< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده «وجوب حج التمتع علی کلّ نائي»

 

بحث در این قاعده است که «هر کس که نائی باشد و از مکه دور باشد، حج تمتع بر او واجب می شود».

این مطلب مورد اتفاق است و هیچ مخالفی ندارد.

صاحب جواهر فرموده است:

«أقسام الحج و هي ثلاثة: تمتع و قران و إفراد بلا خلاف أجده فيه بين علماء الإسلام بل إجماعهم بقسميه عليه، مضافا إلى النصوص المتواترة فيه أو القطعية، بل قيل إنه من الضروريات»[1]

سپس ایشان در مورد حج تمتع اینگونه فرموده اند:

«و كيف كان فهذا القسم فرض البعيد عن مكة ممن لم يكن قد حج مع الاختيار بإجماع علمائنا، و المتواتر من نصوصنا الذي منه يظهر وجه الدلالة في الآية أيضا، بل لعله من ضروريات مذهبنا»[2]

مرحوم آقای خویی آیه شریفه را با قطع نظر از روایت، دلیل مستقلی می داند، ولی صاحب جواهر فرموده است که مدلولِ آیه، به قرینه این نصوص فهمیده می شود.

آیه محل بحث این آیه شریفه است:

﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾[3]

«امنتم» یعنی مأمون بودید و خوف نداشتید و مسدود و محصور نبودید.

آیه شریفه بیان می کند که پس از اتمام عمره و ورود در حج، باید در حدّ تمکن هدی بدهد و ذبح کند، و اگر نشد باید سه روز در داخل سرزمین مکه، و هفت روز هم پس از بازگشت روزه بگیرد.

مرحوم آقای خویی می فرماید که بر هر مسلمانی فقط یک حج واجب است و اینطور نیست که بر کسی دو حج واجب باشد، و حجی که در این آیه شریفه بیان شده است به طور مسلّم همان حج تمتع است، چون ابتدا عمره را بیان کرده و بعد هم وصل به حج می شود که چنین حجی همان حج تمتع است، و در ذیل آیه آمده است که این نوع از حج برای کسی است که اهل مکه نباشد، و کسی که اهل مکه نیست همان نائی است، پس آیه دلالت تامه دارد بر اینکه بر نائی حج تمتع واجب می شود.

ما به اتفاق علمای خاصه و عامه در اسلام سه نوع حج داریم که عبارتند از: قران، افراد و تمتع.

وقتی آیه شریفه، تمتع را برای غیر اهل مکه می داند، معلوم می شود که دو نوع دیگر حج، برای اهل مکه است.

این استدلال مرحوم آقای خویی است که آیه را -با قطع نظر از نصوص- دلیل مستقل می داند.

مستقل بودن این آیه فایده بسیار زیادی دارد، و آیه می تواند در مقابل اهل عامه مورد استناد واقع شود، ولی اگر مانند صاحب جواهر، دلالت آیه را به قرینه نصوص بدانیم در این صورت اختصاص به امامیه پیدا می کند و نمی توان در مقابل اهل عامه به آن استناد کرد.

به نظر می رسد که استدلال مرحوم آقای خویی تام است، فلذا این آیه حجتی است بر اهل عامه که به تبع عمر بن خطّاب، حج تمتع را قائل نیستند.

البته آیه صریح نیست، ولی ظهور در این مطلب دارد که حج تمتع بر کسانی که اهل مکه نیستند واجب است.

صاحب جواهر هم دلالت آیه را مفروض گرفته است و می فرماید که این نصوص قرینه می شوند و این دلالت را اثبات می کنند، ولی به نظر ما حتی بدون در نظر گرفتن این روایات هم خودِ این آیه ظهور در مطلب دارد.

 

سؤال: اگر لام غرض در «لمن لم یکن ...» به «عشرة کاملة» مربوط باشد حق با صاحب جواهر است، ولی اگر به «اهل حج تمتع» برگردد حق با مرحوم آقای خویی خواهد بود.

جواب: تعبیر ﴿ذلک﴾ در آیه شریفه به کل فقره آیه بر می گردد، یعنی کسی که بعد از عمره، حج تمتع انجام می دهد، باید هدی بیاورد، و این اصلِ هدی، بر کسی واجب است که اهل مکه نباشد.

 

به هر حال این آیه دلیل مستقلی است و ظهورِ آیه روشن است.

ولکن به صورت متواتر از عمر بن خطّاب نقل شده است که ایشان حج تمتع را تحریم کرده است.

کلام مشهورِ او این است: «متعتان کانتا محلّلتان علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و آله) و أنا احرّمهما».

منابع این مطلب را در جزوه آورده ایم، مثل سرخسی در مبسوط، ابن قدامه در مغنی و شرح کبیر، ابن حزم در المحلّی، ابن رشد در بدایة المجتهد و ... و از اقدمین علمای ما نیز کسانی مثل فضل بن شاذان در الایضاح، و شیخ مفید در الاعلام این مطلب را بیان کرده اند.

در روایات ما هم به این مطلب اشاره شده که در همان مجلسی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حکم حج تمتع را بیان فرمودند، کسی اعتراض کرد. البته در روایات تقیه شده و نام شخص ذکر نشده است.

در باب دوم از ابواب اقسام حج چند روایت آمده که این مضمون را دارند.

صحیحه حلبی

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حِينَ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ ... وَ قَالَ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِكِ بْنِ جُعْشُمٍ الْكِنَانِيُّ يَا رَسُولَ اللهِ- عُلِّمْنَا كَأَنَّا خُلِقْنَا الْيَوْمَ- أَ رَأَيْتَ هَذَا الَّذِي أَمَرْتَنَا بِهِ لِعَامِنَا هَذَا أَوْ لِكُلِّ عَامٍ- فَقَالَ رَسُولُ اللهِ لَا بَلْ لِلْأَبَدِ (الأَبَدِ)- وَ إِنَّ رَجُلًا قَامَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللهِ- نَخْرُجُ حُجَّاجاً وَ رُءُوسُنَا تَقْطُرُ- فَقَالَ رَسُولُ اللهِ إِنَّكَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهَذَا أَبَداً-»[4]

رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه تشریف آوردند، بنابراین حجشان تمتع بود. بعد که حضرت حکم تمتع را بیان کردند، کسی بلند شد و گفت که آیا این حکم اختصاص به امسال دارد؟ حضرت فرمودند که این حکم اختصاص به امسال ندارد و تا ابد ادامه دارد، سپس کسی بلند شد و گفت: آیا ما که از عمره خارج شدیم و نساء بر ما حلال شد و دچار جنابت شدیم و آبِ غسل از سر و روی ما چکید، در این حال ما را دوباره امر می کنید که حج کنیم؟ یعنی در حالی حج کنیم که آب غسل جنابت از سر ما می چکد؟

حضرت فرمودند که تو هرگز به این مطلب ایمان نخواهی آورد. (در برخی نصوص تعبیر «بهذا» حذف شده است.)

معتبره فضل بن شاذان

«وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ: ... فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللهِ نَخْرُجُ حُجَّاجاً- وَ رُءُوسُنَا تَقْطُرُ مِنْ مَاءِ الْجَنَابَةِ فَقَالَ لَهُ- إِنَّكَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهَذَا أَبَداً»[5]

این روایت هم مثل روایت قبل است و در اینجا تصریح به غسل جنابت شده است.

حدیث بعدی

«... وَ إِنَّ رَجُلًا قَامَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللهِ نَخْرُجُ حُجَّاجاً وَ رُءُوسُنَا تَقْطُرُ فَقَالَ إِنَّكَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهَذَا أَبَداً»[6]

این روایت هم همان مطلب را دارد.

آخرین حدیث

«... فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي عَدِيٍّ فَقَالَ أَ نَخْرُجُ إِلَى مِنًى وَ رُءُوسُنَا تَقْطُرُ مِنَ النِّسَاءِ فَقَالَ إِنَّكَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهَا حَتَّى تَمُوتَ»[7]

گفته اند که عمر از قبیله بنی عدی است.

به هر حال یکی از مهمترین وجوه فرق بین شیعه و سنی همین مطلب است، که شیعیان حج تمتع را واجب می دانند ولی اهل سنت حج تمتع را حرام می دانند.

حدّ بُعد

بعد از اینکه اصل مطلب معلوم شد که نائی باید حج تمتع بجا بیاورد، نوبت به این مطلب می رسد که محدوده دوری از مکه چقدر است تا فردی نائی حساب بشود و حج تمتع بر او واجب بشود؟

صاحب جواهر فرموده است:

«في تحديد ذلك خلاف بيننا، فعن المبسوط و الاقتصاد و التبيان و مجمع البيان و فقه القرآن و روض الجنان و الجمل و العقود و الغنية و الكافي و الوسيلة و السرائر و الجامع و الإصباح و الإشارة و غيرها هو من كان بين منزله و بين مكة اثنى عشر ميلا فما زاد من كل جانب، و قيل و القائل القمي في تفسيره و الصدوقان و المصنف في النافع و المعتبر و الفاضل في المختلف و التذكرة و التحرير و المنتهى و الشهيدان و الكركي و غيرهم ثمانية و أربعون ميلا بل بل في المدارك نسبته إلى أكثر الأصحاب، و في غيرها إلى المشهور و إن كنا لم نتحققه، كما أنه لا يخفى عليك ضعف ما عن المصنف من نسبة القول الأول إلى الندرة»[8]

ایشان فرموده اند که دو قول در مساله وجود دارد. قول اول این است که مقدار حدّ دوری از مکه، دوازده میل است. و قول دوم این است که 48 میل است.

حال ببینیم که «میل» چه مقدار است؟

در صحاح گفته است: «و المِيل من الأرض: مُنتهى مدِّ البصر ... و الفرْسَخ ثلاثة أميال»[9]

در ابتدا گفته است که اگر انسان در یک صحرا به افق خیره شود، تا جایی که چشم کار می کند میل می شود، و سپس مقدار آن را بیان کرده است که یک سومِ فرسخ است، یعنی هر سه میل، یک فرسخ می شود.

هر فرسخ شرعی پنج کیلومتر و نیم است، که اگر این عدد را تقسیم بر سه کنیم مقدار میل به دست می آید. (بنابراین، میل، کمی بیشتر از یک کیلومتر و هشتصد متر خواهد بود.)

در منجد الطلاب مقدار میل را چهار هزار متر دانسته است ولی این اشتباه است.

به هر حال عمده، نصوص است.

صحیحه اول زراره

«وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ - قَالَ يَعْنِي أَهْلُ مَكَّةَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ مُتْعَةٌ- كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ دُونَ ثَمَانِيَةٍ وَ أَرْبَعِينَ مِيلًا- ذَاتِ عِرْقٍ وَ عُسْفَانَ كَمَا يَدُورُ حَوْلَ مَكَّةَ- فَهُوَ مِمَّنْ دَخَلَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ- وَ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ وَرَاءَ ذَلِكَ فَعَلَيْهِمُ الْمُتْعَةُ.»[10]

این روایت، محدوده را چهل و هشت میل حساب کرده است.

گفتیم که هر فرسخ سه میل است، بنابراین باید چهل و هشت را تقسیم بر سه کنیم که می شود: شانزده. یعنی بر اساس این روایت، محدوده، شانزده فرسخ است.

صحیحه دوم زراره

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ- حٰاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ - قَالَ ذَلِكَ أَهْلُ مَكَّةَ لَيْسَ لَهُمْ مُتْعَةٌ- وَ لَا عَلَيْهِمْ عُمْرَةٌ قَالَ قُلْتُ: فَمَا حَدُّ ذَلِكَ- قَالَ ثَمَانِيَةً وَ أَرْبَعِينَ مِيلًا مِنْ جَمِيعِ نَوَاحِي مَكَّةَ- دُونَ عُسْفَانَ وَ دُونَ ذَاتِ عِرْقٍ.»[11]

این روایت هم چهل و هشت میل را ذکر کرده است.

مخالفین گفته اند که مراد از این روایت، مجموعِ چهار طرف است، که اگر مجموع اطراف مکه را جمع کنیم این مقدار می شود. ولی این قطعا خلاف ظاهر مسلّم است.

ظاهر روایت این است که این مقدار از مکه تا اطراف حساب می شود یعنی از هر طرف 16 فرسخ، نه اینکه مجموع مقداری که در هر طرف مکه وجود دارد روی هم رفته این مقدار بشود. ادامه دارد....


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo