< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحجج العقلیه/ العلم الاجمالی/-

 

دوران بین محذورین

 

کلام مرحوم خویی:

 

قول اول: تغلیب جانب حرمتدلیل این قول این است که گفته اند: «دفع المفسدة اولی من جلب المنفعة» بنابراین در دوران بین وجوب و حرمت باید جانب حرمت را مقدم کرد تا مکلف در مفسده نیفتند.مرحوم آقای خویی فرموده اند: این قول صحیح نیست چون اولا اصل کبری مخدوش است، چرا که گاهی اوقات جلب برخی منفعت ها اولی از دفع مفسده است، بنابراین یک قاعده کلی نمی توان بیان کرد که همیشه دفع مفسده اولی باشد.و ثانیاً جریان این قاعده در جایی است که طرفین معلوم باشند که کدام واجب و کدام حرام است مثل باب اجتماع امر و نهی که یک طرف حرام و یک طرف واجب است و مکلف در صورت قبول عمومیت کبرای این قاعده جانب نهی را مقدم می کند، ولی در ما نحن فیه معلوم نیست که کدامیک حرام و کدامیک واجب است، بنابراین نمی توان به این قاعده تمسک کرد.نظر استاد این کلام آقای خویی در تعدد واقعه صحیح است، مثلا اگر دو ظرف هست که یکی از آنها دارو و دیگری بول است در این صورت این کلام ایشان می آید که مکلف نمی داند واجب کدام است و حرام کدام است، ولی در وحدت واقعه که فقط یک ظرف هست که معلوم نیست بول است یا دارو، در اینجا دیگر کلام ایشان نمی آید. و مفروض خود ایشان هم همین وحدت واقعه است! بنابراین کلام ایشان قابل تصدیق نیست.

سؤال: در وحدت واقعه هم کلام ایشان می آید، چون ممکن است این مایع در واقع دارو باشد نه بول، بنابراین ممکن است اصلا نهی وجود نداشته باشد تا مکلف بخواهد آن را مقدم کند!

جواب: خیر این کلام در وحدت واقعه نمی آید، چون یک مایع اگر باشد که احتمال وجوب یا حرمت آنرا می دهد پس حرمت را هم فرض کرده است و اگر کبرای کلی این قاعده را قبول کنیم نتیجه این می شود که در وحدت واقعه باید ترک کند تا در حرام نیفتد. ولی گفتیم که ما اصلا کبری را قبول نداریم.

قول دوم: تخییر شرعی مرحوم آقای خویی فرموده است: اگر مرادتان از این تخییر شرعی، همان تخییر اصولی بدوی است که در باب تعارض وارد شده است، آن تخییر اختصاص به باب تعارض دارد و دلیلی بر جریان آن در ما نحن فیه نداریم.سؤال: یکی از صور دوران بین محذورین، شبهات حکمیه ای هستند که به خاطر تعارض نصوص به وجود آمده اند، بنابراین در این موارد می توانیم قائل به تخییر اصولی مختص به باب تعارض بشویم.جواب: در بحث پیرامون نصوصی که در مورد تعارض بیان شده اند و تخییر را فرموده اند، گفتیم که این نصوص از موارد دوران بین محذورین در شبهات موضوعیه منصرف هستند. چون تعارض، بین دو حجت است که فی حد نفسه هر کدام ملاک دارند ولی چون مبتلی به معارض شده اند مشکل پیش آمده است و حضرت حکم به تخییر فرموده است، ولی در شبهه موضوعیه اینگونه نیست.گفتیم که مرحوم خویی اشکال کرده و فرموده است: اگر مرادتان از تخییر شرعی، تخییر اصولی است، این حرف صحیح نیست، و همچنین اگر مرادتان تخییر فقهی استمراری باشد، سبب جمع بین نقیضین و متناقضین می شود و معقول نیست چون منجر به مخالفت قطعیه خواهد شد.نظر استاداین کلام آقای خویی فقط در تعدد واقعه است که سبب مخالفت قطعیه می شود، ولی در وحدت واقعه مثل جایی که یک ظرف هست که مردد بین دارو و بول است چنین مشکلی پیش نمی آید چون اصلا مخالفت قطعیه در صورت وحدت واقعه ممکن نیست! چون بالاخره مکلف یا انجام می دهد و یا ترک می کند، و نمی تواند هم انجام بدهد و هم ترک کند! در وحدت واقعه حتی تخییر استمراری هم داشته باشد منجر به مخالفت قطعیه نمی شود، چون معنای تخییر استمراری در وحدت واقعه این است که هر زمانی می تواند این مایع را بخورد یا نخورد، و مکلف هم یا می خورد و یا نمی خورد، در هر صورت مخالفت قطعیه نمی شود.ولی در صورت تعدد واقعه که دو ظرف باشند که یکی بول و دیگری دارو باشد، در اینجا اگر قائل به تخییر استمراری شویم نتیجه اش مخالفت قطعیه می شود، چون به صورت استمراری هر دو ظرف را می خورد و یقین می کند که قطعا بول را هم خورده است. در مورد مثال گوسفند منذور و مغصوب هم همین حرف می آید و فرقی بین توصلیات و تعبدیات نیست که در هر صورت در تعدد واقعه اگر قائل به تخییر استمراری شویم مخالفت قطعیه پیش خواهد آمد.سؤال: در همین مثال دو مایع، اگر هر دو را بخورد، درست است که با نهی مخالفت قطعیه کرده و حتما آن بول را خورده است، ولی با امر موافقت قطعیه کرده و حتما دارو را هم خورده است، بنابراین مکلف فقط با نهی مخالفت کرده است ولی با امر مخالفت نکرده است.

جواب: ملاک همین است که نباید هر دو را بخورد تا یقین به اینکه مرتکب حرام شده است پیدا نکند، و حال آنکه اگر قائل به تخییر استمراری بشویم یعنی اجازه داده ایم که مکلف هر دو را به صورت تدریجی بخورد و حرام را قطعا مرتکب بشود!

سؤال: اگر اهمیت دارو برای فرد زیاد باشد، به حدی که مثلا جانش در خطر باشد، در این صورت آیا می تواند هر دو را بخورد تا یقین پیدا کند که دارو را خورده است؟

جواب: بله، قبلا بیان کردیم که در تمام موارد علم اجمالی اگر یک طرف اهمیت زیادی داشته باشد و اضطرار باشد و فرد مجبور باشد که آن را انتخاب کند، حتی اگر منجر به مخالفت قطعیه هم بشود ایرادی ندارد.

سؤال: اگر بعد از خوردن یکی از این دو مایع، کشف واقع شود و معلوم شود که همان ظرف اول بول بوده است، آیا نوشیدن ظرف دیگر جایز است؟

جواب: بله جایز می شود، چون با کشف واقع، علم اجمالی منحل می شود و معلوم می شود که ظرف دیگر داروست و فرض این است که نوشیدن آن واجب است.

سؤال: شما اشکال آقای خویی به کسانی که قائل به تخییر شرعی فقهی هستند را رد کردید، اشکال خود حضرتعالی به تخییر شرعی فقهی چیست؟

جواب: ما می گوییم اشکال اساسی این است که تخییر شرعی فقهی باید از شرع گرفته شده باشد، و حال آنکه ما دلیل و نصی نداریم که در ما نحن فیه تخییر را بیان کرده باشد، و همچنین اگر دلیل بر این تخییر، آن روایاتی باشند که اباحه شرعیه را بیان می کردند، این را هم رد کردیم و گفتیم آن روایات شامل موارد علم اجمالی نمی شود.

اگر هم بگویید که این تخییر شرعی را از تخییر عقلی گرفته ایم، این هم صحیح نیست و خلط است، چون هر کس که می گوید تخییر عقلی یعنی عقل حاکم است، در مقابل تخییر شرعی که در نص می آید.

سوال: آقای خویی می فرماید نیازی به تخییر شرعی نیست چون بالاخره یکی از متناقضین (فعل و ترک) انجام می شوند، ایشان این را گفته و حرفی از اجتماع نقیضین یا لزوم مخالفت قطعیه ندارد.

جواب: اگر محذور تخییر استمراری در کلام ایشان این باشد که موجب مخالفت قطعیه می شود این اشکال ما وارد است. اما اگر این باشد که احد المتناقضین یکی از آنها حرام است و دیگری وجوب. یکی ترک است و دیگری فعل. لامحاله این حاصل است. بالاخره که این شخص خالی از این نیست که یا انجام می دهد یا ترک. باز هم این حرف غلط است چون این حرف فقط اختصاص به وحدت واقعه دارد که لامحاله یکی از این دو حاصل است اما در تعدد واقعه دیگر نمی آید.

البته آقای خویی خودش فرض را وحدت واقعه گرفته است که در این صورت کلامش صحیح است. اما باز هم باید این تقریب بشود که ما نیاز نداریم که تخییر شرعی وارد شود، چون خود این تخییر تکوینا حاصل است. پس قول به تخییر شرعی در اینجا ملاک ندارد.

قول سوم: تخییر عقلی و اباحه شرعی (نظر صاحب کفایه)کلام ایشان را قبلا مطرح کردیم و توضیح دادیم و رد و ایرادش را هم بیان کردیم.قول چهارم: تخییر عقلی و توقف شرعی (نظر محقق نائینی)کلام ایشان را نیز به صورت کامل مطرح کردیم.

 

قول پنجم: برائت عقلی و شرعی (نظر محقق خویی)

ایشان تعلیل کرده به اینکه چرا ما برائت عقلی می گوییم چون غایت چیزی که لازم می آید مخالفت التزامیه است چون عقل در عمل، حکم به تخییر می کند. در این صورت شما می دانید که یا واجب است یا حرام. پس این عملی را که انجام می دهید، اعتقاد به جواز کل من الطرفین نمی توانید داشته باشید. پس یا باید ملتزم شوید به وجوب یکی و حرمت دیگری. اصلا حکمی که در اینجا مفروض کلام شما جعل شده در لوح واقع فی علم الله و فی نفس الامر این است که یکی واجب است و دیگری حرام است. به نحو اباحه و جواز و ترخیص که جعل نشده است پس شما مخالفت التزامی کردید.

ایشان می گوید غایت چیزی که لازم است مخالفت التزامی است. اما در مقام ظاهر، تخییر عملی است چون امکان عمل به حکم واقعی وجود ندارد و مکلف نمی تواند هر دو را امتثال بکند فلذا لامحاله در مقام ظاهر از جهت عملی باید قائل به برائت بشویم.

به تقریب دیگر ایشان می گوید که درست است که در مقام ، شک در اصل تکلیف نیست و شک در مکلف به است برای اینکه شما اصل حکم الزامی را یقین دارید و بیان هم در اینجا واصل شده است اما چون امر دارید و می دانید به شما امر و نهی رسیده است برای همین می گویید که یکی از این دو را من علم دارم که واجب و دیگری حرام است.

ایشان می گوید درست است شک در مکلف به می شود و مجرای احتیاط است و جای برائت نیست ولی ما در اینجا دلیل بر جریان برائت داریم و آن این است که احتیاط ممکن نیست. برای اینکه علم اجمالی اصلا نمی تواند منجز باشد و کالعدم است برای اینکه فرض این است شما نمی توانید موافقت قطعیه بکنید. مخالفت قطعیه هم باز در آن وحدت واقعه که محل کلام ما هست امکان ندارد. وقتی که کالعدم شد، لامحاله لا یکلف الله نفساً إلا ما آتاه. یا قبح عقاب عاجز. چون مکلف نمی تواند تکلیف را انجام بدهد. به همین دلیلی که گفتیم برائت جاری می شود. چون احتیاط ممکن نیست.

اشکال ما به ایشان این است که این حرف درست نیست چون شما اصل اینکه هر یک از این دو طرف که ملاک دارند و یکی متعلق امر و دیگری متعلق نهی است را می دانید. فوقش عقل شما حکم می کند که شما یکی از این دو را امتثال کنید. جایی که هر یک از طرفین ملاک دارد، لازم نیست که بعینه هم بدانید. می دانید که هر دو طرف ملاک دارد اما نمی دانید که ملاک شما بعینه چیست.

عقل می گوید مادامی که قدرت دارید باید امتثال امر شارع را بکنید، اگر تعییناً نشد، تخییراً که می شود یعنی یکی از این دو طرف را که اختیار بدوی کردید که مستلزم مخالفت قطعیه نشد، موافقت احتمالیه می شود. به نحو تخییر مخیرید که یکی از این دو را انجام بدهید مرتکب مخالفت قطعیه نمی شوید و علم اجمالی در اینجا منجز می شود چون نسبت به مخالفت قطعیه ای که شما می توانید از این اجتناب بکنید، علم اجمالی منجز می شود پس اینجا عقل حکم به تخییر می کند. برای این که اولا ملاک دارد و ثانیا اینکه سر از مخالفت قطعیه هم در نمی آورد و این هم که شما می گویید کالعدم است درست نیست.

منتهی با این تخییر عقلی در وحدت واقعه که محل بحث ماست اساسا مخالفت قطعیه لازم نمی آید. حتی تخییر فقهی هم باشد استمراری هم باشد باز مخالفت قطعیه نمی شود پس عمل به علم اجمالی در اینجا محذور ندارد یعنی به گونه ای عمل بکنید که دچار مخالفت قطعیه نمی شوید ولی موافقت احتمالیه را به نحو تخییر انجام دادید.

اما اگر در تعدد واقعه هم باشد که محل کلام ما نیست آنجا هم ما قائل به تخییر بدوی می شویم. باز هم در آنجا علم اجمالی منجز است. فلذا این اشکال بر ایشان وارد است.

مقتضای تحقیق

با این بیان معلوم شد که مبنای ما همان مبنای محقق نائینی است که ایشان قائل به تخییر عقلی است نه شرعی و نه اباحه شرعیه.

اما به این دلیل تخییر عقلی است که ملاک دارد و به قول خود مرحوم نائینی در فوائد که گفته ملاک داشته باشد منتهی اختصاص به باب تزاحم دارد و ما آن را رد کردیم و گفتیم اختصاص به باب تزاحم هم ندارد. اینجا هم ملاک دارد منتهی ملاکش در اینجا معلوم بالاجمال است و آنجا معلوم بالتفصیل. اولا ملاک داریم و ثانیا مخالفت قطعیه هم لازم نمی آید.

منتهی ما تفصیل می دهیم بین وحدت واقعه و تعدد واقعه. در وحدت واقعه چه بدوی و چه استمراری هر دو جایز است و هر دو عمل به علم اجمالی است یعنی تکلیف او در تخییر متعین است.

در تعدد واقعه هم تفصیل می گذاریم بین تخییر بدوی و استمراری. بدوی متعین است و استمراری غیر جایز. چون سر از مخالفت قطعیه در می آورد و مخالفت قطعیه هم در اینجا برای شخص ممکن است و مقدور و به اختیار شخص است و لامحاله نیست تا در مخالفت قطعیه واقع بشود. چون می تواند از اول یک طرف را اختیار بکند و طرف دیگر را هم اختیار نکند. در تعدد واقعه، مخالفت قطعیه لازم نمی آید.

برائت هم جاری نیست برای اینکه ملاک دارد و معنا ندارد که برائت جاری بشود. وقتی که ملاک دارد و می تواند این علم اجمالی منجز را امتثال بکند، باید امتثال بکند به نحوی که سر از مخالفت قطعیه در نیاورد و این در جایی است که تخییر مطلقا بدواً و استمراراً در وحدت واقعه و تخییر بدواً فقط دون استمراراً در تعدد واقعه باشد.

اما اباحه شرعی جاری نمی شود چون دلیل و نصی که دلالت بر اباحه شرعی کرده ناظر به علم اجمالی نیست چون اگر در تمام اطراف جاری شود سر از مخالفت قطعیه در می آورد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo