< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:الحجج العقلیه/مقدمة الواجب_/

 

وجوب مقدمه، عقلی است نه شرعی؛ بعضی ها اینطور گفته اند که در بعضی از مقدمات که امر در خطاب باشد مثل: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» و همچنین در استقبال قبله، چون در نص امر وارد شده، از محل نزاع خارج است و دلیلی آورده اند که ما آن دلیل را رد کرده ایم، ولی اصل این مطلب را قبول داریم. دلیل آورده اند که: این لازم می آید که این تکلیفی علیحده باشد یعنی دو تا تکلیف باشد یک تکلیف مقدمه جدا، یک تکلیف ذی المقدمه جدا، زیرا امر ظهور در وجوب دارد.

 

مقدمه شرعی دو قسم است بعضی امر دارد، بعضی امر ندارد مثلا در مورد وضو و استقبال امر هست، در بقیه مقدمات امر وارد نشده و شرطیت استفاده می شود و نصی که دلالت بر مقدمیت مقدمه شرعی دارد به لسان امر نیست وبه لسان شرطیت است.

 

بین وجوب مقدمه و ذی المقدمه، ملازمه ، عقلا ثابت است بنابر این مقدمه وجوب عقلی دارد، این فرقی نمی کند که ذات مقدمه شرعی باشد یا تکوینی باشد، مقدمه تکوینی مثل اینکه شما در بستر خوابیده بودی صبح بلند میشوید و به سمت وضو گرفتن می روید، این مقدمه عقلی است، زیرا اگر شما این کار را نکنید نمی توانید وضو بگیرید و بعد هم نمی توانید نماز بخوانید. این مقدمه عقلی و تکوینی است.

 

در حج همین طور، پیاده یا سواره، این راهی که میروید به سمت حج، مقدمات عقلی است، بازار میروید تا آذوقه بخرید، وسائل و مایحتاج سفر برای حج، اینها همه مقدمات عقلی است، و مقدماتی که تکوینا در تحقق ذی المقدمه یا مقدمه دخل دارند مثل جایی که مقدمه هم شرعی باشد.

 

مقدمه شرعی مثل وضو؛ وضو و غسل، امر توقیفی شرعی هستند، وجوب آن مقدمه و این مقدمه شرعیه، هردو عقلیه می شود زیرا وقتی از نص شرعی مقدمیت این مقدمه وضو را برای صلاة را استفاده کردید موضوع برای حکم عقل درست شد، موضوع برای حکم عقل را آن نصی درست می کند که بر اشتراط این مقدمه شرعیه در تحقق آن ذی المقدمه دلالت دارد ، آن موضوع ما لا یتم الواجب الا به است که این موضوع حکم عقل است فهو واجب (فهو واجب یعنی ملازمه بین مقدمه و بین ذی المقدمه)، فلذا وقتی که موضوع درست شد طبعا وجوب عقلی هم مستتبع آن می شود ، نتیجه این می شود که «لافرق بین کون المقدمه بنفسها عقلیة تکوینیة او شرعیة»، در هر دوصورت وجوب مقدمه عقلی میشود.

 

ثمرات بحث مقدمه واجب

 

مرحوم شیخ انصاری ثمره بحث را میگوید:

 

تحصیل حجت

 

این ثمره معروفی است که ما خودمان ذکر کردیم که تحصیل حجت بود که آن حجت، ثبوت ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه عقلاً است که قاعدة ممهدة لتحصیل الحجة است، این تحصیل حجة ثمره همه‌ی قواعد اصولی است( الحجة علی الحکم الشرعی)، وقتی ملازمه ثابت شد این ملازمه دلیل است بر وجوب شرعی مقدمه ؛ به ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع ضمیمه می شود، و در هر جایی که عقل حکم دارد به این کبری اضافه می شود تا حکم شرعی شود.

 

مقدمه واجب ثمره زیاد و مفیدی ندارد، هرچند که داخل در مسئله اصولی می شود و قبول داریم، اما ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه آن قدر واضح است که نیاز به این همه بحث ندارد.

 

بحث امر به شیء دلالت ندارد بر نهی از ضد خاص، قطعی است. حالا بیاییم یک جلد کتاب کامل قطور را اختصاص به بحث ضد بدهیم که ضایع کردن علم اصول است به جای این یک جلد، باید بحث تنقیح ملاک قطعی و علت منصوصه و علت مستنبطه و المائز بین القیاس المحرم و القیاس الجایز را مطرح می کردید که ثمراتش در فقه لا یحصی است.

 

    1. اصل ملازمه بین وجوب مقدمه و ذی المقدمه یک امر بدیهی است، آنجایی هم که ملازمه ثابت نیست هم بدیهی و روشن است.

 

ممکن است که اختلاف در بعضی از چیزهای بدیهی مطرح باشد همانطور که در رسائل آمده است که « أن المشائيين ادعوا البداهة في أن تفريق ماء كوز إلى كوزين إعدام لشخصه وإحداث لشخصين آخرين، وعلى هذه المقدمة بنوا إثبات الهيولي، والإشراقيين ادعوا البداهة في أنه ليس إعداما للشخص الأول وإنما انعدمت صفة من صفاته، وهو الاتصال.». [1]

 

در یک امر بدیهی، مشائین و اشراقیین با هم دیگر اختلاف کرده اند. ماء کوزه را بگیر در یکی دیگر بریز. این می گوید دو تا شده و آن می گوید نه همان یکی است. اما هر اختلافی را که نمی توان اختلاف گفت. در بدیهیات هم خیلی از اختلافات وجود دارد،ما این را نمی توانیم جزء ثمره علم اصول بگذاریم.

 

ثمراتی که شیخ انصاری بیان کرده است:

 

حصول الوفاء و البرء من نذر فعل الواجب باتیان مقدمة الواجب بناء علی وجوبها.[2]

 

می گوید وقتی که نذر کنید مثلا واجبی را انجام دهید این مقدمه واجب را که انجام بدهید، نذر وفا شده است، بناء علی اینکه وجوب شرعی باشد. می گوید این جزء ثمر اصولی حساب نمی شود. حصول وفاء چه ربطی به ثمره اصولی دارد و ثمره اصولی باید حجت باشد نه حکم شرعی.

2ـ ترتب الفسق علی ترکها علی القول بوجوبها الشرعی [3]

بنابر اینکه وجوب آن شرعی باشد، فرع بر ملازمه بین حکم عقل و شرع است که واضح است. اگر وجوب عقلی را پذیرفتید قطعا وجوب شرعی را هم می پذیرید. می خواهد بگوید یکی از ثمرات این مسئله این است که اگر تخلف بکند فاسق است. این ثمره اصولی نیست.

3ـ عدم جواز اخذ الاجرة علیها بناء علی وجوبها[4]

می گوید اگر مقدمه واجب، عقلا واجب باشد که شرعا هم هست، اخذ اجرت جایز نیست. این بحث فقهی است و ربطی به اصول ندارد.

4ـ لزوم الاجتماع الامر و النهی فی المقدمة المحرمة [5]

می گوید اگر یک مقدمه ذاتا حرام است و الان مقدمه برای یک واجبی شد. از طرفی عقلاً واجب و از طرف دیگر حرام است ، لذا اجتماع امر و نهی لازم می آید. این جزء ثمره اصولی این مسئله حساب نمی شود و زیرا در اصول می خواهید برای احکام شرعی تحصیل حجت کنید. می آیید ملازمه عقلی را ثابت می کنید بین وجوب مقدمه و ذی المقدمه و نتیجه این است که تمام آنچه را که از آثار و احکام فقهیه اگر باشد علی الخصوص در این مسئله خود به خود بر آن مترتب است.

اینها آثار فقهی می شود. این ثمره اصولی نیست.

5ـ صحة المقدمة العبادیة بناء علی وجوبها [6]

معلوم است که هر چیزی که امر داشته باشد، مجزی است و امر به شیء مقتضی اجزاء است و صحت مقدمه بنا براینکه امر عقلی برایش ثابت باشد مجزی است.این جزء ثمرات حساب نمی شود.

فساد ضد واجب بناء علی وجوب المقدمة لقاعدة الامر بالشیء النهی عن ضده.

امر به شیء مقتضی نهی از ضد است ، ترک ضد خاص، مقدمه برای تحقق آن واجب است. پس اگر امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاص باشد و ضد خاص مقدمه شود، آنگاه عقل هم چنین حکمی به وجوب آن مقدمه کند، نتیجه این می شود که این مقدمه ( ضد) فاسد شود چون خود امر به شیء مقتضی نهی از این است. [7]

این ربطی به مساله اصولی ندارد، در بحث اصولی باید تحصیل حجت شود، بر وجوب مقدمه که هل یجب ام لا. بله، آثار فقهی بر این مترتب است اما بین ثمره اصولی و فقهی خلط شده است.

صحت و اجزاء و فساد از آثار فقهی است. وقتی با اثبات ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه؛ بر وجوب شرعی مقدمه تحصیل حجت کردید، تمام آثار شرعی و فقهی بر آن مترتب می شود. همه اینها منوط به اصل وجوب شرعی مقدمه است فلذا ایشان این ثمرات را ذکر کرده؛ اما گفته ترتب بعضی از این ثمرات را قبول نداریم، بعضی از این ثمرات هم ثمرات اصولی نیست و فقط ثمره فقهی است.

ثمره این بحث، تحصیل حجت است که همان ملازمه است.


[2] بدایع البحوث، ج1، ص49.
[3] بدایع البحوث، ج1، ص49.
[4] بدایع البحوث، ج1، ص49.
[5] بدایع البحوث، ج1، ص49.
[6] بدایع البحوث، ج1، ص49.
[7] بدایع البحوث، ج1، ص49.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo