< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفاوت حج تمتع با حج قران و إفراد

 

سه مورد را قبلا گفتیم و سه مورد دیگر هم امروز بیان می کنیم.

فرق چهارم

در حج تمتع، واجب است عمره تمتع بر حج تمتع مقدم شود ولی در حج إفراد تقدیم عمره مفرده بر حج إفراد وجوبی ندارد.

اما اینکه تقدیم عمره تمتع بر حج تمتع واجب است، این به اتفاق نص و فتوا ثابت است. در کتاب دلیل تحریرالوسیلة در بحث عمره تمتع و حج تمتع، تصریح فقهای بزرگواری مثل صاحب حدائق و جواهر و دیگران را به این اجماع ذکر کردیم.

نصوصی هم فوق حد استفاضه دلالت بر این دارد، من جمله از آن نصوص، نصوصی که دلالت بر کیفیت حج تمتع دارد، در باب دوم از ابواب حج، و نصوصی که دلالت دارد بر اینکه حج تمتع بر بعید (نائی) واجب است، در باب سوم از ابواب اقسام حج، و نصوصی که دلالت دارد بر اینکه حج و عمره مانند انگشت های دو دست به هم وصل شده اند، در باب دو، سه و بیست و دو از ابواب اقسام حج این نصوص آمده است.

علاوه بر این، دو صحیحه زراره است در باب بیست و دو از ابواب اقسام حج حدیث یک و پنج که ما به ذکر این دو بسنده کرده ایم و بقیه را آدرس داده ایم.

صحیحه اول زراره

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَيْفَ أَتَمَتَّعُ قَالَ تَأْتِي الْوَقْتَ فَتُلَبِّي- إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى تَحُجَّ.»[1]

راوی پرسید که چطور حج تمتع را بجای بیاورم. حضرت فرمودند: «تاتی الوقت فتلبی» یعنی به میقات می آیی و آنجا برای عمره تمتع تلبیه می گویی و عمره تمتع را با این إحرام منعقد می کنی.

تا اینکه فرمود «و لیس لک ان تخرج من مکة حتی تحج» یعنی پس از عمره تمتع حق خروج از مکه نداری مگر آنکه حج تمتع را بعد از عمره تمتع بجای بیاوری.

صحیحه دوم زراره

«وَ عَنْهُ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام كَيْفَ أَتَمَتَّعُ- فَقَالَ تَأْتِي الْوَقْتَ فَتُلَبِّي بِالْحَجِّ- فَإِذَا أَتَى مَكَّةَ طَافَ وَ سَعَى وَ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ- وَ هُوَ مُحْتَبِسٌ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى يَحُجَّ.»[2]

«عنه» یعنی به اسناد کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از عمر بن اذینه از زراره، که از امام باقر علیه السلام پرسیده است که حج تمتع را چطور انجام بدهم؟ حضرت فرموده اند: «تأتی الوقت» یعنی به میقات می آیی، «فتلبی بالحج» همان حج تمتع است که با عمره تمتع شروع می شود.

سپس حضرت می فرمایند: «فاذا اتی مکة»، اشکالی که به ذهن انسان می آید این است که صدر این روایت خطاب است ولی ذیلش غیاب است، کأنّ حضرت می خواهند به نحو قضیه حقیقیه مطلب را بیان کنند. اول حضرت خطاب می کنند و بعد جنس حاجی را بیان می فرمایند.

وقتی که عمره تمتع انجام شد و طواف و سعی انجام شد، حلال می شود. و نباید از مکه خارج بشود تا حج تمتع را انجام بدهد.

این دو روایت، از باب نمونه ذکر شد و مطلب منحصر در این دو صحیحه نیست. در باب دو و سه و خود همین باب بیست و دو روایات دیگری هست که همین مضمون را به وضوح دلالت دارند و اتفاق اصحاب هم هست که عمره تمتع بر حج تمتع مقدم است.

اما حج إفراد را احدی قائل نشده که عمره مفرده بر حج إفراد مقدم باشد.

علاوه بر این در جلسه قبل عرض کردیم که نص و فتوا متفق است که عمره مفرده را در هر ماهی از ماه های سال می شود انجام داد، این در حقیقت شامل تاخیر از حج إفراد هم می شود، یعنی قبل و بعد از حج إفراد می توان عمره مفرده انجام داد.

بنابراین این طایفه از نصوص هم یک معنای التزامی بر این معنا دارد.

ولی خود این مطلب مورد اتفاق است و آقای خویی هم در معتمد شرح عروه ج3 ص 276 گفته که مشهور این است که عمره مفرده در هر وقت از سال و همچنین مشهور این است که عمره مفرده را بعد از حج إفراد می توان انجام داد، که این شهرت دارد.

 

سؤال: حج إفراد اصلا عمره واجب ندارد، چه قبلش و چه بعدش، و عمره مفرده کلا مستحب است.

جواب: این درست است ولی الان خواستیم فرقشان را اینطور بیان کنیم که حج تمتع عمره تمتع دارد که واجب است قبلش باشد، اما حج إفراد چنین چیزی را ندارد. و اگر عمره مفرده را هم بخواهد انجام بدهد دیگر فرقی نیست بین اینکه قبل از حج إفراد باشد یا بعد از آن باشد.

حتی مشهور بر عکس هستند و می گویند اگر عمره مفرده را می خواهد با حج إفراد انجام بدهد بعد از حج انجام بدهد.

 

فرق پنجم

بعد از إحرام حج تمتع، طواف مستحبی جایز نیست ولی در حج إفراد جایز است.

یعنی بعد از اینکه در میقات برای عمره تمتع محرم شد و به مکه آمد و اعمال را انجام داد و از إحرام خارج شد و بعد می خواهد حج تمتع را انجام بدهد که در بطن مکه باید محرم بشود، حالا که إحرام را بست، اگر بخواهد طواف مستحب انجام بدهد و بعد اعمال حج تمتع را انجام بدهد گفته اند که جایز نیست، ولی در حج إفراد جایز است که پس از إحرام، طواف مستحبی انجام بدهد.

این را علاوه بر اینکه دعوای لا خلاف شده و برخی هم نسبت به مشهور داده اند و برخی نفی خلاف کرده اند، در هر حال شکی نیست که شهرت عظیمه دارد، صحیحه حلبی دلالت بر همین معنا دارد.

صحیحه حلبی

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَتَى الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ قَدْ أَزْمَعَ بِالْحَجِّ- أَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ قَالَ نَعَمْ مَا لَمْ يُحْرِمْ.»[3]

«ازمع» در صحاح آمده که به معنای «زعم» است یعنی تصمیم گرفت که انجام بدهد، یعنی هنوز إحرام را نبسته است، حضرت فرمودند که ما دامی که إحرام حج تمتع را نبندد می تواند طواف انجام بدهد.

پس این صریح است که اگر إحرام حج تمتع را ببندد دیگر نمی تواند طواف مندوب کند.

حج در این روایت را گفته اند حج تمتع است، چون حج عند الاطلاق منصرف به حج تمتع است.

این طواف را هم حمل بر طواف مندوب کرده اند، چون کسی که الان می خواهد إحرام حج تمتع را ببندد قطعا عمره تمتع را انجام داده است، و طواف واجبش را که برای عمره تمتع بوده انجام داده و تمام شده است، حالا عزم حج تمتع دارد، خوب معلوم است که تا عمره تمتع را انجام ندهد عزم حج تمتع نمی کند، پس اینجا طواف واجب انجام شده است.

این روایت، دلالتش بر این معنا روشن بود.

روایت بعدی

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ- لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَقْضِيَ الْحَجَّ- فَإِنْ عَرَضَتْ لَهُ حَاجَةٌ إِلَى عُسْفَانَ أَوْ إِلَى الطَّائِفِ- أَوْ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ خَرَجَ مُحْرِماً وَ دَخَلَ مُلَبِّياً بِالْحَجِّ- فَلَا يَزَالُ عَلَى إِحْرَامِهِ- فَإِنْ رَجَعَ إِلَى مَكَّةَ رَجَعَ مُحْرِماً وَ لَمْ يَقْرَبِ الْبَيْتَ- حَتَّى يَخْرُجَ مَعَ النَّاسِ إِلَى مِنًى عَلَى إِحْرَامِهِ- وَ إِنْ شَاءَ وَجَّهَهُ ذَلِكَ إِلَى مِنًى- قُلْتُ فَإِنْ جَهِلَ فَخَرَجَ إِلَى الْمَدِينَةِ- أَوْ إِلَى نَحْوِهَا بِغَيْرِ إِحْرَامٍ- ثُمَّ رَجَعَ فِي إِبَّانِ الْحَجِّ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ- يُرِيدُ الْحَجَّ فَيَدْخُلُهَا مُحْرِماً أَوْ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ- قَالَ إِنْ رَجَعَ فِي شَهْرِهِ دَخَلَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ- وَ إِنْ دَخَلَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ دَخَلَ مُحْرِماً- قُلْتُ فَأَيُّ الْإِحْرَامَيْنِ وَ الْمُتْعَتَيْنِ- مُتْعَتُهُ الْأُولَى أَوِ الْأَخِيرَةُ- قَالَ الْأَخِيرَةُ هِيَ عُمْرَتُهُ- وَ هِيَ الْمُحْتَبَسُ بِهَا الَّتِي وَصَلَتْ بِحَجَّتِهِ- قُلْتُ فَمَا فَرْقٌ بَيْنَ الْمُفْرَدَةِ وَ بَيْنَ عُمْرَةِ الْمُتْعَةِ- إِذَا دَخَلَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ قَالَ- أَحْرَمَ بِالْعُمْرَةِ وَ هُوَ يَنْوِي الْعُمْرَةَ- ثُمَّ أَحَلَّ مِنْهَا وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ دَمٌ- وَ لَمْ يَكُنْ مُحْتَبَساً بِهَا- لِأَنَّهُ لَا يَكُونُ يَنْوِي الْحَجَّ.»[4]

تعبیر «لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَقْضِيَ الْحَجَّ» در صدر روایت بر آن مطلب اول دلالت دارد.

بقیه روایت نیز به اینجا مربوط نیست و همان مطلب اول را دلالت می کند.

بنابراین همان روایت اول که خواندیم (صحیحه حلبی) بر این دلالت دارد که طواف مستحبی برای کسی که محرم به حج تمتع شده است جایز نیست.

یک روایت دیگری در اینجا هست که برخی آن را معارض دانسته اند.

روایت عبدالحمید

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَحْرَمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ مِنْ عِنْدِ الْمَقَامِ بِالْحَجِّ- ثُمَّ طَافَ بِالْبَيْتِ بَعْدَ إِحْرَامِهِ- وَ هُوَ لَا يَرَى أَنَّ ذَلِكَ لَا يَنْبَغِي- أَ يَنْقُضُ طَوَافُهُ بِالْبَيْتِ إِحْرَامَهُ- فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ يَمْضِي عَلَى إِحْرَامِهِ.»[5]

مقام یعنی مقام ابراهیم، یعنی بطن مکه، که در اینجا إحرام حج را بسته است، یعنی عمره تمتع تمام شده و إحرام حج تمتع را بسته است، سپس بعد از إحرام، طواف انجام داده است، در حالی که نمی داند و اعتقاد دارد که ممنوع نیست و جایز است، کأنّ علم دارد که جایز است، وگرنه حضرت می فرمود: «لا یعلم»، اما اینکه از تعبیر «لا یری» استفاده فرموده است یعنی کانّ او اصلا اعتقادی به قضیه ممنوع بودن طواف مندوب بعد از إحرام حج ندارد.

کانّ جاهل قاصر هم هست.

سوال می پرسد که آیا این طواف مستحبی إحرام او را از بین می برد و باطل می کند؟ حضرت فرمودند که باطل نمی کند و إحرامش صحیح است.

اینجا را گفته اند با آن قبلی معارض است.

جواب دادیم و دیگران هم جواب دادند که اینجا در مورد جاهل قاصر است و آن روایت در مورد کسی است که چنین جهل مرکبی نباشد.

پس در خصوص کسی که اعتقاد دارد که مضر نیست و إحرام را بسته است فرق دارد با کسی که چنین اعتقادی ندارد.

فلذا این روایت معارضه ندارد.

عبدالحمید ضعیف است و روایت هم به خاطر او ضعیف می شود و صلاحیت معارضه ندارد، و از نظر دلالی هم صلاحیت معارضه ندارد.

اما یک روایت دیگر هم هست که آن را هم معارض گرفته اند، و آن معتبره اسحاق است.

معتبرة اسحاق

«وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الْمُتَمَتِّعِ- إِذَا كَانَ شَيْخاً كَبِيراً أَوِ امْرَأَةً تَخَافُ الْحَيْضَ- تُعَجِّلُ طَوَافَ الْحَجِّ قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَ مِنًى فَقَالَ نَعَمْ- مَنْ كَانَ هَكَذَا يُعَجِّلُ- قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُحْرِمُ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ- ثُمَّ يَرَى الْبَيْتَ خَالِياً- فَيَطُوفُ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ لَا الْحَدِيثَ.»[6]

در مورد کسی است که إحرام حج تمتع را بسته و بیت را خالی می بیند و می خواهد که طوافی انجام بدهد، و بعد سراغ اعمال حج برود، آیا چیزی بر گردن اوست؟ حضرت می فرمایند که چیزی بر عهده اش نیست.

این را هم معارض گرفته اند که اگر جایز نبود کفاره داشت، ولی ما جواب داده ایم که این حرف درست نیست.

غایة الامر کفاره را نفی می کند، و التزامی با جواز ندارد، ممکن است چیزی جایز نباشد و کفاره هم نداشته باشد، سوال اصلا از جواز و عدم جواز نیست، بلکه سوال از ثبوت کفاره و عدم کفاره است، و منافاتی با آن روایت اول ندارد.

به همین جهت، مشهور به همان روایت اول اخذ کرده اند به این دو روایت اعتنایی نکرده اند و هیچ کس هم فتوای به کفاره نداده است.

 

سؤال: ظاهر معتبره اسحاق این است که عدم جواز را مفروغٌ عنه گرفته و سوال از کفاره کرده است.

جواب: ممکن است اشعار به این مطلب داشته باشد که شائبه عدم جواز یا علم به عدم جواز در ذهن سائل بوده و به همین دلیل از کفاره پرسیده است، ولی به هر حال قدر متیقنش این است که نظر به جواز و عدم جواز ندارد.

 

سؤال: در روایت عبدالحمید نیز بحث از این بود که فرد نمی دانست و مرتکب شد، یعنی حرمت را مفروغٌ عنه گرفته ولی گفته که او علم نداشته است.

جواب: بله روایت عبدالحمید هم اشعار دارد که در واقع لا ینبغی بوده ولی او نمی دانسته و مرتکب شده است. این هم خالی از اشعار نیست.

 

این دو روایت به نحوی می توانند اشعار به آن داشته باشند. دلالت ندارند ولی اشعار می توانند داشته باشند.

آن روایت اول صریح است و کافی است.

به هر حال در حج تمتع، انجام دادن طواف مندوب پس از إحرام جایز نیست، ولی در حج إفراد نصی نداریم که طواف مندوب را ممنوع دانسته باشد و کسی هم قائل نیست که طواف مندوب مضر باشد.

شک هم بکنیم اصلِ عدم مانعیت طواف مندوب جاری است.

فرق ششم

حج تمتع هدی دارد ولی حج إفراد و قران هدی ندارد.

این همان فرقی است که دو جلسه قبل و در جلسه اول بیان کرده بودیم و به عنوان تنها فرق مطرح کرده بودیم. ولی در جلسه قبل سه فرق را گفتیم و دیگر این را نگفتیم.

این فرق این است که هدی در حج إفراد واجب نیست اما در حج تمتع واجب است.

این مساله، لا خلاف است.

در جواهر فرموده است:

«في الهدي، و هو واجب على المتمتع بلا خلاف أجده فيه، بل الإجماع بقسميه عليه»[7]

و در حدائق هم فرموده است:

«لا خلاف بين الأصحاب (رضوان الله تعالى عليهم) في وجوب الهدي على المتمتع و عدم وجوبه على غيره»[8]

در ریاض هم فرموده است:

«في الهدي، و هو واجب علىٰ المتمتع بالكتاب و السنة و إجماع المسلمين كما في المنتهىٰ، و في التحرير و غيره: الإجماع علىٰ الإطلاق ... و لا يجب الهدي علىٰ غير المتمتع معتمراً أو حاجّاً، مفترضاً أو متنفّلًا، بإجماعنا، كما عن صريح التذكرة»[9]

این از جهت نظر اصحاب اجماعی است.

آیه شریفه هم گفتیم که هدی را دلالت داشت در مورد حج تمتع، ولی چنین آیه ای در مورد حج إفراد نداریم.

نصوص هم دلالت دارد.

صحیحه معاویة بن عمار

«وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ: الْمُفْرِدُ لِلْحَجِّ- عَلَيْهِ طَوَافٌ بِالْبَيْتِ- وَ رَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ - وَ سَعْيٌ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ طَوَافُ الزِّيَارَةِ وَ هُوَ طَوَافُ النِّسَاءِ- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ هَدْيٌ وَ لَا أُضْحِيَّةٌ»[10]

این روایت صریح است در اینکه در حج إفراد هدی و اضحیه وجود ندارد.

موثقه ابی بصیر و زراره

«وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: الْحَاجُّ عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ رَجُلٍ أَفْرَدَ الْحَجَّ وَ سَاقَ الْهَدْيَ وَ رَجُلٍ أَفْرَدَ الْحَجَّ وَ لَمْ يَسُقِ الْهَدْيَ وَ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ.»[11]

این روایت حج را سه قسم کرده و حج إفراد را دو قسم کرده است، آنی که سوق هدی کرده و آنی که سوق هدی نکرده است، پس معلوم است که در حج إفراد جایز الوجهین است، می شود انجام داد و می شود انجام نداد. این صریح در این است.

 

سؤال: اگر سوق هدی کند قران می شود؟

جواب: بله برخی گفته اند که آن قسم از حج إفراد که هدی دارد نامش قران است، و وجه تسمیه به قران این است که قرین قربانی است.

 

سؤال: آیا فرق دیگری بین قران و إفراد وجود دارد؟

جواب: باید بررسی کرد که آیا فرق دیگری جز این بین قران و إفراد هست یا نه.

 

اما استحباب هدی بر مفرد، که این را برخی حمل بر استحباب کرده اند و گفته اند ربطی به قران ندارد، همان إفراد است منتهی یک قسم از آن که با هدی است مستحب است و قسم دیگر هم بدون هدی است.

این را یک روایتی هست که دلالت دارد.

خبر حارث بن مغیره

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِي رَجُلٍ تَمَتَّعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَهَلَّ بِحَجَّةٍ عَنْ أَبِيهِ- قَالَ إِنْ ذَبَحَ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ- وَ إِنْ لَمْ يَذْبَحْ فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ- لِأَنَّهُ إِنَّمَا تَمَتَّعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَهَلَّ بِحَجَّةٍ عَنْ أَبِيهِ.»[12]

این روایت را حمل بر عمره مفرده کرده اند، نه حج تمتع. در وسائل تصریح دارد و بعد از روایت گفته است که عمره مفرده را از جانب مادر و بعد هم حج إفراد را از جانب پدر انجام داده است.

در اینجا حضرت فرموده که اگر هدی انجام بدهد خوب است، نه اینکه اگر انجام ندهد باطل می شود.

ما هم گفته ایم که در حج تمتع به اتفاق نص و فتوا باید هدی باشد، پس همین قرینه می شود که تعبیر تمتع در این روایت به معنای حج تمتع نیست.

و با روایات نافی هدی هم تنافی ندارد، چون آنها وجوب را نفی کرده اند و این روایت استحباب را ثابت دانسته است.

و اما فرق بین عمره مفرده و عمره تمتع چند تا هست که در عروه و معتمد ذکر شده که در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo