< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1401/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدم جواز دخول مکة إلّا محرما

 

نکته

قبلا بیان شد که علاوه بر قواعد فقهیه متداوله که پیرامون آنها بحث می شود، ما قواعد فقهیه تمام کتاب ها و ابواب را استخراج کرده ایم و این قواعد را جداگانه بحث می کنیم. و بحث فعلی ما نیز پیرامون قواعد کتاب الحج بود.

ممکن است به برخی از این قواعدی که مطرح می کنیم اشکال وارد شود و بگویند که اینها قاعده فقهیه نیستند، بلکه مساله فقهیه هستند.

عرض می کنیم که برخی از این قواعد شبیه مساله هستند اما در عین حال کبرای کلی هستند که استثنائاتی دارند و پیرامون این مساله کلی و استثنائات آن، بحث های گوناگونی شده است، به همین جهت جنبه قاعده نیز دارند و فی الجمله ملاک قاعده را دارا هستند.

تمام قواعد فقهیه مسائلی هستند که جنبه کلی دارند، و قواعدی که ما در اینجا بحث می کنیم نیز همین طور هستند.

قاعدة: عدم جواز دخول مکة إلّا محرما

در تعبیر صاحب شرایع چنین آمده است:

«كل من دخل مكة وجب أن يكون محرما إلا من يكون دخوله بعد الإحرام قبل مضي شهر أو يتكرر كالحطاب و الحشاش»

صاحب جواهر نیز این عبارت را ج18 ص437 شرح داده است.[1]

همانطور که دیدیم در تعبیر صاحب شرایع و صاحب جواهر، ابتدا یک مساله کلی بیان شده و سپس استثنائات آن ذکر شده است، به همین جهت می توان گفت که فی الجمله ملاک قاعده فقهیه در این مساله هست.

امام در تحریر فرموده است:

«لا يجوز دخولها إلا محرما إلا في بعض الموارد: منها من يكون مقتضى شغله الدخول و الخروج كرارا كالحطاب و الحشاش، و أما استثناء مطلق من يتكرر منه فمشكل، و منها غير ذلك كالمريض و المبطون مما ذكر في محله، و ما عدا ذلك مندوب، و يستحب تكرارها كالحج»[2]

ایشان فرموده اند که غیر اینها مندوب است، ولی این مطلب باید بررسی شود و به صورت کلی نمی توان این مطلب را تصدیق کرد.

به حسب روایات و کلمات اصحاب، موارد نقضی برای این مطلب وجود دارد.

آقایانی که مواردی را استثناء کرده اند، اگر این استثنائات ثابت بشود، مندوب بودن احرام در اینگونه موارد دلیل می خواهد.

 

سؤال: خوب این آقایان وجوب را استثناء کرده اند، بنابراین نتیجه این می شود که واجب نیست، بنابراین مستحب خواهد بود.

جواب: وقتی که وجوب استثناء بشود، باید مندوب بودن را با دلیل ثابت کرد.

 

ما دلیلی نداریم که همه جا احرام مستحب است تا شامل این موارد هم بشود. اگر مستحب باشد و استحباب ذاتی داشته باشد، برای من یتکرر هم باید مستحب باشد و حال آنکه کسی این را نگفته است. اگر هم استحباب ذاتی ندارد پس چرا اینجا را می گویید که مستحب است؟ مستحب بودن، دلیل می خواهد.

آقایانی که استثناء کرده اند نگفته اند که مستحب است.

مثلا کسی که برای قتال می رود را گفته اند که مستثنی است. صاحب جواهر مخالفت کرده و قائل هم نشده که مندوب است.

به هر حال، ندب خودش دلیل می خواهد و اگر ذاتی باشد همه جا باید مندوب باشد، حتی نسبت به من یتکرر دخوله.

برخی از این موارد استثناء قابل مناقشه هستند که باید یکی یکی بررسی شوند.

اصل اینکه کسی نباید بدون احرام داخل مکه بشود اجماعی است.

صاحب جواهر فرموده است:

«كل من دخل مكة وجب أن يكون محرما بلا خلاف أجده فيه؛ بل في المدارك و محكي الخلاف الإجماع عليه و إن دخل في السنة مرتين أو ثلاثا»[3]

دو سه بار وارد شدن به مکه در طول یک سال، مصداق تکرر نیست، بنابراین باید احرام ببندد.

اقل مقدار تکرر را یک ماه گفته اند که اگر در طول یک ماه مثلا دو بار وارد مکه بشود دیگر نیاز به احرام جدید نیست.

این کبرای کلی است و استثنائاتی نیز دارد.

ابتدا این کبرای کلی که دلیلش اجماع است را بحث کرده و بعد وارد استثنائات می شویم.

نکته ای که وجود دارد این است که این اجماع مدرکی است، چون نصوص دلالت بر این مطلب دارند.

این نصوص در باب 50 از ابواب احرام ذکر شده اند.

صحیحه عاصم بن حمید

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ‌ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَدْخُلُ الْحَرَمَ أَحَدٌ إِلَّا مُحْرِماً- قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضٌ أَوْ مَبْطُونٌ.»[4]

این روایت، سوالی است، یعنی راوی می پرسد که آیا کسی می تواند بدون احرام داخل حرم بشود؟ حضرت می فرمایند: خیر، مگر مریض و مبطون که می توانند بدون احرام داخل شوند.

این روایت صحیحه است و صریح است در اینکه کسی نباید بدون احرام وارد حرم بشود، البته مریض و مبطون استثناء شده اند.

صحیحه دوم عاصم بن حمید

«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام هَلْ يَدْخُلُ الرَّجُلُ الْحَرَمَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ- قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَرِيضاً أَوْ بِهِ بَطَنٌ.»[5]

مراد از «بطن» همان مبطون بودن است، یعنی مرضی در بطن دارد و قوه ماسکه ندارد و نمی تواند طهارت را نگه دارد.

صحیحه رفاعه

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ بِهِ بَطَنٌ- وَ وَجَعٌ شَدِيدٌ يَدْخُلُ مَكَّةَ حَلَالًا- قَالَ لَا يَدْخُلْهَا إِلَّا مُحْرِماً الْحَدِيثَ.»[6]

این روایت معارض با روایات قبلی است، و می گوید که حتی مبطون نیز باید احرام ببندد، ولی روایات قبل صریح در این بودند که برای مبطون احرام لازم نیست.

اگر ما باشیم و قاعده، این روایت حمل بر کراهت می شود. چون اگر دو نص تعارض کنند و یکی صریح در جواز و دیگری ظاهر در حرمت باشد، در این صورت آنرا حمل بر کراهت می کنیم.

در اینجا هم دو روایت اول می گویند که مبطون بدون احرام هم می تواند داخل مکه بشود ولی این روایت می گوید که نباید بدون احرام داخل بشود، و داخل شدن بدون احرام حرام است، نتیجه این می شود که این نهی را حمل بر کراهت می کنیم، نه استحباب!

 

سؤال: مبطونی که ورود بدون احرام برای او مکروه است، اگر احرام ببندد آیا کارش مستحب نیست؟

جواب: خیر، ملازمه ای ندارد.

 

البته اگر احرام ببندد، رفع کراهت می کند، و دیگر ورودش مکروه نیست، اما مستحب بودنش دلیل خاص می خواهد.

حمل بر استحباب در جایی است که یک نص امر کند و نص دیگر دلالت بر جواز ترک داشته باشد که در چنین جایی آن امر حمل بر استحباب می شود، ولی در اینجا یک نص نهی دارد و نص دیگر جواز دارد بنابراین باید حمل بر کراهت بشود.

 

سؤال: آیا مبطون را می توانیم دارای مراتب بدانیم و بگوییم که اگر مشکل او در حدی است که نمی تواند اعمال عمره را انجام بدهد در این صورت لازم نیست محرم بشود، ولی اگر می تواند اعمال را انجام بدهد باید محرم بشود.

جواب: مبطون بودن دارای مراتب نیست، بلکه یا مبطون هست یا نیست، اگر مبطون است و دچار مشکلی است که قوه ماسکه ندارد و نمی تواند طهارت را نگه دارد به او مبطون می گویند و این دیگر ذو مراتب نیست.

 

صاحب وسائل در ذیل این روایت فرموده است:

«أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ لِمَا مَضَى وَ يَأْتِي.»[7]

طبق حرفی که ما بیان کردیم باید حمل بر کراهت بشود، و حمل بر استحباب مشکل است.

بر اساس قواعد اصولی اگر یک نص نهی داشته باشد و نص دیگر دلالت بر جواز داشته باشد، آن نهی را حمل بر کراهت می کنیم.

امام راحل که در متن تحریر بحث استحباب را مطرح کرده بود، ظاهرا این مطلب را از همین عبارت شیخ استفاده کرده است. و حال آنکه گفتیم که حمل بر استحباب در جایی است که یک نص امر کرده و نص دیگر دلالت بر جواز ترک داشته باشد که در این صورت آن نصی که امر داشت حمل بر استحباب می شود.

 

سؤال: تعبیر «لا یدخلها الا محرما» ظهور در شرطیت دارد و معنایش وجوب احرام است. یعنی یک نص احرام را واجب می داند، و نص دیگر دلالت بر جواز دارد، بنابراین باید حمل بر استحباب بشود.

جواب: معنای «لا یدخلها الا محرما» یعنی اینکه دخول بدون احرام حرام است. پس باید حمل بر کراهت شود، نه اینکه حمل بر استحباب شود.

صحیحه محمد بن مسلم

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام هَلْ يَدْخُلُ الرَّجُلُ مَكَّةَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ- قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضاً أَوْ مَنْ بِهِ بَطَنٌ.»[8]

این هم مثل روایت اول است که دلالت بر جواز دخول مبطون بدون احرام دارد.

 

سؤال: احرام، فعلی عبادی است، و جواز و مشروعیتش ملازمه با استحباب دارد.

جواب: اینکه احرام از باب عبادت بودن مستحب باشد امر دیگری است، مقصود کسانی که قائل به استحباب شده اند، یک استحباب خاص است، و صرف عبادی بودن نیست.

 

در همین جا، شیخ روایت را حمل بر استحباب کرده است، یعنی با نص خاص، قائل به استحباب شده است، پس دلیلش عبادیت نیست.

به هر حال اینکه ما احرام را به طور کلی مستحب بدانیم صحیح نیست، چون استحباب، حکمی توقیفی است و دلیلی که احرام را مستحب دانسته باشد نداریم.

 

سؤال: شارع در اینجا احرام را جایز دانسته است، و این جواز به معنای مشروعیت است.

جواب: این جواز به معنای نفی حرمت است، چون نصوص مقام اینگونه بودند که از دخول بدون احرام نهی کرده بودند و برخی موارد را استثناء کرده بودند، یعنی آن حرمت را در این موارد نفی کرده اند. چنین جوازی که به معنای نفی حرمت باشد استحباب را ثابت نمی کند.

 

صحیحه سعید اعرج

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ قُرَيْشاً لَمَّا هَدَمُوا الْكَعْبَةَ- وَجَدُوا فِي قَوَاعِدِهِ حَجَراً فِيهِ كِتَابٌ لَمْ يُحْسِنُوا قِرَاءَتَهُ- حَتَّى دَعَوْا رَجُلًا فَقَرَأَهُ فَإِذَا فِيهِ أَنَا اللَّهُ ذُو بَكَّةَ- حَرَّمْتُهَا يَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ- وَ وَضَعْتُهَا بَيْنَ هَذَيْنِ الْجَبَلَيْنِ وَ حَفَفْتُهَا بِسَبْعَةِ أَمْلَاكٍ حَفّاً.»[9]

مراد از تعبیر «حَرَّمْتُهَا يَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ» این است که دخول بدون احرام در این حرم را حرام کردم.

تعبیر «املاک» جمعِ ملک است، یعنی خداوند متعال هفت تن از ملائکه را مامور فرموده که گرداگرد آن طواف کنند.

در مجموع از این روایات چنین استفاده می شود که ورود بدون احرام به مکه جایز نیست، و در مورد مبطون نیز دو دسته روایت داشتیم.

استثنائات دیگری هم در مساله داریم که بعدا ذکر می شوند.

وجوب احرام، وجوب غیری است

نکته ای که در اینجا هست این است که وجوب احرام در اینجا وجوب غیری است ولی نه به معنایی که برخی فقهاء گفته اند که مقدمیت برای اعمال عمره باشد.

برخی گفته اند که این احرام مثل وضو برای نماز است و مقدمه برای اعمال عمره است.

ولی به نظر ما این احرام، واجب غیری برای دخول در مکه است، نه اینکه واجب غیری برای انجام اعمال عمره باشد. فلذا حتی اگر نخواهد عمره انجام بدهد، باز هم این احرام بستن بر او واجب است.

سرّش هم همین روایات است که اصلا حرفی از اعمال عمره نداشتند، بلکه اصل دخول در مکه را بیان کرده بودند و احرام را برای دخول در مکه واجب دانسته بودند.

 

سؤال: حتی اگر کسی قصد عمره نداشته باشد بالاخره تا اعمال را انجام ندهد از احرام خارج نمی شود.

جواب: کسی که از اول قصد عمره ندارد، و مثلا به خاطر حاجتی می خواهد به مکه برود، چنین کسی برای دخول در مکه باید احرام ببندد ولی عملی هم انجام نمی دهد.

 

سؤال: اگر عمره انجام ندهد و بخواهد از مکه خارج بشود چطور از احرام خارج می شود؟

جواب: طبعا همین که اطلاق مقامی در نصوص هست که داخل در مکه شده است، و می خواهد خارج شود، اقتضای جواز دارد و لازم نیست که کاری انجام بدهد. این فقط یک شرطی برای دخول مکه بود و اصل این دخول جایز شده است و آن آثاری که احرام در حج و عمره دارد، در این احرام نیست، چون این احرام بدون قصد انجام اعمال بوده، بنابراین دیگر آن آثار را ندارد و بیرون آمدن هم مانعی ندارد.

فلذا نگفته اند که برای خروج از مکه کار دیگری لازم است که انجام بدهد.

 

سؤال: خارج شدن از احرام نیاز به اعمال خاصی دارد و صرف بیرون رفتن از شهر مکه فرد را از احرام خارج نمی کند.

جواب: این مطلب مربوط به کسی است که قصد عمره داشته باشد و عمره یا حج انجام بدهد، که پس از اتمام اعمال از احرام خارج می شود، ولی ظاهر اطلاق نصوص و فتاوا همین است که این یک واجب مستقل است مثل وضو، یعنی باید احرام ببندد، و بعد هم اگر بخواهد خارج بشود نیاز به کار خاصی ندارد، چون نه معتمر است و نه حاج،

 

سؤال: رابطه بین احرام و اعمال عمره مانند وضو و نماز نیست، بلکه مانند تکبیرة الاحرام و نماز است که با این احرام بستن بعضی چیزها بر انسان حرام می شود و تا اعمال را تمام نکند از احرام خارج نمی شود.

جواب: تا وقتی که این شخص در مکه است باید از محرمات احرام پرهیز کند، ولی وقتی از مکه و حرم خارج شد دیگر احکام حرم بر او بار نمی شود. چون ظاهر نصوص و فتاوا این است که این عمل خودش یک عمل مستقلی است که برای ورود به مکه لازم است انجام بشود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo