< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

98/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کلام المیلانی

مرحوم میلانی می فرماید: در تعریف مرحوم شیخ، در آن سه جهت مذکور ( الف: سازگاری با موارد اشتقاق ماده استصحاب ب: اطلاق حجت و دلیل، بر استصحاب ج:موافق با ادله و مبانی، در حجیت استصحاب) رعایت نشده است:

مقصود از کلمه ابقاء، در تعریف شیخ (ابقاء ما کان) یا:

    1. ابقاء شارع است.

    2. ابقاء ملکف است.

و قسم سومی ندارد و هر دو اشکال دارد.

و اگرمقصود ابقاء شارع است، هیچکدام از سه جهت در او نیست:

مورد (الف) در تعریف نیست: چه اینکه اگر بگوییم (استصحب المکلف) معنایش این نیست که شارع به بقاء، حکم کرده است بلکه خود مکلف، بنائش بر این است، به یقینش عمل کند.

مورد (ب) در تعریف نیست: چه اینکه حجت بمعنی واسطه در اثبات چیزی است نه اینکه خودش ثابت باشد و اگر مراد از ابقاء، ابقاء شارع باشد خود حکم شارع به ابقاء، باعث اثبات حکم است نه واسطه در اثبات چیزی باشد.

مورد (ج) هم در تعریف نیست: چه اینکه از موارد مبانی حجیت استصحاب،بناء عقلا بود و ابقاء شارع بناء عقلاء نیست و خود شارع ابقاء ما کان می کند.

برای روشن شدن این مطلب، که دلیل و حجت، بر استصحاب صدق نمی کند، به اصول مظفر [1] مراجعه شود،او دو معنا لغوی و دو معنای اصطلاحی، یک معنا به اصطلاح منطقی و یک معنا به اصطلاح اصولی، برای حجت بیان می کند.

اصطلاح منطقی: حجت یا خود مجموعه قضیه صغری و کبری، که منتج به نتیجه می شود، است و یا فقط حد وسط، حجت است.

و در اصطلاح اصولی: حجت مرادف، با دلیل و امارة است یعنی به عنوان مثال، خود خبر ثقه، حجت نیست بلکه اثبات یک حکم شرعی می کند.

پس به عمل و ابقاء شارع، چه به اصطلاح منطقی و یا اصطلاح اصولی، حجت صدق نمی کند چه اینکه خود حکم شارع به ابقاء، باعث اثبات حکم است نه واسطه در اثبات چیزی باشد.

محقق نائینی می فرماید: مقصود شیخ از (ابقاء ما کان)، ابقاء مکلف است.

عنایه الاصول مثل مرحوم نائینی می فرماید: مراد از (ابقاء ما کان)، ابقاء مکلف است و عبارت عنایه این است: « و الإنصاف أن أسد التعاريف و أخصرها كما أفاد الشيخ أعلى اللّه مقامه هو إبقاء ما كان (و لكن) الظاهر ان المراد بالإبقاء هو الإبقاء عملا»[2]

توضیح عبارت: انصاف این است، محکم ترین و مختصرترین تعریف، تعریف شیخ است و لکن مقصود شیخ از ابقاء مکلف، این است که در مقام عمل، بر طبق یقین سابق، عمل کند.

اگر مقصود از (ابقاءماکان) ابقاء مکلف،عملا، باشد:

اشکال آن این است،که با حجیت، نمی سازد چه اینکه مکلف، عملی را که بر طبق یقین سابق انجام دهد، حجت نیست (کاری که از انسان عادی صادر بشود، حجت نیست) ولی دو جهت دیگر در او است یعنی با مبانی جمع می شود و اینکه ملکف ملزم به ابقاء است یا بخاطر اخبار یا بناء عقلا و یا ظن است و با مشتقات هم می سازد و استصحب زید یعنی زید، بناء گذاشت، بر یقین سابق.

نتیجه: تعریف شیخ، محکم ترین تعاریف نیست زیرا واجد سه خصوصیت نیست چه مراد از (ابقاء ما کان) ابقاء شارع و چه ابقاء ملکف باشد.

از بیان مرحوم میلانی (که تعریف شیخ، واجد یا سه خصوصیت و یا واجد یک خصوصیت نیست ) اشکال در کلام منتقی الاصول معلوم می شود که عبارت منتقی الاصول این است«نعم ، إطلاق الحجة عليه سديد»

یعنی اگر (ابقاء ما کان)، ابقاء شارع باشد حجت بر آن صدق می کند.

وجه اشکال کلام منتقی الاصول: حجت چه به معنی اصولی و چه معنی منطقی، واسطه در اثبات شی است نه اینکه خودش ثابت باشد.

از بیان گذشته، معلوم شد که تعریفی که منتقی، برای استصحاب بیان کردند، اشکال دارد که عبارت منتقی این است: « نفس بقاء المتیقن السابق عند الشک» [3] یعنی خود بقاء متیقن، در ظرف شک، استصحاب است.

اشکال تعریف منتقی الاصول:خود بقاء، مستصحب نیست و سه جهت و یا بعضی از سه جهت در او رعایت نمی شود.

و فقط تعریف مرحوم میلانی، تمام جهات سه گانه در او است و کلمه(بناء) در تعریف، باید باشد، تا سه جهت در او رعایت بشود.

و معلوم شد، که کلام عنایة هم، که فرمود تعریف شیخ محکم ترین و مختصرین تعریف است، صحیح نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo