< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

98/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم


بحث اخلاقی
اهمیت جهاد علمی (2)

وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ‌.[1]

سخن در تبیین راهنمایی مردم به راه صحیح زندگی، یعنی راه رسیدن به مقصد اعلای انسانیت بود. اشاره شد که ارشاد جامعه و راهنمایی مردم به راه خدا در حقیقت، جهاد فرهنگی است و ارزش و فضیلت این مجاهدت طبق آنچه در روایات اهل بیت آمده، از جهاد با دشمن خارجی بیشتر است و بر اساس آیه 122 توبه، حتی در حال جنگ هم این وظیفه بر عهده مؤمنان است که عده‌ای از آنها برای دین‌شناس شدن و جهاد علمی، کوچ کنند.

اصولا هدف از جنگ با دشمنان خارجی این است که موانع هدایت مردم به راه خدا برداشته شود و زمینه رسیدن آنها به مقصد اصلی انسانیت فراهم گردد. در این رابطه مرحوم شیخ صدوق در سه تا از کتاب‌های خود این روایت زیبا را نقل می‌کند که در بحبوحه جنگ جَمَل، مردى باديه‌نشين نزد امير مؤمنان(علیه‌السلام) آمد و گفت: اى امير مؤمنان! آيا تو مى‌گويى كه خدا يكى است؟

[وقتى سپاهیان ديدند كه پرسش او مربوط به نبرد نيست، از موقعيت‌ناشناسى او خشمگين شدند،] به او هجوم آوردند و گفتند: مگر نمى‌بينى كه امير مؤمنان، پريشان‌خاطر است؟

امام علی(علیه‌السلام) فرمود:

دَعوهُ؛ فَإِنَّ الَّذي يُريدُهُ الأَعرابِيُّ هُوَ الَّذي‌ نُريدُهُ‌ مِنَ‌ القَومِ.

او را رها كنيد؛ آنچه اين اعرابى در پى [فهم‌] آن است، همان است كه ما از اين قوم مى‌خواهيم.

سپس به تفصیل پاسخ سؤال او را داد و فرمود:

يا أَعرابِيُّ، إِنَّ القَولَ في أَنَّ اللّهَ واحِدٌ عَلى أَربَعَةِ أَقسامٍ: فَوَجهانِ مِنها لا يَجوزانِ عَلَى اللّهِ عز و جل، و وَجهانِ يَثبُتانِ فيهِ. فَأَمَّا اللَّذانِ لا يَجوزانِ عَلَيهِ فَقَولُ القائِلِ: «واحِدٌ» يَقصُدُ بِهِ بابَ الأَعدادِ، فَهذا ما لا يَجوزُ؛ لِأَنَّ ما لا ثانِيَ لَهُ لا يَدخُلُ في بابِ الأَعدادِ، أَما تَرى أَنَّهُ كَفَرَ مَن قالَ: إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثةٍ. و قَولُ القائِلِ «هُوَ واحِدٌ مِنَ النّاسِ» يُريدُ بِهِ النَّوعَ مِنَ الجِنسِ، فَهذا ما لا يَجوزُ؛ لِأَنَّهُ تَشبيهٌ، و جَلَّ رَبُّنا و تَعالى عَن ذلِكَ. و أَمَّا الوَجهانِ اللَّذانِ يَثبُتانِ فيهِ فَقَولُ القائِلِ: «هُوَ واحِدٌ لَيسَ لَهُ فِي الأَشياءِ شِبهٌ» كَذلِكَ رَبُّنا، و قَولُ القائِلِ: «إِنَّهُ عز و جل أَحَدِيُّ المَعنى» يَعني بِهِ أَنَّهُ لا يَنقَسِمُ في وُجودٍ و لا عَقلٍ و لا وَهمٍ، كَذلِكَ رَبُّنا عز و جل.[2]

اى اعرابى! به چهار گونه گفته مى‌شود كه خدا، يكى است. دو نوع آن، درباره خداى عز و جل روا نيست و دو نوع آن، درباره او رواست. دو نوعى كه درباره او جايز نيست، يكى اين است كه كسى‌بگويد: «او يكى است» و مقصودش، یک بر پايه عددها باشد. اين نوع «یک» گفتن درباره خدا، روا نيست؛ چون چيزى كه «دو» ندارد، در اعداد داخل نمى‌شود. آيا نمى‌بينى آن كسى كه مى‌گويد او يكى از سه تاست، كافر مى‌گردد؟[3] همچنين اگر كسى بگويد: «او يكى از مردم است» و منظورش نوعى از یک جنس باشد، اين هم درباره وى روا نيست؛ زيرا اين، تشبيه است و پروردگار ما برتر و والاتر از آن است. امّا دو نوعى كه درباره خدا ثابت (محقَّق) است، يكى اين است كه كسى بگويد: «او يكتايى است كه در بين چيزها مشابهى برايش نيست» که پروردگار ما چنين است. و نيز اين كه كسى بگويد: «خداوند عز و جل معنايى يگانه است» و منظورش اين باشد كه او در وجود و در عقل و در وهم، بخش‌پذير نيست. خداى ما، چنين است.

بنابراین، جهاد نظامی با دشمنان خارجی، مقدمه جهاد علمی و فرهنگی در جبهه داخلی است. توجه به این نکته نشان می‌دهد که چرا دشمن در آشوب‌های اخیر به حوزه‌های علمیه حمله کرد. اگر فلان مسؤول تقصیر دارد، این طلبه‌ای که دو، سه سال است وارد حوزه شده که تقصیری ندارد، او آمده راه خدا را یاد بگیرد و نشان مردم بدهد، اما هدف‌گیری جنایات دشمن علیه روحانیت و حوزه‌های علمیه است. دشمن می‌خواهد کسی وارد حوزه‌ها نشود، لذا بر علیه آن شعار می‌دهد، تهدید می‌کند، مدرسه‌های علمیه را آتش می‌زند، چون می‌داند تا وقتی روحانیت بر این مملکت اشراف داشته باشند، کشور نوکر آنها نمی‌شود و هیچ گاه حکومت روحانیت با مزدوری اجانب نمی‌سازد. به همین جهت، دیدیم که مقام معظم رهبری «کالجبل الرّاسخ» در برابر آنها ایستاد و به پیروی ایستادگی ایشان، مردم هم ایستاده‌اند و سختی‌ها را تحمل می‌کنند.

بحث فقهی

موضوع: شرایط لباس احرام (6)

یادآوری

بحث در مسائل مربوط به شرائط دو جامه احرام بود. تا مسئله 23 از تحریر الوسیله حضرت امام(رحمة‌الله‌علیه) را بررسی کردیم.

پیش از توضیح و بررسی مسائل باقیمانده، این نکته را عرض کنم که در پایان جلسه قبل یکی از برادران راجع به نظر آیت الله صافی درباره استمرار تطهیر لباس محرم سؤال کرد که چرا با اینکه بقیه فقها فتوا به وجوب تطهیر دادند یا حداقل آن را احتیاط واجب دانستند، ولی ایشان با وجود شدت احتیاطی که دارد، در این مسئله قائل به احتیاط مستحب شده است؟

همان طور که ملاحظه شد، در حاشیه مناسک حج حضرت امام نظر ایشان چنین آمده بود:

‌اگر لباس احرام در بعض حالات احرام نجس شود، احتیاط مستحب آن است که آن را عوض کند یا تطهیر نماید، بلکه احوط و اُولی آن است که اگر محرم بدنش نجس شود، نجاست را از آن زائل کند.[4]

ولی وقتی ما به کتاب استدلالی ایشان مراجعه کردیم، دیدیم در آنجا نظر دیگری دارد. ایشان پس از طرح این مسئله که آیا حفظ شرائط لباس احرام مثل طهارت تا آخر اعمال واجب است یا نه؟ می‌فرماید:

يمكن أن يقال: إن الظّاهر من الأدلة مثل قوله (عليه السلام) «كلّ ثوب تصلّى فيه لا بأس ان تحرم فيه» هو وجوب إحداث الإحرام فيهما أو وجوب لبسهما عند احداثه فلو لبس بعد ذلك ما لا يجوز الصّلاة فيه كأجزاء ما لا يؤكل لحمه لا بأس به. نعم في خصوص اشتراطهما بالطّهارة تدلّ عليه بقول مطلق صحيحتا معاوية بن عمار اللّتان سبق ذكرهما و حملهما على ابتداء اللبس خلاف ظاهرهما و استبعاد الحكم بوجوب تطهيره إذا تنجّس دون البدن كأنّه ليس في محلّه لجواز الحكم بذلك و نلتزم به إذا كان هنا دليل يدلّ عليه دون البدن لفقد الدليل مضافاً إلى إمكان القول بوجوب تطهير البدن كالثوب لأولويّته في ذلك من اللّباس عرفاً فالأقوى في اللّباس التطهير و في البدن على الأحوط و لا يخفى عليك أن ترك ذلك عمداً لا يضر‌ بإحرامه و الله هو العالم بأحكامه.[5]

ممکن است گفته شود: ظاهر ادله‌ای مانند این سخن امام(علیه‌السلام): «هر لباسی که در آن نماز بخوانی، ایرادی ندارد که در آن محرم شوی»، وجوب احرام در آن دو جامه یا وجوب پوشیدن آنها همزمان با شروع احرام است، بنابراین، اگر بعد از احرام، لباسی که نماز خواندن در آن جایز نیست را بپوشد، مانند لباس تهیه شده از اجزای حیوان حرام گوشت، اشکالی ندارد. بله در خصوص اشتراط طهارت در آنها، دو صحیحه یادشده «معاویة بن عمار»، به صورت مطلق (ابتدای احرام و پس از آن) دلالت دارد. حمل این دو صحیحه بر ابتدای پوشیدن نیز خلاف ظاهر آنهاست. بعید دانستن حکم به وجوب تطهیر لباس هنگامی که نجس شود، بدون حکم به تطهیر بدن نیز جا ندارد، زیرا می‌توان این طور حکم کرد [و میان لباس و بدن تفصیل داد] و ما چون در اینجا دلیلی داریم که بر تطهیر لباس دلالت می‌کند؛ ولی بر تطهیر بدن دلالت ندارد، به همین تفصیل ملتزم می‌شویم. از سوی دیگر، می‌توان تطهیر بدن را نیز مانند تطهیر لباس واجب دانست، به خاطر اولویت داشتن تطهیر بدن بر لباس از نظر عرف. بنابراین، اقوا در لباس، تطهیر آن است و در بدن بنا بر احتیاط. پوشیده نیست که ترک این کار به صورت عمدی، ضرری به احرام شخص نمی‌زند.

مقصود از دو صحیحه «معاویة بن عمار»، همان روایت دوم و سومی است که در جلسه قبل خواندیم و در باره نجس شدن لباس با نجاست جنابت بود.

بنابراین، نظر ایشان در فقه الحج با آنچه در حاشیه مناسک حج امام آمده بود متفاوت است که شاید در نقل حاشیه بر مناسک اشتباهی رخ داده باشد و شاید فتوای ایشان تغییر کرده باشد.

مسئله بیست و چهارم

الأحوط أن لا يكون الثوب من الجلود و إن لا يبعد جوازه إن صدق عليه الثوب، كما لا يجب أن يكون منسوجا، فيصح في مثل اللبد مع صدق الثوب.[6]

احتياط آن است كه جامه احرام از جنس پوست نباشد‌، اگر چه بعيد نيست كه در صورت صدق لباس بر آن جايز باشد، كما اينكه واجب نيست كه بافتنى باشد، پس [محرم شدن] در مانند نمد ـ در صورت صدق جامه بر آن ـ صحيح است.

[روشن است که مقصود از «جلود»، پوست حیوان حلال‌گوشت است، زیرا در اجزای حیوان حرام‌گوشت از جمله پوست آن قطعا جایز نیست.]

در این مسئله بحث در این است که آیا لنگ و ردای احرامی حتما باید بافتنی باشد یا اگر از جنس پوست، نمد یا نایلون باشد نیز صحیح است؟ از این عبارت برداشت می‌شود که ملاک در جواز و عدم جواز، صدق لباس بودن است، فرقی ندارد جنس آن از چه چیزی باشد. اما در اینکه بر پوست یا نمد صدق لباس می‌شود یا نه، اختلاف نظر است. مثلا از نظر آیت الله خویی عرف بر پوستین یا نمد، لباس صدق نمی‌کند. ایشان می‌نویسد:

الأحوط في الثوبين أن يكونا من المنسوج و لا يكونا من قبيل الجلد و الملبد.[7]

احوط آن است که دو جامه احرام از بافتنی‌ها باشند و از چیزهایی مثل پوست و نمد نباشند.

و در بیان دلیل آن می‌فرماید:

لاحتمال عدم صدق الثوب على الجلد عرفاً كعدم صدقة على الملبد.[8]

زیرا احتمال دارد که از نظر عرف، همان طور که بر نمد، لباس گفته نمی‌شود بر پوست نیز اطلاق نشود.

حضرت امام در مناسک حج طی دو مسئله 280 و 281 می‌فرماید:

احتیاط آن است که جامه احرام از پوست نباشد، لکن ظاهراً اگر به آن جامه گفته شود، مانع ندارد.[9]

لازم نیست که جامه احرام منسوج و بافتنی باشد، بلکه اگر مثل «نمد» مالیده باشد و جامه به آن گفته شود، مانع ندارد.[10]

در حاشیه مربوط به جامه پوستین، مقام معظم رهبری و آیت الله سبحانی می‌فرمایند:

چنانچه جامه احرام از پوست یا نایلون و مانند آن باشد، اگر عرفاً به آن جامه گفته می‌شود و پوشیدن آن متعارف است، مانعی ندارد.[11]

این دو بزرگوار در ملاک جواز، علاوه بر صدق لباس، متعارف بودن پوشیدن آن را نیز اضافه کرده‌اند، کما اینکه آیت الله خامنه‌ای این مطلب را در حاشیه مربوط به نمد نیز آورده است.[12]

آیت الله سیستانی‌ نیز می‌فرماید:

احتیاط مستحب در دو جامه احرام این است که بافتنی باشد و از قبیل چرم و پوست و نمد نباشد.[13]

آیت الله مکارم نیز آنجا که حضرت امام فرمود: «احتیاط آن است که جامه احرام از پوست نباشد»، می‌فرماید:

این احتیاط ترک نشود.[14]

نظر آیت الله صافی نیز در این باره چنین نقل شده است:

به احتیاط واجب جامه احرام بافته باشد و از پوست و یا مثل نمد، مالیده نباشد.[15]

به نظر می‌رسد به پوستین و نمد، لباس اطلاق می‌شود و چون ملاک، اطلاق لباس است، احرام در آنها جایز است، [افزون بر آنکه بر اساس ظاهر صحیحه «حریز»، چون نماز خواندن در آنها صحیح است، احرام هم جایز است].

مسئله بیست و پنجم

لو اضطر الى لبس القباء أو القميص لبرد و نحوه جاز لبسهما، لكن يجب أن يقلب القباء ذيلا و صدرا، و تردّى به و لم يلبسه بل الأحوط أن يقلبه بطنا و ظهرا، و يجب أيضا أن لا يلبس القميص و تردى به، نعم لو لم يرفع الاضطرار إلا بلبسهما جاز.[16]

اگر به جهت سرما و مانند آن به پوشيدن قبا يا پيراهن ناچار شود‌، جايز است آنها را بپوشد؛ ليكن واجب است كه از جهت پائين و بالا قبا را وارونه كند و آن را رداء نمايد و نپوشد؛ بلكه احتياط آن است كه از جهت پشت و رو نیز آن را وارونه نمايد. و نيز واجب است كه پيراهن را نپوشد و آن را رداء قرار دهد. امّا اگر ناچاريش جز به پوشيدن آنها برطرف نگردد، جايز است آنها را [به صورت معمول] بپوشد.

با توجه به زمان مضطر شدن، دو فرع قابل تصور است، یکی آنجا که ابتدای احرام و هنگام محرم شدن چنین اضطراری برایش پیش بیاید، دوم آنجا که بعد از احرام و در زمان انجام مناسک، مضطر به استفاده از قبا یا پیراهن شود.

ممکن است گفته شود، عبارت حضرت امام تنها مربوط به بحث اول است، چون بحث دوم، مناسب با مباحث محرمات احرام است؛ ولی به نظر می‌رسد، عبارت ایشان ناظر به هر دو بحث است.

به هر حال، در باره وارونه کردن قبا دو دسته روایات داریم، دسته‌ای بر پشت و رو کردن آن دلالت دارد و دسته‌ای بر سر و ته کردن آن، هر دو دسته نیز صحیح السند است. از این رو، برخی تخییر اختیار کرده‌اند و برخی مثل حضرت امام احتیاط کرده‌اند.

گفتنی است در این مسئله مباحث زیادی مطرح شده است؛ ولی چون مورد ابتلا نیست، به همین مقدار اکتفا می‌کنیم. کما اینکه آیت الله خویی نیز اصلا متعرض این مسئله نشده است.

مسئله بیست و ششم

لو لم يلبس ثوبي الإحرام عالما عامدا أو لبس المخيط حين إرادة الإحرام عصى، لكن صحّ إحرامه، و لو كان ذلك عن عذر لم يكن عاصيا أيضا.[17]

اگر هنگامی که می‌خواهد محرم شود، دانسته و از روی عمد دو جامه احرام را نپوشد‌ يا لباس دوخته بپوشد، معصيت كرده است، ليكن احرامش صحيح است و اگر اين كارش به جهت عذرى باشد، معصيت كار هم نيست.

در این باره به تفصیل در مسئله هفدهم بحث کردیم و گفتیم دلیل صحت احرام او نیز این است که پوشیدن دو جامه از شرائط صحت احرام نیست؛ بلکه واجب تعبدی مستقل است.

مسئله بیست و هفتم

حضرت امام در آخرین مسئله از مسائل مربوط به کیفیت احرام می‌نویسد:

لا يشترط في الإحرام الطهارة من الحدث الأصغر و لا الأكبر، فيجوز الإحرام حال الجنابة و الحيض و النفاس.[18]

در احرام طهارت از حدث اصغر و اكبر شرط نيست،‌ پس محرم شدن [بدون وضو و] در حال جنابت و حيض و نفاس جايز است.

دلیل این مطلب روایاتی است که در کیفیت احرام شخص جنب، حائض و نفساء وارد شده است که برخی از آنها را می‌خوانیم:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ تُلَبِّيَ وَ أَنْتَ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ وَ عَلَى كُلِّ حَالٍ.[19]

در این روایت صحیحه، شیخ صدوق به اسنادش از «حلبی» نقل کرده است که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:

ایرادی ندارد که در غیر حال طهارت و در هر حالی که باشی، تلبیه بگویی.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُلَبِّيَ الْجُنُبُ.[20]

این روایت نیز صحیحه است. شیخ صدوق به اسنادش از «جابر بن یزید» نقل کرده است که امام باقر(علیه‌السلام) فرمود:

ایرادی ندارد که شخص جنب، تلبیه بگوید.

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ نَفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ بِالْبَيْدَاءِ لِأَرْبَعٍ بَقِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَاغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ أَحْرَمَتْ وَ لَبَّتْ مَعَ النَّبِيِّ ص وَ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا قَدِمُوا مَكَّةَ لَمْ تَطْهُرْ حَتَّى نَفَرُوا مِنْ مِنًى وَ قَدْ شَهِدَتِ الْمَوَاقِفَ كُلَّهَا عَرَفَاتٍ وَ جَمْعاً وَ رَمَتِ الْجِمَارَ وَ لَكِنْ لَمْ تَطُفْ بِالْبَيْتِ وَ لَمْ تَسْعَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَلَمَّا نَفَرُوا مِنْ مِنًى أَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَاغْتَسَلَتْ وَ طَافَتْ بِالْبَيْتِ وَ بِالصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ كَانَ جُلُوسُهَا فِي أَرْبَعٍ بَقِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ وَ عَشْرٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ ثَلَاثِ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ.[21]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه می‌گوید:

امام صادق (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) فرمود: «اسماء بنت عميس» در حجة الوداع به مدت چهار روز باقى مانده از ماه ذى القعده در سرزمين «بيداء» به علت زائيدن «محمد بن ابى بكر» به حال نفاس درآمد. پس طبق دستور رسول خدا (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ)، وی غسل كرد و با خرقه‌ای خود را پوشاند و محرم شد، و همراه پیامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) و اصحاب ایشان، لبيک گفت. هنگامی که به مكه رسیدند از نفاس پاک نشد تا اینکه از منى كوچ كردند، و او در همه مواقف: از عرفات گرفته تا مشعر وقوف كرد و جمرات را رمى نمود؛ ولى در طواف كعبه و سعى ميان صفا و مروه شركت نكرد، پس زمانی که از منى كوچ كردند، طبق فرموده پیامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) غسل كرد و طواف كعبه و سعى بين صفا و مروه را به جا آورد. و جلوس او در چهار روز آخر ذی القعده و ده روز ابتدای ذى الحجه و سه روز ايام تشريق بود.

بنابراین، با توجه به این روایات و روایات مشابه نظر ما هم این است که انسان می‌تواند با حدث اکبر نیز محرم شود، چه رسد به حدث اصغر.

از اینجا وارد بحث جدید، یعنی «تروک احرام» می‌شویم؛ ولی همان طور که قبلا هم اشاره کردیم، میان مباحث حج، برخی از مسائل مستحدثه را مطرح و بررسی می‌کنیم. از این رو، از جلسه آینده به مسئله «باروری مصنوعی» می‌پردازیم.

غفر الله لنا و لکم إن شاء الله


[2] الخصال، الشیخ الصدوق (381 ق)، ص2، ح1.، و نیز ر. ک: معانی الأخبار، ص5، ح2، التوحيد، ص83، ح3
[3] سوره مائده، آيه73.. اشاره به این آیه است: (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ)،
[4] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره الشریف و مراجع معظم تقلید دامت برکاتهم با تجدید نظر و اضافات، 170، مسئله278، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[5] فقه الحج، لطف الله الصافی الگلپایگانی، ج3، ص123.
[9] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس سره الشریف و مراجع معظم تقلید دامت برکاتهم با تجدید نظر و اضافات، ص170، مسئله280، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[10] همان، ص171، مسئله281.
[11] همان، ص170، حاشیه ش4.
[12] ر. ک: همان، ص171، حاشیه ش2.
[13] همان، ص170، حاشیه ش4.
[14] همان.
[15] همان، ص171، حاشیه ش1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo