< فهرست دروس

درس کلام و فلسفه استاد سیدجعفر سیدان

88/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/

 

فى مناظره للإمام على بن موسى الرضا صلوات الله وسلامه عليه مع المروزى

«قَالَ الْمَأْمُونُ يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِيمَا تَشَاجَرَا فِيهِ قَالَ وَ مَا أَنْكَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ يَا سُلَيْمَانُ وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‌ أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ هُوَ الَّذِی يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ‌ وَ يَقُولُ‌ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‌ يَزِيدُ فِی الْخَلْقِ ما يَشاءُ وَ يَقُولُ‌ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ‌ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ‌ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی كِتابٍ‌ قَالَ سُلَيْمَانُ هَلْ رُوِّيتَ فِيهِ عَنْ آبَائِكَ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ»[1] .

مناظره‌اى كه روز گذشته مقدمه‌اش قرائت شد كه سليمان مروزى در خدمت حضرت رضا عليه‌السلام و طبق برنامه‌هايى كه مأمون در نظر داشت كه شخصيت‌هاى علمى قوى در كلام را با حضرت رضا عليه السلام به بحث وا بدارد شايد در موردى حضرت در ارتباط با مطلبى كوتاه بيايند و همان را وسيله كوبيدن شخصيّت حضرت قرار بدهد.

ديروز عرض شد برخورد سليمان ابتداء با عمران صابى شد. و آن برخورد زمينه بحث بداء را بوجود آورد. در نتيجه دراين مناظره دوتا بحث مطرح است. بخش اوّل بحث بداء است.

1- اهمیت بحث بداء

بحث بداء از بحثهاى بسيار مهمّ و بايد گفت بسيار هم بيچيده است. بعضى به يك سهولتى از اين بحث گذشتند و در حدّ يكى دو صفحه‌اى به نظرشان رسيده كه بحث جمع وجور شده است. ولى خير بحثى است بسيار بيچيده و جا دارد كه با حوصله و مبسوط بحث بشود. و سعيمان براين است كه ان شاء الله‌ اين بحث جوانب مختلفش بررسى بشود. و به فضل پروردگار اگر خداوند كمك بكند حرفى از مطالبى كه بزرگان فرمودند توأم با بيانات وحيانى هيچ فروگذار نشود. و هر چه بهتر بشود بررسى دقيق‌ترى انجام بشود كه بحثهایى مهم است.

و از بحثهايى هم هست كه در احاديث تأكيد شده كه اين بحث خيلى اجر دارد پاداش دارد. و اگر بدانند اهل بحث كه در اين بحث بداء چقدر اجر و پاداش هست از اين بحث جدا نمى‌شوند. و سعى مى‌كنند كه كاملاً در اين بحث گفتگو داشته باشند.

بعضی از مباحث هست كه در احاديث حدودا براى عموم نهى شده بعد كه خیلى اصرار مى‌شود آن وقت ائمه يك مطلبى را مى‌فرمايند. و بالاخره تا حدىّ كه خودشان وارد شدند و بيان كردند زمينه از براى ورود هست. مسئله قضا و قدر وقتى مطرح مى‌شود حضرت مى‌فرايد وادى مظلم است واردش نشو. باز سؤال مى‌كند. درياى عميقى است واردش نشو. باز مى‌پرسد. سر الله‌ است داخلش نشو. هى اصرار مى‌كند بعد بالاخره يك چيزى حضرت مطلبى مى‌فرمايد.

ولى اتفاقا اين بحث بحثى است كه خير حضرت مى‌فرمايند بسيار پاداش براى كسى است كه اين بحث را بررسى مى‌كند.

پس بنابراين اين اوّلا اين بحث از مباحث مهم است. تأكيد هم شده كه بحث بشود. و در تشويق نسبت به اين بحث هم روايات زيادى است كه فرمودند تعظيم نشده خداوند متعال به مثل بحث بداء.

در ارتباط با اين مسئله آنچه داريم اوّل بحث عرض مى‌كنيم اهميت مسئله بداء است. در توحيد صدوق ص 331 باب 54 باب بداء روايات فراوانى در توجه به اين كه اين مسئله بسيار مهم‌است بيان شده است.

یک: اين حديث در ص 332 است حديث اوّل. از حضرت صادق «مَا عُبِدَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‌ءٍ مِثْلِ‌ الْبَدَاءِ»[2] . عبادت نشده خداوند متعال به چيزى بمانند بداء. يعنى وقت كسى بمانند بداء معتقد باشد اين مهمّ‌ترين چيزى است كه خدا به آن عبادت شده است. يك كسى كه معتقد به بداء شده كه بداء هست بفهمند چيست و معقتد بشود.

حديث دیگر: «مَا عُظِّمَ‌ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ»[3] اين حديث «مَا عُظِّمَ‌ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ» خيلى مهم‌است. تعظيم نشده خداوند متعال به چيزى مثل اعتقاد عبد او به بداء. اين حالا انسان مى‌افتد سجده سجده مى‌كند و خدا را ياد مى‌كند در حال ذلت خضوع خشوع و اما در عين حال تعبير اين است كه «مَا عُظِّمَ‌ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ».

حديث سوّم: «عن ابى عبدالله‌ عليه‌السلام : مَا بَعَثَ‌ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً حَتَّى يَأْخُذَ عَلَيْهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْإِقْرَارَ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ خَلْعَ الْأَنْدَادِ وَ أَنَّ اللهَ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ»[4] .

اين تعبير هم تعبير مهمّى است. «مَا بَعَثَ‌ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً حَتَّى يَأْخُذَ عَلَيْهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ» تا سه چيز از او پيمان گرفته نشده عهد گرفته نشده خداوند مبعوثش نكرده یک: «الْإِقْرَارَ بِالْعُبُودِيَّةِ». دو: «وَ خَلْعَ الْأَنْدَادِ» به نسبت به اقرار به عبوديتش نفى انداد و شريك. سه: بداء «وَ أَنَّ اللهَ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ» هر چى بخواهد تقديم مى‌كند تأخير مى‌كند تغيير مى‌دهد. كه اين اجمال كلمه بداء است.

و باز در ارتباط با اهميّت مطلب حديث 5 در اين صفحه

«قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ع يَقُولُ‌ مَا تَنَبَّأَ نَبِی قَطُّ حَتَّى يُقِرَّ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسٍ بِالْبَدَاءِ وَ الْمَشِيَّةِ وَ السُّجُودِ وَ الْعُبُودِيَّةِ وَ الطّاعَة»[5] .

پس باز معلوم مى‌شود خيلى مهم است «مَا تَنَبَّأَ نَبِی قَطُّ» كسى پيامبر نشده مگر اينكه به پنج چيز براى خدا اقرار كند يكى بالبداء «حَتَّى يُقِرَّ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسٍ» يكى بالبداء و باز در جهت آنچه كه اشاره كردم تأكيد شد هر چه بيشتر بحث بشود. بعضى از بحثها نهى مى‌شود اصرار كه مى‌شود معصوم يك مطلبى را مى‌فرمايند. اينجا اصرار شده بحث كنيد.

همين كتاب شريف توحيد صدوق ص 334 حديث 7

«قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ع يَقُولُ‌ لَوْ یَعلِمُ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُواعَنِ الْكَلَامِ فِيهِ»[6] .

و اگر چنانچه مى‌دانستند مردم كه چه اجرى دارد سخن در باره بداء و گفتگو و بحث بررسى بداء «مَا فَتَرُواعَنِ الْكَلَامِ فِيهِ» هيچ خسته نمى‌شدند در اين بحث جدّى اين بحث را تعقيب مى‌كردند.

بنابراين خيلى به جابست كه ان شاء الله‌ با حوصله پيش برويم به فضل پروردگار جوانب مختلف بحث مطرح بشود. كفايت مى‌كند آنچه كه خواندم از همين كتاب شريف توحيد صدوق و اين كه خوب بررسى بشود.

و اين روايات در بحار هم هست و در موارد ديگرى هم هست. كتاب شريف بحار تا آنجا كه من برخورد داشتم در دو باب در دو جا اين بحث مطرح‌است. يكى در همین جلد دهم كه روز گذشته هم گفته شد. و يكى بحث احتجاج سليمان مروزى با حضرت در همين جلد دهم آمده بيشتر و در موارد ديگرى هم پاره‌هايى از اين بحث آمده است. ولى جلد دهم كه احتجاجات نقل شده به تفصيل اين بحث نقل شده است. و همچنين در جلد 4 صفحه 92 آنجا مرحوم علامه مجلسى به تفضيل اين بحث را وارد شدند و خودشان به عنوان تحقيق مطلب و رسيدگى اين مطلب و مختار مطلب نيز بياناتى دارند كه بسيار مفصل است. كه ان شاء الله‌ به همه اينها به فضل الهى خواهيم رسيد.

و در تتمّه آنچه كه خوانديم از اين توحيد صدوق اين عباراتى كه امروز خوانديم به اينجا رسيديم كه حضرت با سليمان مروزى حالا كه قرار صحبت شد سليمان هم با يك دنيا غرور به مأمون گفت من را با ايشان رها كن و ايشان شكست مى‌خورد و بالنتيجه تو خوشحال مى‌شوى و من غلبه مى‌كنم. و آن تعبير ديگرى كه خودت هم باش بيبنى چه مى‌كنم. با يك دنيا حالت عجب و غرور مى‌خواهد با حضرت بحث كند.

2- استدلال حضرت به آیات قرآن برای اثبات بداء

حضرت فرمودند چه طور تو منكر بداء هستى با توجّه به اين آيه‌هاى قرآن ؟ «وَ مَا أَنْكَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ يَا سُلَيْمَانُ وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً- وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ هُوَ الَّذِی يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ‌ وَ يَقُولُ‌ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‌ يَزِيدُ فِی الْخَلْقِ ما يَشاءُ وَ يَقُولُ‌ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ‌ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ‌ وَ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی كِتابٍ‌».

سليمان گفت حديث هم در اين زمينه از آباء شما به شما رسيده؟ فرمودند بله.

حرف اوّل اين است كه اين آيه‌هايى كه خواندم ربطش با بداءچیست؟ بدايى كه در ذهنيّت نوعا هست با اين آيه كه (أَوَلاَ يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئا)[7] چه ارتباطى دارد؟ و همچنين با چندتا آيه بعدى (وَهُوَ الَّذِی يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ)[8] يا (بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)[9] با بحث بداء چه ارتباط دارد؟ آن بدائى كه در ذهن ما هست تنها آن دوتا آيه آخر مناسبت دارد كه يكى اين بود (وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَلاَ يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِی كِتَابٍ)[10] كه تعبير زيادى و كمى در آن مطرح‌است كه (يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ)[11] است كه ان شاء الله‌ صحبت مى‌شود.

3- بیان مرحوم علامه مجلسی در باب معانی بداء و ارتباط آیات با بداء

در ارتباط با اين كه چه ارتباطى دارد، بيانى دارند مرحوم مجلسى رضوان الله‌ تعالى عليه در ارتباط با اين مطلب كه مى‌گويند بداء چند تا معنا برايش هست. آنوقت يكى همين مطلبى است كه مورد نظر است. بيان ايشان در جلد 10 ص 338 ايشان بعد از اين كه اين مناظره را نقل كردند، فرمودند «بيان اعلم أنه لما كان للبداء معان أثبتها عليه السلام بمعانيها» براى بداء چند معناست. حضرت خواستند بفرمايند همه اين معانى مختلف مطرح‌است، و در قرآن كريم هم اين معانى مورد توجّه قرارگرفته است.

«الأول: أن يكون المراد به إحداث أمر لم يكن ، وإيجاد شئ بعد عدمه» ان شاء الله‌ توضيح بعد داده مى‌شود كه يك معناى بداء اين‌است احداث امر لم يكن، اصل خود ايجاد، احداث امر لم يكن. و آيه‌هاى اوّل در ارتباط با اين مسئله است. ايجاد شى‌ء بعد عدمه. و اين همان چيزى است كه يهودى‌ها نفى مى‌كردند. «وهذا الذی نسب إلى اليهود نفيه ، حيث قالوا : خلق جميع الأشياء فی الأزل وفرغ من الامر ، ولذا قالوا : يد الله مغلولة ، وإلى نفيه أشار بقوله: أولم ير الانسان وقوله تعالى: وهو الذی يبدؤ الخلق وقوله: بديع السماوات والأرض وقوله: وبدأ خلق الانسان وقوله: وآخرون مرجون» كلّ اينها در ارتباط با معناى اوّل است.

معنى دوّم بداء معنى نسخ است مى‌خواهد بفرمايند (وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين‌) در ارتباط با اين مسئله است كه خب يك مناقشه‌اى به نظر مى‌آيد. حالا منظور توجّه به اين آياتى است كه حضرت فرمودند.

معنى سوّم «تقدير الأشياء وإثباتها فی الألواح السماوية ومحوها وتغييرها بحسب المصالح» تقدير اشياء اثبات اشياء در لوح كذا و كذا بعد تغيير دادنش به خاطر مصالح. كه اين مورد بحث است. آيه مربوط به اين قسمت سوّم «وما يعمر من معمر ولا ينقص من عمره وغيرها مما ذكره ، و المعروف من البداء هو المعنى الأخير كما مر بيانه فی بابه»[12] كه در بحث بداء در جلد 4 ص 194 بحث آن را مفصل كردند و آنوقت وارد قسمت بعدى مى‌شوند.

اين صرفا توضيح مختصرى بود به اين كه اين آيه‌هايى كه حضرت فرموند اين آيه‌ها در ارتباط با معانى متعدد است ولى يك معنا مورد بحث است كه صحبت خواهد شد. پس اينها همه مقدمه ورودمان به اين بحث است.

 

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد


 


[1] ـ التوحيد (للصدوق) ص443 باب66 ذكر مجلس الرضا ع مع سليمان المروزي متكلم خراسان عند المأمون في التوحيد.
[2] - التوحيد (للصدوق) ص332 باب55 البداء.
[3] - التوحيد (للصدوق) ص333 باب55 البداء.
[4] - التوحيد (للصدوق) ص333 باب55 البداء.
[5] - همان.
[6] - التوحيد (للصدوق) ص334 باب55 البداء.
[7] ـ سوره مریم: 67.
[8] ـ سوره روم: 27.
[9] ـ سوره بقره: 117.
[10] ـ سوره فاطر: 11.
[11] ـ سوره رعد: 29.
[12] ـ بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌10/ 338 باب19 مناظرات الرضا علي بن موسى صلوات الله عليه و احتجاجه على أرباب الملل المختلفة و الأديان المتشتتة في مجلس المأمون و غيره.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo