< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:سیره عقلائیه

بحث سیره عقلائیه، گسترده و بسیار مهم و زیباست و ما مفصل در آن بحث کرده ایم که گمان نمی برم کسی به این جامعیت به آن پرداخته باشد لذا دقت کافی نمایید.

حجج عقلائیه غیرلفظیه

اصول را اینگونه تعریف کردیم: «القواعد الممهده لتحصیل الحجة علی الحکم الشرعی»؛ غرض اصلی علم اصول، تحصیل حجت بر حکم شرعی است، لذا موضوع علم اصول، حجت شرعی است.

اگر این حجت بر حکم، ریشه در سیره عقلا داشته باشد این حجت، حجت عقلائیه می شود، همانطور که از اسم آن پیداست. حجت عقلی هم یعنی حجتی که ریشه در حکم عقل دارد و حجت شرعی، ریشه در شرع دارد مثل سیره متشرعه که سیره متشرعه بماهم متشرعون است؛

سیره عقلائیه

سیره عقلائیه دلیل بر جمیع انواع حجتهای عقلائی است.

براساس تعریف ما از علم اصول، علم اصول را به سه بخش تقسیم کردیم:

1 – الحجج العقلائیه 2- الجحح العقلیة 3- الحجج الشرعیة

علم اصول خارج از این سه بخش نیست زیرا اصول ماهیتی به جز حجت بر احکام ندارد و حجت هم خارج از این سه بخش نیست، لکن دو سوم علم اصول را حجج عقلائیه تشکیل داده است، شش جلد از ده جلد کتاب بدائع البحوث در حجج عقلائیه محاوریه لفظیه است.

حجج عقلائیه به دو قسم رئیسی تقسیم می شود:

1 – حجج عقلائیه محاوریه لفظیه 2- حجج عقلائیه عملیه غیرلفظیه؛

حجج عقلائیه ریشه در سیره عقلائیه دارد، سیره عقلائیه یا سیره محاوریه لفظیه یا سیره عملی غیرلفظی است.

سیره محاوری لفظی، دو بخش دارد:

1- مباحث الفاظ: تعیین صغریات است که عمده مباحث را شامل می شود. وقتی بحث می شود صیغه امر ظهور در وجوب دارد یانه؟ بحث از صغرای ظهور است، این خطاب افعل ظهور در وجوب دارد یا نه؟ حالا چطور حجت شرعی است؟ باید کبرای «کل ظاهر حجة عقلائیة شرعیة» به آن ضمیمه شود. صیغه نهی و تمام مباحث الفاظ، حتی مطلق و مقید هم همینگونه هستند.

شیخ مظفر (علی رغم سید بروجردی در لمحات الاصول که امام راحل از ایشان تقریب دارد) می گوید: بحث بین فقها این نیست که ظهور جمله شرطیه حجت است یا نه، این جای بحث ندارد، زیرا معلوم است که ظهور حجت است، بلکه بحث در این است که آیا این هیات شرط، ظهور در انتفاء عند الانتفاء دارد یا ندارد؟ بحث از صغری است. آیا جمله وصفیه ظهور در انتفاء عند الانتفاء دارد یا نه، جمله لقبیه و مشتمل بر عدد و .. همینطور؛

ظهور بعضی را نفی می کنند و بعضی را اثبات می کنند که اینها را به اصل تکوّن ظهور بر می گردانند که بحث صغروی است. اطلاق و تقیید هم همینطور، آیا وقتی خطاب مطلقی تقیید می خورد ظهور در خصوص مقید دارد یا خیر؟ آیا عام بعد از تخصیص، ظهور در مخصص دارد یا نه؟ بعضی گفتند در باقی مجاز است و بعضی گفتند در باقی حقیقت است.

مرحوم آقای بروجردی این را انکار می کند و می گوید بحث در اصل ظهور است که آیا چنین ظهوری حجت است یا نه؟ یک ظهوری داریم که همان ظهور شرطیه انتقاء عند الانتفاء است که آیا این چنین ظهوری حجیت دارد یا نه؟

*پس عمده در حجج سیره عقلائی محاوری لفظی، اثبات صغریات ظواهر است که این خطاب ظاهر در فلان است یا نه؟ ظاهر فی المفهوم ام لا؟ ظاهر فی التقیید ام لا؟

البته ممکن است بگوییم بعضی از مباحث الفاظ به کبرای حجیت ظهور بر میگردد لکن همه اذعان دارند که عمده مباحث به صغریات بر می گردد، حتی مرحوم بروجردی در مثل صیغه افعل و لاتفعل، قبول دارند بحث صغروی است و فی الجمله در اکثر مباحث الفاظ، بحث در صغرای حجیت ظواهر است.

2- کبرای حجیت ظواهر؛ اساسا هر ظاهری حجت است یا نه؟

ممکن است بعضی بحث کنند که معلوم است که ظواهر حجت هستند، جای بحث ندارد!

مرحوم بروجردی می گوید بعضی از اقسام ظواهر محل بحث است مثلا ظهور جمله شرطیه (انتفاء عند الانتفاء) حجت است یا مثلا ظهوری که از إذای شرطیه و بعضی از مفاهیم فهمیده می شود آیا حجت است یا نه؟ و کلی ظواهر محل بحث نیست!

شکی نیست که عقلا ظواهر را اخذ می کنند و وجدان دلیل آن است. در تمام ثقافات و جوامع و تاریخ مراجعه کنید افراد آنچه که عموم برداشت می کنند را اخذ می کنند. آیا شارع هم اینگونه بوده است؟

این واسطه و دلیل می خواهد و باید ثابت شود که آنچه را که سیره عقلا بر آن جاری است از نظر شرع هم حجت است. دلیل این بحث هم وجدان و تواتر قطعی است.

همه خطابات شرعی و تفسیر احکام شرعی و روایات نبوی و اهل بیت، که به دست ما رسیده است و آنچه را که پیامبر و ائمه در تفسیر قرآن و روایات بیان کرده اند، براساس ظواهر با مردم صحبت می کردند و اخذ می کردند، اگر چنانچه غیر از این بود باید به ما می رسید، همانطور که در بعضی از موارد، مثلا در یک آیه شذ و ندر خلاف ظاهر باشد( در آیات الاحکام مراد است ، نه آیات عقاید که مثلا ریشه در عقل دارد مثل آیه ﴿وقالت الیهود ید الله مغلوله غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان﴾[1] و ﴿الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ﴾[2] و ﴿یدالله فوق ایدیهم﴾[3] که بواطن آن اراده شده است و ظاهر اراده نشده است)و همینطور روایاتی که درباره احکام است (نه روایات غیر احکام که بعضی از آنها صعب مستصعب است) وجود دارد، هیچ فقیهی نداریم در عالم اسلام، فضلاً درتشیّع، برخلاف ظواهر روایات یا آیه فتوا دهد مگر اینکه از یک روایت دیگری که از اهل بیت رسیده باشد که اخذ به ظاهری کند که آن ظاهر مقدم بر این ظاهر باشد که آن خاص و مقید است و این مطلق و عام است؛ که باز هم به ظاهر تمسک می شود، هیچ فقیهی نمی تواند برخلاف ظاهر بدون اتکاء به اظهر، به یک روایت فتوا دهد، این حاکی از این است که نبی مکرم و ائمه ع، تبلیغ دین الهی و تبیین احکام را فقط براساس ظواهر انجام داده اند اگر غیر از این بود باید به ما می رسید و اگر برخلاف مسلک عقلا، مسلک دیگری را ائمه یا نبی مکرم در بیان احکام اتخاذ می کردند باید خبرش به ما می رسید زیرا اصل بیان دین و احکام و کل دین است باید قطعا به ما می رسیده است، کما اینکه در بعضی موارد رسیده، مثل آیه تقصیر: ﴿فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ﴾[4] ، در اینجا روایت بر خلاف ظاهر به ما رسیده است و مراد شارع برخلاف ظاهر است. اگر روایت نبود باید مثل اهل عامه فتوا می دادیم که در سفر جایز است که نماز قصر باشد یا تمام.

*نتیجه می گیریم که هر آئینه در موارد دیگر آیات الاحکام، اراده شارع بر خلاف ظاهر بود باید خبر آن به ما می رسید، در حالی که غیر از این مورد و چند مورد دیگر، برخلاف ظاهر و مدلول وضعی به ما نرسیده است.

* تخصیص مطلقات و تقیید عمومات، برخلاف ظاهر نیست و در واقع اتکاء به ظاهر است که بین عقلای عالم رایج است. اما در مورد «لاجناح» عقلای عالم می گوید جایز است و اگر کسی بگوید واجب است، از او قبول نمی کنند و این خلاف ظاهر است، در این موارد چون احکام شرعی، توقیفی است ما باید این را از ائمه معصومین بپذیریم.

قرآن و روایات و اجماع مجعول از جانب شارع است، اما سیره عقلائیه هرچند مجعول از جانب شارع نیست اما از ادله احکام شرعیه است چرا؟

عرض می کنیم به خاطر امضاء از جانب شارع، کسب حجیت کرده است و جزء ادله شرعیه شده است اما جزء سنت و اجماع و اخبار نیست، بلکه دلیل مستقلی است چون عنوان و ذات مستقل دارد و مندرج در هیچ از موارد سنت و اجماع نمی شود.

*اینکه سیره عقلائی ؛ تقریر باشد صحیح نیست، تقریر دو نوع داریم: تقریر خاص، زمانی است که شخصی مقابل ائمه کاری را انجام دهد و امام سکوت کند. اما تقریر عام، نمی تواند این سیره عقلائی را سنت کند، زیرا فرض این است که سیره عقلا در بین عقلا به صورت مستقل جاری است.

تقریر یا به خطاب لفظی است که سنت می شود یا به فعل امام یا نبی است. از باب اینکه فعل یا لفظ نبی یا امام است سنت می شود، چه اینکه موافق سیره عقلا باشد یا نباشد و سیره عقلا نمی تواند مانع این سنت شود.

اما در فرض عدم ردع که شارع سکوت کرده و فعل و قولی از شارع نرسیده است، ماهیت این تقریر است اما چون عمل خاصی نیست و امام آن را تقریر نکرده است، کاشف از سنت نمی شود زیرا یک سیره عقلائی است و سیره متشرعه بما هم متشرعه نیستند لذا دلیل مستقل می شود و نیاز به امضا دارد و اگر جزء سنت می شد نیازی به امضاء و عدم ردع نداشت و یک خبر صحیح می تواند این سیره را کنار بزند بخلاف سیره متشرعه.

سیره عقلا نه کشف از سنت می کند و نه اثبات سنت می کند و یک ظن غیر معتبر محض است که با عدم ردع، معتبر می شود، حتی خبر ثقه، در فرض نبود روایات و عدم ردع و امضاء شارع، به صرف سیره عقلائی حجت نمی شد.سنت یعنی فعل یا قول یا تقریر خاص نبی یا ائمه ؛ اما سیره عقلائیه اینگونه نیست و در بعضی از موارد سیره عقلائی حجت نیست زیرا شارع آن را رد کرده است.

فرق بین سیره عقلائیه و سیره متشرعه این است که سیره متشرعه کاشف از سنت است اما سیره عقلائیه کاشف نیست.

همانطور که گفته می شود «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع»، ولی نمی توان گفت که حکم عقل جزء قرآن یا سنت است، آنچه را که شرع قبول دارد یک حجت شرعی است اما داخل در عنوان سنت نمی شود، بخلاف سیره متشرعه که ولیده نصوص شرعی است زیرا بماهم متشرعون هستند و آن چیزی را که متشرعه به آن عادت کرده اند نمی تواند منشأی جز سنت و روایات داشته باشد و نیازی به امضاء ندارد و این سیره می تواند در مقابل یک خبر صحیح قرار بگیرد و خبر صحیح را کنار می زند، همانطور که اجماع هم فتوای فقهاست اما کاشف از سنت است.

سنت، سه کاشف دارد:

1 – اخبار و خطابات لفظی 2- اجماع 3- سیره متشرعه

*شما که می گویید سیره عقلائی فی نفسه حجت نیست و از عدم ردع و سکوت اکتساب حجیت می کند، سکوت یعنی لاشیئیت و عدم تکلم، و عدم ، باطل الذات ( به قول فلاسفه) است؛ چطور این باطل الذات و عدم الشیئیه، می تواند به سیره عقلا، اعطاء حجیت کند؟ فاقد شیء نمی تواند معطی آن باشد!

این شبهه در جلسه بعد پاسخ داده می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo