< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

99/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الحج/محرمات الإحرام /تروک الاحرام

 

بحث اخلاقینقش دعا در رفع اندوه

اللَّهُمَّ أنتَ عُدَّتي إن حَزِنت‌.[1]

در شرح این جمله از دعای نورانی مکارم الاخلاق اشاره شد که «عُدّه» به معنای امکاناتی است که انسان برای انجام کاری آماده و ذخیره می‌کند و عُدّه بودن خداوند سبحان هنگام حزن و اندوه، به این معناست که تنها تکیه‌گاه و مایه دلخوشی افراد مؤمن، خداوند سبحان است، زیرا ایمان به خداوند و شناخت او موجب می‌شود انسان خود را در پناه او ببیند و احساس تنهایی نکند، همچنین در مشکلات به او تکیه نماید و قدرت و توان خود را برای برخورد با سختی‌ها افزایش دهد. در مناجاتی منسوب به امام زین العابدین(علیه‌السلام) می‌خوانیم:

إلهی!... كَيفَ أحزَنُ و قَد عَرَفتُكَ؟[2]

خدایا! چگونه اندوهگين شوم با آن كه تو را شناخته‌ام؟!

كسى كه آفريدگار خود را حقيقتاً بشناسد، نبايد احساس نگرانى كند؛ زيرا می‌داند که خداوند، جز خير و خوبى براى شخص با ايمان، مقدّر نمى‌نمايد.

از همین جا، نقش ایمان به تقدیر الهی که شاخه‌ای از ایمان و معرفت به اوست در رفع اندوه انسان نمایان می‌گردد. کسی که باور دارد که همه مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها، از پیش برای او ثبت و مقرر شده است، هنگام پیش آمدن آنها دچار نگرانی و ترس نمی‌گردد. این مطلب، به قدری روشن است که امام صادق(علیه‌السلام) محزون شدن را با وجود اعتقاد به قضا و قدر الهی، بی دلیل می‌داند، ایشان طبق نقل، می‌فرماید:

إن كانَ كُلُّ شَي‌ءٍ بِقَضاءٍ مِنَ اللَّهِ و قَدَرِهِ فَالحُزنُ‌ لِماذا؟![3]

اگر هر چيزى به قضا و قدر الهى است، پس حزن و اندوه براى چيست؟!

گفتنی است که قضا و قدر الهی، دو گونه حتمی و معلّق دارد. اگر چیزی در علم ازلی الهی این گونه مقرر شده باشد که حتما باید محقق شود، تقدیر قطعی است؛ ولی گاهی تحقق چیزی، مشروط به شرایطی دانسته شده است و تا وقتی شرایط مهیا نگردد، محقق نمی‌گردد.

اینجاست که نقش دعا‌ در تغییر مقدرات الهی، مطرح می‌شود. انسان با دعا می‌تواند نه تنها مقدرات غیر حتمی را از خدا بخواهد که تغییر دهد، بلکه تأثیر دعا به اندازه‌ای است که بر تقدیر قطعی و حتمی نیز اثرگذار است. یهودیان قائل به بسته بودن دست خدا بودند: ﴿وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾‌؛[4] ولی ما می‌گوییم هیچ وقت خداوند، دستش بسته نیست و حتی آنچه در شب قدر مقدر شده است را نیز اگر بخواهد، تغییر می‌دهد. از امام صادق(علیه‌السلام) روایت شده است که فرمود:

إنَ‌ الدُّعاءَ يَرُدُّ القَضاءَ، يَنقُضُهُ كَما يُنقَضُ السِّلكُ و قَد ابرِمَ إبراماً.[5]

همانا دعا، قضا را باز مى‌گرداند [و] آن را وا مى‌گشايد، همان طورى كه رشته [تابيده‌] واگشوده مى‌شود، هر چند محكم شده باشد.

این مضمون در چندین روایت، گزارش شده است.[6] بنا بر این، می‌توان یکی دیگر از عوامل رفع اندوه را دعا و درخواست از خداوند متعال دانست، همان گونه که پس از درخواست حضرت یونس(علیه‌السلام) در دل ماهی، غم او را بر طرف ساخت:

﴿وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‌ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ﴾.[7]

و ذا النون (يونس) را [ياد كن‌] آن گاه كه خشمگين [از ميان قوم خود بيرون‌] رفت و چنين مى‌پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت [اما او] در آن تاريكى‌ها [دل شب، ته دريا، درون شكم نهنگ‌] صدا زد: [پروردگارا!] جز تو معبودى نيست، منزّهى تو، من از ستمكاران بودم! پس اجابتش كرديم و از غصّه نجاتش داديم و مؤمنان را چنين نجات مى‌دهيم‌.

تقدیر الهی این بوده است که اگر وی از تسبیح کنندگان نبود و از خداوند درخواست رهایی نمی‌کرد، تا قیامت در شکم نهنگ بماند و در هاضمه آن هضم شود:

﴿فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾.[8]

اگر او از تسبيح كنندگان نبود، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى‌شوند، در شكم آن (ماهى) مى‌ماند.

ولی این تقدیر الهی با بیان جملاتی که در آیات پیشین خواندیم و معروف به ذکر یونسیه است، عوض شد.

حضرت نوح(علیه‌السلام) نیز براى نجات خود و همراهانش از آن بلاى عظيم دعا کرد و خداوند آنها را نجات داد:

﴿وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ * وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظیِمِ﴾.[9]

و همانا نوح ما را ندا مى‌كرد و ما نيكو پاسخگو بوديم. * و او و خانواده‌اش را از بلايى سترگ رهانديم.

خداوند، تنها كسى است كه مى‌تواند انسان را از گرفتارى‌ها نجات دهد:

﴿قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ﴾.[10]

بگو چه كسى شما را از تاريكى‌هاى خشكى و دريا نجات مى‌دهد؟ با گريه و زارى و پنهانى، او را مى‌خوانيد كه اگر ما را نجات دهيد، بى‌ترديد از سپاس‌گزاران خواهيم بود. بگو خدا شما را از آن و از تمام گرفتارى‌ها نجات مى‌دهد؛ ولى شما پس از آن، شرك مى‌ورزيد!

نیز در جای دیگر می‌فرماید:

﴿أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ﴾.[11]

[آیا آن شریکان بهترند] يا آن كسى كه به درمانده، چون وى را بخواند، پاسخ مى‌دهد و بلا را از او می‌گرداند؟

بحث فقهی

موضوع: کتاب الحج/ تروک الإحرام/ کفاره استعمال بوی خوش (5)

یادآوری

صحبت در باره کفاره تکرار استعمال طیب بود که به سه صورت ممکن است اتفاق بیفتد:

یک. تکرار استعمال با تخلل کفاره در هر بار.

دو. تکرار استعمال بدون تخلل کفاره و استعمال در زمان‌های مختلف.

سه. تکرار استعمال بدون تخلل کفاره و استعمال در یک زمان.

در باره صورت نخست گفتیم در وجوب تکرار کفاره، اختلافی نیست، ولی در باره دو صورت بعدی اختلاف نظر است که هر دو صورت را یک جا بررسی می‌کنیم.

صورت دوم و سوم: تکرار استعمال طیب بدون تخلل کفاره

اگر مُحرم چند بار غذای مخلوط به زعفران را عمدا بخورد، بدون آنکه در هر بار کفاره‌ای پرداخته باشد، در اینکه ملاک وجوب تکرار کفاره چیست، سه نظریه وجود دارد:

یک. میزان، وحدت وقت و تعدد آن است، یعنی اگر تکرار در یک وقت باشد، یک کفاره واجب است، ولی اگر در اوقات مختلفه تکرار کرده باشد، برای هر بار، یک کفاره واجب است. این، نظر شیخ طوسی در المبسوط است.[12]

دو. میزان، وحدت مجلس و تعدد آن است، یعنی اگر در یک مجلس، این کار را چند بار انجام دهد، یک کفاره واجب است، ولی اگر در چند مجلس آن را تکرار کند، برای هر مجلس یک کفاره باید بپردازد. این، نظر شیخ طوسی در النهایة[13] و محقق حلی در شرائع[14] است.

سه. میزان، وحدت صنف و تعدد آن است، یعنی اگر یک صنف از بوی خوش را استفاده کند، یک کفاره دارد، ولی اگر چند صنف از بوی خوش را استفاده کند، برای هر صنف، یک کفاره واجب می‌شود، حتی اگر در یک وقت و مجلس باشد. این، نظر علامه حلی در منتهی المطلب است.[15]

گفتنی است که این اختلاف، اختصاص به بحث استعمال طیب ندارد، بلکه ـ چنانکه قبلا هم اشاره شد ـ شامل پوشیدن لباس مخیط یا گرفتن ناخن نیز می‌گردد.

به نظر ما، نظر اول، صحیح است، یعنی ملاک، وحدت وقت و تعدد آن است و این چیزی است که از روایات به دست می‌آید. نظر دوم را نیز به نوعی می‌توان با نظر اول یکسان دانست، یعنی مقصود از در یک مجلس بودن چندین استعمال، در یک زمان انجام شدن آنهاست به گونه‌ای که عرفا، یک بار استعمال کردن به شمار آیند.

روایات

به دو روایت برای اثبات اینکه میزان، وحدت وقت و تعدد آن است، استناد می‌گردد:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَكَلَ زَعْفَرَاناً مُتَعَمِّداً أَوْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ فَإِنْ كَانَ نَاسِياً فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ يَتُوبُ إِلَيْهِ.[16]

شیخ صدوق به اسنادش از «زرارة» نقل نموده است که می‌گوید:

امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: كسى كه زعفران و يا غذايى كه در آن عطر باشد را از روى عمد بخورد، بر عهده اوست كه قربانى كند و اگر اين كار از روى فراموشى باشد، چيزى بر عهده او نيست و از خداى متعال طلب آمرزش كند و توبه نماید.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ الْجَرْمِيِّ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَكَلْتُ خَبِيصاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ حَتَّى شَبِعْتُ قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ مَنَاسِكِكَ وَ أَرَدْتَ الْخُرُوجَ مِنْ مَكَّةَ فَاشْتَرِ بِدِرْهَمٍ تَمْراً ثُمَّ تَصَدَّقْ بِهِ يَكُونُ كَفَّارَةً لِمَا أَكَلْتَ وَ لِمَا دَخَلَ عَلَيْكَ فِي إِحْرَامِكَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ.[17]

«حسن بن هارون» می‌گوید:

به امام صادق(علیه‌السلام) گفتم: [در حال احرام] حلواى مخلوط به زعفران خوردم تا اینکه سیر شدم. فرمود: چون اعمال خود را انجام دادی و خواستى از مكّه خارج شوى با صرف درهمى مقدارى خرما بخر و آن را صدقه بده تا كفاره آن كار و همچنين كفاره هر خللى باشد كه بدون علم به احرامت داخل شده است.

تعبیر «أکل» در این دو روایت عام است و از خوردن یک لقمه تا خوردن چند لقمه به حدّی که سیر شود را شامل می‌شود. پس وقتی برای همه آنها یک کفاره، واجب شده است، معلوم می‌شود که خوردن چندین لقمه در یک زمان، یک بار به شمار آمده است و کاری به یک صنف بودن آن ندارد.

همان طور که قبلا گذشت، روایت دوم که کفاره را صدقه دادن خرما به اندازه یک درهم دانسته است، حمل بر حالت نسیان می‌شود. البته این حمل، ضرری به این برداشت ما از روایت نمی‌زند که ملاک وحدت کفاره استعمال متعدد، وحدت وقت است.

نظر مراجع معاصر

حضرت امام در مناسک حج فارسی می‌فرماید:

اگر بوی خوش را مکرر استعمال کرد در وقتِ واحد، بعید نیست یک گوسفند کفایت کند؛ لیکن احتیاط در تعدد است و اگر در اوقات متعدده استعمال کرد، احتیاط ترک نشود، و اگر بعد از استعمال کفاره داد و باز استعمال کرد، واجب است که باز کفاره بدهد.[18]

در حاشیه این مسئله،[19] نظر مراجعی که با نظر ایشان متفاوت است، اینگونه آمده است:

آیت الله بهجت: با تخلل تکفیر، کفاره دارد و بدون آن احتیاط است.

از نظر ایشان، ملاک، تخلل تکفیر است و وحدت وقت یا تعدد آن تأثیری ندارد، اگر چه در هر صورت، تکرار کفاره را احتیاط کرده است.

آیت الله تبریزی: چنانچه گذشت کفاره در غیرِ خوردن مبنی بر احتیاط وجوبی است و در صورت تکرار، احتیاط در تعدد کفاره است.

ایشان ملاکی را برای تعدد کفاره قائل نیست. بنا بر این، از نظر ایشان در صورت خوردن مکرر، باید کفاره را برای هر بار تکرار کند، چه تخلل باشد یا نباشد و چه در یک وقت باشد یا اوقات مختلفه. در غیر خوردن نیز، در صورت تکرار، احتیاط در تعدد کفاره است.

آیت الله خامنه‌ای: تکرر استعمال طیب در یک زمان تا حدی که عرفاً آن را یک بار استعمال کردن بدانند، کفاره را متعدد نمی‌کند و در غیر آن علی الظاهر باید کفاره را به تعداد استعمال تکرار کند و عدم تخلل کفاره تأثیری ندارد.

از نظر ایشان، ملاک تکرر، این است که عرف، استعمال را مکرر به شمار آورد که این امر در جایی که در زمان‌های مختلف انجام شود، روشن است و در زمان واحد نیز مرجع، نظر عرف است.

آیت الله سبحانی: کفاره استعمال بوی خوش در صورتی که خوردنی باشد یک گوسفند است و در دیگر استعمالات مانند مالیدن به لباس و بدن و بوییدن آنها، احتیاطاً یک گوسفند است؛ اگر در یک وقت چند بار بوی خوش استفاده کرد، یک کفاره واجب است و اگر در اوقات مختلف این کار را انجام داد، کفاره مکرر می‌شود و اگر غذای خوشبویی را خورد و فوراً کفاره را داد سپس دوباره از آن استفاده کرد کفاره تکرار می‌شود و این حکم در بوییدنِ تنها بنا بر احتیاط است.

از نظر ایشان ملاک اولیه، تخلل تکفیر است و بدون آن، ملاک بعدی، وحدت وقت و تعدد آن است. بنا بر این، نظر ایشان با نظر حضرت امام یکی است با این تفاوت که حضرت امام در برخی صور، احتیاط کرده ولی ایشان فتوا داده است و فقط در باره بوییدن، آن را بنا بر احتیاط دانسته است.

آقای گلپایگانی: در صورت تکرار، کفاره هم تکرار می‌شود.

ایشان نیز مانند آیت الله تبریزی، ملاکی را برای تعدد کفاره معتبر نداسته است و در هر صورت، اگر استعمال مکرر باشد، باید کفاره نیز متعدد شود.

آیت الله زنجانی: اگر در یک احرام باشد، یک کفاره کافی است مگر در خوردن غذای معطر که چنانچه بعد از کفاره دادن دوباره غذای معطر بخورد، باید دوباره کفاره بدهد.

ایشان در باره غیر خوردن، ملاک را وحدت احرام و تعدد آن دانسته است و در واقع، ملاکی را معتبر نمی‌داند به این معنا که اگر در یک احرام، استعمال مکرر باشد در هر صورت، یک کفاره واجب است؛ ولی در باره خوردن، ملاک را تخلل تکفیر دانسته است.

آیت الله سیستانی: کفاره با تعدد لُبس یا خوردن طیب مکرر می‌شود چه در بین آن کفاره داده باشد یا نداده باشد.

ایشان نیز مانند آیت الله تبریزی و گلپایگانی، در واجب بودن تعدد کفاره در صورت تکرار استعمال، ملاکی را معتبر نمی‌داند و می‌فرماید: در هر صورت، باید کفاره را تکرار کند. البته همان طور که قبلا گفتیم، ایشان از انواع استعمالات طیب، پوشیدن و خوردن آن را موجب کفاره می‌داند.

در باره فرض دوم، یعنی تکرار استعمال در اوقات متعدده، نظر حضرت امام این شد که اگر تخلل تکفیر نباشد، تعدد کفاره احتیاط واجب است و در صورت تخلل، قطعا تعدد واجب است. نظر آیت الله فاضل نیز همین است، فقط در آنجا که تخلل نباشد، به جای عبارت «احتیاط ترک نشود» فرموده است:

بنا بر اقوی کفاره را باید متعدد بدهد.جمع‌بندی

با توجه به مباحثی که در این جلسه و چند جلسه پیش از آن، گذشت، خلاصه نظریه ما در بحث کفاره استعمال طیب این است:

    1. تنها در صورت خوردن عمدی طیب، کفاره واجب است نه در سایر استعمال‌های آن.

    2. کفاره خوردن عمدی طیب، قربانی کردن یک گوسفند است.

    3. در صورت استعمال طیب از روی نسیان یا جهل ـ هر نوع استفاده‌ای که باشد ـ مستحب است مقداری صدقه بپردازد و استغفار کند.

    4. در صورت تکرار استعمال، اگر تخلل تکفیر محقق شده باشد، کفاره متعدد می‌شود وگرنه، ملاک، وحدت و تعدد وقت است، یعنی اگر در اوقات متعدده، تکرار شده باشد، کفاره نیز متعدد می‌شود و اگر در وقت واحد باشد، یک کفاره کافی است. مرجع تشخیص وحدت و تعدد وقت نیز عرف است.

ششم: پوشیدن لباس

حضرت امام در باره ششمین مورد از محرمات احرام می‌فرماید:

السادس: لبس المخيط للرجال كالقميص و السراويل و القباء و أشباهها بل لا يجوز لبس ما يشبه بالمخيط كالقميص المنسوج و المصنوع من اللبد. و الأحوط الاجتناب من المخيط و لو كان قليلا كالقلنسوة و التكة، نعم يستثنى من المخيط شد الهميان المخيط الذي فيه النقود.[20]

ششم: پوشيدن [لباس] دوخته براى مردان‌، مانند پيراهن و شلوار و قبا و مانند اينها، بلكه پوشيدن چيزى كه شباهت به دوخته داشته باشد مانند پيراهن بافته شده و يا از نمد درست شده جايز نيست. و احتياط آن است كه از دوخته و لو اينكه كم باشد مانند كلاه و كمربند اجتناب شود. بله، بستن هميان دوخته‌ای كه پول‌ها در آن است، از دوخته استثناء شده است.

ایشان ابتدا، عنوان این مورد را «لبس المخیط» دانسته و سپس مصادیقی از آن را برای مثال ذکر کرده است و در نهایت، پوشیدن هر جامه نادوخته‌ای که شبیه دوخته باشد را نیز جایز ندانسته است؛ ولی آیت الله خویی از همان ابتدا چند مصداق را ذکر نموده و سپس اجتناب از «ثوب المخیط» و از هر جامه شبه مخیط را احوط دانسته است. متن فرمایش ایشان چنین است:

يحرم على المحرم أن يلبس القميص و القباء و السروال و الثوب المزرور مع شد أزراره، و الدرع و هو كل ثوب يمكن أن تدخل فيه اليدان، و الأحوط الاجتناب عن كل ثوب مخيط بل الأحوط الاجتناب عن كل ثوب يكون مشابهاً للمخيط كالملبد الّذي تستعمله الرعاة، و يستثنى من ذلك الهميان و هو ما يوضع فيه النقود للاحتفاظ بها و يشد على الظهر أو البطن، فان لبسه جائز و إن كان من المخيط... .[21]

پوشیدن پیراهن، قبا و شلوار توسط محرم حرام است،[22] همچنین پوشیدن لباس دکمه دار در صورت بستن دکمه‌هایش و نیز پوشیدن درع، یعنی هر جامه‌ای که بتوان دست‌ها را درون آن برد. احوط اجتناب از هر جامه دوخته است، بلکه احوط اجتناب از هر جامه‌ای است که شبیه دوخته باشد مثل نمد که چوپان‌ها استفاده می‌کنند. همیان كه پول‌ها را در آن می‌گذارند تا از آنها محافظت شود و به کمر یا شکم بسته می‌شود، از این مورد، استثناء شده است، پس با اینکه دوخته شده است، ولی پوشیدنش جایز است.

اختلاف یاد شده، در مناسک حج محشی حضرت امام نیز به چشم می‌خورد. ایشان می‌فرماید:

ششم: پوشیدن چیزِ دوخته مثل پیراهن و زیر جامه و قبا و امثال آنها.

[346] م ـ چیزهایی که شبیه به دوخته است مثل پیراهن‌هایی که با چرخ یا با دست می‌بافند یا چیزهایی که با نمد به شکل بالاپوش می‌مالند، مثل کلیجه و پستک و کلاه و غیر آن، جایز نیست پوشیدن آنها.[23]

در حاشیه این مطلب و چند مسئله بعد از آن، برخی از فقها مثل آیت الله سبحانی[24] و آیت الله فاضل،[25] نظرشان مثل حضرت امام است که ملاک را پوشیدن «لباس دوخته» دانسته و مصادیق بیان شده را به عنوان مثال آورده‌اند؛ ولی برخی از آنها مانند آیت الله خویی به ذکر مثال‌ها اکتفا کرده‌اند و برخی، بالاتر از آن، تصریح نموده‌اند که ملاک، دوخته بودن لباس نیست، بلکه انواع خاصی از لباس، حرام است، مثل آیت الله شبیری زنجانی که می‌فرماید:

دوخته بودن لباس، از محرمات احرام نیست؛ ولی پوشیدن لباس‌های معمولی، مانند پیراهن و قبا و شلوار و زیرپوش و هر لباسی مانند آنها که عرض بدن را می‌پوشاند، بر مرد محرم جایز نیست و در این امر فرقی بین لباس دوخته و بافته و غیر آن نیست، و پوشیدن حوله و لنگ و پتو و مانند آن مانعی ندارد هر چند دوخته باشد، همچنان که می‌تواند پتوی دوخته روی خود بیندازد و داخل کیسه خواب بخوابد، هر چند خلاف احتیاط مستحب است.[26]

و آیت الله سیستانی که پس از ذکر چندین مصداق، می‌فرماید:

معلوم شد که معیار، لباس دوخته نیست، بلکه انواع خاصی از لباس حرام است و به احتیاط واجب لباس‌های متعارف هم حرام است.[27]

بنا بر این، در اینکه ملاک حرمت پوشیدن بر مردان، «دوخته بودن» است یا «لباس بودن»، اختلاف نظر است که باید ببینیم کدام یک را می‌توان از روایات استفاده نمود.

غفر الله لنا و لکم ان شاء‌ الله

 


[13] ر. ک: النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، الشیخ الطوسی (460 ق)، ص234.
[18] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص200، مسئله345، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[19] ر. ک: مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص200، حاشیه شماره یک و دو، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[22] هرچند آیت الله خویی در متن مسئله تصریح نکرده که این مورد مخصوص مردان است، ولی در توضیح مسئله، آن را بیان نموده است.
[23] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص201، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[24] ر. ک: مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص201، حاشیه یک، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[25] ر. ک: مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص202، حاشیه یک، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[26] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص201، حاشیه یک، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[27] مناسک حج مطابق با فتاوای حضرت امام و مراجع تقلید با تجدید نظر و اضافات، ص202، حاشیه یک، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo