< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة عدم جواز الإحرام فیما لا تصح الصلاة فیه

 

اتفاق داریم که شرط لباس احرام این است که ما تصح فیه الصلاة باشد. این اتفاق را صاحب جواهر تصریح کرده و فرموده است:

«لا يجوز الإحرام فيما لا يجوز لبس جنسه في الصلاة كالثوب المنسوج كلا أو بعضا من شعر ما لا يؤكل لحمه فضلا عن جلده الذي هو ليس بثوب عرفا ... بل عن الكفاية انه المعروف بين الأصحاب، بل في المفاتيح يشترط فيهما كونهما مما تجوز به الصلاة بلا خلاف، بل ربما استظهر ذلك من المنتهى و غيره ممن عادته نقل الخلاف»[1]

لُبس یعنی پوشیدن لباس، و لَبس یعنی اشتباه و خلط.

این مساله معروف است و مخالفی ذکر نشده است و حتی نسبت مخالفت هم به کسی داده نشده است، بنابراین می توان گفت که مساله اتفاقی است.

البته روایات داریم و این اجماع مدرکی است. بنابراین باید تابع روایات باشیم.

روایات مستفیضه هستند، و در برخی مصادیق ما لا تصح فیه الصلاة اختلاف دارند که باید بررسی بشود.

نصوصی بر این کبرای کلی دلالت دارند، که در ابواب 27 و 30 از ابواب احرام و همچنین باب 37 از ابواب تروک احرام ذکر شده اند.

روایت اول باب 27 از ابواب احرام

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كُلُّ ثَوْبٍ تُصَلِّي فِيهِ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُحْرِمَ فِيهِ.»[2]

این روایت مفهوم تحدید دارد، و در قوه شرطیه است، و دلالت بر نفی جواز دارد.

روایت دوم باب 30 از ابواب احرام

«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَارِنُ بَيْنَ ثِيَابِهِ وَ غَيْرِهَا- الَّتِي أَحْرَمَ فِيهَا قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا كَانَتْ طَاهِرَةً.»[3]

بحث در مورد کسی است که به خاطر سرما یا امور دیگر می خواهد غیر از لباس احرام لباس دیگری هم بپوشد، که حضرت می فرمایند اگر این لباس پاک باشد ایرادی ندارد.

بنابراین اگر لباس پاک نباشد همانطور که نماز در آن جایز نیست، احرام هم جایز نیست.

روایت اول باب 37 از ابواب تروک احرام

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُصِيبُ ثَوْبَهُ الْجَنَابَةُ- قَالَ لَا يَلْبَسُهُ حَتَّى يَغْسِلَهُ وَ إِحْرَامُهُ تَامٌّ.»[4]

این روایت هم ظهور دارد در اینکه لباسی که در حال نماز نمی توان پوشید در حال احرام هم نباید پوشید. که نهی تکلیفی دارد.

این روایات دلالت داشت که لباس احرام باید پاک باشد.

بعضی ها این روایات را حمل بر صورت ابتدای احرام کرده اند که در همان لحظه اول چنین شرطی هست ولی در ادامه دیگر شرط نیست و اگر در اثناء نجس بشود ایرادی ندارد.

این اشکال را صاحب مدارک بیان کرده و صاحب جواهر هم بر اشکال ایشان اشکال کرده است.

در جواهر بعد از نقل اجماع بر طهارت لباس احرام، نصوص را ذکر کرده و سپس اینگونه فرموده است:

«إلا انه قال في المدارك: و يمكن حمله على ابتداء اللبس، إذ من المستبعد وجوب الإزالة عن الثوب دون البدن، إلا ان يقال بوجوب إزالتها عن البدن أيضا للإحرام، و لم أقف على مصرح به، و إن كان الاحتياط يقتضي ذلك، و فيه انه غير قابل لإرادة حال الابتداء خاصة منه»[5]

دلیل صاحب مدارک برای اینکه شرط طهارت را فقط در ابتدای احرام واجب دانسته است این است که لباس اگر در اثناء بخواهد نجس بشود از ناحیه خود شخص است و بعید است که پاک کردن لباس واجب باشد و پاک کردن بدن لازم نباشد، چون کسی قائل به وجوب طهارت بدن در اثناء نشده است.

ولی صاحب جواهر حرف ایشان را نمی پذیرد و اشکال می کند و می فرماید که نمی توان طهارت را فقط مختص ابتدای احرام دانست. البته می توان از روایت استظهار کرد که هم ابتدا و هم در ادامه طهارت شرط است لکن چون فتاوای اصحاب بر ابتداست نه ادامه، لذا بر همان ابتدا اقتصاری می کنیم. و اصل هم این است که در ادامه چنین شرطی وجود ندارد.

فلذا متیقنش که همان ابتداست را اخذ می کنیم.

ایشان اینطور جواب داده است.

علی ای حال این نصوص دلالت بر مطلب دارند و اعراض اصحاب هم اگر کل باشد قبول می کنیم، ولی اگر کل نباشد نمی توان پذیرفت.

در اینجا ظاهرا مخالفی نداریم، فلذا همان مدلول متیقن روایت را می گیریم که از ابتدا باید طاهر باشد.

اما در حریر اختلاف شده است. یکی از چیزهایی که نماز با آن برای مرد صحیح نیست حریر است، ولی در مورد پوشیدن حریر در حال احرام اختلاف شده است. چون نصوص مختلف هستند.

نصوص در اینجا چهار طایفه هستند.

یک گروه از روایات، مطلقا اجازه می دهند و یک گروه مطلقا رد می کنند.

اگر فقط این دو دسته را داشته باشیم حمل بر کراهت می کنیم.

ولی یک گروه سومی هم داریم که تعبیر کراهت را بکار برده اند. برخی گفته اند کراهت به معنای حرمت هم بکار رفته است.

یک گروه چهارم هم داریم که حریر غیر خالص را جایز دانسته است.

این می تواند قرینه باشد که مراد نصوص ناهیه، حریر خالص و مراد نصوصی که جایز دانسته اند حریر غیر خالص باشد.

 

سؤال: در مورد لباس طاهر غیر ماکول اللحم که نمی توان با آن نماز خواند هم بحث کرده اند؟ که آیا احرام می توان بست یا خیر؟

جواب: بله بحث عمومی است و هر لباسی که نماز در آن صحیح نیست را بحث کرده اند. و این موارد اختلافی هم نیست. ولی در حریر اختلاف کرده اند چون نصوص اختلاف دارند.

 

این نصوص در باب 29 ذکر شده اند.

روایت ابی بصیر

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْخَمِيصَةِ سَدَاهَا إِبْرِيسَمٌ- وَ لَحْمَتُهَا مِنْ غَزْلٍ قَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يُحْرِمَ فِيهَا- إِنَّمَا يُكْرَهُ الْخَالِصُ مِنْهُ.»[6]

مراد از «سَدَاهَا إِبْرِيسَمٌ- وَ لَحْمَتُهَا مِنْ غَزْلٍ» این است که تار و پودش از ابریشم و غزل (منسوج از قطن و ...) است.

در این روایت تعبیر کراهت بکار رفته ولی از نصوص دیگر معلوم می شود که مراد حرمت است.

صحیحه حنان بن سدیر

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كُنْتُ عِنْدَهُ جَالِساً فَسُئِلَ عَنْ رَجُلٍ يُحْرِمُ فِي ثَوْبٍ فِيهِ حَرِيرٌ- فَدَعَا بِإِزَارٍ قُرْقُبِيٍّ فَقَالَ أَنَا أُحْرِمُ فِي هَذَا وَ فِيهِ حَرِيرٌ.»[7]

«فِيهِ حَرِيرٌ» یعنی مخلوط دارد و حریر خالص نیست.

 

سؤال: این روایت دلالت دارد که حریر ناخالص مکروه نیست، چون امام می فرمایند که من در این محرم می شوم.

جواب: فعل امام ممکن است به خاطر دفع حرمت باشد، بنابراین نافی کراهت نیست.

 

روایت نهدی

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ النَّهْدِيِّ قَالَ: سَأَلَ سَعْدٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْخَمِيصَةِ- سَدَاهَا إِبْرِيسَمٌ وَ لَحْمَتُهَا مِرْعِزَّى فَقَالَ- لَا بَأْسَ بِأَنْ تُحْرِمَ فِيهَا إِنَّمَا يُكْرَهُ الْخَالِصُ مِنْهُ.»[8]

این هم مثل همان روایات قبل است و دلالت دارد.

اما روایاتی که بر جواز مطلق دلالت دارند در باب 33 از ابواب احرام ذکر شده اند.

صحیحه یعقوب بن شعیب

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمَرْأَةُ تَلْبَسُ الْقَمِيصَ- تَزُرُّهُ عَلَيْهَا وَ تَلْبَسُ الْحَرِيرَ وَ الْخَزَّ وَ الدِّيبَاجَ- فَقَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ وَ تَلْبَسُ الْخَلْخَالَيْنِ وَ الْمَسَكَ.»[9]

تعبیر «تَزُرُّهُ» به معنای پوشیدنِ لنگ است، که علی القاعده باید «تتزره» ذکر می شد.

البته در این روایت اشاره ای به حج نشده است، و همچنین مربوط به زنان است.

روایت نضر بن سوید

«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُحْرِمَةِ- أَيَّ شَيْ‌ءٍ تَلْبَسُ مِنَ الثِّيَابِ- قَالَ تَلْبَسُ الثِّيَابَ كُلَّهَا- إِلَّا الْمَصْبُوغَةَ بِالزَّعْفَرَانِ وَ الْوَرْسِ- وَ لَا تَلْبَسُ الْقُفَّازَيْنِ- وَ لَا حُلِيّاً تَتَزَيَّنُ بِهِ لِزَوْجِهَا- وَ لَا تَكْتَحِلُ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ- وَ لَا تَمَسُّ طِيباً وَ لَا تَلْبَسُ حُلِيّاً وَ لَا فِرِنْداً - وَ لَا بَأْسَ بِالْعَلَمِ فِي الثَّوْبِ.»[10]

ظاهرا مراد از «لَا بَأْسَ بِالْعَلَمِ فِي الثَّوْبِ» علامت و نقش و نگار روی لباس است.

این روایت هم مربوط به زنان است و اشاره ای به حج نشده است.

البته در مورد زنان هم اختلاف شده که آیا در حال احرام می توانند حریر بپوشند یا خیر.

اما روایتی که دلالت بر منع دارد، یکی از آنها این روایت است:

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ تُحْرِمَ الْمَرْأَةُ فِي الذَّهَبِ وَ الْخَزِّ- وَ لَيْسَ يُكْرَهُ إِلَّا الْحَرِيرُ الْمَحْضُ.»[11]

این روایت در مورد زن است و مختص حج هم هست ولی تعبیر کراهت بکار رفته است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ الْمُرَادِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْقَزِّ- تَلْبَسُهُ الْمَرْأَةُ فِي الْإِحْرَامِ- قَالَ لَا بَأْسَ إِنَّمَا يُكْرَهُ الْحَرِيرُ الْمُبْهَمُ.»[12]

مراد از «الْقَزِّ» همان حریر و ابریشم است.

مراد از «الْحَرِيرُ الْمُبْهَمُ» همان حریر خالص است.

موثقه سماعه

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمُحْرِمَةِ تَلْبَسُ الْحَرِيرَ- فَقَالَ لَا يَصْلُحُ أَنْ تَلْبَسَ حَرِيراً مَحْضاً لَا خَلْطَ فِيهِ- فَأَمَّا الْخَزُّ وَ الْعَلَمُ فِي الثَّوْبِ- فَلَا بَأْسَ أَنْ تَلْبَسَهُ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ- وَ إِنْ مَرَّ بِهَا رَجُلٌ اسْتَتَرَتْ مِنْهُ بِثَوْبِهَا- وَ لَا تَسْتَتِرُ بِيَدِهَا مِنَ الشَّمْسِ وَ تَلْبَسُ الْخَزَّ- أَمَا إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ فِي الْخَزِّ حَرِيراً- وَ إِنَّمَا يُكْرَهُ الْمُبْهَمُ.»[13]

این هم در مورد زن است، وقتی که زن حکمش این باشد برای مرد دیگر مسلّم است که ایراد دارد.

صحیحه جمیل

«مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ جَمِيلٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْمُتَمَتِّعِ- كَمْ يُجْزِيهِ قَالَ شَاةٌ- وَ عَنِ الْمَرْأَةِ تَلْبَسُ الْحَرِيرَ قَالَ لَا.»[14]

این روایت منع مطلق کرده است.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ تَلْبَسُ مَا شَاءَتْ مِنَ الثِّيَابِ- غَيْرَ الْحَرِيرِ وَ الْقُفَّازَيْنِ الْحَدِيثَ.»[15]

این روایت مفهوم وصف دارد که غیر حریر جایز است و خود حریر جایز نیست.

موثقه اسماعیل بن فضل

«وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ علیه السلام عَنِ الْمَرْأَةِ هَلْ يَصْلُحُ لَهَا- أَنْ تَلْبَسَ ثَوْباً حَرِيراً وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ- قَالَ لَا وَ لَهَا أَنْ تَلْبَسَهُ فِي غَيْرِ إِحْرَامِهَا.»[16]

این هم دلالت بر منع دارد.

مقتضای جمع بین این نصوص

از مجموع این نصوص استفاده می شود که فرقی بین زن و مرد نیست و حریر خالص برای هر دو ایراد دارد و حرام است ولی حریر ناخالص جایز است.

لباس رقیق

برای زن که استفاده از لباس رقیق جایز نیست، مگر اینکه لباس های دیگری زیرش داشته باشد، اما برای مرد جایز است و روایت داریم.

روایت عمر بن شمر

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام وَ عَلَيْهِ بُرْدٌ مُحَفَّفٌ وَ هُوَ مُحْرِمٌ.»[17]

اگر «مخفف» بخوانیم به معنای رقیق خواهد بود، ولی برخی محفف خوانده اند یعنی برخود پیچیده، و در نسخه ای محقق هم آمده و حالا که چند احتمال دارد بنابراین نمی توانیم دلیل بگیریم.

در اینجا همین یک روایت را داریم که ضعیف است و دلالت هم ندارد، چون نسخه بدل دارد.

به هر حال برای مرد اصل بر جواز است چون بدن مرد عورت نیست ولی بدن زن عورت است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo