنای شغل و حرفه است، بله اگر همان طور که آیت الله بروجردی فرمود، «عمل» به معنای «کار مکرر» بود، ما هم قبول می‌کردیم که این حکم، شامل سفرهای غیر شغلی نیز شود؛ ولی مشکل این است که در زبان عربی، «عمل» به این معنا نیامده است.

ما عرض کردیم، در زبان عربی «عمل» در مطلق فعل به کار رفته است، اما اینکه یک بار انجام شود یا چند بار، از قرائن مشخص می‌شود، چه اینکه در قرآن و روایات نیز به معنای فعل مکرر استعمال شده است.

آیت الله بروجردی نیز در نظر نهایی خود فرمودند: «لأنّه عملهم» علت تامه نیست، زیرا عرف اینگونه می‌فهمد که فقط کسی که شغل او سفر است، نمازش کامل است نه هر کسی که زیاد سفر کند.

نظریه مختار

آنچه به ذهن ما می‌رسد این است که اولاً تناسب حکم و موضوع به این بیانی که آیت الله بروجردی فرمودند، قابل قبول نیست. طبق بیان ایشان، مُکاری و ملاح در گذشته و حال از سفر کردن راضی هستند، چون سفر، شغل باب طبعشان است؛ ولی دانشجو یا کسی که هر هفته می‌رود زیارت، از سفر کردن ناراضی است! در حالی که چنین مطلبی کلیت ندارد و این طور نیست که همیشه شغلی که انسان اختیار می‌کند، ملائم طبع او باشد.

ثانیاً به نظر ما، کلمه «عمل» در «لأنّه عملهم» به معنای کار و فعالیت است نه شغل و حرفه، همان طور که مشهور قدما و متأخرین و حتی برخی از متأخر المتأخرین مثل مقدس اردبیلی، چنین فهمیده‌اند و از آن به «کثیر السفر» یا «مَن کان سفره اکثر من حضره» تعبیر کرده‌اند. بنا بر این، ملاک اتمام نماز، عمل و کار بودن سفر است که به صورت مکرر انجام شود و ملاک اینکه چه زمانی، سفر کردن، کار شخص محسوب می‌شود، عرف است.

از این رو، هر کسی که عرفاً زیاد مسافرت کند، حتی اگر سفر، شغل او یا مقدمه شغلش هم نباشد، نمازش کامل است، مثل دانشجو یا طلبه‌ای که هر هفته برای تدریس مسافرت می‌کند، شغل او سفر نیست؛ ولی کار او سفر است، یا مثلا خود بنده که هر هفته می‌روم قم و بر می‌گردم، کارم سفر است، هرچند شغلم یا مقدمه شغلم سفر کردن نیست.

نظر مراجع فعلی

در سایتی که نظر مراجع معاصر در باره نماز و روزه مسافر بیان شده، این مطلب قابل مشاهده است. در آنجا اینگونه استفتاء شده است:

استادان و دانشجویان در صورتی که کمتر از ده روز در محل تحصیل و خوابگاه می‌مانند، تکلیف نماز و روزه‌شان چیست؟

در جواب آمده است:

امام: نماز شکسته است و‌ روزه صحیح نیست.

ایشان نیز مانند آیت الله بروجردی، چون، ملاک را این می‌دانند که سفر، مقوم شغل باشد و حتی جایی که سفر مقدمه شغل هم باشد را نمی‌پذیرند، هم نماز دانشجو که اصلا شغلش، سفر نیست و هم نماز استاد که سفر مقدمه شغلش است را شکسته دانسته‌اند.

آیات عظام بهجت، صافی، فاضل و نوری: استادان و دانشجویان، اگر کمتر از ده روز، حداقل یک بار بین وطن و دانشگاه رفت و آمد داشته باشند و این وضعیت تا مدتی (حداقل چهار ماه)، ادامه داشته باشد ـ به طوری که نزد عرف، «سفر» کار آنها شمرده شود، نماز ایشان در محل تحصیل و بین راه، تمام و روزه، صحیح است.

آیت الله تبریزی: دانشجو اگر در مدت کمتر از ده روز، بین وطن و دانشگاه رفت و آمد کند، باید احتیاط کند؛ یعنی، نماز را تمام و شکسته بخواند و اگر روزه گرفت صحیح است و قضا ندارد. استاد اگر هر هفته، برای تدریس به حد مسافت شرعی مسافرت می‌کند ـ چنانچه مدت تدریس، دو ماه یا زیادتر باشد ـ باید نماز را تمام بخواند و روزه را بگیرد.

این آقایان، ملاک را شغل بودن سفر نمی‌دانند؛ بلکه کار و فعالیت همیشگی بودن آن را ملاک می‌دانند، لذا حکم به تمام بودن نماز دانشجو و استاد کرده‌اند؛ البته برای صدق کثیر السفر به آنها، مدتی مثل چهار ماه یا دو ماه را تعیین کرده‌اند که به نظر ما این کار، دخالت در فهم عرف است، از نظر ما، عرفاً اگر کسی کارش ـ نه شغلش ـ سفر کردن شد، نمازش تمام است.

آیت الله خامنه‌ای: اساتید و دانشجویان بورسیه و مأمور به تحصیل، اگر در کمتر از ده روز، حداقل یک بار بین وطن و دانشگاه رفت و آمد داشته باشند، نماز آنان تمام و روزه ایشان صحیح است؛ اما دیگر دانشجویان، نمازشان شکسته و روزه آنها صحیح نیست.

ایشان نیز مانند حضرت امام، شغل بودن سفر را ملاک می‌دانند با این تفاوت که اگر سفر مقدمه شغل باشد را هم پذیرفته‌اند، لذا نماز اساتید را تمام دانسته‌اند. در مورد دانشجویان نیز میان دانشجویی که بورسیه و مأمور به تحصیل است و دیگر دانشجویان تفصیل داده‌اند، زیرا تحصیل را برای گروه اول، شغل می‌دانند، پس نمازشان تمام است، بر خلاف دانشجویی که فقط درس می‌خواند و بورسیه نیست، وی باید شکسته بخواند، چون سفر شغل او نیست.

آیت الله سیستانی: 1. اگر زمان تحصیل و تدریس اساتید و دانشجویان، حداقل دو سال ادامه دارد و در آنجا مستقر می‌شوند، گر چه در هفته دو شبانه روز کامل باشند؛ به نحوی که به آنان مسافر گفته نشود، آنجا در حکم وطن است و باید نمازشان را در محل تحصیل، تمام بخوانند و روزه را بگیرند. 2. اگر اساتید و دانشجویان در هفته حداقل سه روز بیش از مسافت شرعی، رفت و آمد کنند و یا در سفر باشند و این برنامه برای مدتی (به طور مثال شش ماه در یک سال و یا حداقل سه ماه در چند سال تحصیلی) ادامه یابد، کثیر السفر محسوب می‌شوند و نماز ایشان در محل تحصیل و بین راه، تمام و روزه‌شان صحیح است.

ایشان نیز، ملاک را کار بودن سفر می‌دانند نه شغل بودن، اما همان طور که گفته شد، تعیین شش ماه و سه ماه و یک سال و دو سال، دخالت در فهم عرف است.

بر این اساس، اکثر مراجع فعلی بر خلاف حضرت امام و مرحوم آیت الله بروجردی، «عمل» را به معنای شغل و حرفه ندانسته‌اند، بلکه مثل قدما، کار همیشگی بودن سفر را شرط دانسته‌اند، لذا دانشجو با اینکه شغلش، سفر نیست، اما با شرایطی که ذکر کرده‌اند، نمازش کامل است، چون کار اکثری او سفر کردن است.

به هر حال، به نظر ما اگر کسی عرفاً کثیر السفر محسوب شود، نمازش تمام است و روزه‌اش صحیح، فرقی ندارد، سفر مقوم شغل او باشد مانند راننده یا مقدمه شغل او باشد مانند معلمی که در شهر دیگر تدریس دارد یا اصلا شغلش چیزی غیر از سفر، باشد؛ ولی عرفاً زیاد سفر کند، مثل دانشجو یا کسی که برای تفریح یا زیارت هر هفته مسافرت می‌رود، در همه این موارد، حکم به اتمام می‌شود.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[4] مسند ابن حنبل (241 ق): ج7 ص376 ح20720.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo