< فهرست دروس

درس کلام و فلسفه استاد سیدجعفر سیدان

89/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبحث اراده

 

﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾[1]

در بحث اراده كه در مناظره حضرت رضا عليه‌السلام با سليمان مروزى بخش اعظم مناظره مربوط به اين بحث است، به اين جا رسيديم كه صراحت غير قابل انكار در ارتباط با قرآن و حديث همان است كه اراده از صفات فعل است. تا جایى كه به تعبير مرحوم قاضی سعيد قمى خوانديم عبارت را ايشان تعبير كرده كه عناد با مذهب اهل البيت عليهم‌السلام است خلاف اين گفتن. در هر حال اقوال مربوطه گفته شد.

و قول مختار هم همان تعبير خود حديث همان است كه ارادته فعله. گاهى از اين ارادته فعله بعضى از بزرگان تعبير كردند به اعمال قدرت، اعمال سلطه حضرت حق، كه قدرت بر فعل و ترك دارد. آن وقت اعمال قدرتش در جهت فعل می‌شود اراده. و تعبير حديث ارادته فعله. پس آنچه حق است اين است. حالا اين تعبيرهاى ديگرى هم كه عرض شد اعمال قدرت، احتمالاً احداث هم در حديث باشد كه می‌شود همان ارادته فعله.

پس مطلب مشخص است كه ارادة الله‌ فعل الله.‌ نه علم الله‌ بالاصلح كه مرحوم صاحب كفايه فرمودند. نه ارادته على قسمين ذاتيه و فعليه، اراده ذاتى الابتهاج فی مقام الذات، اراده فعلى الابتهاج فی مقام الفعل، كه مرحوم كمپانى مرحوم غروى فرمودند. و نه ارادته بمعناى نفس مراد خارجى من الأرض و السماء و الزيد و العمرو، كه در بيانات مرحوم علاّمه طباطبائى رحمة الله‌ است. كه ايشان البته اين تفصيل را دارد كه به نسبت به ذات مقدس كه نظر بگيريم، آن وقت ارادته آن مراد نمی‌شود، بلكه برمی‌گردد به ذات. ولى باين معنا هم تصريح فرموده بودند گاهى هم حضور سبب و علت تامه را براى تحقق مسبب، اين هم هست.

فعلا بحث روائى را داريم اشاره مى‌كنيم اين شد. و اين كه اراده به دو معنا باشد در ارتباط با علم، علم به اصلح باشد و اراده بمعنى صفت فعلى كه همان فعله، اين هم بعضى گفتند. خير، در روايات نفى علم شده، از روايات دو چيز مى‌فهميم. یک اينكه اراده علم نيست مى‌فهميم. تصريح شده كه اراده علم نيست نفى علم. كه مرحوم آقاى خوئى هم در محاضرات باين معنا خيلى تأكيد دارد كه دو چيز از روايات مى‌فهميم.

یک اين كه مى‌فهمیم كه ارادته علمه نيست. پس گفتن علم و بعد ابتهاج اين هم نيست. اينها به اين صورت ابتهاج ذاتى علم ذاتى، خير.

دو اين كه مى‌فهميم كه ارادته فعله.

آن وقت قول ديگرى كه نقل كرديم از الإلهيّات نقل كرديم كه جناب آية الله‌ سبحانى می‌فرمايند، در إلهياتشان اين جور دارند كه حق اينست كه اراده صفت ذات است و بمعنى اختيار است.

1- نقد قول الالهیات

در اين مورد عرض ما اين بود كه در اين كه خدا را صفتى است كه آن صفت اختيار است و صفت ذاتى است اختيار، حرفى نيست. يعنى خداوند متعال همچنان كه عالم بالذات، قادر بالذات، حى بالذات، اين صفات صفات ذاتى حضرت حق است، مختار بالذات. مختار بالذات اين كه هو المختار ذاتا قطعا درست است. منتهى حرف اين است كه اراده غير از مختار است غير از اختيار است. اختيار كه همان قدرت بر فعل و ترك است و قادر بودن است. باضافه اين كه حالا از معناى قدرت بگذريم، خود مختار به معنایى كه مى‌فهميم صاحب اختيار بودن، اين صاحب اختيار بودن صفت ذاتى خدا است، معلوم است. ولى اراده غير از اين صاحب اختيار بودن است.

اگر اراده بمعناى نفس الاختيار باشد، خب بله درست است. أمّا اگر چنانچه خير اراده بمعناى نفس الاختيار نباشد، كما اين كه از متفاهم عرفى و از مستفاد لغت و از موارد مختلف اين معنا استفاده می‌شود كه خير اراده بمعناى نفس الاختيار نيست، لذا است كه عرض‌مان در ارتباط با بيان ايشان اين است كه چون اين چنين است، پس باز اين كه بگويیم اراده صفت ذات است، خير. بلكه همان تصريح كه در روايات است كه خود ايشان روايات را هم بيان می‌كنند، بعد می‌فرمايند روايات ناظر به اين جهت باشد كه آن اراده بمعنایى كه در انسان است، روايات نفى می‌كند. آن را نفى می‌كند كه آن بخواهد صفت ذاتى إلهى باشد. خير، اين چین چيزى براى خداوند نيست. و اصلاً چنين چيزى براى خداوند نيست. ناظر به ذهنيت مخاطب است و چنين و چنان.

كه حالا بد نيست عبارتش را هم بخوانيم كه مشخص باشد كه بيان ايشان چيست. و ايشان خودش يك بيانى در ارتباط با اين مسأله ضمن بيانات مختلفشان دارد كه ناظر به اين جهتى است كه من عرض كردم. يعنى خودشان هم قاطع به مسأله‌اى كه فرمودند از جهتى نيستند، ترديدى نسبت به مطلب دارند، و می‌فرمايند كه بنابراين اگر اين چنين باشد كه گفتيم فبها، و إلاّ اراده صفت فعل است. ايشان در ارتباط با اين مسأله فرمودند «الحق أن الإرادة من الصفات الذاتية وتجری عليه سبحانه على التطوير الذی ذكرناه فی " الحياة " ولأجل توضيح المطلب نأتی بكلمة مفيدة فی جميع صفاته سبحانه وهی : يجب على كل إلهی - فی إجراء صفاته سبحانه عليه - تجريدها من شوائب النقص وسمات الإمكان ، وحملها عليه بالمعنى الذی يليق بساحته مع التحفظ على حقيقتها وواقعيتها حتى يعد التجريد»[2] .

اتفاقا وقتى كه عالم می‌گویيم، قادر می‌گويیم، حى می‌گويیم، هم چنين اراده كه می‌گويیم، آن معنایى كه در ارتباط با بشر است كه ملازم با مسائل امكانيه است، آنها را بايد نفى كنيم كه مشخص است كه در ذات مقدس آنها معنا ندارد. پس از تجريد حمل كنيم بر حضرت حق، و در عين حال بر حقيقت و معنا هم حفاظت كنيم حتى پس از تجريد.

آن وقت توضيح می‌دهد تا اين كه می‌فرمايد نتيجه این خواهد شد كه با توجّه به آنچه كه گفته شد نتيجه اين می‌شود كه ما بگويیم كه «فيجب علينا فی إجرائها عليه سبحانه حذف هذه الشوائب» آنچه در بشر است از مقدمات مربوط به اراده در حضرت حق معنا ندارد. «فيكون المراد من إرادته حينئذ اختياره وعدم كونه مضطرا فی فعله ومجبورا بقدرة قاهرة» مريد است، اراده دارد، يعنى مختار است. يعنى مضطر نيست «ومجبورا بقدرة قاهرة».

می‌فرمايد پس نتيجتا با توجّه به همه جهات مربوطه در ارتباط با صفات حضرت حق، وقتى خواسته باشيم در بحث اراده نتيجه بگيريم اين است كه با توجّه به آنچه كه شايسته حضرت حق است، اراده بمعناى نفس الاختيار است. و اوست كه مضطر نيست، مجبور نيست، مقهور نيست. مريد است، له الارادة يعنى هو المختار.

اصل اين حرفها هم خب اين حرف هم حرف درستى است تا اينجا. منتهى عرض ما اين است كه آيا اراده بمعنى هو المختار، مختار است يا نه؟ آنچه كه در متعارف اطلاق اراده است، در لغت است، حتى در بيانات اصطلاحى كه مطرح می‌شود اين نيست. دو مرحله است دوتا است.

لذا خودشان هم يك ترديدى الآن عرض می‌كنم در بيان شان آورده‌اند. بعد از اين كه می‌فرمايد «فيكون المراد من إرادته حينئذ اختياره وعدم كونه مضطرا فی فعله» معلوم كه صفت ذات است، ذات مضطر در فعلش نيست معلوم است. و عدم كونه مجبورا بقدرة قاهرة. بعد اين را می‌فرمايد، آنكه مى‌خواستم بگويم كه خودشان با ترديد مطلب را برخورد كردند «فلو صح تسمية هذا الاختيار بالإرادة فنعم المراد ، وإلا وجب القول بكونها من صفات الفعل»[3] . بخاطر همين اشاره‌اى كه بنده عرض كردم، اگر صحيح باشد تسميه اين اختيار به اراده، فنعم المراد. مقصود همين و مطلوب همين، خوب است. (وإلاّ) اين اشاراتى كه بنده عرض كردم كه بگويیم نه اراده غير از اختيار است. «وإلاّ وجب القول بكونها من صفات الفعل». خودشان اين ترديد را آورده‌اند. باز بحث را ادامه می‌دهند به ترتيبى كه قبلا فرمودند.

در هر حال اين مسأله هم با توجّه به آنچه كه عرض شد به يك معنا نزاع لفظى است. يعنى اگر مقصود از اراده اختيار بمعناى اين كه حضرت حق مضطر نيست، مقهور نيست، مجبور نيست، حرف درستى است؛ و صفت ذات هم هست. طورى نيست. أمّا اگر چنانچه اراده به اين معنا نباشد، آن وقت همانطور كه خودشان فرمودند بايد گفت از صفات فعل است.

أمّا قول مختارى كه گفتيم كه ارادته فعله، همان تعبير خود حديث است. مناقشه‌اى كه در ارتباط با اين قول گفته شده اين است مناقشه‌اى ايشان دارند، ايشان اين قول را نقل می‌كنند يك مناقشه‌اى دارند. ايشان همه اقوال آخوند ، غروى ، ملا صدرا نقل می‌كنند رد می‌كنند. ما هم موافقيم. آن وقت قول مرحوم آقاى خوئى كه عرض ما اين است همان تعبير حديث ارادته فعله، ايشان تعبير می‌كنند اعمال قدرت و اعمال سلطه، اين را هم نقل می‌كنند ورد می‌كنند. چرا رد می‌كنند؟ می‌فرمايد كه اين اعمال سلطه يك منشأى بايد داشته باشد، منشأش اختيار است. چون منشأش اختيار است، پس ما همان اختيار را در نظر بگيريم. كه حالا عبارت را مى‌خوانم.

عرض ما هم اين است كه منشأش اختيار، اين يك مسأله آخرى است، ربطى ندارد به اين. منشأ همه اينها قدرت است و علم. منشأ همه اينها برمی‌گردد به حيات ، قدرت، علم. اين كه منشأش آن است منافاتى ندارد با اين كه بگويم كه اراده غير از خود اين اختيار و آن نفس اختيار است.

لذا در ارتباط با مطلب ايشان باين صورت آورده‌اند كه در صفحه 171

«إن جماعة من المتكلمين لما وقفوا على أنه لا يمكن توصيفه سبحانه بالإرادة وجعلها من صفات ذاته لاستلزامه بعض الإشكالات التی مرت عليك ، عمدوا إلى جعلها من صفات الفعل كالخالقية والرازقية . قالوا : " إنا لا نتصور لإرادته تعالى معنى غير إعمال القدرة والسلطنة ، ولما كانت سلطنته تعالى تامة من جميع الجهات والنواحی ، ولا يتصور النقص فيها أبدا ، فبطبيعة الحال يتحقق الفعل فی الخارج ويوجد صرف إعمال القدرة من دون توقفه على أية مقدمة أخرى ، كما هو مقتضى قوله سبحانه : * ( إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون ) * . يلاحظ عليه إن إعمال القدرة والسلطنة إما اختياری له سبحانه أو اضطراري» اين اعمال قدرت اضطرارى است يا اختيارى؟ اگر اضطرارى كه غلط است. ذات مقدس حضرت كه مضطر نيست.

«ولا سبيل إلى الثانی - اضطرارى باشد - لأنه يستلزم أن يكون تعالى فاعلا مضطرا ولا يصح توصيفه بالقدرة ولا تسميته بالقادر» پس بايستى كه اضطرار نباشد، اين اعمال قدرت اختيارى باشد نه اضطرارى.

«وعلى الأول» اختيارى باشد «فما هو ملاك كونه فاعلاً مختارا؟» ملاك اين كه خداوند فاعل و مختار باشد چيست؟ «لا بد أن يكون هناك قبل إعمال السلطنة وتنفيذ القدرة شئ يدور عليه كونه فاعلا مختارا» بايستى كه اين اعمال سلطنت، يك منشأى داشته باشد كه بر اساس آن ذات مقدس فاعل مختار است. «فلا يصح الاكتفاء بإعمال القدرة» پس به اعمال قدرت تنها نمی‌شود اكتفا كرد. راست است، يعنى ما بگويیم اعمال قدرت ولى منشأى قادر باشد و مختار باشد نباشد. راست است اين كه قابل قبول است.

«وباختصار ، إن الاكتفاء بإعمال القدرة من دون إثبات اختيار له فی مقام الذات بنحو من الأنحاء ، غير مفيد»[4] .

بايستى ذات را مختار گرفت، بعد اعمال قدرت معنا پيدا می‌كند. اين حرف درست است. ولى مى‌خواهم بگويم اين حرف معنایش اين كه نفى این که اراده صفت فعل باشد و ارادته فعله باشد، نمی‌كند. می‌گوییم قبول است حرف‌تان، اين بسيار حرف درستى است كه ذات مقدس مختار است و قبل از مسأله اعمال قدرت اختيار مطرح است، ولى اين كه قبل از مسأله اعمال قدرت اختيار مطرح است، معنایش اين نيست كه اراده معنایش اختيار باشد. با اين كه اراده معنایش اعمال قدرت باشد، منافات ندارد. كه در حديث هم ارادته فعله.

اين هم اجمالاً در ارتباط با بيان ايشان و مطالبى كه در اين قسمت است.

یکی دو تا مطلب مهم باقی مانده است. یکی این که روایاتی که مربوط به این بحث است که مثلا «نَهَى آدَمَ عَنْ أَكْلِ الشَّجَرَةِ وَ شَاءَ أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا وَ لَوْ لَمْ يَشَأْ لَمْ يَأْكُلْ» «أَمَرَ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَذْبَحَ إِسْحَاقَ وَ لَمْ يَشَأْ أَنْ يَذْبَحَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَةُ إِبْرَاهِيمَ مَشِيئَةَ اللهِ تَعَالَى»[5] . این روایاتی که یک مقدار نیاز به بحث و صحبت و بررسی دارد، یکی به مناسبت این بحث این روایات خوانده شود. و دیگر این که فرق بین مشیت و اراده ببینیم فرق مشیت واراده چیست. این ها هم باید صحبت شود.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد

 


 


[1] ـ سوره يس : 82.
[2] ـ الالهیات (چاپ لبنان 1409ق یک جلد) ص173 الحق فی الموضوع.
[3] ـ الالهیات (چاپ لبنان 1409ق یک جلد) ص174 الحق فی الموضوع.
[4] ـ الالهیات (چاپ لبنان 1409ق یک جلد) ص2-171 ج - إرادته سبحانه إعمال القدرة والسلطنة.
[5] ـ الكافي (ط - الإسلامية) ج‌1/151 باب المشيئة و الإرادة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo