< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی‌اکبر سیفی‌مازندرانی

1401/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة/ کلّ نکاح عقده المحرم فهو باطل/

 

در جواهر در مورد این مطلب لا خلاف ذکر شده است، و ادعای اجماع شده است.

ایشان فرموده است:

«و كذا تحرم عليه النساء لمسا بشهوة، لقول الصادق (عليه السلام) في حسن أبي سيار الذي ستسمعه: «و إن مس امرأته بيده و هو محرم على شهوة فعليه دم شاة» بل و عقدا لنفسه أو لغيره بلا خلاف أجده فيه، بل الإجماع بقسميه عليه، بل المحكي منهما مستفيض إن لم يكن متواترا كالنصوص.»[1]

مراد از «کالنصوص» در ذیل کلام ایشان این است که نصوص نیز مانند اجماع محکی، اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است.

نصوصی که بر این مطلب دلالت دارد زیاد است و شاید بتوان گفت متظافر هستند.

این نصوص در باب 14 از ابواب تروک احرام ذکر شده اند.

روایت اول این باب

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ وَ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَيْسَ لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَزَوَّجَ وَ لَا يُزَوِّجَ- وَ إِنْ تَزَوَّجَ أَوْ زَوَّجَ مُحِلًّا فَتَزْوِيجُهُ بَاطِلٌ.»[2]

مراد از «نضر» در این سند، نضر بن سوید است.

مراد از «ابن سنان» عبدالله بن سنان است که در خود سند نیز تصریح شده است.

غالبا در نصوص وقتی ابن سنان به صورت مطلق ذکر می شود مراد همین عبدالله بن سنان است. مگر اینکه به قرینه راوی و مروی عنه بتوان احراز کرد که مراد محمد بن سنان است.

تعبیر «و عن حماد» نشان می دهد که دو سند هستند.

سؤال: محمد بن سنان ضعیف، از اصحاب امام رضا علیه السلام است.

جواب: آنگونه که مرحوم آقای خویی فرموده است، عبدالله بن سنان امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام را درک کرده است، و محمد بن سنان امام کاظم و امام رضا علیهما السلام را درک کرده است، فلذا در امام کاظم علیه السلام تلاقی دارند.

 

محمد بن سنان سه تا هستند که معروفِ آنها همین کسی است که امام کاظم و امام رضا علیهما السلام را درک کرده است.

دلالت روایت روشن است، که محرم نباید خودش ازدواج کند و عقد دیگران را نیز نباید بخواند.

 

سؤال: تعبیر «مُحلّا» مفعول است؟

جواب: بله واضح است که مفعول است، یعنی محرم نباید برای مُحلّی عقد بخواند.

 

روایت دوم

«وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ وَ لَا يُزَوِّجُ مُحِلًّا وَ زَادَ وَ إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ تَزَوَّجَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ- فَأَبْطَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نِكَاحَهُ»[3]

این هم همان روایت قبلی است ولی اضافه ای هم دارد.

روایت سوم

«وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ مُحْرِمٍ يَتَزَوَّجُ قَالَ نِكَاحُهُ بَاطِلٌ.»[4]

روایت چهارم

«وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ تَزَوَّجَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ- فَأَبْطَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نِكَاحَهُ.»[5]

این روایت همان ذیل روایت دوم است که ذکر کردیم.

روایت ششم

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَيْسَ يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَزَوَّجَ وَ لَا يُزَوِّجَ مُحِلًّا.»[6]

این هم صحیحه عبدالله بن سنان است.

تعبیر «لیس ینبغی» ظهور در حرمت ندارد ولی به قرینه روایات دیگر معلوم می شود که مراد حرمت است.

روایت نهم

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: الْمُحْرِمُ لَا يَتَزَوَّجُ (وَ لَا يُزَوِّجُ) فَإِنْ فَعَلَ فَنِكَاحُهُ بَاطِلٌ.» [7]

اینها روایاتی هستند که صریح در این معنا هستند و دلالت بر حرمت دارند.

بحثی که در اینجا پیش می آید این است که آیا این کار سبب حرمت ابدی می شود یا خیر؟

در صحیحه محمد بن قیس، حرمت ابدی نفی شده است.

صحیحه محمد بن قیس

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي رَجُلٍ مَلَكَ بُضْعَ امْرَأَةٍ- وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَبْلَ أَنْ يَحِلَّ فَقَضَى أَنْ يُخَلِّيَ سَبِيلَهَا- وَ لَمْ يَجْعَلْ نِكَاحَهُ شَيْئاً حَتَّى يَحِلَّ- فَإِذَا أَحَلَّ خَطَبَهَا إِنْ شَاءَ- وَ إِنْ شَاءَ أَهْلُهَا زَوَّجُوهُ وَ إِنْ شَاءُوا لَمْ يُزَوِّجُوهُ.»[8]

مراد از «مَلَكَ بُضْعَ امْرَأَةٍ» این است که عقد خوانده است.

ضمیر فاعلی در «فَقَضَى» و «لَمْ يَجْعَلْ» به امام علی علیه السلام و ضمیر فاعلی در «يُخَلِّيَ» به زوج بر می گردد.

معنای «لَمْ يَجْعَلْ» این است که حضرت این نکاح را باطل کردند.

سؤال: آیا «لَمْ يَجْعَلْ» به خود زوج بر نمی گردد؟ چون جمله قبل و بعد مربوط به زوج است، و به وحدت سیاق می توان گفت که این جمله هم مربوط به زوج است.

جواب: خیر، این جمله به امام بر می گردد، چون اینکه کسی بتواند نکاح را باطل کند یا نکند در شأن امام معصوم علیه السلام است. بنابراین عطف به «فَقَضَى» است، یعنی امام علی علیه السلام اینگونه قضاوت کردند که زوج تخلیه سبیل کند، و همچنین حضرت این نکاح را باطل دانستند.

مرسل صدوق

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ علیه السلام مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فِي إِحْرَامِهِ فُرِّقَ بَيْنَهُمَا وَ لَمْ تَحِلَّ لَهُ»[9]

در این روایت تعبیر «ابدا» ذکر نشده است و صرفا دلالت بر حرمت دارد.

تا به حال روایاتی که ذکر کردیم فقط دلالت بر حرمت داشتند و تأبید در آنها نبود. اما روایاتی هم داریم که دلالت بر حرمت ابدی دارند.

معتبره ادیم بن حر خزاعی

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّاسٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أُدَيْمِ بْنِ الْحُرِّ الْخُزَاعِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمُحْرِمَ إِذَا تَزَوَّجَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ- فُرِّقَ بَيْنَهُمَا وَ لَا يَتَعَاوَدَانِ أَبَداً- (وَ الَّذِي يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ) وَ لَهَا زَوْجٌ- يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا وَ لَا يَتَعَاوَدَانِ أَبَداً.»[10]

در این روایت در مورد دو شخص حرمت ابدی بیان شده است، یکی مُحرم، و دیگری کسی که با زن شوهر دار تزویج کند.

خبر ابراهیم بن حسن

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمُحْرِمَ إِذَا تَزَوَّجَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ- فُرِّقَ بَيْنَهُمَا ثُمَّ لَا يَتَعَاوَدَانِ أَبَداً.»[11]

این دو روایت دلالت بر حرمت ابدی دارند.

مرحوم امام قائل به تفصیل شده اند، به این نحو که اگر عالم به حکم بوده است حرمت ابدی دارد، و اگر عالم نبوده نکاح باطل است ولی حرمت ابدی ندارد.

ایشان این مطلب را مقتضای جمع بین صحیحه محمد بن قیس و معتبره ادیم بن حر خزاعی دانسته است.

و در نهایت در مورد کسی که جاهل هم باشد قائل به احتیاط شده است. که این احتیاط بعد از فتواست و احتیاط مستحب است.

ما عرض می کنیم که شاهد جمع وجود دارد و آن هم صحیحه زراره و داود بن سرحان است.

صحیحه زراره و داود بن سرحان

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ وَ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أُدَيْمٍ بَيَّاعِ الْهَرَوِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي الْمُلَاعَنَةِ إِذَا لَاعَنَهَا زَوْجُهَا لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً- إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْمُحْرِمُ إِذَا تَزَوَّجَ- وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ حَرَامٌ عَلَيْهِ لَمْ تَحِلَّ لَهُ أَبَداً.»[12]

مفهوم این روایت این است که اگر عالم نباشد حرمت ابدی نخواهد داشت. بنابراین شاهد جمع بین روایات می شود.

 

سؤال: آیا در مورد تزویج با زن شوهردار هم همین را قائل هستید؟ یعنی اگر از روی علم نباشد آیا حرمت ابدی ندارد؟

جواب: این روایت در مورد مُحرم است. در مورد زن شوهردار باید نصوص خودش را دید. اگر در آنجا هم چنین روایتی داشته باشیم همین حرف را می زنیم.

این در مورد جهل به حکم بود. اما در مورد جهل به موضوع باید به دلیل دیگری تمسک کنیم.

 

سؤال: آیا جهل به موضوع اصلا تصور می شود؟ بالاخره یا محرم هست و یا نیست، جهل به این موضوع چه معنایی دارد؟

جواب: در مورد خودش ظاهرا نمی تواند جهل داشته باشد، ولی نسبت به دیگران می تواند، یعنی عقد برای کسی می خواند و بعد می فهمد که او مُحرم بوده است.

 

سؤال: آنچه که موضوع حرمت واقع شده است این است که خودش مُحرم باشد، که در این صورت حتی اگر برای مُحل عقد ببندد حرام است.

جواب: برای خودش هم ممکن است تصور بشود که قبلا مُحرم بود و الان کارهایی کرده که فکر می کند از احرام خارج شده ولی بعدا می فهمد که هنوز احرامش باقی است.

 

البته این دیگر جهل به موضوع نیست و به جهل در حکم بر می گردد.

به هر حال اگر جهل در موضوع تصور بشود، در اینجا به صحیحه عبدالصمد تمسک می شود.

صحیحه عبدالصمد

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي حَدِيثٍ مَنْ أَحْرَمَ فِي قَمِيصِهِ إِلَى أَنْ قَالَ- أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ.»[13]

تعبیر «بِجَهَالَةٍ» این صحیحه اطلاق دارد و شامل جهل حکمی و موضوعی می شود.

علی القاعده هم حکم همین است، چون وقتی جاهل به حکم حکمش این باشد، جاهل به موضوع هم به همان ملحق می شود. چون همان ملاک را دارد.

 

سؤال: این تزویج که در اینجا ذکر شده است فقط مربوط به عقد دائم است یا عقد موقت را هم شامل است؟

جواب: این نصوص شامل موقت هم می شود و در فتوا نیز هیچکس قائل به فرق نشده است.

 

قاعدة: من ادرک المشعر فقد ادرک الحج

صاحب جواهر در مورد این مطلب می فرماید:

«بل عن المفيد الأخبار بذلك متواترة ... مضافا الى ما سمعت من محكي الإجماع»[14]

عبارت دیگری نیز دارد و آن این است:

«بل عن المنتهى و المختلف و التنقيح انه موضع وفاق»[15]

کشف اللثام نیز اینگونه فرموده است:

«من لم يحرم من مكة أحرم من حيث أمكنه، فالوقت صالح لإنشاء الإحرام ... و لم يدرك إلّا المشعر.»[16]

مراد از «وقت» در این عبارت، میقات است، یعنی کسی که در مکه احرام نبسته است در هر جای دیگری که امکان احرام بستن برای او باشد احرام می بندد.

«و لم يدرك إلّا المشعر» یعنی کسی که فقط مشعر را درک کرده است همانجا هم صالح برای احرام است و حج او صحیح خواهد بود.

ایشان تصریح به اجماع ندارد ولی صاحب جواهر تصریح به اجماع داشت.

قدر متیقن جایی است که از روی عذر اعمال را به تأخیر انداخته باشد و از روی عمد نباشد. ظاهر «لم یدرک» این است که از روی عذر درک نکرده است.

اختلاف در این است که آیا این اخبار مربوط به کسی هستند که قبلش اصلا احرامی نبسته است، یا مراد این اخبار کسی است که احرام حج نبسته ولی مثلا احرام عمره را قبلش بسته است.

ظاهر صاحب عروه این است که این قاعده اختصاص به جایی دارد که اصلا احرامی حتی برای عمره هم نبسته است. ولی اگر مثلا قبلا مُحرم برای عمره شده و الان هم اعمال قبل از مشعر را انجام نداده است، در اینجا قاعده جاری نیست و حجش باطل است.

عبارت عروه این است:

«فلا يشمل من أحرم سابقا لغير حجة الإسلام فالقول بالإجزاء مشكل»[17]

سؤال: اگر کسی عمره مفرده را مثلا انجام داده و از احرام هم خارج شده، و بعد عذری پیدا کرده و اعمال قبل از مشعر را انجام نداده است، آیا اینجا هم صدق می کند که قبلا احرام بسته است؟

جواب: خیر، چون پس از پایان اعمال از احرام خارج شده است.

 

کلام در این است که اگر احرام برای غیر حجة الاسلام بست و نتوانست اعمال را انجام بدهد و بعد با همان احرام به مشعر رفت، آیا این اخبار چنین کسی را هم شامل می شود یا خیر.

اما کسی که قبلا احرام بسته و اعمال را انجام داده و مُحل شده، در مورد چنین کسی بحث نیست.

این فرمایش ایشان است ولی به نظر ما قابل رد است، چون این نصوص فقط ظهور در حج دارد، یعنی در مورد کسی است که عمره اش تمام شده و الان در مورد حج مشکلی پیش آمده و نتوانسته از بطن مکه احرام ببندد، و نتوانسته اعمال قبل را انجام بدهد، و فقط توانسته خودش را به مشعر برساند.

لذا محقق عراقی و مرحوم خویی و دیگران، حرف ایشان را رد کرده اند.

بنابراین این نصوص ظهور در کسی دارد که احرام مربوط به حج را نداشته باشد و اعمال را انجام نداده باشد، حالا احرام دیگری داشته باشد یا نه فرقی نمی کند.

اما اینکه زمان ادراک مشعر چه زمانی است؟

زمان وقوف در مشعر بین الطلوعین روز عید است، یعنی از طلوع فجر صادق تا طلوع شمس در مزدلفه که نام دیگر مشعر است باید وقوف کند.

طایفه زیادی از روایات دلالت بر این مطلب دارند.

طایفه دیگری هم هستند که توقف تا زوال را نیز مجزی دانسته اند.

صاحب جواهر بعد از اینکه این دو طایفه را ذکر کرده است، طایفه اول یعنی نصوص بین الطلوعین را اقوی دانسته است. که کلام ایشان را بعدا ذکر خواهیم کرد.

حالا قبل از اینکه بحث را ادامه بدهیم، ترتیب اعمال عمره و حج را ذکر می کنیم تا معلوم بشود که عمل مشعر در چه موقعیتی قرار دارد و چه اعمالی قبل از آن انجام می شود.

کسی که حج تمتع انجام می دهد ابتدا باید عمره تمتع بجا بیاورد.

اما اعمال پنجگانه عمره تمتع این است که در میقات احرام بسته می شود و بعد از اینکه وارد مکه شد طواف می کند و بعد نماز طواف وبعد هم سعی و در پایان هم تقصیر می کند و مُحل می شود.

اما اعمال یازده گانه حج تمتع از این قرار است:

1- احرام در مکه

2- وقوف در عرفات

3- وقوف در مشعر

4- رمی جمره عقبه

5- ذبح

6- حلق

7- طواف

8- نماز طواف

9- سعی

10- طواف نساء

11- رمی

مشعر در بین این اعمال، سومین عمل بود، یعنی کسی که به خاطر عذری احرام نبسته و وقوف در عرفات هم نکرده و مستقیم به مشعر رفته و مشعر را درک کرده است، طبق این قاعده حجش صحیح است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo