< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

1400/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/استصحاب /تنبیه هشتم

بیان کردیم که مرحوم میلانی و خوئی هم بر جواب مرحوم آخوند از اشکال مرحوم شیخ پاسخ دادند و هم اینکه از خود اشکال که در رسائل مطرح شده پاسخ دادند.

پاسخ به آخوند را بیان کردیم.

اما ایراد میلانی به اصل اشکال که مرحوم شیخ مطرح کرده است.

قبل از بیان کلام میلانی چند مقدمه مطرح می کنیم.

مقدمه اول

شارع مقدس در حکم عقل تصرفی نمی کند که تصرفش با حکم عقل منافات داشته باشد و به تعبیری ضد حکم عقل باشد ولی در موضوع حکم عقل شارع تصرف می کند و می گوید اینجا حکم عقل نیست.

به بیان دیگر

امتثال امر مولی به حکم عقل است و عقل می گوید امتثال امر مولی لازم است در اینجا شارع که شارع چون رئیس عقلاء است نمی گوید امتثال امر لازم نیست چون این مخالف با حکم عقل است ولی شارع در موضوع حکم عقل تصرف می کند به اینکه می گوید در این مورد امتثال حاصل شده است و نمی گوید امتثال لازم نیست همانطور که در جایی که قاعده لا تعاد و یا قاعده فراق و یا تجاوز جاری می شود در این جور جاها عقل می گوید این موضوع را اتیان کن یعنی می گوید تو شک داری نمازت درست بوده است و یا نه؟ اعاده کن در اینجا شارع مقدس نمی گوید اعاده لازم نیست بلکه تصرف می کند و می گوید که نباید اعاده بکنی یعنی عقل می گوید اعاده بکن و شارع مقدس نمی گوید که حکم عقل درست نیست و می گوید اینجا عملت تمام است به حکم لا تعاد و انسان نماز مخواند و در بین نماز مثلا در سجده شک می کند رکوع را انجام داده است یا نه؟ به حکم قاعده تجاوز حکم می کند رکوع را انجام داده است پس شارع در حکم عقل دخالت نمی کند ولی در موضوع حکم عقل دخالت می کند.

مقدمه دوم

هر موضوعی که برای او دخلی باشد در کیفیت امتثال و قابل باشد برای اینکه شارع ما را متعبد بکند به آن موضوع استصحاب در او جاری می شود اگر شک کردی در انکه قابل است شارع ما را متعبد بکند استصحاب جاری می شود و بعد از اجراء استصحاب اکتفاء می کنیم در مقام امتثال به آنچه استصحاب کردیم بخاطر اینکه یقین در لاتنقض الیقین بالشک یقین وجدانی است یعنی در نفس خودت این جور باش یعنی یقین که پیدا کردی نقض نکن و این یقین وجدانی عمومیت دارد قابل انتقاض به شک باشد یعنی هر یقینی که امکان دارد با شک نقض بشود آن یقین را نقض نکن

پس بنابراین چاره ای نیست نقض نشود به شک

به بیان دیگر

لا تنقض الیقین اطلاق دارد و شامل هر یقین و شکی می شود یعنی هیچ یقینی را با شک نقض نکن چه این یقین ربطی به عالم تشریع داشته باشد و چه ربطی نداشته باشد و جایی که مربوط به حوزه شرعیت نباشد مثلا برفی آمده و حال شک می کند برف است علی القاعده لا تنقض الیقین را شامل می شود و استصحاب جاری می شود و متیقن در مورد ربطی به عالم شریعت ندارد.

ولی ما یک مخصص داریم که همان کلمه لا تنقض است که می گوید که آنچه مربوط به حوزه شرعیت نیست خارج می کند و دایره موضوع را تضییق می کند و می گوید آن یقینی که نباید نقض بکنی هر یقینی نیست بلکه آن یقین مراد است که مربوط به دایره شرعیت است و تخصیص می دهد برای شارع ممکن است اعمال مولویت و تعبد در او و در امور تکوینی و یا عقلی که از دایره شریعت خارج هستند که قابل تعبد نیست.

مقدمه سوم

مشهور است که مستصحب یا خودش حکم شرعی باشد و استصحاب بقاء وجوب و یا حرمت کند و یا موضوع باشد برای اثر شرعی باشد.ولی مرحوم خوئی در مصباح خوئی می فرماید که لازم نیست که مستصحب خودش حکم شرعی و موضوع اثر شرعی باشد چه اینکه نه آیه و نه روایات داریم و آنچه در باب استصحاب معتبر است و از ادله می فهمیم استصحاب در جای جاری است که استصحاب قابل تعبد باشد یعنی مستصحب قابل تعبد باشد ولو خود مستصحب نه مجعول شرعی است و نه اثر شرعی باشد ولی قابل تعبد شرعی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo